eitaa logo
دکتر حمیدرضا مقصودی
8.2هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
98 فایل
اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه در این کانال تلاش می کنم آن‌چه را که مینویسم و مطالبی را که می‌پسندم به اشتراک بگذارم. شاید از اقتصاد، شاید هم از سایر حوزه‌های دانشی و بینشی. شاید هم گاه نوشته و دل نوشته‌ای بی ارتباط. شاید هم ...
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام ذات احدی که گوهر عدل است ✍ چپاول ایران و دولت به دست شرکت‌های شبه‌دولتی! ⚠️در این کلیپ از مصاحبه دکتر جبرائیلی با برنامه جدال، با حقایق دردناکی رو به رو می‌شوید. 🔹به یاد می‌آورید که در دوره دولت قبل در اوج جنگ اقتصادی دولت ترامپ علیه ایران،‌ بلوایی رسانه‌ای بر سر بودجه نهادهای حوزوی برپا شد که چرا در شرایط تحریم بخش زیادی از بودجه کشور به وسیله این نهادها «بلعیده می‌شود». شکی نیست که تمام دریافت‌کنندگان بیت‌المال باید پاسخگو باشند، اما آمارهای آن دوره تا کنون نشان می‌دهد که سهم کل نهادهای حوزوی از بودجه کشور کمتر و اغلب بسیار کمتر از یک درصد بودجه یا ۶ همت (هزار میلیارد تومان) بوده است! 🔹همزمان،‌ در حالی که همه در سال ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ در مجموع فقط ۱۴ همت (هزار میلیارد تومان) به طور خالص سود و مالیات به دولت پرداخت کردند، نمودار آقای جبرائیلی فقط برای یکی از شرکت‌های پتروشیمی طی دو دوره ۹ ماه در این دو سال، بیش از ۳۵ همت سود خالص نشان می‌دهد: نزدیک به ۱۰ همت برای سال ۱۴۰۰ و بیش از ۲۵ همت برای سال ۱۴۰۱! نکته جالب این که همین شرکت‌ها در دو سال مذکور از دولت در مجموع ۶۸ همت کمک دریافت کرده‌اند! 📚 منابع: https://www.irna.ir/news/84159187 https://www.irna.ir/news/84582777 🔹اما افزایش ۲.۵ برابری سود خالص یک شرکت دولتی در عرض این ۱ سال چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟ پاسخ شهودی جهش قیمت است. این شرکت‌ها به دلیل افزایش قیمت دلار با صادرات محصولات خام و نیمه‌خام به درآمدهای هنگفتی می‌رسند، در حالی که بقیه جامعه تحت فشار تورمی دلار قرار می‌گیرند. آن‌ها همچنین محصولات نیمه‌خام خود را به قیمت دلاری به تولیدکنندگان داخلی می‌فروشند که باعث تورم قیمت‌های کالاهای نهایی می‌شود. خلاصه چیزی که شاهد هستیم چپاول سازمان‌یافته کشور و دولت به وسیله شرکت‌های شبه‌دولتی است! 🔹در مصاحبه بالا واقعیت دردناک دیگری نیز بیان شد. در شرایط جنگ اقتصادی امریکا، () که تحت سلطه طبقه حاکمه امریکا است در اصلاحات بودجه‌ای ایران نقش تعیین‌کننده‌ای ایفاء می‌کند که برای کسانی که با سابقه این نهاد استعماری آشنا هستند، نقشی آشنا است: حذف یارانه‌های عمومی برای مردم و افزایش قیمت دلار! نتیجه حذف یارانه سوخت، شورش‌های آبان ۹۸ بود با تبعات دومینو‌وار وخیمش برای ایران از تخریب پایگاه اجتماعی نظام تا ترور سردار سلیمانی و سقوط هواپیمای اوکراینی. از این جهت، شورش‌های آبان ۹۸ را که نظیرش در ۴۰ سال گذشته در ده‌ها کشوری که از سیاست‌های ضداجتماعی IMF پیروی کردند دیده شده باید در فهرست بلند IMF Riots یا شورش‌های IMF دسته‌بندی کرد. لازم به ذکر است IMF از حیث ایدئولوژیک ملتزم به و سهام‌داران اصلی آن هستند! 🔹طبق توضیحات دکتر جبرائیلی،‌ افزایش قیمت بنزین نهایتاً نقشی در کاهش کسری بودجه دولت نیز نداشت بلکه اثر عکس داشت! ↩️ نتیجه: بزرگ‌ترین بازنده سیاست‌های نیولیبرالی امریکایی در ایران (حذف یارانه و افزایش دلار و خصوصی‌سازی‌ها) دولت و مردم هستند و بزرگ‌ترین برنده‌ی آن‌ها شرکت‌های شبه‌دولتی. 🔹طبق گواهی دکتر جبرائیلی و شناخت اجمالی حقیر، صاحبان و سهام‌داران شرکت‌های شبه‌دولتی با این که بزرگ‌ترین برندگان اقتصادی کشور هستند، اغلب هیچ اعتقادی به نظام و ارزش‌های آن ندارند و تنها برندگان روندی هستند که در صورت استمرار می‌تواند منجر به فروپاشی نظام و کشور شود. روشن است که گرایش نظام به خصوصی‌سازی این شرکت‌های شبه‌دولتی فقط باعث حذف همان سهم اندک دریافتی دولت از محل سود سهام این شرکت‌ها می‌شود و نتیجه آن کاهش درآمد دولت و فشار بیشتر بر اقتصاد عمومی و سود بیشتر صاحبان این شرکت‌ها خواهد شد. 