eitaa logo
🤲 ربنا آتنا شهادت 🩸
2.6هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
11.3هزار ویدیو
37 فایل
☫﴿﴿ خُِـَِבَِاَِیَِاَِ شُِکَِرَِتَِ ﴾﴾☫ 💫 اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ 💫 ❣️جانم ؋ــבاے رهبر ،...🩸 🌷 پاﯾاﻧموטּ:شه‍ادتموטּِ اِن شاءاللّٰه‍ :)🕊 💧ارتباط با خادم کانال : @Hamid691Roshanaei
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌿 سرتا پاش خاکی بود. از سوز سرما چشمهاش سرخ شده بود. با عجله اومد تو خونه، دو ماه بود ندیده بودمش. -گفتم: حداقل یه دوشی بگیر، یه غذایی بخور بعد نماز بخون! سرسجاده ایستاد و آستین هاش رو پایین کشید و گفت: این همه عجله کردم تا به نماز_اول_وقت برسم. انقدر خسته بود که هر آن احساس میکردم میخواد بیفته زمین... شهید_محمد ابراهیم_همت _^﷽^_ ♡ { الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَج } ♡ ♡ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ♡ شهید نشوی میمیری !!! ┏━━━━━━━━━♡┓ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313🕊 ┗━━━━━━━━━♡┛
🌷 تنها تقاضای من از حاجی، این بود که عقد ما را امام (ره) جاری کنند. حاجی، مدتی این دست و آن دست کرد و گفت: من می‌توانم یک خواهشی از شما داشته باشم؟ فکر می‌کنم تنها خواهش من در طول عمرم باشد... اجازه بدهید که ما برای عقد پیش امام نرویم! گفتم: چرا؟ گفت: من روز قیامت نمی‌توانم جوابگو باشم. مردی که باید وقتش را صرف یک میلیارد مسلمان به اضافه‌ی مستضعفان دنیا کند، بخشی از آن وقت را به عقد خود اختصاص دهم. من فکر می‌کنم اگر این کار را بکنیم، یک گناه نابخشودنی است. من دیگر نتوانستم صحبتی بکنم. بعد از این، حاجی از من اجازه خواست که روز هفدهم ربیع الاول عقد بکنیم. در این روز عقد کردیم و دو روز پس از آن با هم به پاوه برگشتیم و زندگی‌مان از همین‌جا شروع شد. شهید محمد ابراهیم همت ! 🌱💌°•﷽•°💌🌱 ♡ { الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَج } ♡ ╔═══════🇮🇷🕊□□□□□□□╗ •●❥ شهید نشوی ، میمیری !!! ╚🇮🇷🕊□□□□□□□═══════╝ ╔═══════🇮🇷🕊♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡╗ •●❥ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313 ╚🇮🇷🕊♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡═══════╝
🌷 خیلی روی حلال و حروم حساس بودند. اولین شغل‌شان کار در مغازه شیرفروشی بود، وقتی از شغلش آمد بیرون دلیلش را که پرسیدم، گفت: من باید شیر را بکشم بدم به مردم و چون من میدونم صاحب مغازه آب می‌کند داخل شیر، وزن شیر خالص، کمتر می‌شود و آب قاطی شیر میشود، ولی باید پول شیر را بدهند من نمی‌توانم به مردم دروغ بگویم. یک روز دیدم که وسایل بنایی خریده با خوشحالی اومدند خونه و گفتند: دیگر ناراحت نباش، پول‌هایم دیگر حلال است و شُبهه ندارد. تا وقتی که سپاه تشکیل شد، دیگر ایشان روزها سپاه بودند و شب‌ها بنایی می‌کردند. از سپاه حقوقی دریافت نمیکردند و رفتن به سپاه را بر خود وظیفه میدانستند. 📚 شهید عبد الحسین برونسی ⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘ 🌹 👇 شهید نشوی میمیری !!!💫 https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
♦️ | دعا کنید شهیـد بشم... | یه روز آقا آرمان بهمون گفت: بچه‌ها همه‌تون فردا روزه بگیرید بیاید حوزه، قراره افطاری بدیم. فرداش همه موقع اذان مغرب سر سفره نشسته بودیم. آقا آرمان رو کرد به بچه‌ها گفت: خب ان‌شاءالله که نماز و روزه‌هاتون قبول باشه؛ شما دل‌هاتون پاکه و چیزی به افطار نمونده، ازتون می‌خوام برام یه دعا کنید. همه گفتیم: آقا چه دعایی کنیم؟ آقا آرمان گفت: دعا کنید شهید بشم... همه‌مون دستامون رو گرفتیم بالا دعا کردیم؛ اصلا انگار نمی‌دونستیم داریم چه دعایی می‌کنیم؛ شاید بعضی‌ها معناش رو هم‌ نمی‌دونستند... • یکی از متربی‌های شهید شهید 🚩 شادی روح پاکش صلوات 🌷 🥀 💔 ..👇👇 «» ♡{ ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ }♡ «» ✨ ⃟ٖٖٜٖٜ🦋 ❀❄️ أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ❄️❀ ⃟ٖٖٜٖٜ🦋✨ 💠 اَلٰا بِـذِڪْرِٱݪلّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ 💠 !!! 💫👇👇👇 https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
🌹 که به تنهایی با ۶ فروند جنگيد ... . 🔹۱۲ فروند از هواپیماهای عراقی صبح ۲ اسفند ماه ۱۳۵۹ برای جبران عملیات‌های خلبانان ایران به پایگاه هوایی تبریز حمله کردند که ۶ فروند در آسمان به مانور پرداخته و ۶ فروند دیگر به پایگاه تبریز حمله کردند.در حین عملیات و هدف‌گیری آنان به پایگاه، هواپیمای خلبان ذبیحی در هنگام پرواز بر روی باند فرودگاه بود که مورد اصابت ترکش راکت یک فروند هواپیمای میگ عراقی قرار گرفت و کابین هواپیمای شکاری اش شکست و او از ناحیه سر زخمی شد. . 🔹ذبیحی با مشاهده چنین وضعی به هواپیمای بعدی که می‌بایست با او هم پرواز باشد اطلاع داد که متوقف شود ولی خود به تنهایی به پرواز ادامه داد و با انجام عملیات تاکتیکی هر ۶ فروند هواپیمای دشمن را به آسمان دریاچه ارومیه هدایت و با آن‌ها که به بمب‌های ناپال مجهز بودند، نبرد کرد و خلبانان آن‌ها را وادار به تخلیه بمب‌ها بر روی دریاچه و سپس با هدف‌گیری آن‌ها دو فروند را در دریاچه ساقط کرد و چهار فروند دیگر به ناچار فرار کردند. . 🔹خودش هم به دلیل کم شدن بنزین در فرودگاه ارومیه به زمین نشست و پس از ارتباط تلفنی با پایگاه تبریز و اطمینان از وضع پایگاه با بنزین گیری مجدد به پایگاه تبریز برگشت.به خاطر رشادت‌هایی که انجام داد مورد تشویق قرار گرفت و به ۲ درجه افتخاری ارتقاء یافت ولی از گرفتن آن امتناع کرد. . 🩸...🇮🇷 📡 ☟┄┅═✧³¹³☫☫🇮🇷☫☫³¹³✧═┅┄☟ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
⭕️ سال 62 یا 63 بچه‌های که دم درب بودند گفتند یک پیرزنی از آمده و میگوید من حضرت را می‌خواهم ببینم. من رفتم گفتم بفرمایید ! کاری داری شما؟ گفت که والله هر چی دارم و ندارم برداشتم آوردم بدهم به آقا برای . من رفتم خدمت حضرت آقا و عرض کردم این طور شده است. گفتند سریع بگویید بیاید داخل. رفتم او را آوردم داخل. یک زیلو، یک سجادة نماز، یک یا - در حدّ همین چند قلم بود که - به حضرت آقا داد و گفت من دیگر امیدی به زنده بودن ندارم. همینها را دارم از مال دنیا و آمدم اینها را از طریق شما به جبهه‌ها بدهم و به این وسیله دِین خودم را ادا کرده باشم. . حالتی در آقا به وجود آمده بود که اصلاً وصف‌ناپذیر بود. عظمت این زن را می‌دید که از اراک راه افتاده آمده و هر آنچه دارد و ندارد برای جبهه‌ها می‌دهد. او بعد مورد تفقد حضرت آقا قرار گرفت و تشکر کردند. بعد از اینکه آن پیرزن رفت، آقا یکی از کارمندان دفتر را صدا کردند و گفتند بروید آدرسش را بگیرد و در حدّ ممکن نیازهای اولیه‌اش را برطرف کنید. آن سجاده را آقا تا زمانی که در ریاست جمهوری بودند به عنوان سجادة خودشان حفظ کردند. البته چندین برابر پول آن را آقا به حساب جبهه واریز کردند، یعنی در واقع آن را خریدند. بعد فرمودند که بقیه‌اش هم در موزه باید باشد.🇮🇷 . 📡 ☟┄┅═✧³¹³☫☫🇮🇷☫☫³¹³✧═┅┄☟ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
🌹 . بیژن جعفرقلی زاده ،همرزم شهید: شب ها دعای توسل و نماز جماعت در جبهه می خواندیم. یک شب دعای توسل خواندیم و بعد از آن مداح در مورد ائمه اطهار خواند. یک دفعه دیدم که یک نفر دوش مرا گرفت و بلند شد و بعد افتاد، دیدم که حسن است،انقدر گریه کرده بود که از حال رفت . . ☘️ 📿 ‎┄┅═✧☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫✧═┅┄ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
🌹 🔸مهدی گاهی می‌گفت : «مامان دعا کن من شهید بشم»، می‌گفتم آخه مادر اگر همه شهید بشن پس کی این انقلاب را نگه داره. می‌گفت «نه، اگر من شهید نشمم، چون فرمانده هستم، مرا می‌برند پشت این میزها و از آن بالا پرت می‌کنند توی جهنم، ممکن است خدایی ناکرده نادانسته کار اشتباهی انجام دهم که دیگر ندانم جواب خدا را چه بدهم»...بهمن ۱۳۶۴ ترکش خمپاره مهدی رو تو فاو شهید کرد. . 🌷 روح مهدی ملکی ویژه ۲۵ . . ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
ای از شهيـدی كه با خدا نقدی معامله كرد ...🌷🕊 ✍ او و برادرش که دو برادر دو قلو بودند، در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده بودند، پدرشان می خواست که آن ها را در زمان جنگ به سوئد بفرستد ولی آن ها از دست پدر خود فرار کردند و به جبهه آمدند. یکی از آنها در یکی از عملیات ها زخمی شد و محمودرضا در دسته  یک گردان حمزه لشکر 27 محمد رسول الله بود که شهید شد. این بچه 16 ساله در خود نوشته بود:  «خدایا شیطون با آدم نقدی معامله میکنه میگه تو گناه کن و من همین الان مزدش رو بهت میچشونم ولی تو نسیه معامله می کنی. میگی الان گناه نکن و پاداشش رو بعداً بهت میدم. خدایا بیا و این دفعه با من نقداً معامله کن.» که البته این اتفاق هم افتاد و در عملیات بعدی شـهیـد شد. خاطره از حمید داودآبادی ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
