🌹دعای جوشن کبیر🌹
فراز۳۹🌹🌹
يَا خَيْرَ الْمَرْهُوبِينَ
يَا خَيْرَ الْمَرْغُوبِينَ
يَا خَيْرَ الْمَطْلُوبِينَ
يَا خَيْرَ الْمَسْئُولِينَ
يَا خَيْرَ الْمَقْصُودِينَ
🍂🍂🍂🍂🍂
اي بهترين هراس انگيزان،
اي بهترين شوق آفرينان،
اي بهترين جوياشدگان،
اي بهترين پاسخ دهان،
اي بهترين قصد شدگان
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
يَا خَيْرَ الْمَذْكُورِينَ
يَا خَيْرَ الْمَشْكُورِينَ
يَا خَيْرَ الْمَحْبُوبِينَ
يَا خَيْرَ الْمَدْعُوِّينَ
يَا خَيْرَ الْمُسْتَأْنِسِينَ
🍂🍂🍂🍂
اي بهترين يادشدگان
اي بهترين ستودگان،
اي بهترين دلبران،
اي بهترين خواندگان،
اي بهترين همدمان.
🍂🍂🍂🍂🍂
#دعای_جوشن_کبیر
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 فرازی زیبا
✳ استاد #قاسم_مقدمی
💢 #تحریم
هرشب قبل از خواب چندثانیه باقرآن مجید
#تلاوت
#قرآن_آهنگ_آرامش
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
فصل هفتم : جمال آفتاب
قسمت دوم
علی هفتهای چند شب برای حفاظت از جماران به آنجا میرفت. امیر هم ایست بازرسی بود و دیروقت به خانه میآمد. یک شب رجب با عجله مغازه را بست و وحشتزده به خانه آمد و گفت: «تو آخر منو به خاک سیاه میشونی! گوش بچهت رو بگیر بزن پس گردنش بشینه سر درس و مشقش!»
- چرا؟! چی شده رجب؟! باز کی بهت حرف زده؟!
- چی شده؟! چی میخواستی بشه؟! چند نفر اومدن تو مغازه منو تهدید کردن و رفتن. مرتیکهی از خدا بیخبر میگه اگه جلوی علی شاهآبادی رو نگیری، همین روزا باید جنازهش رو از تو خیابون جمع کنی. زهرا! جلوی این بچهها رو بگیر!
رجب که کمی آرام گرفت، فرستادمش مغازه؛ اما دل خودم آشوب بود. اگر بلایی سر این دو بچه میآمد، رجب روزگارم را از این سیاهتر میکرد. توسل کردم و آنها را به خدا سپردم. علی نیمهشب به خانه برگشت. وسط راهپله رجب یقهاش را گرفت و گفت: «بچه! سر شب بیا خونه بگیر بخواب. نمیخواد راه بیفتی تو این خیابونا. مگه خواهر و مادرت بیرونن که خونه نمیای؟! تو این مملکت قویتر از تو نیست که جلو افتادی؟!» گوشهی تاریکی از اتاق ایستادم. از ترس دهانم را بسته بودم و صدایم درنمیآمد. رجب هرچه به دهانش میآمد بار علی میکرد و من داشتم دق میکردم. علیِ مظلوم من سرش را پایین انداخته بود و به صورت رجب نگاه نمیکرد. حرف رجب تمام شد. علی گفت: «بابا! شما میگی من خونه بمونم؟ چشم، میمونم. شما راحت بخواب، مامان هم راحت بخوابه؛ اصلا همه راحت میخوابیم؛ ولی نگو خواهر و مادرم بیرون نیستن! همهی این زنهای تو خیابون ناموس من هستن. نگو نیستن! به خدا هستن بابا.»
- چی میگی پسر؟! ناغافل از پشت میان میزنن نفله میشی علی!
- نه بابا جون! جرئت ندارن منو بزنن؛ خیالت راحت.
رجب که حسابی کُفرش از حاضر جوابی علی بالا آمده بود کنترل زبانش را از دست داد، حرفی زد که جگرم را سوزاند. گفت: «ای کاش یه بچه معتاد داشتم و از سر خیابون جمعش میکردم، اما تو رو نداشتم!» صدای ضرب سیلی دلم را لرزاند. علی در تاریکیِ اتاق رختخوابش را پهن کرد و بدون خوردن شام خوابید. صبح دیدم بالشت زیر سرش خونی شده. تا صبح صدایش درنیامده بود.
مدتی گذشت. علی کارهای مشکوکی میکرد. از بیرون که میآمد یکراست میرفت اتاق طبقه بالا و در را پشت سرش قفل میکرد؛ ساعتها آنجا میماند. ترسیدم فشارهای رجب کار خودش را کرده باشد و این بچه از همهچیز بریده باشد. از سر کار برمیگشتم که یکی از دوستان علی جلویم را گرفت و بعد از احوالپرسی گفت: «علی شلوار لی میپوشه؛ از اون شلوارایی که مدلش خاصه.» پیش خودم گفتم: «خدایا! چه خاکی به سرم کنم؟! این بچه از راه به در شد!» ظهر جمعه یکی از دوستان علی آمد جلوی در خانه. چند دقیقهای داخل حیاط با هم حرف زدند. فرصت خوبی بود برای اینکه از کارهایش سر دربیاورم. فوری رفتم طبقه بالا و نگاهی به اتاق انداختم.
