eitaa logo
"راه‌ِحامد"
747 دنبال‌کننده
885 عکس
369 ویدیو
2 فایل
﷽ کانال رسمی شهید حامدجوانی «زیرنظر خانواده شهید» 📍مزارشهید در گلزار شهدای «وادی رحمت»تبریز .قطعه مدافعان حرم قسمتی از وصیت نامه شهید: یاحسین تا آخرین قطره‌ی خون نمی‌گذاریم دوباره خواهرت به اسارت برود
مشاهده در ایتا
دانلود
"راه‌ِحامد"
کتاب در رکاب علمدار ‌ فصل دوم: جوانی این داستان: تلاش دوساله (‌از زبان سردار عباسقلیزاده، فرمانده و
‌کتاب در رکاب علمدار ‌ ✨فصل دوم: جوانی این داستان: دلِ مهربان او (‌از زبان اکبر خلیلی، همکار و همرزم شهید )‌‌ _بخش ششم:‌ روزگار مثل آب روان در گذر است و غیر قابل‌بازگشت! دوره یک‌سال و نیم با هم بودن، با آن‌همه خاطرات تلخ و شیرین، چه زود گذشت؛ اما آنچه در ذهنم برای همیشه نقش بسته‌است، شخصیت مؤثر و جذاب اوست. هشت سال پیش در دوره افسریه دانشگاه تربیت پاسداری امام حسین تهران، روزی در صف ایستاده بودیم که حامد به‌همراه یکی از دانشجویان تبریزی به دیدن ما آمد. اولین‌بار بود که او را می‌دیدم. قدی بلند و چهره‌ای معصوم داشت. او یک دوره جلوتر از ما بود. هرچند به ما سپرده بودند از بچه‌های دوره‌های بالاتر فاصله بگیریم، اما دل مهربان او باعث می‌شد هرازگاهی به دیدن ما بیاید و قوت قلب ما باشد.‌ می‌گفت: شما ترم تهیه و تازه‌کار هستید؛ رفته‌رفته وضعیتتان بهتر از این‌که هست خواهد شد.‌ و من در همین سر زدن‌ها و ملاقات‌های کوتاه دریافتم در ورای آن چهره‌ی معصومانه و قدوقواره رشید، فردی مصمم، با اراده، قوی، مقاوم و باانگیزه است که می‌توان همیشه به او تکیه کرد. وقتی نگاهش می‌کردم، حس می‌کردم که روزی می‌توانم به او تکیه کنم. او همیشه در انجام کارهای خیر پیش‌قدم می‌شد و از هیچ کمکی به نیازمندان دریغ نمی‌کرد. خون‌گرمی و مقبولیت، از ویژگی‌های بارز او بود که سبب می‌شد همواره در کارها با او مشورت کنم.‌ یکی از دوستان نزدیک من و حامد به من گفت: من شاهد بودم که حامد موقع ساخت مسجد هر کاری از دستش می آمد انجام می داد.‌ آجر می‌آورد؛ کنار دست بنا کار می‌کرد و خلاصه سر از پا نمی‌شناخت و هر کار زمین مانده‌ای را در محل کار انجام می‌داد.‌ ما از گروه توپخانه لشکر عاشورا اولین نفراتی بودیم که اعزام می‌شدیم. سر از پا نمی‌شناختیم. آن‌قدر شور و اشتیاق رفتن داشتیم که در مسیر به وضعیت و خطرات سوریه فکر نمی‌کردیم. تا او در کنارم بود، احساس غربت و تنهایی نمی‌کردم. مانده بودم چطور این‌گونه با هم زودجوش می‌خورد و صمیمیت پیدا می‌کرد. او می‌گفت: حالا که خانوم زینب سلام‌الله به ما عنایت کرده‌است، ما هم باید در این ماموریت از جانمان مایه بگذاریم. در راه سفر خیلی خوشحال بودیم و برایمان سؤال بود که چطور شد از بین آن‌همه مشتاق اعزام، این فرصت به ما داده شد؟ حکمت کار چه بوده‌است؟ باور نمی‌کردیم که رسیدیم و زائر حرم حضرت زینب (س) و دختر امام حسین علیه‌السلام شده‌ایم. در بین توپچی‌های اعزامی کم‌سن‌وسال ترین افراد، من و حامد بودیم. فرمانده توپخانه از ما خیلی خوشش می‌آمد و علاقه خاصی به ما پیدا کرده بود. بعدها وقتی دیده‌بانی های بسیار خوب و دقیق حامد را که دید، علاقه‌اش به او بیشتر و به دیدارش مشتاق‌تر می‌شد . ‌ ‌ ⊰sʜᴀʜɪᴅʜᴀᴍᴇᴅᴊᴀᴠᴀɴɪ⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بزرگترین‌حسرت‌قیامت‌اینه‌که؛ میفهمی‌بانمـاز تاکجـاهامیتونستی‌بالابری‌ونرفتی‌ ازهرجهنمی‌بیشتر‌آدموعذاب‌میده😓 sʜᴀʜɪᴅʜᴀᴍᴇᴅᴊᴀᴠᴀɴɪ⊱
تلاوت . .🕊️ |[بــِہ‌نـیّــت‌]           ؋ــحــه ۱۱۵ ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ➛↭@shahidhamedjavani1369
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"راه‌ِحامد"
یه‌‌ بنده‌ خدایی‌‌ میگفت: همه‌ دارند میگن‌ شھدا رفتن‌ تا ما بمونیم ولی‌ من‌ میگم‌: شھدا؛ رفتن‌ تا که‌ ما دنبالشون‌ بریم‌.🥹🕊♥️ @shahidhamedjavani1369 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
21.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بنشین‌رفیق!‌ تاڪہ‌ڪمےدرددل‌کنیم اندازه‌ی‌تو‌هیچ‌‌کسی‌مهربان‌نبود. sʜᴀʜɪᴅʜᴀᴍᴇᴅᴊᴀᴠᴀɴɪ⊱
شهید ابراهیم هادی بچه محل شهید ذوالفقاری بود و وی ارادت خاصی یه این شهید داشت. کتاب سلام بر ابراهیم را هم محمد هادی با سید علی صفوی با هم جمع آوری کرده و به انتشارات ابراهیم هادی دادند و اینطور بود که سلام بر ابراهیم چاپ شد. الگویش شهید ابراهیم هادی و شهید همت بودند. این دو شهید بزرگوار را بسیار دوست داشت. عکس بزرگی از شهید ابراهیم هادی را جلوی موتورش نصب کرده بود. جلویش را نمی‌دید؛ اما عکس را برنمی‌داشت. هر چه قدر می‌گفتند عکس کوچکتری بگذار که بتوانی جلو را ببینی، می‌گفت نه همین خوب است. تولدت مبارک شهید هادی🌸 sʜᴀʜɪᴅʜᴀᴍᴇᴅᴊᴀᴠᴀɴɪ⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبرپیچیده‌درعالم‌که‌درّناب‌آمد نگین‌پنجم‌آل‌کسا‌ارباب‌آمد♥️ 🎉میلادامام‌حسین‌علیه‌السلام‌مبارک 🎉 sʜᴀʜɪᴅʜᴀᴍᴇᴅᴊᴀᴠᴀɴɪ⊱