🔹این روند بسیار شبیه به روندی است که در دوره گورباچوف و یلتسین طی کرد که در آن طیفی از مدیران دولتی نیولیبرال که به دنبال چپاول راحت‌تر مردم روسیه بودند، با حمایت از سیاست‌های آزادسازی و خصوصی‌سازی، مقدمه فروپاشی سیاسی و اقتصادی شوروی را فراهم کردند، اما خود به اولیگارش‌های روسیه جدید تبدیل شدند! 🔹لذا باید عنایت کرد و نسخه‌ای در راستای است! امروز طبق تعریف مصطلح اولیگارشی کشورهای مهد لیبرالیسم و نیولیبرالیسم (امریکا،‌ انگلیس و فرانسه) تعریف اولیگارشی را به راحتی ارضاء می‌کنند: نظامی سیاسی که در آن حکومت در دست صاحبان ثروت و اشراف است. 🔹جریان انقلابی آگاه و بصیر باید از تبدیل شدن جمهوری اسلامی به یک نظام اولیگارشیک جلوگیری کند. برای این کار باید هژمونی نیولیبرالیسم را در سطح نظری و سیاسی شکست داد! @criticalknowledge
هدایت شده از دانش حیاتی
بسم الرب الخبیر ✍️ ملازمهٔ لیبرالیسم و اولیگارشی: مورد ایرانی نویسنده این متن را خیلی نمی‌شناسم. ظاهراً متعلق به طیف اقتصادانان لیبرال است. این متن باعث واکنش‌هایی در بین جریان متدین شده است. تحلیل درخور این موضع نیازمند بررسی مبانی تصوری و تصدیقی آن است. مشهور در سنت لیبرال این است که آزادی سیاسی ملازم با است. دموکراسی یعنی حق عمومی برای تعیین سیاست‌ها و سیاست‌مداران. اما اگر کسی اقدام به نفی دموکراسی و اثبات کرد، لابد چیزی غیر از حق تعیین حکومت به طرق متعارف (انتخابات آزاد) منظورش است. آزادی در این سیاق قاعدتاً باید به آزادی‌های فردی مثل آزادی در رفتارهای شخصی با کمترین دخالت دولت حمل گردد. اما مشخصاً انکار ، خصوصاً با بیان جسورانه بالا، قاعدتاً نشان دهندهٔ عدم حساسیت (بلکه بی‌حسی) اخلاقی گوینده است. خوب حاصل این ایجاب‌ها و سلب‌ها را ببینیم چه می‌شود: کسی دغدغه‌اش تولید ثروت و آزادی‌های فردی است. دموکراسی به معنای انتخابات آزاد بنا به عرف سیاسی لیبرال مورد دغدغه‌اش نیست و آن را در کنار عدالت اجتماعی با بیانی تند نفی می‌کند. به نظر شما حاصل این همه چیست؟ این دقیقاً تعریف سرمایه‌داری لیبرال از نوع فرانسوی، انگلیسی و امریکایی است؛ یعنی لسه فر. در سرمایه‌داری لسه فر (لیبرال و نیولیبرال)، ثروت‌مندان حاکمان سیاسی حقیقی و نامحدود هستند. آن‌ها با کنترل ثروت، همه چیز از جمله انتخابات، سیاست‌مداران و رسانه‌ها را کنترل می‌کنند و بسط یدی فوق‌العاده دارند. در چنین سیستمی، از دموکراسی اگر اثری هم باشد، صرفاً مکانیسمی صوری است برای پنهان‌سازی یک نظام اولیگارشیک. حقیقتاً نظام‌های سیاسی لیبرال و نیولیبرال، تعریف را ارضاء می‌کنند که عبارت است از نظام سیاسی که در آن ثروت‌مندان قدرت و نفوذ بسیار زیادی دارند. طبیعتاً یک طرفدار اولیگارشی دقیقاً‌ مثل آقای خالقی می‌اندیشد: به تولید ثروت فکر می‌کند اما چون به عدالت اجتماعی و حاکمیت عمومی اعتقادی ندارد، منظورش تولید ثروت برای انباشت ثروت شخصی بدون هیچ مسئولیت اجتماعی است. در جامعه‌ای که عدالت اجتماعی و حاکمیت عمومی هم نباشد، طبیعتاً صاحبان ثروت حاکم خواهند بود! پس در حقیقت، آقای خالقی در یک خط ماهیت تفکر خود را فریاد زده است: اولیگارشی! لذا حدس می‌زنم (مطمئن نیستم) اگر وابستگی‌های مالی ایشان را هم چک کنید،‌ نهایتاً به اولیگارشی فائق در کشور برسید! البته آنچه عجیب‌تر است، چنان که جلوتر گفتم، میزان وقاحت و جسارت ایشان در بیان موضع خود است! البته شاید آقای خالقی به جمع طیف بزرگی از روشنفکران، سوسیالیست‌ها یا مذهبیون سابق پیوسته که معتقدند عدالت اجتماعی آرمانی دست‌نیافتنی است؛ ارتجاعی که در بین بسیاری از مارکسیست‌های سابق سابقه داشت. حقیقتاً واقع‌اش این است که عدالت اجتماعی بدون بنیان‌های متافیزیکی و الهیاتی درخور، آرمانی دست‌نیافتنی است و اگر دیدید بسیاری از اقتصاددان‌های فاقد دانش الهیات یا گرایش معنوی به این جمع‌بندی رسیدند تعجب نکنید! @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی