eitaa logo
کانال حمید کثیری
430.6هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
روی چشمم عینک #تربیت است ... . . مدرسه والدین ⬅️ @tarbiapp پادکست تخته سیاه ⬅️ @takhtesiah_podcast و به زودی مدرسه مربّی، مهدهای ثمره، خانه بازیِ ... . . راه ارتباطی 👈 @hamid_kasiri ما اینجاییم ⬅️ Tarbiapp.com . . همه جا با همین آیدی. ایتا، اینستا و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 بچه‌ها توی خونه درس بخونن یا توی مدرسه؟! (این متن رو فارغ از کرونا بخونید! یعنی به صورت کلی آیا درسته که بچه‌ها توی خونه درس بخونن یا بهتره مدرسه برن؟!) بیاید ببینیم عموم خانواده‌ها چرا تصمیم می‌گیرن با بچه‌ها توی خونه کار کنن؟ معمولاً دلایل زیر براش گفته میشه؛ 👈 تو خونه بهتر می‌تونیم باهاشون کار کنیم 👈 تو مدرسه بی‌ادب میشن و حرف بد یاد میگیرن 👈 تو مدرسه کی و چی جوری مراقب بچه‌هاست؟ 👈 سیستم آموزشی درستی توی مدرسه‌ها نیست 👈 بچه‌مون توی جمع خیلی اذیت میشه! 👈 خودمون رفتیم مدرسه چی شد که ... 👈 روش تدریس تو مدرسه سنتی هست و خودم خیلی بهتر یادش میدم 👈 تو خونه کلی چیزهای دیگه هم میشه یادشون داد 👈 خلاقیت بچه‌ها تو مدرسه از بین میره 👈 و شاید چند دلیل دیگه با عرض معذرت یه نگاه سریع به دلایل افرادی که این تصمیم رو میگیرن، من رو به اینجا می‌رسونه که خیلی درک دقیقی از کودک، انسان، مدرسه، کارکرد مدرسه، زندگی ندارند! اگه بخوایم توی تک‌تک دلایل وارد بشیم، شاید برای هر کدوم یک ساعت بشه صحبت کنیم ولی مگه واقعاً مدرسه فقط برای یاد گرفتن جمع و تفریق و حروف الفباست که خودمون یاد فرزندمون بدیم؟! بچه‌ها رو تا کِی میشه پاستوریزه نگه داشت که مثلاً فحش یاد نگیرن؟ اصلاً مگه فحش بلد بودن بده؟! اگه بده چرا شما بلدید؟! چرا اصلاً اون بزرگوارانی که خیلی درگیر پاک‌سازی سیستم هستن خودشون فحش بلدن؟!! این جنس تصمیمات معمولاً زمانی به وجود میاد که ما هیچ کسی رو قبول نداریم جز خودمون!! بچه‌ها در طول هجده سال اول زندگی، اگر فضای خواب‌شون رو جدا کنیم، در حداقل دو سوم زمان باقی مونده با خانواده هستند، اما چون ما قدرت تأثیرگذاری روی اون‌ها نداریم، همه ایرادات رو از جای دیگه می‌بینیم! بماند که اصلاً اون چیزی که داریم می‌بینیم ایراد هست یا نقطه قوت! فکر می‌کنم باید به موازات دغدغه محیط‌های بیرونی، دغدغه اصلاح محیط خانه رو هم داشته باشیم، از هر جهت. حالا بیشتر بریم توی بحث؛ انسان اساساً در مواجهه‌ی با چالش‌ها رشد بیشتری می‌کنه و هر قدر این چالش‌ها بیشتر باشن، تجربیات ارزشمندتر و کارآمدتری براش ایجاد میشه ضمن اینکه شخصیت آبدیده‌تری پیدا می‌کنه و رشد بیشتر ذهنی، جسمی و روانی می‌کنه. حالا به نظر شما یک محیط کاملاً طراحی شده، کاملاً پیش‌بینی شده و کاملاً پالایش شده؛ محیط مناسب‌تری برای به وجود اومدن چالش‌ها هست یا یک محیط کمتر پیش‌بینی‌پذیر؟! سوال اساسی اینجا اینه که کی گفته اگه همه چیز بر وفق