روی دیوار رو به قبله دعای نماز غفیله را نصب کرده بود. سجادهاش گوشه اتاق پهن بود. هرچه چشم چرخاندم، چیز مشکوکی ندیدم. موقع بیرون آمدن از اتاق، تکهپارچهای که بین کمد و دیوار مخفی شده بود توجهام را جلب کرد؛ بهسختی بیرون کشیدمش. همان شلواری بود که خبرش را شنیدم. مدل دوختش خاص بود و جیبهای مخفی زیادی داشت. دلشورهام بیشتر شد. شلوار را به همان شکل گذاشتم پشت کمد و از اتاق بیرون رفتم. عصر ماجرا را از علی پرسیدم؛ طفره رفت و چیزی نگفت. دلم مثل سیروسرکه میجوشید و دستم به جایی بند نبود. امیر گفت: «نگران نباش مامان! بد به دلت راه نده، علی سر به راهه. حواسش هست داره چیکار میکنه.»
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
@shahedan_aref
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
فصل هفتم : جمال آفتاب
قسمت سوم
چهاردهم اسفند بنیصدر سخنرانی تندی علیه برخی شخصیتهای انقلاب کرد که باعث تحریک مردم شد. مخالفین بلندگوی بنیصدر را قطع کردند. کار بالا گرفت. بنیصدر فرمان حمله به مردم و بیرون کردن آنها از دانشگاه را صادر کرد و آتش فتنه روشن شد. آن روز درگیری سنگینی مقابل دانشگاه رخ داد که باعث خونریزی و اتفاقات تلخی شد. به مساجد خبر رسید احتیاج فوری به خون و ملحفه سفید است. مردم برای اهدای خون مقابل بیمارستانها صف کشیدند. من و تعدادی از خانمها در محله چرخیدیم و ملحفههای اضافی را از خانهها جمع کردیم. شب ماشینهای جهاد آمدند و ملحفههای بستهبندی شده را برای بیمارستانها بردند.
چندین ماه مملکت علاوه بر جنگ با دشمن، درگیر حواشی بنیصدر و منافقین هم بود. شکر خدا با تصمیم مسئولین، بنیصدر عزل شد و مردم از شر او و کارشکنیهایش در جنگ راحت شدند. مدتی بعد هم خبر رسید بنیصدر و رجوی در پوشش زنانه از کشور فرار کردهاند.
به لطف خدا با کارهای جهادی که در محله انجام دادیم، سرشناس شدیم و حرفمان خریدار پیدا کرد. چادر جنگزدهها دیگر ظرفیت حجم زیاد کمکهای مردمی را نداشت؛ باید فکری میکردیم. سولهای بزرگ در مقابل خانه ما متروکه و بدون استفاده بود. چادر سر کردم و افتادم دنبال پیدا کردن صاحب سوله. هرجا که کمترین امیدی بود فوری خودم را آنجا میرساندم و رد سوله را میزدم. بالاخره مشخص شد سوله برای یکی از ادارات دولتی است و فعلا قصد استفاده از آن را ندارند. با پیگیری زیاد توانستم مجوز استفاده از سوله را بگیرم. در این مسیر یکی دو جفت کفش پاره کردم تا با کلید سوله به خانه برگشتم.
همراه تعدادی از خانمها درهای سوله را باز کردم. با آب و جارو افتادیم به جان سالن. هرچه میشستیم و زمین را میسابیدیم تمام نمیشد، از بس بزرگ بود و ته نداشت. میز و وسایل را به سوله منتقل کردیم. مدیریت این محل جدید بر عهده جهاد سازندگی بود، کلیدها را به نماینده جهاد تحویل دادم و کار را شروع کردیم.
عدهای از خانمها چرخ خیاطی آوردند. دوخت روبالشتی، لحاف، رفوی لباس رزمندگان و بعضی از لباسهای اهدایی که احتیاج به ترمیم داشتند را خانمهای خیاط انجام میدادند. آقایان هم مشغول جمعآوری کمکهای مردمی شدند. عدهای هم مواد غذایی، خشکبار و آجیل بستهبندی میکردند. برای همه، کار بود. همراه امیر میرفتیم مولوی و پشم شیشه میخریدیم؛ بار میزدیم و میبردیم داخل سوله تخلیه میکردیم. گوشهای از سالن مینشستم و برای جنگزدهها بالشت و تشک میدوختم. فرقی نمیکرد اهل کجایی و به چه زبانی حرف میزنی، همه یک دل کنار هم مینشستیم. هیچکس حقوق نمیگرفت، همه برای خدا کار میکردند.
