🔴 سه نکته
#مهسا_امینی
#دانشگاه_شریف
#نیکا_شاکرمی
1️⃣ گزارش پزشکی قانونی بعد از کالبدگشایی جسد مهسا امینی و انجام آزمایشات منتشر شد. در بخشی از گزارش آمده است:
«متوفیه پس از عمل جراحی تومور کرانیوفارنژیومای مغزی در سن ۸ سالگی دچار اختلال در محور مهم هیپوتالاموس ـ هیپوفیز و غدد تحت فرمان آن (از جمله آدرنال و تیروئید) شده است. به علت این بیماری زمینهای متوفیه تحت درمان با داروهای هیدروکورتیزون، لووتیروکسین و دسموپرسین بوده است ...»
👈 چقدر در این مدت از سمت خانواده ایشان دروغ بافته شد که او فقط برای سرماخوردگی، دکتر رفته و ...
(هر چند همهی این موارد از همان روزهای اول هم گفته شد)
2️⃣ در دانشگاه شریف بدترین فحشها علیه نظام و مسئولینش داده شد. تا جایی که اساتید بسیاری از چپ و راست! نامه نوشتند و از این حرکت اظهار شرم کردند. اظهار شرم از اینکه این میزان از بیاخلاقی، هتاکی، شعارهای ناموسی در محیط دانشگاه، در فضای علمآموزی شنیده شد. حرفهایی که بیبیسی هم قدرت پخش آنها را نداشت!!
👈 سر تا تَهِ نظام در آن روز و بعد از آن فحش خورد و بدتر متهم شد که جوی خون در دانشگاه شریف راه انداخته! اما با گذشت ۵، ۶ روز، اسم یک نفر را نشنیدیم که در آن روز، خون از دماغش آمده باشد!
3️⃣ دختری مدتی است با مادرش زندگی نمیکند و از شهری دیگر به تهران نزد خالهاش آمده. فیلمهای بسیاری هم از او در فضای مجازی از ماهها قبل وجود دارد که وضعیتش مشخص است!
در زمان زندگی در تهران هم چند روزی است خانه نیامده! بعد جسدش در یک ساختمان چند طبقه در یک خیابان فرعی و بدون ارتباط با مکان #اغتشاشات پیدا میشود ... و فردی که برای حفظ آبروی خودش و دخترش، از نظام هزینه میکند.
👈 فرق جمهوری اسلامی با براندازها و اغتشاشگران همینجاست ... کدام حکومت در دنیا، تا این میزان آبروی مردمش برایش مهم است؟!
(طبیعتاً این سکوت تا جایی است که ...)
تا پای جان باید برای این نظام ایستاد ...
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
اینها اگر #کلّاشی نیست، پس چیست؟!
در کشوری که فضا هنوز ملتهب است، عدم حضور تماشاگران در ورزشگاه را دخالت سیاست در ورزش میدانند، بعد نقش شب و روزِ برخی ورزشکاران و هیزمِ آتشِ اغتشاشات شدن را نمیبینند!
وقتی طرف داشت آموزش ساخت کوکتل مولوتوف میداد! نفوذ تا عمق جانِ زندگی روزمرهی مردم و سیاست نبود؟!!
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
یک مطلب را دو هفته قبل نوشتم و در @nim_tabaghe منتشر کردم.
در مورد اینکه نه میدانیم #مسئله چیست و نه میدانیم #مخاطب کیست، صحبت کردم. مطلب را بخوانید ...
اگر شرایط #آرام باشد در موردش با جزئیات صحبت میکنیم 👇👇
کانال حمید کثیری
یک مطلب را دو هفته قبل نوشتم و در @nim_tabaghe منتشر کردم. در مورد اینکه نه میدانیم #مسئله چیست و
🔴 چند لحظه تأمل برای #فردای_امروز
🔴 ما و دو گام ابتدایی ...
ما بیش و پیش از هر چیزی نیاز به #امنیت داریم لذا طبیعی است که باید به هر نحو ممکن امنیت کشور را تأمین کرد اما؛
امروز و فردا چه امنیت برقرار بشود، چه نشود، تصویری که در ذهن بخش بزرگی از مردم نشسته، بسیار متفاوت از تصویری است که بسیاری از دوستان در کف میدان و در مواجهه با اغتشاشگران لمس کردهاند. #حافظه_جمعی مردم همینطور که هنوز با آبان ۹۸ مسئله دارد و کاملاً متفاوت با ما شرایط را درک کرده، با حوادث این روزها نیز تا سالیان سال مسئلهی جدی خواهد داشت و اساساً صحنه را طور دیگری درک کرده است.
