آقای حسین قدیانی
سلام
۱. فرزند شهید بودن لزوما عاقبت به خیری نمی آورد! ابن النبی و ابن الامام بودن هم همینطور! اصلا در این دنیا، بهشت را، ایمان را، خدا را، ژنتیکی تقسیم نمی کنند! یک جای تفسیر یخرج المیت من الحی همین است لابد! حالا شما هی با اول اسم و فامیلت، بازی کلامی کن! باور کن برای حضرت حق، فرقی نمی کند!
۲. مدافع خمینی کبیر، خود خداست که ان الله یدافع عن الذین ... . اوست که به حضرت روح الله عزت داد. اوست که مهرش را به دل زلال بابا اکبر تو انداخت. و هم اوست که ان شاءالله حافظ میراثش یعنی جمهوری اسلامی خواهد بود! و وصلش خواهد کرد به صبح ظهور!
۳. سقوط مراتبی دارد که اگر لطف خدا نباشد تا اسفل السافلین ادامه خواهد داشت. دیروز از ماه رسیدی به آه. امروز طلب عذاب می کنی برای امام خمینی. ببین چقدر فاجعه است! صدام را سفید می کنی و خمینی کبیر را سیاه؟! چه سقوطی! با این شتاب، بعید نیست فردا منکر امام زمان هم بشوی و بعد هم پیامبر و بعدتر خود خود خدا! که البته خدا نکند!!!
۴. و خمینی کبیر چه مظلوم است! روز روشن، در سایه امنیت جمهوری اسلامی، بدترین تهمت ها را به او می زنی و صدای کسی در نمی آید! حداقل تولیت محترم، سید حسن آقا، کاش یک اخمی میکرد به شما و امثال شما!
۵. نسبت امروز بابا اکبر با شما، الان فقط به اندازه همان جوهری است که در شناسنامه تان برای نوشتن نام اکبر، استفاده شده است! وگرنه کسی که طلب فزونی عذاب!!! می کند برای مراد شهید اکبر قدیانی، چه ربطی به او دارد؟! تقریبا هیچ!
۶. جمهوری اسلامی بی اشکال نیست! مقدس هست ولی معصوم نیست! ایراد دارد اما ایستا نیست! همه آدم هایش آسمانی نیستند! اما می شود عیارش را از قاعده تعرف الاشیاء باضدادها شناخت! خامنه ای عزیز و خمینی کبیر را باید با رضاخان و محمدرضا و صدام، با کارتر و ریگان و بوش و ترامپ و بایدن، با بن سلمان و نتانیاهو و با طالبان و داعش شناخت!
حرف برای گفتن زیاد است و مجال فضای مجازی کم! فقط همین آرزو را بگویم که ای کاش! از این مسیر برگردی! ای کاش!!!
@hamedmalhani
و حسین علیه السلام، منتی است که خدا بر سر نسل آدم گذاشت!
او آغاز و پایان همه ماجراهاست!
او نقطه عطف تاریخ است!
و خون او با برکت ترین خونی است که در راه خدا بر زمین ریخته شده است!
و خوش به حال ما، همین مای کوچکِ آلوده ی گناه زده، که هر محرم، با نم اشکی، یا سیاهی پیراهنی، یا زردی زعفران شله زردی خودمان را قاطی دستگاه حسین می کنیم! که یعنی خدایا ما را جزو حسینی ها حساب کن!
و خوش به حال ما که حسین را داریم چون او، بهانه خداست برای اعلام عفو عمومی!
پس #سلام_بر_محرم_سلام_بر_حسین
@hamedmalhani
در شرایطی که تنها دو شب از محرم گذشته است، مشاهده میدانی مساجد و هیئات، از جهت حضور مردم و شلوغی جمعیت واقعا قابل توجه است.
به نحوی که حضور مردم در شب اول، برابر و یا حتی بیشتر از شب هفتم یا هشتم محرم سال های قبل است!