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
@shahedan_aref
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
#دعای_سلامتی_امام_زمان_عج🌼
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
۞اَللّهُمَّ۞
۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞
۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞
۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞
۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞
۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞
۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞
۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞
۞طَویلا۞
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤
@hamdelanqoran
#آیه 175🌹ازسوره آل عمران 🌹
إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
اين شيطان است كه دوستان خويش را (از قدرت كفّار) مىترساند، پس اگر ايمان داريد از آنان نترسيد و فقط از (مخالفت) من بترسيد
آیه175🌹ازسوره آل عمران 🌹
إِنَّما= جزاین نیست که
ذلِكُمُ =این
الشَّيْطانُ=شیطان است
يُخَوِّفُ=که می ترساند شمارا
أَوْلِياءَهُ=ازدوستانش
فَلاتَخافُوهُمْ =پس مترسیدازآنان
وَ خافُونِ=وبترسید ازمن
إِنْ=اگر
كُنْتُمْ=هستید
مُؤْمِنِينَ=مؤمن
آیه176🌹ازسوره آل عمران 🌹
وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ
و (اى پيامبر!) كسانى كه در كفر مىشتابند، ترا اندوهگين نكنند. آنان هرگز به خداوند ضررى نمىزنند. خداوند خواسته است كه براى آنها هيچ بهرهاى در قيامت قرار ندهد و براى آنان عذابى بزرگ است.
آیه176🌹ازسوره آل عمران 🌹
وَ لا يَحْزُنْكَ =واندوهگین نگرداند تورا
الَّذِينَ =کسانی که
يُسارِعُونَ =می شتابند
فِي =در
لْكُفْرِ=کفر
إِنَّهُمْ =همانا آنان
لَنْ يَضُرُّوا =هرگززیان نرسانند
اللَّهَ= به الله
شَيْئاً=چيزی را
يُرِيدُ =می خواهد
اللَّهُ=الله
أَلَّا يَجْعَلَ= که قرارندهد
لَهُمْ=برای آنان
حَظًّا=بهر ه ای را
فِي =در
الْآخِرَةِ=آخرت
وَ لَهُمْ=وبرایشان
عَذابٌ=عذابی
عَظِيمٌ=بزگ است
@hamdelanqoran
به نام خدا
سلام
پاسخ سوال روز گذشته : آنان که دل کنده اند
سوال روز سه شنبه ۲۶ دیماه
با گوش فرا دادن به فایل صوتی فوق(تفسیر آیه ۱۷۵و۱۷۶ سوره مبارکه آل عمران، استاد قرائتی) بفرمایید که:
از مهلت دادن به کفاربه چه عنوانی یاد شده است؟(این که به کفار مهلت میدهیم چیست)؟
ثواب امروز هدیه به روح پاک #شهید عبدالصالح زارع
پاسخ دهندگانی که اولین بار هست پاسخ می دهند مهلت ارسال پاسخها تا ساعت ۲۴ شب به آیدی زیر :
@sebghatalah110
پاسخ دهندگان قبلی حتما و فقط به همان آیدی که قبلا در شخصی اعلام شده ارسال نمایند.
لطفا قوانین سوال و پاسخ روزانه ی قرآنی که در کانال سنجاق گردیده را مطالعه بفرمایید.
@hamdelanqoran
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃 ﷽
🍃🍂🌺🍃
🌺
#تعارف_الکی
#برداشت_های_نادرست_از_احکام
❗️بعضی از مردم بااینکه از ته قلب راضی نيستن، مدام هی به دیگران تعارف و اصرار الکی میکنن؛ مثلاً میگن «خوشحال میشیم خونه ما هم تشریف بیارین» یا «بفرمایین از این میوه ها بخورین» و... .
📛 درحالیکه این ممکنه درست نباشه!
✍️ تعارفکردن بهاندازه معمول و متعارف بین مردم درصورتی اشکال نداره که دروغ نباشه؛ مثلاً مشکلی نداره که بگیم «بفرمایین از این غذا میل کنین»، ولی جملاتی مثل «خوشحال میشم از این غذا بخورین» یا «به جان خودت ناراحت میشم نخوری»، درحالیکه قلباً این نظر رو نداریم، دروغ و حرامه.
🔺 رهبری، استفتای p2k2z9p؛ مکارم، استفتای 140005300073؛ شبیری، استفتای 117501؛ سیستانی، وحید و نوری، استفتا از دفتر.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
احکام 📚
╭┅────────┅╮
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
╰┅────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاسرشرقاوی(#سوره_مبارکه_آل_عمران)
#تلاوت
#قرآن_آهنگ_آرامش
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
#آیههایآرامش
🌱إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا
إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ♥️
🌱قطعاً خداوند از كسانى كه ايمان
آوردهاند دفاع مىكند، زيرا خدا هيچ
خيانتكار ناسپاسى را دوست ندارد.🌱
📚آیه ۳۸ سوره مبارکه حج
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
@hamdelanqoran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 | قاری: استاد حامد شاکرنژاد
📖 | سوره مبارکه اعراف آیه ۱۴۳
🎶 | #مقام_رست
#تلاوت
#قرآن_آهنگ_آرامش
برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff