eitaa logo
حامدزمانے
1.1هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
253 فایل
﷽ ✌️¹⁴⁰⁰.².²⁷✌ @mhsa_ech ©️ @Hamedzamani_ir لینک گروه ناشناس: https://eitaa.com/hamedzamany_nashenas گیف واستیکرهامون👇 @HamedzamaniGIF 🎁عیدی بگیر: https://ble.ir/hamed_zamani_ir 🔶نکته:این کانال رسمی نیست❗ 🔷️کپی؟!فوروارد کن لذت ببریم😉
مشاهده در ایتا
دانلود
『 شعر شما شب خوش✋🏻🌙 』 ﹝میگفت بدن مال خودم است! به توچه با موی رنگ کرده به میدان و کوچه بود این هست زندگیِّ خودم! تو نباش هیز چشمت ببند گفت و ز میدان برفت زود در طول راه، آمران کمتری بدید لبخند زد که بَه چه شجاعم! چقدر خوب فردا روَم به مانتوی کوتاه در نبرد زن زندگی مرا زده بیرون ز چهارچوب هربار او بدون روسری بدون شال با مانتوی کوتاه تر ز قبل شاد بود وَ بخش مهمی ز همین شادی دلش کمبود و نبود آمر و گشت ارشاد بود هر چادری ای که میگذشت از کنار او یک ترس از تذکر آمر به دلش بود وقتی که میگذشت او بدون تفاوت با شادی و لبخند، ز او میگذشت زود این واقعه تکرار شد کسی محل نداد هر روز شد لباس هاش کوچک و چسبان یک شال روی گردن و با یک بلیز جیغ با خنده به معروف، گرفت صد هزار جان یک روز در میانه ی شیراز، آمری گفت ای عزیز حجاب را بپوش خدا بگفت رفت و گذشت آمر معروف. کم نذاشت وَ جز تذکر مهربان، چیزکی نگفت ﹞ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
『 شعر شما شب خوش✋🏻🌙 』 ﹝ آن دخترک که در گذشته بین جمعیت راحت بُد از تذکر و تکرار نهی ها سرشار خشم شد وَ به همراه همسرش با بغض و کینه حمله ور شدند جدا جدا آن مرد که چه عرض کنم لشکری ز کین که دید راه راحتی هر دو گشته سد از جا پرید و جست به بانوی آمر و در پیش چشم دخترکش، مادرش بزد دختر که شاهد ماجرا بود، زار زد با گریه گفت مادر من را نزنیدش نامرد، فحش داد و دوباره شروع کرد او گفت از نبرد، مادرم ببریدش این واقعه، تکرار شد میان کوچه ها مادر...پسر...غلاف و کبودی و ضرب و شتم مسمار و دود و امر به معروف و آتش و لبخند قنفذ و زدن و شادی از ستم بانو میان کوچه فتاده و معجرش در پشت درب سوخته لبریز خون شده قنفذ ز هتک حرمت بانوی عالمین شاد است و از شادیْش غرق جنون شده بازآمده در این زمانِ حال، دخترک با گریه گفت رها بکن این مادر مرا همسر که شال داشت به گردن، کمک بکرد وَ زد به بازوی او چه محکم و با صدا﹞ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR
『 شعر شما شب خوش✋🏻🌙 』 ﹝مردم، دوباره غرق تماشا و هیچ کس عکس العمل نشان نداده و جری شدند با بی تفاوتی و نگاه، هر کدامشان همراه و حامی از برای کفر و کین بُدند با هر زدن، کشیدن چادر و فحش بد با بی تفاوتی شریک کارشان شدند پاشد ز جا برای حمایت ز او کسی مردم، به وقت دیدن او، شادترین بُدند شد حامی از برای همان بانوی جوان با دیدنش، سپاه خدا جمع تر شده مردم بیامدند کمک، مرد رنگ باخت نامرد ز سیل مردم غیور، حزین شده یک مرد زنگ زد به پلیس، او فرار کرد مردی دگر دوید و گرفتش به دست خود همراهشان زنان غیور آمدند به خط هتاکِ بانوی آمر، گرفته اند زود تحویلشان بداد به زندان و بعد از آن رفتند سمت دخترک و مادر غمین مادر میان خاک فتاده ست و دخترش... قلبش شکسته و چشمان او شده نمین آمد ز راه، بانوی هفت آسمان و ارض همراه گل یاس، گل نرگسم رسید لبخند زد به روی همان آمر غیور اشکی میان چشمه ی چشمان خود دمید از جا بلند کرد گل یاس، مادری با مهر نوازش بکرد دختر او را آرام گفت دست مریزاد دخترم زهرا به عبادتش دعا میکند تو را﹞ •┈┈┅┅┅┅┅┅•┅┅┅┅┅┅┈┈• 〘🎙⊰🇮🇷❤️⊱🎙|@HAMED_ZAMANI_IR