تفاوت امسال و سال های قبل، تقریبا در تمام نقاط کشور، مشهود است و تا حدی حتی باعث غافلگیری بانیان مراسم شده است!
اینکه چه اتفاقی افتاده است که دل های مردم در این محرم، اینقدر حسینی شده است را فقط خدا می داند ولی شاید این اتفاق، اثر بزرگداشت عظیم غدیر باشد!
وقتی دل ها بیشتر از قبل متوجه امیرالمؤمنین و غدیر باشند، حتما برای محرم بیشتر و زودتر پای کار می آیند!
یک دلیل دیگر شاید پاسخ ملت مومن ایران به فتنه حجاب باشد. این محرم، اولین محرم بعد از آشوب های سال گذشته و دهن کجی عده ای به احکام و باورهای اسلامی است. این حضور، شاید پاسخ عملی و میدانی مردم به کسانی است که می خواهند اسلام با همه ظواهر و بواطنش کمتر در جامعه حضور داشته باشد.
به نظر می رسد محرم امسال، محرم خاصی است! خاص تر از همیشه!
@hamedmalhani
می گویند
هزینه عزاداری را بدهید به فقرا
اولا هر واجب و مستحبی جای خودش را دارد هم عزاداری امام حسین باید رونق بگیرد هم کمک به فقرا
ثانیا اتفاقا آنهایی که حسینی اند بیشتر از همه در طول سال به فکر فقرایند. اصلا عشق به حسین علیه السلام، موتور محرکه همه خوبی هاست!
ثالثا خود فقرا بانی مراسم اهل بیتند. این پیام خانواده ای است که نان شب ندارند. منتظرند بسته معیشتی توزیع شود که نذری هر ساله را ادا کنند!
⬇️
طاقچه بالا برای خدای برندینگ
۱. هنوز بوی یا حسین درفضای شهر حس می شود. هنوز سیاهی پرچم ها، صدای نوحه ها، رد خیس اشک ها، مزه بهشتی نذری ها، شهر را در آغوش گرفته اند. پس هنوز این جمله که "محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است"، آخرین امید ما در طوفان بلاست. یا حسین!
۲. دخترک کنار دسته زنجیرزنی، بی حجاب ایستاده بود. حدودا ده، یازده ساله. مشکی پوش. نه مشکی ساده، نه! از این پیراهن های سیاه با کلی حروف انگلیسی سفید! لابد همین، تنها لباس سیاهش بود. روسری و شالی دور گردنش نبود. اما دو زنجیر توی دستش بود. لابد میخواست در حاشیه زنجیرزنی مردها، برای خودش زنجیر بزند. با لبخند گفتم دختر خوب! عزادار امام حسین! پس روسریت کو؟! و رفتم. چند لحظه بعد از دور برایم دست تکان داد و شال سیاه روی سرش را نشان داد. با یک دست، گوشه شال را گرفت و انگشت شصت دست دیگر را بالا برد که یعنی اکی؟! لبخند زدم و لایک را بالا بردم که یعنی اکی!
۳. مردم کوچه و خیابان، مردم معمولی، مردم عاشق حسین، شاید مجروح فتنه حجاب باشند اما محرک و مروج و عاملش نیستند! دشمن حجاب، مسئولی است که به حجاب درست مثل خیلی چیزهای خوب های دیگر، مثل انقلاب و امام و رهبری و حاج قاسم و مقاومت، اعتقاد عمیق ندارد، پس یا منفعل عمل می کند یا منحرف! یا افراط می کند یا تفریط! یا شتابزده پاسخ می دهد یا با تاخیر! دشمن حجاب، آن دوست مذهبی است که بی توجه به مبانی عمیق دینی، فراموش می کند در خیمه امام حسین علیه السلام برای گناهکاران، جا هست اما برای گناه کردن، جا نیست! دشمن حجاب آن سلبریتی است که رونق دنیایش را در کشتن روح عفت و حیا می بیند و خیالش هم راحت است که از سفره چرب سیما و سینما و پلتفرم ها، در هر شرایطی بی بهره نیست! پس هم از توبره اپوزوسیون می خورد هم از آخور پوزیسیون! دشمن حجاب آن استارتاپ فرهنگی، آن فروشگاه مجازی، آن پاساژ و بنگاه اقتصادی است که از فرصت نمایش بی حجابی کارمندانش برای تبلیغات بیشتر استفاده می کند! دین می فروشد که دنیا بخرد! به قبح شکنی کمک میکند که قبای رنگین تری بپوشد! عجب استاد برندینگی!