مراد باشه، یعنی در مسیر رشد هستیم؟! دوستان! به هیچ عنوان هفته‌ای چند ساعت با گروه هم‌سالان بودن، جایگزین مدرسه نیست! و نمی‌تونه منافع اون رو ایجاد کنه. راه‌حل مشکلاتی که با نظام آموزشی داریم حذف مدرسه و پاک کردن صورت مسئله نیست. شاید اگر بگردیم، بتونیم مدارس مناسب پیدا بکنیم که واقعاً کم نیستند، حتی اگر نتونیم مدرسه مناسب هم پیدا کنیم، خانواده می‌تونه جبران کمبودهای مدرسه بکنه اما در ساعاتی که فرزندش کنارشه. بزرگ کردن بچه‌ها در فضای تجربه و تعامل مستقیم با زندگی شاید در نظام آموزشی فعلی در نیاد، اما لزوماً قابلیت پیاده‌سازی توسط خانواده رو هم نداره. مثلاً به هیچ عنوان برای بچه‌ها توی خونه پیش نمیاد که سه نفر کیفش رو بردارن و دست‌رشته کنن و اون نیم ساعت دنبال گرفتن کیفش باشه، اینکه گوشه حیاط گیرش بندازن و اون مجبور باشه برای اینکه مشت نخوره از دستشون در بره یا باهاشون مذاکره کنه، اینکه به بقل دستیش کمک کنه که درس رو بهتر یاد بگیره، اینکه چند نفری برای یه کار خوب یا خرابکاری نقشه بکشن، اینکه چالش رقابت در زمین ورزش رو تجربه کنه، اینکه سر کلاس استرس بگیره الآن ازش می‌پرسن یا نه، اینکه با تیپ‌های مختلف روانی از نزدیک روبرو بشه و برای تعامل باهاشون فکر کنه، اینکه ... در مورد نقش هیجان، هوش اجتماعی و ارتباطش با رشد انسان در سال‌های اخیر تحقیقات بسیار گسترده‌ای انجام شده و کسانی که در این زمینه علاقمند هستند می‌تونن آثار پروفسور حسن عشایری رو به عنوان یکی از صدها نمونه در این زمینه نگاه کنن. این موردی هست که به هیچ عنوان نمیشه توی خونه دنبالش گشت و هر قدر هم که تلاش کنیم مثل خیلی از افراد دیگری که این مسیر رو رفتن، بعد از چند سال مجبوریم بچه‌ها رو به محیط مدرسه برگردونیم آخرشم بگم که همون‌طور که همه‌ی شما بزرگواران می‌دونید بنده هم منتقد جدی سیستم فعلی هستم اما به هیچ عنوان درست نمی‌دونم کارهای ذوقی یا نهایتاً تجربیات نسبتاً موفق چند خانواده رو جایگزین اون کنیم. تا وقتی که نظام کاری منسجم برای هوم‌اسکولینگ در نیاد، توصیه بهش نمیشه مگر برای مدت محدود و برای تعداد بسیار محدودی از بچه‌ها که مشکلات خاص دارن و باید آماده محیط مدرسه بشن. 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 امروز اَمن‌تریم یا دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ ؟!! اواسط دهه‌ی هفتاد بود و من اول راهنمایی بودم. هر روز ساعت حدود ۶.۰۰ صبح ۱۰ دقیقه پیاده می‌رفتم تا به ایستگاه اتوبوس برسم و برم مدرسه و از فوتبال اول صبح جا نمونم! 😁 اون زمان تمام اتوبوس‌ها مال شرکت واحد بود و همه راننده‌ها کارمند دولت. یه روز نمی‌دونم برای چی راننده‌ها اعتصاب کرده بودن و اوضاع خیلی ناجور بود. اگه تو حالت معمول هر ۷-۸ دقیقه یه اتوبوس میومد، اون روز هر ۲۰-۲۵ دقیقه و به همین دلیل تا خِرتناق پُرِ پُر بود!! و طبیعتاً توی ایستگاهی که ما بودیم نمی‌ایستاد. ساعت حدود ۶.