برخی از رفقا هستند که مسئله و مشکل را در ولنگاری فضای مجازی و بعد نسخه را در ساماندهی آن میدانند. هر چند بسیاری از مشکل را در همینجا میشود دید، اما حافظه جمعی بخش بزرگی از مردم، همین دیروز و امروز ساخته شد. ایضاً خشم و نفرتی انباشت شده همین دیروز و امروز تولید شد.
در کف خیابان نیز شاید از منظر امنیتی فهم متفاوتی از کنشگران کم سن و سال داشته باشیم اما از منظر جامعهشناختی و روانشناسی اجتماعی بسیار ناراحتکننده است که میانگین سنی کنشگران میدانی تا این حد پایین آمده.
اینها #هم فرزندان ایراناند که فارغ از #مطالبه درست یا غلطشان، فارغ از اینکه میدانند چه میخواهند یا خیر! فارغ از اینکه اساساً مطالبهای دارند یا خیر! فارغ از همهی اینها فهم متفاوتی از صحنه دارند، خشمی انباشت شده دارند که یا میمانند و برایش بسیار حرفهایتر و به صورت #مدنی و #غیر_مدنی میجنگند و یا رهایش میکنند و در گوشهای دیگر از دنیا، زندگی جدیدشان را سامان میدهند - که این هر دو ناامیدکننده است -.
لذا کنشگری حاکمیت در چند ماه آینده، خصوصاً چند هفتهی پیشروی پس از آرام شدن شرایط، بسیار بسیار اهمیت دارد. نیاز به یک کنشگری چندوجهی و شاید متفاوت در تریبونهای رسمی، رسانههای رسمی و نیمه رسمی، قانونگذاری، اجراهای میدانی، نظارت، اعلام جرم و جرایم و ... احساس میشود که از قضا کاملاً باید همسو، همافزا، در راستای تأمین منافعِ جمعیِ اکثریت مردم و در چارچوب شریعت باشد.
👈 در این مسیر دو قدم اول اینها هستند:
1️⃣ شناخت درست #مسئله (عمیقاً معتقدم بخش بزرگی از ما هنوز مسئلهها را درست نمیشناسیم و کنشمان اصطلاحاً #کور است! هنوز بسیاری از ما صحنه را درست درک نکردهایم و در حال نسخهپیچی برای آن هستیم!)
2️⃣ شناخت درست و عمیقتر از #مخاطب (در این موضوع هم بسیار عقبیم. نسلهای جدید ویژگیهای بسیار پیچیده و نیازها و خواستههای متفاوتی دارند که به این سادگی با دهههای قبل، قابل تطبیق نیست. ما چقدر میدانیم از آنها؟! شاید #هیچ!)
هر کنش و واکنشی باید متناظر با این دو قدم ابتدایی باشد ...
👈 و اما بدترین کار ممکن این است که خیال کنیم موضوع/ مسئله به محض اینکه از بحران کف خیابان عبور کردیم، #حل و شاید دفن میشود.
إنشاءالله بتوانیم از این تهدید، فرصت جدیدی برای نظام بسازیم 🤲 🤲
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
این مبارزه جدی است
ولینصرن الله من ینصره ...
دعا کنیم 🤲🤲
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
تاماااااام 😁😜
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
👈 پرده اول؛
شب، پیادهرو، وسط خیابان
دوربین بالای سر مردم
نیمی از مردمی که در پیادهرو و ماشینهاشون از کنار بچه بسیجیها رد میشدند، نگاههای با غیظ، ناراحتی و از سر بیکاری بهشون داشتند! غالباً این بچهها رو روبروی خودشون میدیدند، کسانی که مانع رسیدن اونها به خواستههاشون هستند. اگر جسارتش رو داشتند توهین میکردند و ...
(البته بودند افراد زیادی هم که وقتی از کنار بچههای بسیج رد میشدند، حالشون خوبِ خوب میشد.)