غافل از اینکه خدا، خدای برندینگ هم هست! و چه برندی، چه مارکی، چه نشانی از حسین بالاتر؟! هر آنچه رنگ حسین گرفت، ماند! و هر چه مقابل او بود، محو شد، گویی اصلا نبوده است!
بگذار، مذهبی های صورتی برایمان "طاقچه" بالا بگذارند! خیالی نیست! در این فتنه حجاب، هنوز چشم امید ما به چادر خاکی غروب عاشورای زینب است!
پی نوشت: به بهانه بیانیه اخیر طاقچه یک روز بعد از عاشورای حسینی!
@hamedmalhani
خسته از مسیر، خیس از عرق تابستان، خاکی از شن های عراقم که از دور، برق طلایی گنبد می دود توی چشم هایم. شلوغی جمعیت، شوق زیارت را نشان می دهد! جمعیت مثل خرمن گندم در باد، موج می زند.
ضریح دو امام، زیر زیباترین سقف آبی دنیا، دلبری می کند. تنها ضریحی که دو بانو هم کنار دو امام در آن دفنند.
اینجا البته فقط مدفن نیست. خانه آخرین امام هم هست. نجف اگر چه خانه پدری است اما سامرا به خاطر مولود مبارکش، که امام عصر ماست انگار خانه خودمان است.
یک گوشه اش مزار دو امام، دو معصوم، دو حجت خدا، دو شهید، دو نور است، پدر و پدربزرگ امام زمان! آن طرف تر اما عجیب ترین قصه وصلت تاریخ شیعه، در خاک آرمیده است، مادر امام زمان! کسی که اراده خدا او را از دورترین فاصله مکانی و طبقاتی و دینی و فرهنگی به اینجا آورد تا مادر منجی باشد.
آن سوتر پله های پیچ در پیچ به سردابی می رسد که شاهد آخرین لحظات حضور امام پیش از غیبت هزار و چند ساله بوده است. در سرداب می ایستم و خودم را با ماشین زمان خیالم می برم به آن لحظه تاریخی! به آخرین حضور ظاهری او در اینجا! به هوایی که اینجا تنفس کرده است. به زمینی که اینجا رویش ایستاده است. خودم را پرت می کنم به عمق تاریخ، به لحظه شروع غیبت کبری! عمیق تر نفس می کشم. گام ها را کوتاه تر بر می دارم و با خودم مدام تکرار می کنم امام حی من روزگاری اینجا بوده است. اینجا آخرین اثر از خانه آخرین امام است در عجیب ترین شهر تاریخ شیعه! سامرا!
و برای شیعه معمولی، شیعه گناه آلوده دنیازده ای مثل من، شیعه ای که در غیبت به دنیا می آید، بزرگ می شود، پیر می شود و عاقبت در غیبت می میرد و او را نمی بیند، شاید بهترین دلخوشی، همین نفس کشیدن در سردابی باشد که خاطره او را هنوز در حافظه اش دارد!
دلبری سقف آبی و دلخوشی سرداب خاطره ها، سهم الارث سامرا است برای زائر خسته عرق کرده خاکی گناه آلوده!
پی نوشت: عکس، سقف بالای ضریح امامین عسکریین است در سامرا!
روزها، خاص نیستند! خاص می شوند! خاصیت پیدا می کنند! چون به خاطره ای سنجاق می شوند! خاطره های تلخ! خاطره های شیرین!
