#سالبه_به_انتفاء_موضوع
سبک سفر کردن یعنی راحتی.
متعلقات را هر دفعه کمتر میکنم.
اوایل با چمدان و کوله و کیفهای پُر تا بُنِ دندانههای زیپْ میکوچیدم و حالا صرفا با یک کیف دستیِ خیلی دمِدستی. همین را هم هر سفر سبکتر میکنم.
ایدهآلم این است که دستهایم را فرو کنم توی جیب، یکلا قبا؛ بروم و بگردم و برگردم.
اینطوری ترس اینکه فلان چیز را توی قطار جا گذاشتم، بهمان چیز را توی اتوبوس گم کردم؛ میرود پیکارش. سالبه به انتفاء موضوع!
اصلا خودِ همین همین ترس از دست دادن، مرا هُل میدهد به شیبِ ملایم حذف چیزها.
بهنظرم روابط آدمی هم مثل همین متعلقات سفرند. کمکم کم میشوند.
از یک جایی در این سلسلهی روزهای عُمر، دیگر کسی به جمع دوستان صمیمیات اضافه که نمیشود هیچ؛ از همان حلقهی رفقای نامنتها عزیز هم، آدمهای زیادی میریزند.
یک روز هم به خودت میآیی و میبینی یکیدوتایی ماندهاند. اینها هم ضروریاند. مثل عینک روی چشم. که اگر نباشد دنیا تار میشود و دیدن محال! اینها حذف ناشدنیاند و وای بهروزی که کَم شوند، گُم شوند.
من دربارهی خودم یقین دارم که ترس از دست دادن، محتاطم کرده و میکند. میخواهم کسی اضافه نشود تا مبادا روزی کم شود. گم شود. یا خودش بخواهد کم شود، گُم شود. آنوقت واویلا..
✍سید میثم میرتاج الدینی
🆔@hamechi_media