💢 یداله صادقی : ۱۳۴۲ _ساری( روستای پرکوه) :۱۶ بهمن ۱۳۶۲ _مهران : اصابت ترکش به شکم : ملامجدالدین ساری 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🕊 . «صبح روز عمليات، آرام و قرار نداشت! سپاه چهارم عراق با تحرّكات خود، عرصه را بر بچه ها تنگ كرده بود. شهيد صادقي به همراه شهيد عالي، دست به يك اقدام شجاعانه زدند. حمل اَدوات و آر.پي.جي 11 در بالا بردن از سراشيبي كوه­هاي مهران سخت بود، امّا يدالله بدون واهمه از اين اسلحه براي نابودي دشمن استفاده كرد و هنگام اصابت گلوله، نواي حسين حسين شعار ماست، شهادت افتخار ماست، سر داد.» . 📩 : مادرم ؛ سخنی چند با تو دارم: تو خود می دانی که هروقت کنارت می نشستم و با تو سخن می گفتم به تو می گفتم که تنها آرزوی هر مسلمان واقعی شهادت است و این آرزو نیز در دل من پرورش یافته و دیگر تاب ماندن در این زندان را ندارم زیرا عزیزی عزیزتر از شما را یافتم که به همین زودی به مهمانی آن عزیز خواهم رفت.🕊 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
🌹خدایا منو ببر پیش رفقام... دیگه بدرد این دنیا نمی‌خورم.... ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
💢 سید یحیی ساداتی ۱۳۴۷ روستای بالاده بهشهر : ۱۳ اسفند ۱۳۶۵ شلمچه (( تاریخ تدفین ۱۳۷۴ )) ؛ ▪️خواهر شهید : زمانی که کاروان سپاهیان محمد (ص) می خواستند عازم جبهه شودند  سیدیحیی دلش می خواست با آن ها برود از آن جا که پدرم به همراه آن کاروان عازم جبهه بود و مادرم کسالت داشت به او گفتند باید تا برگشتن پدرت صبر کنی او نیز برای جلب رضایت والدین صبر کرد هنگامی که کاروان حضرت مهدی (عج) عازم جبهه بود با والدینش رفتنش را مطرح کرد پدرم گفت : من تازه از جبهه آمدم شما برای چه می خواهی به جبهه بروی ؟  ایشان ناراحت شد و به رختخواب رفتند و از چشمانش اشک سرازیر شد تا این که پدر با اشاره مادر به طرفش رفت  به او گفت بلند شو پسرم  ما باید دشمن را ذلیل و خار کنیم  امروز جبهه به شما جوانان نیاز دارد ایشان با شنیدم این حرف از رختخواب بلند شدند و پیشانی و صورت پدر را بوسید و به این طریق رضایت پدر و مادر را برای رفتن جلب کرد . ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
📄 ؛ 🎞 •• همیشه‌نمازش‌اول‌وقت‌بود . در‌جبهه چفیه‌راپهن‌میڪرد‌و‌مشغول‌نماز‌میشد ،... •• استعدادوضریب‌هوشے‌بالای‌بابڪ‌باعث متمایزشدنش‌نسبت‌به‌سایرنیروها‌در دوره‌آموزشےشده‌بودودرانتهای‌دوره اموزشی‌به‌عنوان‌سرگروه‌تیم‌اول‌تخصص خودشان انتخاب‌شد. •• بابڪ‌ازنیروهای‌فعال‌بسیج‌بود. دوران‌سربازی‌اش‌‌رادر‌منطقه‌مرزی‌ شمالغرب‌گذراند ،... •• بابڪ در سال 96 عازم سوریه شد و بعد از مدت 27 روز درمنطقه البوکمال سوریه شربت شهادت را نوشید ( درسالروز شهادت امام رضا علیه السلام ) 🌷 شهید بابک‌ نوری هریس 🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ↶↯🅹🅾🅸🅽🅸🅽↯↷ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┄┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
💢 رحیم رنجبر ( بابلسر) ۴ ۱۳۶۷ ،... ▪️ ای از پسرخاله : ماه بود و موقع افطاری ما رفتیم نانوایی و 3-2 قرص برای خریداری کردیم در راه که می آمدیم خانمی را دیدیم که به ما گفت من دارم و نان نگرفته ام رحیم همه نان را به او داد. بنده به او گفتم: ما برای خودمان چیزی نداریم.جواب داد اشکال ندارد می رساند وقتی به منزل رسیدیم دیدیم ما برای ما آورد اینجا بود که به این جمله رسیدم از این دست بدهی از آن می گیری . 𖥫𖣂🅹🅾🅸🅽🅸🅽𖣂𖥫 ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┄┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