خاطره های نو! خاطره های کهنه!
روزهای خاص، مثل زنگ ساعت بیدارباش صبحند! علامتند! ابزار یادآوریند! می شود از کنارشان گذشت! می شود بی خیالشان شد! می شود خاص بودنشان را فراموش کرد! می شود خاطره سنجاق شده شان را خفه کرد! اما در نهایت فرقی نمی کند. این روزها، با تکرار هر ساله شان، با هر بار آمدنشان، زنده می شوند! طعمشان شاید هر سال اندکی با سال قبل فرق کند! ولی تاثیرشان همیشگی است!
۲۱ شهریور برای من، یکی از این زنگ های بیدارباش، یکی از این روزهای خاص است. قدیمی ترین خاطره زندگی!
و زندگی، فاصله بین دو خاطره است!
شط رنج
سخنرانی سید حسن نصرالله، عطش مخاطبان احساساتی را سیراب نکرد! آنهایی که منتظر بودند رهبر حزب الله، در پایان سخنرانیش، دکمه قرمز را فشار دهد و موشک ها از پشت صفحه نمایش ضاحیه، به سمت تل آویو و حیفا، پرتاب شوند، بعد از سخنرانی، خیره به صفحه نمایش، منجمد شده بودند: همین؟! تمام شد؟!
شاید ذکر چند نکته برای این مشتاقان مخلص ولی احساساتی مفید باشد:
۱. لبنان، فقط جنوب بیروت نیست. سید حسن یک رهبر فراملی است اما در لبنان، مخالفان بسیاری دارد. او در هر نبردی، دو جبهه دارد، اسرائیل در مقابل و دشمنان داخلی از پشت سر. وضعیت بد اقتصادی، مشکلات سیاسی و شکاف قومیتی، حرکت حزب الله در لبنان را مثل راه رفتن روی لبه پرتگاه می کند. در کشوری که طبق آخرین نظرسنجی ها فقط ۳۰ درصد مردم موافق درگیری نظامی با اسرائیل هستند، نمی توان بی محابا عمل کرد! پس اولین مخاطب سخنرانی امروز، مردم لبنان بودند تا ببینند که در عین اقتدار و شجاعت، حزب الله، شهوت جنگ ندارد.
۲. مخاطب دوم سخنرانی سید مقاومت، مردم کشورهای عربی بودند. در روزهایی که سران کشورهای عربی، منفعل یا همراه اسرائیلند، سخنرانی سید، درخواست فشار حداکثری افکار عمومی برای قطع این همکاری ها بود. در واقع فراتر از غرش موشک ها، امروز این غرش فریادها در اقصی نقاط جهان است که لرزه به غاصبان مسجد الاقصی انداخته است. سخنرانی امروز سیدحسن نصرالله، درخواست جدی برای تداوم این فشار به دولت های عربی بود.
۳. مخاطب سوم سخنرانی، گروه های مقاومت بودند. اشاره مستقیم به عملکرد مقاومت عراق و ارتش یمن، در واقع دادن رمز حمله وسیع تر توسط گروه های مختلف به منافع آمریکا و اسرائیل در کل خاورمیانه بود. در این رویارویی قرار نیست یک جبهه، سیبل مستقیم آمریکا و اسرائیل شود. راهبرد مقاومت، حمله همه جانبه و چریکی است. گاهی از یمن، گاهی از عراق، گاهی از سوریه و گاهی از لبنان!
۴. مخاطب چهارم، آمریکا بود. اشاره مستقیم به حوادث دهه ۸۰ میلادی و حضور ناوهای آمریکایی، یک کد مشخص به آمریکا برای احتمال رویارویی مستقیم در آینده نزدیک بود. وقتی آمریکا تهدید شود تکلیف سگ هارش مشخص است.