👈 پرده دوم؛
شب، کنارههای خیابان
دوربین بالای سر بچههای بسیج
بچه بسیجیها به مردمی که از کنارشون رد میشدند با حال خوب نگاه میکردند که در امنیت رفت و آمد میکنند. آماده بودند کوچکترین اختلال، بینظمی و ناامنی که ایجاد میشه رو برطرف کنند. آمادهی آماده بودند چند ثانیه بعد برای #همین_مردم ... همین مردم وسط آتش باشند. در ذهنشان مرور میکردند که جانشون رو ممکنه لحظاتی بعد برای همین مردم فدا کنند تا مبادا آرامش و امنیتشون خدشهدار بشه اما ...
یک فضا، یک کار، برای مردم، برای ایران
دو نگاه ...
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 از داد و بیداد نترسیم ...
یکی از مواردی که موجب اِنفعال فرد میشود، احساس در اقلّیت بودن است.
احساس در اقلّیت بودن، اِنفعال، احساس در اقلّیت بودن، اِنفعال، احساسِ ... این یک دور باطل است.
وقتی چند نفر در یک جمع ساکتند، کمکم همان افراد فکر میکنند تنها هستند. همین موضوع موجب میشود، جسارت حرف زدن و اظهار نظر کردن از فرد گرفته شود. (خصوصاً اگر اعتماد به نفس پایینتری داشته باشد) اما همین که یک نفر شروع به حرف زدن میکند بقیه هم جرأت و جسارت اظهار نظر، دفاع و حمله پیدا میکنند.
از حرف زدن و حرف حق زدن نباید ترسید. خصوصاً مواقعی که یک منطق ساده یا یک مثال کوچک نشان میدهد که طرف مقابل اشتباه میکند. باور کنیم حرفی که باطل است مثل کف روی آب میماند. ممکن است ما تا کیلومترها کف ببینیم، اما زیر آن یک دریا آب است.
یک مثال بزنم؛
مدتی بود روی موضوع #ناهمنوایی_جنسیتی (موضوع ترنسها) کار میکردیم. موضوعی که به نظر یکی از مهمترین چالشهای فرهنگی - اجتماعیِ جامعهی ما در دههی پیش روست. وقتی منابع فارسی و انگلیسی را مطالعه میکردیم با حجم انبوهی از کتاب و مقاله در سراسر دنیا روبرو بودیم که به نحوی از آن دفاع میکرد. حجم مطالب بسیار زیاد و بعضاً مدافعین بزرگی که ممکن بود انسان را مجاب کند پس این حرف درست است و ...
چند جلسه برای آن گذاشتیم و حرفها را طبقهبندی کردیم. دیدیم تمامی حرفها با چند #سوال ساده بدون پاسخ میمانند و یا منطقشان زده میشود. به واقع پروپاگاندایی بیش نیستند!
منظور چیست؟!
اینکه وقتی با حجم زیادی از سر و صدا و داد و بیداد مواجه میشویم ولی در عین حال پاسخی منطقی و مستدل برای آنها داریم، منفعل نشویم. اِنفعال هم جسارت را از اطرافیانِ همسو با ما میگیرد و هم جلوی انتقال حق را ...
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 من هم مقصرم...
روایت میدانی (۱)
روز چهارشنبه ٣٠ شهریور است، صبح زود است که راهی صدا و سیما میشوم، حراست ورودی کارت ملی میخواهد، تقدیم میکنم، بعد بررسی سیستمی، میگوید ساختمان معاونت سیما را بلد هستی؟ میگویم نه. آدرس میدهد و بعد می گوید: لطفا حقیقت را بگو! لحظهای به فکر فرو میروم که یعنی چی که بوق ماشین عقبی بسمت جلو هلم میدهد.
به استودیو ١١ میرسم، هماهنگی با مجری و ارکان دیگر برنامه انجام میشود و ٧:٣٠ روی آنتن. از همان اول فضای بحث متفاوت است و مجری محترم مشخص است که نمودارهای ذهنیاش بهم ریخته، اما همراهی میکند و جایگاه دفاع مقدس را در جامعه امروز و نحوه رجوع به آن را میگویم و ثقل بحث اینجاست که : "برای برداشتن گامهای درست در آینده باید گذشته را به درستی شناخت وگرنه آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار میگیرد"
برنامه تمام می شود، راهی محل کار میشوم، به کارهای پیشرفت منطقهای و... میپردازم، خبر شلوغیها بالا گرفته است، عصر شده و به سرم میزند بروم کف میدان شاید بشود با این دهه هشتادیها که میگویند آتش بیار معرکه شدهاند صحبت کرد، تجربه ٨٨ تا ٩٨ هست، آنجایی که وقت میگذاشتیم قبل از شلوغ شدن و تاریکی بعضیها رها میکردند و برمیگشتند!