🌊 🚤 : بحبوحه‌ی عملیات والفجر ۸ کنار نهر بوفلفل دیدم حاجی منتظر قایق تا بره اونطرف اروند . این در حالی بود که حاج علی فرمانده‌ی بهداری لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود و میتونست دستور بده به یه قایقران که ببرتش اونطرف اروند . گفتم حاج علی من درخدمتم سوار قایق بشین بریم . گفت : نه وایسا چنتا رزمنده هم بیان که قصد رفتن به فاو و دارن باهم بریم ، نمیخام یه قایق تنها فقط منو ببره و زمان و سوخت مصرف بشه . تواضع و فروتنی فرمانده حاج علی احمدی رو آن روز به چشم دیدم . چند ساعت بعد هم بشهادت رسید . ( 🎙راوی ؛ جانباز حسین احمدی ) 💐 شادی ارواح مطهر شـهدا صلوات 📿 ☟🅹🅾🅸🅽🅸🅽☟ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┄┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
💢 💉 سرداری که آمپول مُسکن نمیزد ،...!!! 📕 ؛ ▪️سید اسماعیل موسوی جانباز و امدادگر دوران دفاع مقدس : در عملیات كربلای یک در منطقه عملیاتی مهران مستقر بودیم. روزی سردار كمیل كهنسال و سردار شهید محمدرضا عسکری که از فرماندهان لشکر ویژه 25 کربلا بودند، به بهداری آمدند.حاج کمیل مجروح شده بود. . ▪️شهید عسگری بهم گفت : اگر كمیل از تو پرسید كه چه آمپولی می خواهی بزنی، نگو كه مُسكن است، اگر بگویی نمی گذارد كه بزنی.»من از پیش آنها رفتم تا وسایل تزریق را آماده كنم. بعد از آماده كردن آمپول برگشتم. سردار كمیل با دیدن آمپول پرسید: «اول بگو این آمپول چیه كه می خواهی به من بزنی؟» . ▪️گفتم: «آمپول است و برای شما هم چون درد دارید لازم است.»او فهمید كه محتوای آمپول مسكن است، به همین خاطر گفت: «نه، من می خواهم مثل بسیجی ها باشم، مُسكن نمی زنم ، مگه شما به همه‌ی مجروحان لشکرمون مُسكن زده اید ؟» بلند شد و با همون درد شدید رفت خط . ⚜ حاج کمیل کهنسال ، جانباز جنگ تحمیلی و مدافع حرم ،...🇮🇷 🌷 ☟🅹🅾🅸🅽🅸🅽☟ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┄┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
💢 بعضی وقت ها با یک تیر ۲ نفر شهید می‌شدند ،...! آری ؛ همسر خود است !!! ▫️ یک روز بهش گفتم : رحیم تو مثلا فرمانده ای ، چقدر دیر به دیر بهمون سر میزنی و میای خونه ،...! ناراحت شد و رو بهم کرد و گفت : خانم دیگه به من نگو فرمانده ،... من ته مانده ممممممم . دیگه بهم فرمانده نگو !!!! ➳🅹🅾🅸🅽🅸🅽⚘ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┄┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
✌️ 🩸 ▪️ ؛ معمولا خانواده‌های پاسدار بعد از گرفتن دارو ، یک رسید درمانی می‌گرفتند و سپس ، هزینه آن را از سپاه دریافت می‌کردند . خدایار وقتی از جبهه بر می‌گشت ، آن برگه‌ها را از مالی می‌گرفت و در گوشه‌ای از باغ پنهان می‌کرد. ما چند روز بعد ، متوجه این کار او می‌شدیم . وقتی می‌پرسیدیم : چرا این کار را می‌کنی ، می‌گفت : کشورمان در حال جنگ است و شرایط اقتصادی طوری نیست که من بروم و از سپاه هزینه بگیرم . ➳🅹🅾🅸🅽🅸🅽⚘ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┄┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