۵. و مخاطب پنجم، مردم اسرائیل بودند تا بدانند ارتششان چقدر ضعیف و دولتشان چقدر فروپاشیده است. ارتش و دولتی که از ۸ اکتبر دارد پس گردنی می خورد، اما جرات حمله مستقیم و همه جانبه به لبنان را ندارد. این مخاطب، فردای آتش بس، کار دولت رژیم جعلی اسرائیل را خواهد ساخت!
و مخاطب سید حسن نصرالله، دلسوزان مخلص اما هیجانزده نبودند.
چون در این شط رنج، فرمانده صبور، جوگیر نمی شود!
@hamedmalhani
راننده تاکسی های فضای مجازی
راننده تاکسی بودن، شغل شریفی است. از بین دنده و کلاچ و فرمان، رزق حلال در آوردن برای اهل و عیال، هنر می خواهد. نصف روز را بین آسفالت و چراغ قرمز و ترافیک و مسافر بداخلاق و بوی بنزین و دود اگزوز گذراندن، شیرمرد یا شیرزن می خواهد.
اما بخشی از همین راننده تاکسی های شریف، شاید به خاطر گیرافتادن در یک اتاقک آهنی سیار و شاید هم به خاطر حشر و نشر با هزار جور آدم مختلف، علاقه زیادی به تحلیل وقایع و حوادث روز دارند!
این سبک تحلیل و تفسیر وقایع، البته فقط منحصر به رانندگان تاکسی نیست. در جمع های فامیلی، در کلاس درس دانشگاه، در سخنرانی این طرفی ها و آن طرفی ها، در گروه های مجازی و کلا در هر جا که بشود مفت، حرف زد، می توان از این سبک تحلیل ها، مستفیض شد!
تحلیل هایی با سه ویژگی مشترک: اطلاعات ناقص، استدلال غلط، نبود دید جامع و از بالا به مسئله!
و البته جنگ رژیم غاصب صهیونیستی بهانه جدیدی است برای شنیدن این سبک تحلیل های تاکسی طور، به خصوص از برخی دوستان مخلص، دلسوز، جوگیر و احساساتی!
دوستانی با ۲۰، ۳۰ سال سن که دسترسی اطلاعاتیشان به خبرها، منحصر به چهار تا کانال و گروه تلگرام و واتس آپ و ایتا و بله است و تا الان حتی یک بار صدای انفجار را از نزدیک نشنیده اند و چنان از جغرافیای نبرد دورند که همسایه های فلسطین اشغالی را باید از روی گوگل مپ نام ببرند، از منبر تاکسی مجازیشان بالا می روند و سید حسن نصرالله را به خاطر سخنرانی دیروزش شماتت و فرماندهی محور مقاومت را به سازشکاری و محافظه کاری و عقب نشینی متهم می کنند!
شاید به خاطر همین هاست که سید مقاومت در سخنرانیش می گوید آنها که منتظرند من امروز اعلام جنگ کنم بدانند ما از ۸ اکتبر وارد جنگ شده ایم!
جنگ! البته واژه سه حرفی است که این رانندگان فضای مجازی فقط هجی کردنش را بلدند، نه مثل سید که چهل سال است دارد جنگ را زندگی می کند و پسرش و بهترین دوستانش را در همین راه، داده است!
شگفتا که در این فضای بی در و پیکر مجازی، دیکته فرمانده هوشمند و صبور مقاومت را که یک سخنرانیش، ۴ میلیارد بیننده داشته است و نفس ها را در تل آویو و لندن و واشنگتن درون سینه گرگ ها حبس کرده است، این تحليل گران جوگیر و احساسی باید صحیح کنند!
عجب دنیایی شده است! رانندگان تاکسی، می خواهند به خلبان شاتل فضایی، پارک دوبل یاد بدهند! غافل از اینکه این جبهه مقاومت که با همه محدودیت ها و قلت نفرات و امکاناتش، نفس استکبار را به شماره انداخته، فرماندهان کاربلد زیادی دارد که می دانند کی، کجا، چگونه و چقدر، گلوله و کلمه را شلیک کنند!
