eitaa logo
🤲 ربنا آتنا شهادت 🩸
2.4هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
11.3هزار ویدیو
37 فایل
☫﴿﴿ خُِـَِבَِاَِیَِاَِ شُِکَِرَِتَِ ﴾﴾☫ 💫 اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ 💫 ❣️جانم ؋ــבاے رهبر ،...🩸 🌷 پاﯾاﻧموטּ:شه‍ادتموטּِ اِن شاءاللّٰه‍ :)🕊 💧ارتباط با خادم کانال : @Hamid691Roshanaei
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 ▪️ عملیات کربلای پنج بدجوری کار پیچ خورده بود . بلباسی سه شب و سه روز نخوابیده بود ، و بسیاری از اوقات ایستاده به جایی تکیه میداد و چشمانش بسته میشد.پشت خاکریز بچه های گردان امام محمدباقر و جمع کرد و شروع به سخنرانی کرد. . ▪️فرمانده آن روز از کربلا و گفت و از امام حسین.از اینکه امشب شب عاشوراست و این زمین شلمچه کربلاست.اجباری هم نیست ؛ هر کس توان ماندن نداره برگرده.هر کس هم بمونه برگشتی نداره‌.همین حین بلند شدم و گفتم : حاجی ما که میمونیم ولی شما ببین ، تعدادمون خیلی کمه ؛ خیلی ها شهید شدن ؛ نیروی نمونده واسمون.برگشت و گفت : آقای احمدی ؛ . این جمله فرمانده تو گوشم بود تا ده سال بعد وقتی استخون های پاکش از شلمچه برگشت و نگاهم به تابوت افتاد ؛ فقط زیر لب زمزمه میکردم : تکلیفه تکلیفف.... ( راوی : حسین احمدی اتویی ) . 🌷 (( ۱۲ اسفند سالروز عارف لشکر ویژه ۲۵ کربلا ؛ گردان امام محمدباقر شهید علیرضا بلباسی گرامیباد .)) ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
به یاد مهمانِ عرش عارفِ لشکر۲۵ کربلا فرمانده گردان امام محمدباقر (ع) که می گفت: مَردم شهادت مُردن نیست ، یک تولد هست تولدِ بسیار زیبا زمانیکه شما به مهمانی فرش می‌روید " شهید " به مهمانی عرش می‌رود... شهادت : ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ شلمچه ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
: . ▪️کربلای چهار تمام شده بود، خیلی از بچه های گردان امام محمد باقر(ع) شهید شده بودند. علیرضا هم مجروح به خانه برگشت، گفت: این دفعه هم شهادت قسمت ما نشد.آن روزها خانواده های زیادی به دیدن همسرم می آمدند و سراغ فرزند مفقودالأثرشان را می گرفتند؛ بعضی از آنها با التماس نشانه های کوچکی از فرزندشان می خواستند و علیرضا در مقابل شان چیزی نداشت جز سکوت و دعوت به صبر. . ▪️غروب بود، آمنه بغل علیرضا جا خوش کرده بود و حسین کنارش ایستاده بود، علیرضا مردانه باحسین دست داد و گفت: «خُب پسرم مثل همیشه...» حسین فوری حرف پدرش را قطع کرد و گفت: «خوب درس بخوانم و مواظب مامان و آبجی آمنه باشم؟» هر دو خندیدیم، حتی وقتی می خندید، غم غریبی را توی چهره اش می دیدم، نگاهش را به من دوختو گفت: «این چند روز خانواده های شهدا را دیدی؟ ناله های شان را شنیدی؟» گفتم: «بله.» گفت: «از تو می خواهم در نمازهایت برایم دعا کنی تا من هم به شهادت برسم و مثل عزیزان آنها مفقودالأثر شوم، نمی توانم از شرمندگی این خانواده ها بیرون بیایم، آن ها رفتند و من که فرمانده شان بودم هنوز این جایم.» آن لحظه انگار کسی در درونم فریاد کشید: «سیرنگاهش کن، دیگر او را نخواهی دید.» 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 " شادی ارواح طیبه شهدا صلوات " ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
💢 ... . ▪️از مرخصی بر می گشتیم منطقه، گفتیم بین راه شام بخوریم. من بلباسی و اسلامی بودیم . رسیدیم به اراک . آن زمان تازه مرغ بریان و سوخاری مد شده بود. پیشنهاد دادیم برویم مرغ بخوریم. مسیر حرکت مان هم از کمربندی بود. جلوی یکی از غداخوری ها ترمز زدیم. تویوتا را پارک کردیم و وارد آنجا شدیم و یک مرغ سفارش دادیم، اما طرف گفت:آماده نیست. . ▪️مرغ، جلوی ما داخل دستگاه دور سیخ می چرخید و روغن اش چکه می کرد روی شعله ها.گفتیم:- آقا این که آماده است؟ گفت: نه، اصلاً مرغ نداریم.به قیافه اش نگاه کردم، متوجه شدم از آن آدم هاست که اصلاً از سپاهی و بسیجی جماعت خوش اش نمی آید.بلباسی همچنان ساکت بود و گوش می کرد. اسلامی که دیگر قاطی کرده بود، صداش را بالا برد و گفت:شما موظفید به مشتری جنس بدهید.بلباسی گفت:بیائید برویم بچه ها.برای ما دردآور بود. مگر ما چه جرمی مرتکب شده بودیم که آن آقا راست راست به ما نگاه کند و بگوید: به شما نمی فروشم.سوار ماشین شدیم. منتظر بودیم بلباسی حرفی بزند. گفت: ما نیت کردیم مرغ بخوریم. حالا که اینطور شد، شاید خدا نخواسته چنین طعامی را بخوریم. . ▪️ما دیگر حرفی نزدیم. اسلامی همچنان عصبانی در حال رانندگی بود. جلوتر به یک نانوایی رسیدیم. بلباسی گفت بایستیم. رفتیم نان و پنیر خریدیم و داخل ماشین خوردیم.وقتی داشتیم نان و پنیر می خوردیم، می گفت: دیدید چه لذتی دارد؟ بی خود نیست می گویند لذتی بالاتر از ترک لذت پیدا نمی شود. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
15.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سخنرانی و تصاویر کمتر دیده شده از سردار شهید علیرضا بلباسی گردان امام محمد باقر لشکر ویژه ۲۵ کربلا ▪️متولد ۱۳۳۲ روستای آسور فیروزکوه. قبل از انقلاب تکنسین پرواز در هواپیمایی ایران بود.در طول خدمت، به آموزش زبان انگلیسی مشغول و نیز موفق به اخذ درجه مکانیک هواپیما شد.در سال 58 یعنی در 26 سالگی، با دختری مؤمنه به نام مریم بانو صادقی ازدواج کرد. سپاه که تشکیل شد از هواپیمایی انصراف داد و پاسدار شد و به جبهه رفت.عملیات رمضان از ناحیه دست چپ ؛ سینه مجروح شد.جانشین فرمانده گردان مالک اشتر لشکر 25 کربلا بود و بعد جانشین گردان امام محمد باقر (ع) شد اما شهادت علی اصغر خنکدار، باعث شد که علیرضا فرمانده این گردان منصوب شود. در عملیات والفجر 8 از ناحیه پای چب مجروح و در بیمارستان بستری شد تا مورد عمل جراحی قرار گیرد، امّا نپذیرفت و بیمارستان را به قصد جبهه ترک کرد.در عملیات کربلای یک، از ناحیه کتف، گردن و دست راست مجروح شد.در 28 بهمن ماه 1365 وصیت نامه‌ای نوشت : دنیای کفر بداند در فطرت توحیدی ما فقط یک ترس قرار دارد و آن هم ترس از خدا و ترس از گناه است. سرانجام سردار شهید علیرضا بلباسی در 12 اسفند 65 در عملیات کربلای 8 در شلمچه بر اثر اصابت خمپاره به سر و سینه به آرزوی دیرینه‌اش که شهادت بود، رسید و به مدت 9 سال، پیکر پاکش بر اساس خواست قلبی‌اش بر خاک گرم و سوزان شلمچه ماند تا اینکه در سال 1374 توسط گروه تفحص شناسایی و به قائمشهر منتقل و پس از تشییع ، در گلزار شهدای قائمشهر به خاک سپرده شد. ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
شمادلتون‌روبدیددست‌‌آقا ببینید‌به‌شهادت‌دچارمیشیدیانه ! 🌷 شهید محمدهادی امینی 🌷 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┈••✾•🍃﷽🍃•✾••┈┈• سلام.... صبحتون بخیر «» •┈┈••✾•🌾🇮🇷🌾•✾••┈┈• ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313