🌹 جواد نژاد اکبر فرمانده شهید گردان صاحب الزمان لشکر ویژه ۲۵ کربلا : ▪️ ؛ مادرش از آخرین اعزام فرزندش می گفت : « غلامعلی ، در آخرین اعزام ، به من که او را بدرقه می کردم ، گفت : « من دارم به جبهه می روم .» و این جمله را چندبار تکرار کرد . گفتم : « چندین بار رفتی و این بار نرو . » نگام کرد و گفت : « مادر ، من به جبهه می روم و سه روز بعد شهید می شوم و پیکرم برنمی گردد . » ناراحت شدم و گفتم : « مادرت بمیره. چرا می گویی جنازه ات نمی آید ؟ » گفت : « دوست ندارم جنازه ام توسط کسانی تشییع شود که به جبهه نیامدند و کمکی به رزمنده ها نکردند . » 💫 این سردار رشید بابلی سرانجام در تکمیلی عملیات کربلای 5 در 12/12/1365 در شرق بصره شهد شیرین شهادت را نوشید و همان طور که خودش پیش بینی کرده بود ، به مدت 10 سال مفقود و در دی ماه 1376 شناسایی و در گلزار شهدای بالابیشه سر به خاک سپرده شد ،...🥀 🩸 🌹 ❣️ ➳🅹🅾🅸🅽🅸🅽⚘ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┄┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📕 ،...✨ _ عمرِ شهید آرمان کوتاه بود ، اما با کیفیت بود ،...! _ آرمانِ عزیز یکی از مهم‌ترین دغدغه‌هاش غزه و فلسطین بود ،... 🎤_ به‌روایت‌از‌دوستِ‌شهید 🌹 🕊 ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ➡️🇯‌🇴‌🇮‌🇳⤵️ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┄┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
📓 ،... بماند برای بهشت ،...!🍃 ♻️ خیلی وقتها در اثر جلسه های زیاد و طولانی و رفت و آمد مدام جاده خراب بیروت دمشق در آن شرایط ناامن و حساس ، خسته خسته به منزل می‌آمدند ،.‌.. مشتاقانه به استقبالشون می‌رفتیم ،... می‌دیدیم که از بدن جانبازشون در ۲۴ ساعت به اندازه ۴۸ ساعت کار کشیده‌اند ،... بهشون می‌گفتم مشت و مال نمی‌خواین ،...؟! می‌گفتن : « بمونه برا بهشت ،...!» 🩸 📿 شادی روح شهدا صلوات 🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌱 ➡️🇯‌🇴‌🇮‌🇳⤵️ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┄┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
🌹 مهدی فرجی کله بستی ( بابلسر ) 🩸 ۱۱ آذرماه ۱۳۶۲ مریوان ، سن ۱۹ سال : 🏷 / خواهر شهید : وقتی برادرم برای آخرین بار داشت اعزام می شد ، به من گفت : این 36 تا عکس را بگیر ، من شهید می شوم ولی سر ندارم تو به مادر چیزی نگو ، خودت برای شناسایی من بیا و از زخمی که روی بازویم است مرا شناسایی کن و بعد به خانواده بگو که من شهید شدم . انگار به او الهام شده بود که این بار به شهادت می رسد ،...🕊 💐( شادی روحش صلوات )📿 🌹 روحــشــون شــاد و یــادشــون گــرامــیــ با ذکر صلوات 🌾 ➡️🇯‌🇴‌🇮‌🇳⤵️ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┄┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
