14.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی سید حمیدرضا برقعی در همایش شیرخوارگان حسینی تهران 22 مرداد 1400 آستان مقدس امامزاده صالح (ع)
@hamidreza_borghei
سیدحمیدرضا برقعی
شعرخوانی سید حمیدرضا برقعی در همایش شیرخوارگان حسینی تهران 22 مرداد 1400 آستان مقدس امامزاده صالح (
نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا می دهد بی تابیِ گهواره پیغامی
غریبیِ پدر را می زدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی
گلویت از زبانت زودتر واشد، نمی بینم
سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی
تو در شش بیت، حق مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحیی؛ چه اشک غرق الهامی
علی را استخوانی در گلو بود و تو را تیری
چه ایجازی، چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایهامی
تو را از واهمه در قامت عباس می بیند
اگر تیر سه شعبه کرده پیشت عرض اندامی
الا یا قوم! ان لم ترحمونی فارحمو هذا ...
برید این جمله را ناگاه تیرِ نا به هنگامی
چنان سرگشته شد آرامش عالم که بر می داشت
به سوی خیمه ها گامی؛ به سوی دشمنان گامی
برایت با غلاف از خاک ها گهواره می سازد
ندارد دفنت ای شش ماهه غیر از بوسه احکامی
کنار گاهواره مادر چشم انتظاری هست
برایش می برد با دست خون آلوده پیغامی
شعرخوانی سید حمیدرضا برقعی همایش شیرخوارگان حسینی تهران 22 مرداد 1400
آستان مقدس امامزاده صالح(ع)
@hamidreza_borghei
25.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی سید حمیدرضا برقعی در همایش شیرخوارگان حسینی تهران 22 مرداد 1400 آستان مقدس امامزاده صالح (ع)
@hamidreza_borghei
33.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان...
سید حمید رضا برقعی
@hamidreza_borghei
13.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا حبیب الباکین
سیاه پوش
از جهانی که پراز تیرگیِ ما و من است
می گریزم به هوایی که پر از زیستن است
می گریزم به همان جا که همه می گویند
هر که از آینه ها دم بزند خویشتن است
همه یک پارچه یک دست سیه پوشانند
بر تن مردم آن طایفه یک پیرهن است
میگریزم به جهانی که پر از یک رنگی است
به جهانی که پراز گریه کن و سینه زن است
به همان جا که نفس قیمت دیگر دارد
اشک ها دُرّ نجف سینه عقیق یمن است
به همانجا که در آن باد صبا بسته دخیل
به عبایی که پراز رایحهء پنج تن است
اشک یک پیرغلام آتش بزم است آنجا
چشم او روضهء باز است ولی بی سخن است
چه خراسان چه مدینه چه عراق و چه دمشق
هر کجا پرچم روضه است همان جا وطن است
دم من زندگی و بازدمم زندگی است
تا که روی لب من ذکر حسین و حسن است
قلب آن است که لبریز محبت باشد
تا ابد خانهء اولاد علی قلب من است
#سیدحمیدرضابرقعی
@hamidreza_borghei
29.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چهارپایه خوانی (شریعه)
سید حمیدرضا برقعی
@hamidreza_borghei
سیدحمیدرضا برقعی
چهارپایه خوانی (شریعه) سید حمیدرضا برقعی @hamidreza_borghei
مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند
همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند
واژه در واژه نوشتند و قیامت کردند
صاحبان نفس اینگونه روایت کردند
گرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت
ماه از میسره، خورشید هم از میمنه رفت
ناتوانم که مجسم کنم این همهمه را
پسر ام بنین و پسر فاطمه را
پرده افتاده و پیدا شده یک راز دگر
سر زد از هاشمیان باز هم اعجاز دگر
گفتم اعجاز! از اعجاز فراتر دیدند
زورِ بازوی علی را دو برابر دیدند
شانه در شانه دوتا کوهِ سراسر محشر
حمزه و جعفر طیار، نه، طوفانی تر
شانه در شانه دوتا کوه، خودت میدانی
در دلِ لشکرِ انبوه، خودت میدانی
که در آن لحظه جهان، از حرکت افتادهست
اتفاقی است که یکبار فقط افتادهست
ماه را من چه بگویم که چنین هست و چنان
"شاه شمشماد قَدان، خسرو شیرین دهنان"
رود، از بس که شعف داشت تلاطم میکرد
رود، با خاک کفِ پاش تیمم میکرد
رود را تا به ابد، تشنۀ مهتاب گذاشت
داغ لبهای خودش را به دل آب گذاشت
ماه اگر چه همه ی علقمه را پیموده
غرقه گشته ست و نگشته ست به آب آلوده
میتوانست به آنی همه را سنگ کند
نشد آنگونه که میخواست دلش، جنگ کند
دستش افتاده ولی، راه دگر پیدا کرد
کوه غیرت، گره کار به دندان وا کرد
چه بگویم که چه شد؟ یا که چه بر سر آمد؟
ناگهان رایحۀ چادر مادر آمد
بنویسید که در علقمه سقا افتاد
قطره اشکی شد و بر چادر زهرا افتاد
آسمانها همه یکپارچه بارانیِ توست
من بمیرم، عرق شرم به پیشانی توست
داغ پرواز تو بر سینه اثر خواهد کرد
رفتنت حرمله را حرملهتر خواهد کرد
عمق این مرثیه را مشک و علم میدانند
داستان را همۀ اهل حرم میدانند
بعد عباس دگر آب سراب است، سراب
غیر آن اشک که در چشم رباب است، رباب
#سید_حمیدرضا_برقعی
@hamidreza_borghei