eitaa logo
جایزه ملی داستان حماسی
913 دنبال‌کننده
624 عکس
83 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✏️ در من امیدی‌‌ست می‌آید و می‌رود اما هرگز نمی‌گویمش بدرود... ✍🏻 🌹هفته خوبی پیش رو داشته باشید🌹 🏠 دبیرخانه جایزه داستان حماسی https://eitaa.com/hamasiaward
❇️ گزارش تصویری از نشست تخصصی اساتید کارگاه های چهارمین جایزه ملی داستان حماسی 🏠 دبیرخانه جایزه داستان حماسی https://eitaa.com/hamasiaward
❇️❇️❇️ های برگزیده دوره سوم جایزه حماسی ♦️♦️ از داستان های برگزیده 📖📖 رمان"شاهتوت" نوشته حسین شمس آبادی، شایسته تقدیر بخش رمان ... از صدای جیغ نابهنگام «بی‌بی کوکب» همه اهلِ عمارت، صبح جمعه از خواب پریدن! عده‌ای که می‌دانستند، نباید در کار نظمیه، دخالت کنند، از پشت پنجره‌ها به نظاره ایستادند! «آیت» به محض اینکه دید، بی‌بی با، باز کردن در عمارت و دیدن سربازها و ماشین نعش کش مدام پشت دستش می زند و با صدای بلند گریه می‌کند، به شتاب خودش را به او رساند، بال چادرِ بی‌بی را گرفت و او را تا لبه حوض بزور کشید و با دست اشاره کرد که صدایش را پایین بیاورد! «آیت» که می‌دانست چه خبر است، با دیلمی آهنی که از مطبخ با خود آورده بود، ذُلفی درِ حیاط را چهار طاق باز کرد و ابتدا دو سرباز در حالی که تفنگی بردوش داشتند وارد شده و پشت سرآنها، همان ماشین لندرور سیاه رنگِ، بیمارستان حشمتیه که کارش جابجایی نعش‌های مُرده و گاه مریض‌های لاعلاج بود وارد عمارتِ «رهام خان» شد! 🏠 دبیرخانه جایزه داستان حماسی https://eitaa.com/hamasiaward