eitaa logo
همدلان قرآن🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
150 فایل
✨﷽✨ 📖 رسول اکرم( ص ): ✨حاملان وحافظان قرآن مشمول رحمت خاص خدا هستند. پیشنهادات و انتقادات👈 @zej_278 جهت پاسخگویی به سوالات تفسیر 👇 @Hn4664
مشاهده در ایتا
دانلود
141🌹ازسوره آل عمران 🌹 وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرِينَ‌ و (فراز ونشيب‌هاى جنگ براى آن است) تا خداوند افراد مؤمن را پاك و خالص، و كافران را (به تدريج) محو و نابود گرداند. آیه141🌹ازسوره آل عمران 🌹 وَ لِيُمَحِّصَ =وتا خالص گرداند اللَّهُ =الله الَّذِينَ =کسانی را که آمَنُوا=ايمان آوردند وَ يَمْحَقَ =ونابود سازد الْكافِرِينَ‌=کافران را @hamdelanqoran
141.mp3
4.12M
آیه ۱۴۱ ازسوره آل عمران @hamdelanqoran
به نام خدا سلام پاسخ سوال روز گذشته : صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند در اثرِ صبر نوبتِ ظفر آید سوال روز ۲۴ آذر ماه با گوش فرا دادن به  فایل صوتی فوق(تفسیر آیه ۱۴۱   سوره مبارکه آل عمران، استاد قرائتی) بفرمایید که: برای معادل عربیِ عبارتِ (کم شدن تدریجی) چه لغتِ عربی بیان گردیده است؟ ثواب امروز هدیه به روح مطهر اهل بیت علیهم السلام و همه ی شهدا و اموات ، اموات بد وارث ، بی وارث و تمامی عزیزانی که کوچکترین حقی به گردن ما دارند. پاسخ دهندگانی که اولین بار هست پاسخ می دهند مهلت ارسال پاسخها تا ساعت ۲۴ شب به آیدی زیر : @sebghatalah110 پاسخ دهندگان قبلی حتما و فقط به همان آیدی که قبلا در شخصی اعلام شده ارسال نمایند. لطفا قوانین سوال و پاسخ روزانه ی قرآنی که در کانال سنجاق گردیده را مطالعه بفرمایید. @hamdelanqoran برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ 🌱و با اينكه ما قرآن را براى تذكر آسان كرده ايم آيا كسى هست متذكر شود؟ ❣عترت احمد ز قرآن نمی‌گردد جدا تا بیابی معنی این نکته را، قرآن بخوان 🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 @hamdelanqoran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @hamdelanqoran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت جمعی از فرزندان پاک این مرز و بوم را در منطقه راسک سیستان و بلوچستان توسط گروهک تروریستی جیش الظلم به محضر مقدس حضرت بقیه الله عجل‌الله‌تعالی‌فرجه الشریف و رهبری عزیز و ملت شهید پرور ایران اسلامی تسلیت عرض می‌نماییم ▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم ۞اَللّهُمَّ۞ ۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞ ۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞ ۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞ ۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞ ۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞ ۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞ ۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞ ۞طَویلا۞ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 @hamdelanqoran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
142🌹ازسوره آل عمران 🌹 أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ‌ آيا گمان داريد كه (با ادّعاى ايمان) وارد بهشت شويد، در حالى كه هنوز خداوند مجاهدان و صابران شما را معلوم نساخته است آیه142🌹ازسوره آل عمران 🌹 أَمْ = يا اينکه حَسِبْتُمْ =پنداشته اید أَنْ =که تَدْخُلُوا =داخل می شوید الْجَنَّةَ=به بهشت وَ لَمَّا يَعْلَمِ=حال آنکه هنوز نشناخته باشد اللَّهُ =الله الَّذِينَ=کسانی را که جاهَدُوا=جهاد کردند مِنْكُمْ=ازشما وَ يَعْلَمَ =واینکه بشناسد الصَّابِرِينَ‌=شکیبایان را @hamdelanqoran
142.mp3
3.45M
آیه ۱۴۲ ازسوره آل عمران @hamdelanqoran
به نام خدا سلام پاسخ سوال روز گذشته : مَحق--- یمحَق سوال روز شنبه ۲۵ آذر ماه با گوش فرا دادن به  فایل صوتی فوق(تفسیر آیه   ۱۴۲ سوره مبارکه آل عمران، استاد قرائتی) بفرمایید که: اگر رَفیقت،پس از اینکه به مسئولیتی رسید و رئیس شد، اگر چقدر از رفاقتش را حفظ کند نشان دهنده ی اینست که آدم خوبیست؟ ثواب امروز هدیه به شهدای مقر انتظامی راسک ، شادی روح شهدا صلوات پاسخ دهندگانی که اولین بار هست پاسخ می دهند مهلت ارسال پاسخها تا ساعت ۲۴ شب به آیدی زیر : @sebghatalah110 پاسخ دهندگان قبلی حتما و فقط به همان آیدی که قبلا در شخصی اعلام شده ارسال نمایند. لطفا قوانین سوال و پاسخ روزانه ی قرآنی که در کانال سنجاق گردیده را مطالعه بفرمایید. @hamdelanqoran برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
براستی برای اینکه گم نشویم در این جهان پر هیاهو.. باید گوشه ی چادرت را محکم بگیریم... 🥀🍃 @hamdelanqoran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌تسبیحات حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها را فقط در تعقیبات نماز نگویید. در سختی‌ها و مشکلاتتان به همین تسبیحات متوسّل شوید. شب می‌خواهید بخوابید، این تسبیحات را بگویید. یک‌ خرده هم تفکّر کنید. اللّه اکبر یعنی چه؟ الحمدللّه یعنی چه؟ سبحان اللّه یعنی چه؟ همهٔ تعالیم قرآن را در این سه ذکر خلاصه کرده‌اند که امام صادق علیه‌الصّلاةوالسّلام می‌فرمایند: تسبیحات مادرم حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها نزد من افضل از هزار رکعت نماز است. 🔰استاد حاج آقا زعفری زاده 🌤 @hamdelanqoran
فصل دوم : آن دو چشم آبی! قسمت سوم کم‌کم سروکله‌ی میهمان‌ها پیدا شد. برای خودشان بریدند و دوختند و تنم کردند؛ پنج تومان مهریه به نیت پنج تن. صدای صلوات و شکستن کله‌قند از اتاق مردانه به گوش رسید. زن‌ها کِل کشیدند و صدای دف بلند شد. هیچ‌کس از من نپرسید: «زهرا! تو راضی هستی یا نه؟!» کله‌شق بودم. جلوی خودم را گرفتم تا اشکم درنیاید! بابا هم حرفی نداشت و ریش و قیچی را سپرده بود دست دایی. خودخوری می‌کردم و دلم داشت از غصه منفجر می‌شد. رسم نبود دختر و پسر تا قبل از ازدواج با هم صحبت کنند؛ وگرنه حرف دلم را به رجب می‌زدم و می‌گفتم که دلم به این وصلت رضا نیست. از حرصم یک کلمه هم با مادرم حرف نزدم. شب برگشتم خانه‌ی عبدالله‌زاده و تا صبح گریه کردم. دلم می‌خواست شبانه خودم را گم‌وگور کنم و جایی بروم که دست هیچ‌کس به من نرسد. همیشه در خیالم نقشه می‌کشیدم که تا آخر عمر کنار مادرم می‌مانم. تازه داشتم آن روی خوش زندگی و آرامش را می‌دیدم که همه‌چیز خراب شد. فردا ظهر با آسیه خانم تسویه کردیم و به خانه‌ی خودمان برگشتیم. قرار خرید عقد و عروسی را از قبل گذاشته بودند. مادرم سر کار بود و نتوانست با ما به بازار بیاید. همراه زن دایی، رجب و مادرش رفتیم سبزه میدان. یکی دو دست لباس، چند قواره پارچه و یک حلقه‌ی طلا برایم خریدند. رجب در آسمان‌ها سِیر می‌کرد و من برای بخت بدم زار می‌زدم! ناهار را در چلوکبابی بازار خوردیم. دیوار مقابل میز ما آینه‌کاری شده بود. بی‌بی خانم سرش را بالا گرفت و با تعجب به زن دایی گفت: «اِه! خاله جان! اونایی که دارن غذا می‌خورن همشهری ما هستن؟!» زن دایی نگاهی به آینه انداخت، خنده‌اش گرفت و گفت: «خاله! اونا ماییم تو آینه! خودتم نمی‌شناسی؟!» رجب خنده‌اش گرفت و بی‌بی خانم خودش را با غذا مشغول کرد. من هم که اصلا از رجب خوشم نمی‌آمد، مثل یک تکه یخ نشسته بودم سر میز و توجه‌ای به آن‌ها نمی‌کردم. روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 @shahedan_aref برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff
فصل دوم : آن دو چشم آبی! قسمت چهارم برادرم محمدحسین مخالف ازدواج من بود. از همان روز بله‌برون که رجب را دید، از او خوشش نیامد. مدام تهدید می‌کرد: «مگر اینکه از روی جنازه من رد بشید بخواید زهرا رو شوهر بدید به این چشم آبی!» اما زور دایی بیشتر بود. کمی داد و فریاد کافی بود که محمدحسین سر جایش بنشیند و تسلیم دایی شود. دایی محمد شرط کرده بود زهرا باید در خانه‌ی من زندگی‌اش را شروع کند. به رجب گفت: «اجازه نمیدم جای دیگه خونه اجاره کنی. چه معنی داره عروس جوون آواره‌ی خونه‌ی مردم بشه!» جهیزیه‌ای را که با کمک دایی خریده بودیم داخل یکی از اتاق‌های خانه چیدند. هفته بعد، عقد و عروسی را یکی کردند و مراسم در خانه‌ی دایی برگزار شد. زن آرایشگر نگاهی به صورتم انداخت و گفت: «حیف این صورت نیست که سرخاب سفیدآب بمالم؟! ماشاءالله مثل یه تیکه ماه می‌مونه عروس خانوم!» لباس عروس اجاره‌ای را پوشیدم و بدون آرایش نشستم سر سفره عقد. دومین روز از شهریور سال 1342 بعد از یک سکوت طولانی، به‌اجبار در جواب عاقد بله‌ی تلخی گفتم و رخت عزا به تن دلم پوشاندم! آرزوی هر دختری پوشیدن لباس عروس است؛ اما آن‌قدر ساعت‌های دردناکی را پشت سر می‌گذاشتم که هیچ لذتی از عروسی نبردم. به‌جای صدای ساز و شادی میهمان‌ها، گوشم سوت می‌کشید. کامم تلخ بود و لب به شیرینی عروسی خودم نزدم. دلم می‌خواست صبح از خواب بیدار شوم و ببینم همه‌ی این‌ها فقط یک خواب ترسناک بوده و واقعیت نداشته است. بعد از شام، میهمان‌ها یکی‌یکی رفتند. آخرین نفری که از او خداحافظی کردم مادرم بود. رفتم در آغوشش، هر دو گریه کردیم. خواهرانم دور ما حلقه زدند و همه اشک شوق می‌ریختند! مادرم به‌سختی مرا از خودش جدا کرد. دستی روی سرم کشید و گفت: «الهی که خوشبخت بشی مادر!» بدون اینکه پشت سرش را نگاه کند، رفت. می‌خواستم صدایش بزنم و بگویم: «مامان! نرو، من بی‌تو...» اما بغض اجازه نداد. مادرم در میان اشک چشمانم ناپدید شد و من ماندم با شوهری که یازده سال از من بزرگ‌تر بود. روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 @shahedan_aref برای دسترسی سریعتر به سوالات قرآنی روزانه، به کانال ویژه سوالات کانال همدلان قرآن بپیوندید👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3151167949C7f4094beff