۵۰ دقیقه شده بود و زنگ مدرسه ما ۷.۳۰ می‌خورد. منم کلاً ۲۵ تومن پول توی جیبم بود. دقیقا به اندازه کرایه خیابون نبرد بود. ماشین سوار شدم و رفتم چهارراه کوکاکولا، نمی‌دونم چرا تصمیم گرفته بودم هر جور شده برسم مدرسه. از اونجا تا چهارراه آبسردار که مدرسه‌مون بود رو با یه کوله‌پشتی پر از کتاب دویدم. پنج دقیقه قبل از اینکه زنگ بخوره رسیدم مدرسه و یادمه رفتم آب زدم به سر و صورتم. تمام صورتم سرخِ سرخِ سرخ بود ... (الآن توی نقشه نگاه کردم و دیدم این فاصله دقیقاً ۴ کیلومتره 😎) اون زمان تلویزیون دو تا شبکه بیشتر نداشت و شبکه دو، حدود دو ساعت بعد از ظهرها برنامه کودک نشون میداد! فکر می‌کنید دو ساعت قبل از شروع برنامه کودک هر روز چی نشون میداد؟! دو ساعت تمام، تصویر و اسم و فامیل گمشدگان!! بله، حدود ۱۲۰ دقیقه، هر روز تصویر افرادی رو که اون یکی دو روز توی کشور گم شده بودند رو نشون میداد. هر تصویر رو هم اگه یک دقیقه نشون میداد، میشد روزی ۱۰۰-۱۲۰ نفر! اما ماها و خانواده‌هامون خیلی خیلی امن‌تر بودیم ... واقعیت اینه که جامعه‌ی ما نسبت به ۲۰ سال قبل بسیار امن‌تر شده. الآن یک نفر توی کشور گم میشه، مردم تا چند هفته درگیر هستند و فشار روحی رو تحمل می‌کنن. این رو چی جوری میشه تحلیل کرد؟! به نظرم بین امنیت و احساس امنیت، کاملاً تفاوت وجود داره. جامعه در گذشته، ناامن‌تر بود اما احساس امنیت بیشتر بود. امروز جامعه امن‌تر هست اما احساس ناامنی به شدت بیشتره که البته علل مختلفی داره، اما به نظرم مهم‌ترینش به رسانه‌ها و نوع استفاده‌ی ما از رسانه‌ها برمی‌گرده. یه مثال بزنم تا تفاوت این دو تا خیلی بهتر براتون ملموس بشه. یکی، دو ماه قبل رو تصور کنید. کرونا تعداد مبتلایانش شاید به یک سوم امروز هم رسیده بوده. یعنی زیر ۱۰۰۰ نفر مبتلا در روز اما همه به شدت از اون می‌ترسیدیم و سعی در مراقبت بیشتر داشتیم. امروز آمار مبتلایان به کرونا نزدیک به ۳۰۰۰ نفر در روز هست اما انگار ترسمون ریخته و خیلی راحت‌تر همه جا میریم و میایم!! آیا خطر کرونا کمتر شده؟! ظاهراً که اینطور نیست، حداقل شدت ابتلا به هیچ عنوان کمتر نشده. امنیت یه چیزه و احساس امنیت یه چیز دیگه. اینکه چرا امروز احساس ناامنی بیشتری داریم از رسانه گرفته، از شرایط اقتصادی و مدام گرون‌تر شدن اجناس گرفته، از ناامنی‌های اجتماعی گرفته، از اغتشاش و به هم ریختگی اجتماع گرفته، از داعش و ترس از تحریم گرفته، از دلار و سکه و بورس گرفته، از پیج‌ها و کانال‌ها گرفته تا پویا و اخبار و ... تلویزیون رسمی‌مون! بهش فکر کنید که چرا اینجوریه و چرا ما برای استفاده ازش تدبیر نمی‌کنیم؟! 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
👈 ما - یعنی بنده، حسین دارابی و چند تا دیگه از رفقا - دوشنبه‌ها برنامه کوهنوردی داریم. ساعت ۵.۰۰ میریم بالا و حدود ۷.۳۰ میایم پایین. اگه خواستید بیاید، رأس پنج اول مسیر کوه دارآباد باشید. یعنی آخرین نقطه‌ای که ماشین میاد. اگرم همدیگرو ندیدیم، بیاید بالا، همدیگرو پیدا می‌کنیم. خانوادگی بیاید شاید راحت‌تر باشید، البته ما این هفته با خانواده نیستیم! 😬 لوکیشن هم می‌فرستم این زیر 👇👇