@hamedmalhani
#ستاد_اجرایی_که_بخش_خصوصی_نیست
امام خامنه ای در سخنرانی اول فروردین ۱۴۰۲، فرمودند: بنگاههای دولتی، شرکتهای دولتی، شرکتهای شبهدولتی، باید با بنگاههای خصوصی رقابت نکنند و بگذارند تولید را مردم انجام بدهند.
ایشان در ۹ بهمن ۱۴۰۲ در جریان بازدید نمایشگاه توانمندی های تولید داخلی با صراحت بیشتری دستور دادند: (کار را) به بخش خصوصی بدهید، ستاد اجرایی که بخش خصوصی نیست!
حال سوال از دولت محترم به خصوص وزیر نفت این است که مخاطب این دستور رهبری در وزارت نفت کیست؟ و چه زمانی قرار است پیمانکاران دولتی و شبه دولتی (خصولتی) از عرصه کار و تولید نفت کنار گذاشته شوند تا مردم (بخش خصوصی)، مجال و فرصت بیشتری برای کار داشته باشد؟!
در یک سطح بالاتر باید مشخص شود اساسا چه ضرورتی برای وجود بخش شبه دولتی هست؟ اگر نقش حاکمیتی و تنظیم گری دارند چرا به دولت ملحق نمی شوند تا عملکردشان ذیل قوانین جاری و نظارت مجلس، شفاف شود و اگر نقش اجرایی و پیمانکاری دارند چرا به بخش خصوصی محول نمی شوند که سود و زیانشان مربوط به مردم باشد؟ وقتی نظر رهبر انقلاب اینقدر شفاف و صریح است چرا عده ای تلاش دارند روز به روز این بخش شبه دولتی فربه تر شود؟ اصولا این بخش شبه دولتی در اقتصاد کشور و به ویژه نفت چه نقشی دارد؟ و چرا برخی افراد خارج از وزارت نفت، تلاش می کنند صنعت نفت را به جولانگاه شرکت های شبه دولتی تبدیل کنند؟!
تبعیت از اوامر رهبری، مطالبه ماست! قرار نیست دستورات ایشان را تیتر رسانه ها کنیم و بعد بگذاریمشان کنار! آقایان مسئول بسم الله!
@hamedmalhani
چند نصیحت برادرانه به نمایندگانی که تازه انتخاب شده اند:
۱. اگر با شنیدن خبر انتخابتان، قند توی دلتان آب شده، یک جای کار دل مبارکتان ایراد دارد. مسئولیت جدید، دلهره می آورد نه دلخوشی! ضمنا این وظیفه سنگین، جشن گرفتن ندارد!!!
۲. وقتی نماینده شدید، لطفا اخلاقتان تغییر نکند! همان طوری باشید که قبلا بودید! پرستیژ نمایندگی، ربطی به نگاه از بالا و باد توی غبغب انداختن ندارد! خودتان را نگیرید. باور کنید خبری نیست!
۳. به خصوص در روزهای اول نمایندگی از روی جوگیری تصمیم نگیرید! صبر کنید! تامل کنید! سریع اظهار نظر نکنید! حرف شاذ نزنید. برای اینکه ثابت کنید انتخاب شما درست بوده، حرف های عجیب نزنید. وعده بیخودی ندهید. زمان بهترین محک شما خواهد بود! عجله نکنید.
۴. تبریک آدم ها را جدی بگیرید. خالصانه ها را جدا کنید تا بعدا ازشان راهنمایی و کمک بگیرید چون کسی که خالصانه تبریک می گوید، صادقانه هم کمکتان می کند! تبریک های متملقانه را هم جدا کنید. این آدم ها خطرناکند. مواظبشان باشید!
۵. حلقه مشاوران و کانال های اطلاعاتتان را گسترده کنید. حتی حرف دشمنان و رقیبان را هم بدون تعصب گوش کنید!
۶. برای خدا کار کنید! فقط برای خدا! در خلوتتان به خدا گزارش کار بدهید!