🌒 ؛؛؛ منطقه دهلران – دشت عباس‌آباد بودیم ،... از آنجایی که در نجاری مهارت داشتم دو و سه شب مانده به شب یلدا ، جعبه‌های مهمات که قابل استفاده نبود ، برمی‌داشتم و از آن کرسی درست می‌کردم . پتو‌های رزمندگان را نیز با سوزن به هم می‌دوختیم تا بصورت لحاف کرسی روی کرسی بیندازیم . ذغال را هم طی روز درست میکردیم تا روشنایی آن در تیر رأس دشمن نباشد و سپس برای شب استفاده می‌کردیم . یک هفته قبل از شب یلدا ، مسئول تدارکات بسته‌های آجیل شامل پسته ، بادام و گردو ،... را بین رزمنده‌ها توزیع می‌کرد تا در شب یلدا از آن استفاده کنند . از آنجایی‌ که ارشد گروهان بودم ، رزمنده‌ها به غیر از نگهبانان پست ، به سنگر ما می‌آمدند و همه دور کرسی می‌نشستند البته فضای سنگر کوچک بود ، اما به سختی خودشان را جا می‌دادند . فانوس را روی کرسی می‌گذاشتیم تا نور آن سنگر را روشن کند ، سپس آجیل‌ ها را روی کرسی می‌گذاشتیم و همه با هم مشغول خوردن می‌شدیم . 🌒 در شب یلدا ، رزمندگان که سن‌شان بالا بود خاطره تعریف می‌کردند و همچنین دیگر رزمندگان جُک و طنز می‌گفتند، با یکدیگر می‌خندیدند و شب یلدا را در فضای شادی به اتمام می‌رساندند . نصف شب رزمنده‌هایی که نوبت پست‌شان شده بود از سنگر خارج می‌شدند و رزمنده‌هایی که پست نگهبانی‌شان به اتمام می‌رسید به سنگر می‌آمدند ، لذا تا نماز صبح در کنار هم لحظات خوشی را با یکدیگر می‌گذراندند . 🎙 راوی : جانباز سید مرتضی فاضلی ➡️🇯‌🇴‌🇮‌🇳⤵️ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┄┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
🗓 💫 🌹 🇮🇷 « سردار شهید سید ابراهیم کسائیان » از فرماندهان نامی و پر آوازه ی لشکرهای 27 محمدرسول الله (ص) و 10 سیدالشهدا (ع) بود . این شهید بزرگوار ، اهل سوادکوه بوده و از افتخارات سرزمین لاله خیز مازندران است . او یار و علمدار فرماندهان شهیدی همچون حاج محمدابراهیم همت و عباس کریمی ، دستواره ، حاج علی فضلی و ،... بود . سید ابراهیم در ۲۰ دی ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ شلمچه به شهادت رسید ،...🕊 👨‍👧 ؛؛؛ به مهدیه بگو خیلی دوستش داشتم ، خیلی بیشتر از همه ی پدرها ،... ▫️ : یکی از بستگان ما به مکه مکرمه مشرف شده بود و برای ما هدیه ای آورده بود ؛ یکی از این هدیه ها لباس دخترانه کوچکی بود برای مهدیه ، دخترمان ؛ وقتی ابراهیم نگاهش کرد ، گفت : « خیلی قشنگه اما ،...» گفتم : « اما چی ؟» گفت : « اما آن موقع من نیستم ،... زمانی که شما این پیراهن را تنش می کنی .» به شوخی گفتم : « مگه می خواهی کجا بری ؟» گفت : « خوب ،... » اشک در چشمانش حلقه زد و گونه هایش به نم اشک خیس شد ،... گفت : « وقتی بزرگ شد ، بهش بگو خیلی دوستش داشتم . خیلی بیشتر از همه ی پدر ها، خیلی بیشتر از معنی دوست داشتن ها و خیلی بیشتر از ،...»🌷🦋 🌼 فرج مولا صاحب الزمان صلوات 🌼 اَلّلهمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمََدِ وَ آل مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُمْ ➡️🇯‌🇴‌🇮‌🇳⤵️ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┄┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313