eitaa logo
جُحفِه (حامد ملحانی)
299 دنبال‌کننده
108 عکس
1 ویدیو
1 فایل
نوشته های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی حامد ملحانی
مشاهده در ایتا
دانلود
جوامع دینی انکار خدا مرحله به مرحله و ابتدا از انکار احکام خدا در زندگی فردی و سپس اجتماعی شروع می شود، لذا جامعه اسلامی فردای روزی که وجوب حجاب در آن برچیده شده باشد، جامعه ای است که خدا در آن، رسما ترور شده است! @hamedmalhani
ر آورد تا آنجا که وصیت کرد جز کلمه سرباز بر سنگ مزارش ننویسند. تواضع، ویژگی مدیریت سردار سلیمانی بود. مدیر متواضع، خودش را خادم مردم می داند نه رئیسشان. پس برای خدمتش، اجری نمی خواهد، منت نمی گذارد، بداخلاقی و توهین نمی کند و برای برداشتن حقش از سفره انقلاب، با دیگران مسابقه نمی دهد! ۱۰. متملقان و چاپلوسان، خیری از سردار شهید ندیدند. به آنها که می‌خواستند پوست موز نامزدی ریاست جمهوری را زیر پایش بیاندازند، قاطعانه گفت نامزد گلوله هاست نه رئیس جمهوری! مدیری که در دام تملق اطرافیانش بیفتد قافیه انتخاب درست را باخته و اخلاص در عمل را از دست داده است. مدیری که به صورت متملق، خاک نپاشد، مدیر موفقی نخواهد شد. سردار سلیمانی، مدیر مومن و مخلص و ریزبین و دوراندیش و بی حاشیه و متخصص و شجاع و قاطع و وقت شناس و مردمی بود. او مرد میدان مدیریت بود و زندگیش را آن گونه مدیریت کرد تا عاقبت با تیر اشقی الاشقیا دوران ما، به شهادت رسید! مدیران کشور عزیزمان، برای آنکه از این آزمون سخت زندگیشان، روسفید بیرون بیایند، الگوی واضح و روشنی دارند! بسم الله! @hamedmalhani
*شیعه متنی، شهید حتمی* (بازنشر مطلب منتشرشده در نشریه رایات و روایات) صدای مهیب انفجار آن بامداد جمعه غم انگیز، نه فقط یک سردار جنگی را از ما گرفت که ایران را از برکت وجود مرد میدان مدیریت محروم کرد. مدیری که با درایت و تدبیر و اخلاصش، جلوه سلیمانی حکومت اسلامی بود و تا پای جان بر سر هدف مدیریتش ایستادگی کرد. اما ویژگی های مدیریت سردار شهید چه بود؟ او چه می کرد که دیگران نمی کردند؟ چرا این چنین موثر بود و دیگران نبودند؟ تفاوت او با مدیران دیگر چه بود؟ ۱. شهید سلیمانی، مومن به اسلام و انقلاب بود. به حقانیت مسیرش، به راستی هدفش، به پاکی آرمانش، ایمان داشت. ایمانش سطحی نبود. در کوران حوادث مختلف بارها آزموده شده بود. ایمانش، شعاری نبود. ابزار رسیدن به اهداف دیگر نبود. پوستین قدرت طلبی نبود. او ایمان داشت! سکولارترین مدیرهای موفق جهان نیز عمیقا ایدئولوژیک فکر می کنند چون به خودشان، مسیرشان، مقصدشان و علت حرکتشان عمیقا ایمان دارند! مدیر بی ایمان، یا زود خسته می شود یا مسیر را گم می کند یا خودش را به دیگران می فروشد اما شهید سلیمانی یک مومن راستین بود. ۲. در هیچ تئوری و کتاب مدیریتی نگفته اند برای موفق شدن، باید دیده نشوید! با دو دوتا، چهارتای بشری، با ذهن ناقص انسانی، کسی موثرتر است که بیشتر و پیشتر دیده شود. اما قوانین الهی، مسیر دیگری دارد. کسی که نخواهد دیده شود و فقط برای خدا کار کند، کسی که خودش را، منیتش را، غرورش را زیر پا بگذارد، کسی که اخلاص داشته باشد، رفتارش، حرفش، حتی نفسش متبرک می شود و مثل معجزه ای، پیرامونش را متاثر می کند. مدیر بی اخلاص، مدیر بی برکت است و شهید سلیمانی عمیقا مخلص