🔴 به مورچه‌هاتون غذا دادید؟! همین نیم ساعت پیش هم داشت گریه می‌کرد. اگر بخواهم منصفانه بگویم نیم ساعت پیش هم من گریه‌اش انداختم. همین منی که ادعایش می‌شود روزی روزگاری صدای مورچه‌ها را می‌شنیده، با بی‌رحمی، کوچولوی معصوم دو سال و ده ماهه را گریه انداختم، فقط برای چند تا ماکارونی پیچ پیچی ... نیم ساعت پیش وقتی داشتم تشک مبل را از کنار خانه‌ی ساختگی‌اش برمیداشتم بگذارم سرجایش چشمم به چند تا ماکارونی فرمی افتاد که از ناهار دیروز مانده بود. ماکارونی‌ها گوشه‌ی مبل لم داده بودند، انگار یک نفر با برنامه آن‌ها را اینجا کنار هم ردیف کرده باشد. بار اولی نبود که خوراکی‌های قایم کرده‌اش را پیدا می‌کردم. «این ماکارونی‌ها دیگه چیه این جا؟» کله‌اش را از زیر میز و لای ملافه‌ها آورد بیرون و داد زد «مامانی دست نزن.» ماکارونی‌ها وسط زمین و هوا از دستم ولو شدند. «مامانی مورچه‌ها می‌خوان بیان ببرن. دست نزن بهشون. خودشون گفتن براشون بذارم اونجا.» گفتم «صبا خانوم برو توی خونه‌ات حرفم نباشه.» دوباره سرش را از زیر میزو لای ملافه‌ها آورد بیرون، نگاهی به مبل روبه‌رویش کرد و داد زد «مامان ماکارونی‌ها رو برداشتی؟» حتی منتظر جواب بله یا خیرم نماند. شک نداشت نقشه‌اش را برای پذیرایی از مورچه‌ها به هم ریخته‌ام. زد زیر گریه و رفت زیر میز و در خانه‌اش را بست. فوری تلفن کرد به دوستش. «سلام دوستم.» بعد صدایش را آرام‌تر کرد اما شنیدم دارد می‌گوید «مامانی تو هم ماکارونی‌ها رو پیدا کرد؟» لحظه‌ای آرزو کردم او از آن طرف تلفن بگوید «بله» ولی وقتی دخترک با بغض گفت «خوش به حالِت دوستم» فهمیدم آرزویم برآورده نشده و دلم برایش سوخت. شاید هم حرصم گرفته بود از این که مامان دوست خیالی‌اش از من مهربان‌تر به نظر برسد. ماکارونی‌ها را برگرداندم سرجایشان. گفتم «اما مورچه‌ها نباید بیان توی خونه‌مون دخترم.» از همان زیر با گریه گفت «چرا چرا باید بیان. دوست دارن بیان. با بابا رفته بودیم تاب سرسره، مورچه‌ها گفتن صبا ما هم می‌آییم خونه‌تون. تو که نبودی ببینی. الان اومدن. گوش بده، دارن گریه میکنن ...» این‌ها بخشی از روایت نوزدهم کتاب هفته‌ی چهل و چند است. روایت آصفه آصف‌پور ... فردا بعد از حدود چهار ماه داریم کلاس‌ها رو شروع می‌کنیم. جلسه چهارم از «دوره تخصصی بازی» که اکثر دوستان تصمیم گرفتن، کلاس رو مجازی دنبال کنن ... کلاس همیشه برام یه فرصت بوده، رشد داشته، یادگیری داشته، حالم رو خوب می‌کرده اما نمی‌دونم این بار هم این کارها رو می‌کنه یا نه آخه این روزها، کرونا دوباره سخت به جون همه‌مون افتاده، خیلی سخت. حالم خوب نیست، نمی‌دونم باید ماکارونی‌ها رو جمع کنم یا ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