می روم خ.حجاب و به سمت کشاورز قدم میزنم، تیپ ضایع پیراهن دوجیب با شلوار کتان جلب توجه میکند و همان اول مقداری متلک چیزدار نصیبم میشود، همین اول میفهمم اینها کلماتشان هم متفاوت است.
کشاورز را رد میکنم، به تقاطع وصال-ایتالیا میرسم، جمعیتی که شعار میدهند در حال بیشتر شدن هستند، سراغ یک گروه مشترک دختر و پسر می روم، به شانه یکی از پسرها میزنم، برمیگردد:
- یا علی ریشو؟
- محمد هستم و دست دراز می کنم.
- دست می دهد، ارسلان هستم.
- کجا بسلامتی؟
- مأموری؟ اسلحه داری؟ دستبند؟
- نه هیچکدام. میخوام باهاتون بیام
- ما داریم میریم انتقام بگیریم، به قیافت نمیاد
- چرا اتفاقاً منم میخوام انتقام بگیرم
- دختر بدون روسری با رنگ سبز فانتزی: بابا حاجی به قیافت نمیاد ما رو اسکل نکن
- نه به جان مسیح علینژاد، منم دنبال انتقامم؟
-ععع ایول مسیح رو میشناشی؟
حالا دیگر همراهشان شدهام. من بینشان هستم. این اولین بار است که اینگونه بین دختر و پسرها هستم.
- آره، میشناسم، ولی به من یکی دیگه گفته بیام برای انتقام؟
- کی؟
- #حسین_علم_الهدی
- کیه؟
- از مسیح باحالتره؟ اصلاً مسیح فقط زر میزنه؟
- درست حرف بزن! مسیح خط قرمز ماست!
- یکیشان سریع دارد در گوگل سرچ میکند و با دو تا فحش رکیک به مسئولان میگوید: قطعه لامصب ببینم حسین علم الهدی کیه؟
- گفتم که باحالتره!اصلا حسین ما آدم کشته و بدجوری انتقام گرفته!
- دمش گرم از حکومتیها زده؟
- آره از اون بالاییها؟
- حاجی عکسش رو نداری؟
- محمد هستم
- ما بگیم ممد؟
- بفرما
ادامه دارد ...
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
برای عضویت روی °پیوستن° کلیک کنید
👇👇
🔴 من هم مقصرم...
روایت میدانی (۲)
- یه خانم میآید جلویم، گوشی بدست، از حسین که حکومتی زده بگو، میخوام با صدایت پادکست درست کنم برای مبارزه!
- اینطوری نمیشه بیایید یه گوشه. میپیچیم تو یه فرعی کنار جوب میشینیم! به چشم ١٠ نفر میشن، خیلی مهربون و توی هم نشستن و هنوز ننشسته سیگارها تعارف میشود، به من هم تعارف میکنند، میگم تو ترکم، میخندن
- ارسلان: بگو میخوایم بریم
- شروع میکنم و خاطرات مبارزه #حسین_علم_الهدی و کشتن ساواکیها در کرمان و... را برایشان میگویم، آرام آرام چهرهها متفاوت میشود، یکیشان بلند میشود و دوتا فحش خاردار میدهد و میرود. اما بقیه نشستهاند و من داغتر حرف میزنم تا شهادت حسین علم الهدی زیر شنیهای تانک.
- یکی از دخترها شالش را سرش میکند، پسری دارد با ته سیگارش با زمین بازی میکند که ناگهان چند نفر دنبال چند زن و مرد هستن که مشخص است حرفهای هستند هر دوطرف، با صدای این اتفاق همه حساس میشویم.
- یکی از دنبالکنندهها که با لباس عملیات مشکی s313 هست تا ما را میبیند جلو میآید، چه غلطی میکنید اینجا؟ سرم را بلند میکنم : من مسئولشان هستم.
- شما؟
- دوست شما!
- پاشید متفرق شید بزن بزن شروع شده
- دختر و پسرها و من بلند میشویم، یکیشان جلو میآید خیلی نزدیک، لباس s313 کنار من است، ممد آقا اینو رد کن بره وگرنه درگیر میشیم
- دست برادر s313 را میگیرم، کنارش میکشم، حرف میزنم و میگم دنبال چی هستم! دنبال اینکه قبل شدت گرفتن درگیریها و تاریکی ولو یک نفر شده را رد کنم برود خانه!