بود! ۳. مدیر، همزمان هم باید ریزبین باشد هم دوراندیش. نه توجه به جزئیات او را از دیدن افق ها غافل کند و نه نگاه به دورترها، او را برای دیدن بدیهیات نزدیکش، نابینا کند. شهید سلیمانی، همزمان هم نگران نقشه آمریکا برای خاورمیانه جدید بود و هم نگران ورود بی اجازه به منزل شهروند سوری که خانه را ترک کرده و رفته است! هم جبهه جنوب لبنان را برای مبارزه نهایی مستحکم می کرد و هم حال مادر شهید پیری را در روستاهای کرمان مرتبا جویا می شد! مدیری که یکی از این دو ویژگی را ندارد به درد مدیریت نمی خورد! ای داد از مدیری که هر دو را ندارد! ۴. مدیر مومن مخلص ریزبین دوراندیش، عمرش را برای حاشیه داشتن یا به حاشیه پرداختن تلف نمی کند. شهید سلیمانی در کجای زندگیش، حاشیه داشت؟ کدام حرفش حاشیه درست کرد؟ کدام تصمیمش به حاشیه ها دامن زد؟ غیر از این است که در متن انقلاب بود و در متن مردم بود؟ شهید سلیمانی نمونه خوبی است تا یادمان بماند، "شیعه متنی" شهید می شود اما "شیعه حاشیه ای" می میرد! ۵. شاگرد نانوای نوجوان، در کوره گداخته جنگ، نه فقط شیعه تنوری شد که راه و رسم جنگیدن را بهتر از هر ژنرالی در این عالم آموخت. شهید سلیمانی، متخصص حوزه مدیریتش بود. تجربه و تخصص او، راهگشای گره های کور بود. مگر می شود مدیر وزارتی، یا اداره ای یا شرکتی شد و پیش از آن، مجرب و متخصص آن حوزه نبود؟ اگر شهید سلیمانی مدیر متخصص و مجرب نظامی نبود، زانوهای قوی ترین جنگاوران دشمن، با شنیدن نامش به لرزه می افتاد؟! ۶. مدیریت یعنی انتخاب سریع و صحیح و دقیق بین گزینه های سخت! و لازمه چنین انتخابی، علاوه بر دانستن پاسخ سوال های سخت، قاطعیت و شجاعت است. مدیر دانا ولی بزدل، مدیر باتجربه ولی مردد، در پیچ های تند جاده حوادث، یا به کوه می زند یا به دره! شهید سلیمانی مدیر قاطع و شجاع میدان هایی بود که هیچ کس جز او، جرات ورود به آنها را نداشت. گاهی پیشتاز ورود به سامرا در بحبوحه جنگ و محاصره می شد و گاهی با چند ده نفر، خودش را وسط معرکه اربیل، به خطر می انداخت. و این شجاعت و قاطعیت او، قوت قلب دیگرانی بود که فئه قلیله بودند! ۷. مدیر تراز انقلاب اسلامی، به جای آنکه مدام از پشت میزش اوضاع را رصد کند، وارد معرکه می شود. مدیر پشت میزنشین، مدیر جلسه ای، مدیر کارتابلی، برای این کشور، سودی ندارد. عکس های حاج قاسم قصه ما، وسط میدان است نه پشت میز چند ده میلیونی با اتاق با دکور چند صد میلیونی! سردار شهید، نه فقط در حوزه کاریش، وسط معرکه بود که در سایر اوقاتش، در میان مردم بود. مدیری که با مردم زندگی نکند، برای مردم هم زندگی نخواهد کرد! ۸. شهید سلیمانی، وقتش را هدر نمی داد. برای وقتش برنامه ریزی داشت. در سمینارها و جلسات متعدد بی حاصل، عمر مدیریتش را تلف نمی کرد. مدیری که نتواند وقت خودش را مدیریت کند، چگونه می خواهد دیگران را مدیریت کند؟ بدون وقت شناسی، بدون برنامه ریزی دقیق، بدون توجه به ضروریات زمانی، چگونه می شود مدیر بود؟ ۹. صندلی مدیریت و ریاست، سردار سلیمانی را عوض نکرد. او را متکبر نکرد. نحوه برخوردش با دیگران را، نوع نگاهش به زیردستانش را، عوض نکرد. هر چه مقامش بالاتر رفت، خودش را پایین ت