قراره یه دوره برنامه جمعی داشته باشیم. یعنی شما تو خونه‌تون بخونید، منم تو خونه‌م یا محل کارم 😎 بعدش بخش‌هایی از کتاب رو انتخاب می‌کنیم و در موردش گفتگو می‌کنیم. گفتگوهای کاملاً انتقادی ... (البته فضای اصلی این کار پیج اینستاگرامم هست که آدرسش رو این زیر می‌گذارم 👇 Instagram.com/hamidkasiri_ir اول پیج رو فالو کنید و بعد در بحث‌ها مشارکت کنید) 👈 من کتاب‌ها رو انتخاب کردم. این سه کتاب به نظرم برای شروع خیلی خوب هستند؛ ⁦1️⃣⁩ هفته‌ی چهل و چند/ انتشارات اطراف ⁦2️⃣⁩ توتوچان، دخترکی آن سوی پنجره/ نشر نی ⁦3️⃣⁩ کودک، خانواده، انسان/ نشر نی ❗برای تهیه کتاب‌ها هم می‌تونید از لینک زیر اقدام کنید و کتاب‌ها رو از فروشگاه اینترنتی تهیه کنید که برای تهیه کتاب‌ها از خونه هم بیرون نرفته باشید. هر سه کتاب رو داره، هم داره. البته اگر دوست داشتید نسخه صوتی یا دیجیتال کتاب‌ها رو تهیه کنید ولی من ترجیح میدم کتاب رو ورق بزنم و ... لینک تهیه کتاب‌ها 👇👇 https://cutt.ly/TffwbPd 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
کانال حمید کثیری
خانواده شما چند نفره است؟! #حمید_کثیری 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
نمی‌دونم چقدر با این موضوع درگیر هستید، نمی‌دونم چقدر باهاش موافقید، نمی‌دونم چقدر دغدغه رشد دیگران رو دارید اما چه بخوایم و چه نخوایم، زمین زمانی جای امن‌تری برای همه‌مون میشه که دغدغه دیگران رو داشته باشیم. هر کس به قدر وسع خودش وقتی افرادی رو می‌بینم که با کمترین امکانات شروع به کار کودک می‌کنن و تمام تلاش‌شون رو برای رشد منطقه محروم خودشون می‌کنن به حال‌شون غبطه می‌خورم. شاید یکی مثل من برای بچه‌اش کار کنه و اصلا اگر به فکر رشد جامعه اطرافش افتاده به خاطر بچه‌های خودش باشه، اما آدم‌های زیادی رو دیدم و دیدیم که حتی ازدواج هم نکردن اما دغدغه‌ی رشد بچه‌های من و شما رو دارن. چقدر بزرگن این آدما ... 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 دوره کتابخوانی برای اینه که هم خودمون توی والدگری رشد کنیم و هم هر قدر که می‌تونیم به رشد دیگران کمک کنیم. البته بدون دخالت و آزار و اذیت‌شون دانسته‌های خوب‌مون رو با دیگران هم در میون بگذاریم ... ❗کتاب اول؛ «کودک، خانواده، انسان» برای شروع تا پس فردا تا آخر صفحه ۲۸ یعنی فصل یک رو بخونید. بعدش یه پست می‌گذارم و در موردش گفتگو می‌کنیم. البته گفتگوها توی پیج اینستا به آدرس زیر هست 👇 Instagram.com/hamidkasiri_ir 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
22.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 یه مشت بازی بدون ابزار برای روزهای قرنطینه ❗بازی‌هایی برای ۳ تا ۱۲۰ ساله‌ها 😬 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
امشب ساعت ۲۲.۰۰ لایو در مورد بخش اول کتاب «کودک، خانواده، انسان» تا صفحه ۲۸ باید خونده باشیم ... لایو در پیج زیر Instagram.com/hamidkasiri_ir