- به من نگاه میکند: بخدا تازه از اربعین و موکب داری آمدهام، خسته و داغان، خدا خیرت بدهد، هر گلی زدی به سر خودت زدی... و میرود
- برمیگردم، از جمعیت ١٠ نفره دختر و پسرها، ٧ نفر ماندهاند.
- میگویم: نمیخواید برید تظاهرات مگه؟
- با مدل مسیح بریم یا حسین؟
-انتخاب با خودتان؟
- سر دوراهی گیر افتادهاند! دخترها بیشتر تو فکر هستن
- یه جمله میگم و خداحافظی میکنم: حسین قبل اینکه شما بیایید خودش رو براتون فدا کرده و جون داده اما مسیح اون طرف نشسته و من و شما رو انداخته به جون هم
- یکی از پسرها: بس که این مسیح فلان فلانه...
خداحافظی میکنم که بروم، سه نفرشان با من میآیند، نزدیک فسلطین هستیم، دیگر حریف سوالهایشان در مورد حسین علم الهدی نیستم، مسیر را میبرم سمت کتابفروشی سر میدان فلسطین، سه جلد"سفر سرخ"میخرم، یکی برای دختر خانم، دوتا برای پسرها
می گویم: این شما و این حسین ...
- میزنیم بیرون، میخواهم جدا بشوم، دختر خانم جلو میآید:
- اسمم فاطمه است، تو گروه مینا صدایم میکنند.
- عکس فاطمه خودم را نشان میدهم که منم یک فاطمه دارم.
- بغضش میترکد، خوشبحال فاطمه که بابایی مثل تو دارد... میخواهد حرف بزند، نمیتواند. پسرها سرشان پایین است...
- دیگر وقت گذشته و هوا دم تاریکی است، میگم چه میکنید؟
- هر سه میگویند برمیگردیم خانه حسین بخوانیم. اما فاطمه یا همان مینا حالش فرق میکند. شماره میخواهند، میدهم ...
- خداحافظی میکنیم، حالا اول طالقانی بسمت ایرانشهر هستم، اشکهایم میریزد که چقدر کمکاری کردهام برای این دهه هشتادیها، حرف فاطمه (مینا) مثل پتک در مغزم کوبش دارد ...
یک جواب دارم فعلا: در کنار همه دشمنان و ... من هم مقصرم ...
و یک جمعبندی: فردا زودتر بیایم شاید بتوانم بیشتر اثرگذار باشم ...
روایت از محمد علیان
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
برای عضویت روی °پیوستن° کلیک کنید
👇👇
امیرالمومنین علیهالسلام:
«لا تَقسِروا [لا تکرهوا] أولادَکُم عَلى آدابِکُم فَإِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمانٍ غَیرَ زمانِکُم»
فرزندانتان را بر آداب خود تربیت نکنید؛ چرا که آنها برای - آینده و - زمانی غیر از زمان شما آفریده شدهاند.
🔴 اما سه سوال:
1️⃣ ما در تربیت چه کردهایم و میکنیم؟!
2️⃣ آینده چه ویژگیهایی دارد؟!
3️⃣ تربیت برای آینده یعنی چه؟!
منبع روایت: اِبنأبیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۲۰، ص ۲۶۷
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
برای عضویت روی °پیوستن° کلیک کنید
👇👇
سر کلاس بودم که بین دو نفر مجادله شد! یکی در ردّ نظم مستقر و دیگری در دفاع از آن ...
- اولی: ما حق اعتراض نداریم!
- دومی: هیچ جای دنیا مثل ایران اعتراض شنیده نمیشود!
- اولی: ببخشید کجا میشود اعتراض کرد؟!
- دومی: تو هر اعتراضی داری به من بگو، میرسانم به #بچههای_بالا!!
👈 دغدغه افراد برای دفاع از نظام، بسیار امر محترمی است اما عمدتاً دفاعِ بد، از دفاع نکردن، بدتر است!!
مشکل آن فرد نبود ساز و کار اعتراض است، بعد ما در جمع میگوییم اعتراضت را بنویس بده به من تا برسانم دستِ بچههای بالا!
اینکه بدتر شد ...
ظاهراً همدیگر را نمیشنویم!!
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
برای عضویت روی °پیوستن° کلیک کنید
👇👇