نخبه کشی قومیت گراها بلال حبشی، موذن اسلامی بود که با نژادپرستی سر جنگ داشت. سلمان برای این "منا اهل البیت" شد چون در اسلام، آن کسی نشان "اکرمکم عندالله" را به سینه می زند که "اتقاکم" باشد. انحراف سقیفه اصلا از برتری جویی مهاجرین و خصوصا قریش بر سایرین شروع شد. اسلام آمده بود تا بگوید آنچه باعث تفاوت ظاهری است برای "لتعارفو"ست نه اینکه به بهانه اش همدیگر را له کنید! تکه تکه کنید! مدفون کنید! نژادپرستی، شرمساری همیشگی تاریخ است! از قتل عام بومیان آمریکا و استرالیا تا بردگی سیاهان آفریقا، از آلمان هیتلری تا وحشی گری اسرائیلی ها، نژادپرستی، آفت نسل های متمادی است. برتری خون بر روح، عقبگرد بشریت است! نژادپرستی و هر آنچه این روحیه را تقویت کند ضداسلام است. شیطانی است. شر است و در شر، هیچ خیر و عاقبت خوشی نیست! و البته قومیت گرایی، شعبه ای از نژادپرستی است! انتخاب افراد در مسئولیت های مختلف، صرفا براساس قومیت، قتل نخبگی و تخصص و تعهد است! اینکه شخصی در کدام قبیله و طایفه و قومیت به دنیا آمده است، ابدا به او صلاحیت مدیریت نمی دهد! مدیریت، ژنتیکی نیست. با خون به ارث نمی رسد. در انحصار یک قومیت برتری جو نیست! اسلام، در ذات خود، بت شکن است و از جمله این بت ها، بت نژاد پرستی، بت قومیت گرایی و بت فامیل سالاری است! البته که هر کس حق دارد با قوم و قومیت خود و با فرهنگ و زبان و لهجه خود و با تاریخ و سابقه خانوادگی خود، بیشتر از سایرین، حشر و نشر داشته باشد اما اگر این آمیختگی، از زندگی شخصی وارد مشی سیاسی و اجتماعی شود و حقی را ضایع کند مطمئنا امری غیرالهی و مصداق تضییع حق الناس است! و در این میانه، آنهایی که می‌خواهند نجاست قومیت گرایی را به مدد مصلحت سنجی تطهیر کنند و با تار و پود سفسطه تعادل قومیتی، کلاه شرعیش را ببافند هم در این جرم، شریکند! قومیت گراها، کاندیداهای غصب دنیایند وگرنه در مسابقه شهادت طلبی و فداکاری و ایثار، آن چیزی که اهمیت ندارد، قومیت و ملیت و نژاد است! برای اثباتش، کافیست یاران سردار شهید را یک بار مرور کنید! @hamedmalhani
مسئله مبهم مولدسازی در شرایط جنگی، در زمان بلایای طبیعی، در شرایط فوق العاده و اضطراری، بدیهی است که مسیرهای مرسوم و راهکارهای قانونی لزوما امکان تبعیت و کاربرد ندارند. از این نظر می توان درک کرد که دلیل و برهان سران قوا برای تصویب مصوبه مولدسازی چه بوده است. در واقع وضعیت اضطراری بلاتکلیفی اموال دولتی، عدم تمایل مسئولین رده میانی دولتی به واگذاری اموال، بروکراسی پیچیده و البته شاید کسری بودجه احتمالا باعث شده است چنین طرحی با نیت خیر و اصلاح امور، تصویب شود. با این حال توجه به چند نکته ضروری است: ۱. سابقه چنین واگذاری هایی با توجیهات و دلایل مشابه، در سال های گذشته، سبب شده است برای دلسوزان انقلاب، نگرانی هایی ایجاد شود. مار گزیده ایم و از ریسمان سیاه و سفید هم می ترسیم! ۲. دشواری مسئولیت کلان، انتخاب بین اولویت هاست. آیا حل مسئله مذکور، اولویت بالاتری از تقویت و تحکیم نهادهای قانونی کشور داشته است؟ آیا مصوبه مولدسازی به تضعیف جایگاه قانونگذاری منجر نشده است؟ آیا اثر منفی این دور زدن مجلس، از اثر مثبت تعیین تکلیف اموال دولتی بیشتر نیست؟ ۳. اگر این مصوبه از کانال طرح یا لایحه و با فوریت بالا، به مجلس می رفت چه می شد؟ چه خطری وجود داشت؟ این مصوبه آنقدر قوام نداشت که از این پیچ و خم سالم بیرون بیاید یا مجلس آنقدر خبره و کاربلد نیست که این مصوبه را زخمی نکند؟ ۴. چرا هیئت متولی مولدسازی باید مصونیت قضایی داشته باشد؟ این مصونیت، خطر خطا را بیشتر می کند یا کمتر؟ چرا نهادهای نظارتی و قضایی باید از این فرآیند کنار گذاشته شوند؟ توجیه مسئولین که گفته اند این مصونیت، مصونیت در مقابل تصمیم است نه در مقابل تخلف، از نظر حقوقی و عقلایی، قابل پذیرش است؟! اگر تصمیمی منجر به اتلاف بیت المال شد تکلیف چیست؟ اگر تصمیمی مقدمه تخلف بود یا بدعت تصمیمات غلط آینده شد، چه باید کرد؟! ۵. رهبری بزرگوار در همه دولت ها به ویژه در سال های ابتدایی دولت، بیشترین همکاری و همراهی و حسن ظن را با مسئولین داشته اند. تقریبا در همه موارد وقتی سران قوا، با اجماع، مطلبی را از ایشان خواسته اند، جواب نه نشنیده اند! با این حال، مسئولین امر، برای پاسخگویی و رفع ابهام، نباید از تایید رهبری مایه بگذارند! چه ایرادی دارد که متولیان موضوع، زوایای قضیه را شفاف کنند؟ شاید در این فرآیند شفافیت، نکاتی روشن شود که فرآیند را اصلاح و بهینه کند. این تلاش برای بهینه سازی، نافی تایید رهبری نیست چون قطعا مصوبه اصلاح شده که به اجماع مسئولین و دلسوزان و کارشناسان مستقل رسیده است نیز، تایید رهبری را جلب خواهد کرد. @hamedmalhani
پس از دیدن مناظره ۱۵۰ دقیقه ای آقایان نصیری و علیزاده از خودم پرسیدم چرا علی علیزاده غیرمذهبی لندن نشین، حقیقتی را می بیند که مهدی نصیری طلبه سابقا انقلابی قم نشین نمی بیند؟! اینها نکاتی است که شاید جواب این سوال مهم باشد: ۱. منیّت، کورکننده است. اگر قرار است در یک مسئله مهم اندیشه کنی و موضع داشته باشی باید نسبت به آن مسئله خالی از منیّت و حب و بغض شخصی باشی! نباید خودت یک طرف دعوا باشی. اگر خیال می کنی کسی می خواسته روزی از تو ویترین عدالت طلبی بسازد و تو به همین خاطر عرصه را خلاف درخواست او خالی کرده ای یعنی یک پای منیّتت در ماجرا گیر است! ۲. افق بینی و کلان نگری، ویژگی ضروری کسی است که می خواهد در مورد پروژه ها، اشخاص، وقایع و یا اولویت های مهم و بزرگ نظر بدهد. کسی که در جزئیات گیر می کند از فهم تصویر اصلی عاجز است! کسی که به جای ماه، مدام انگشت را نگاه می کند اگر چه شاید خوب و بد آن انگشت را درست دیده باشد اما از دیدن هدف غایی جا مانده است. ۳. مطالبه گری، نباید ملکه صفات کسی شود بدون آنکه خودش برای عملیاتی شدن خیر و حق، اقدام جدی انجام داده باشد وگرنه این مطالبه گری، به دیو بهانه جویی و غرزنی تبدیل می شود. مطالبه گری، نباید سِمت و حرفه تخصصی کسی شود چون حرّاف ها، عاقبت منحرف می شوند! ۴. آن روی سکه افراط، تفریط است. دوآتیشه ها، بیشتر خطر خاموشی را باید حس کنند. اندیشه ای که عقلانی و آرام آرام ریشه دوانده را هیچ تندبادی از بین نمی برد اما مومن های احساسی، حساسند! زودرنجند! کم عمرند! بی اعتبارند! زود خم می شوند و می شکنند! مومن های احساسی، علی علیه السلام را شهید کردند! اگر بیست سال قبل کسی به شما می گفت روزی آقایان نصیری و علیزاده درباره عملکرد رهبری مناظره خواهند کرد، تعجب نمی کردید. اما اگر در ادامه می گفت که در آن مناظره، علیزاده، مدافع رهبری و نصیری، مخالف رهبری خواهد بود، حتما خنده تان می گرفت! و این دنیا، عجب دنیای عجیبی است! خدا عاقبتمان را به خیر کند! @hamedmalhani