۷. وقتتان را با جلسات بیهوده تلف نکنید. جلسه جای حرف کلی و بیخود نیست. داده ها را بررسی کنید، نظرات را بشنوید و به خروجی برسید. آنقدری توی جلسات شرکت نکنید که اصلا وقت نداشته باشید فکر کنید!
۸. اینقدر غیبت نکنید! اینها اسمش تحلیل شخصیت نیست. شناخت موقعیت نیست. غیبت است برادر! اثر کارهای خوبتان را با گناه کردن پشت میزهایتان از بین نبرید!
۹. برای میز کارتان در مجلس، ساعت شنی بخرید! شاید اینجوری یادتان بماند، فرصتتان کوتاه است! ۴ سال مثل برق و باد می گذرد!
۱۰. قومیت گرا، جناح گرا و منفعت طلب نباشید! آخرتتان را به خاطر دنیای بقیه خراب نکنید!!!
و از همه مهمتر یادتان باشد روز قیامت همه آنها که نماینده شان بودید به صف خواهند شد و حقشان را از شما مطالبه خواهند کرد! طوری عمل کنید که بتوانید جواب تک تک آن هزاران و میلیون ها نفر را بدهید!
به خدا قسم آن روز خواهد آمد!!!
@hamedmalhani
میّت اصلاحات
وقتی در زمستان ۱۳۷۵، نام خاتمی به عنوان کاندیدای احتمالی جریان چپ، در روزنامه سلام ذکر می شد، شاید خوش بین ترین افراد حلقه کیان هم فکر نمی کردند خرداد ۷۶، شروع دوران جدیدی در تاریخ ایران خواهد بود. آنچه البته در زمستان ۷۵ پایه گذاری شد، ۲۷ سال بعد در زمستان ۱۴۰۲ به پایان خود رسید.
انتخابات ۱۴۰۲ با همه فراز و نشیب هایش، یک خبر ویژه داشت: "اصلاحات مرده است" !
اصلاحات طی دگردیسی از خط امام دهه شصت به ملغمه امروز، از هسته فکری منسجم و ایدئولوژی دینی، خالی شده است. در واقع ارتباط معنوی اصلاح طلبان با گزاره های اصلی انقلاب، مثل ولایت فقیه، استکبارستیزی، دفاع از مظلوم، اسلام اجتماعی و ... طی سه دهه گذشته به تدریج قطع شده است.
بخش عمده ای از اصلاح طلبان با مهاجرت به غرب، عملا اپوزیسیون نظام شده اند. باقیمانده های داخلی هم دچار شکاف شده اند. اکثریتی رسما گذر از قانون اساسی و ولایت فقیه را می پسندند و اقلیتی هم همچنان سعی می کنند در این الاکلنگ تناقضات، نقطه تعادل را بیابند.
عدم مشارکت خاتمی در انتخابات ۱۴۰۲، کفه این اکثریت را سنگین تر کرد و عملا نشان داد جریانی به اسم اصلاحات که سعی می کرد خودش را ذیل نظام تعریف کند، دیگر وجود ندارد.
خلق گزاره "میانه رو_تندرو" که ترجمه ناقص گزاره "اصلاح طلب_محافظه کار" است دقیقا به خاطر همین مرگ اصلاحات است! یعنی معدود اصلاح طلبان درون حکومت نیز ترجیح می دهند اتیکت اصلاحات را از روی پیشانی سیاسی خودشان بکنند!
خاتمی با رای ندادن، نشان داد به راه دیگری غیر از صندوق رای فعلی باور دارد. در نتیجه، عملا اصلاح طلبان را از "سنت مشارکت در انتخابات" به عنوان آخرین سند هویتی اصلاحات و آخرین فصل مشترکش با نظام، محروم کرد!
چه از اصلاحات خوشمان بیاید چه نیاید، واقعیت این است که بوی الرحمان این میت بلند شده است!
حامد ملحانی
@hamedmalhani