eitaa logo
حامیان انقلاب
271 دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
13.2هزار ویدیو
805 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تا انتهای افق
لحظاتی قبل از شروع اهدای قرآن‌ها بود. دیر شده بود... نفس نفس می‌زدیم و بسته‌ها را آماده می‌کردیم... یک نشانگر رنگی، یک پاپیون تزئینی و یک آیه تایپ شده که به صورت تصادفی داخل صفحه اول قرآن گذاشته بودیم و خداوند انتخاب می‌کرد هر آیه به چه کسی برسد... ادامه داستان را در پست بعدی دنبال کنید... ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
هدایت شده از تا انتهای افق
هدیهٔ روز دانش‌آموز قسمت دوم همه چیز در هستی طبق برنامه است... و ما همه وسیله... وقتی به این فکر کردم که چرا اینطور با قرآنم انس پیدا کردم... ناگهان یاد خاطره‌ای افتادم... اول دبیرستان بودم که روز دانش‌آموز به هر یک از ما یک کتاب قرآن هدیه دادند! همان شد! من تا آن روز زیاد سراغ قرآن نرفته بودم. قرآن‌های خانه‌مان عمومی بود. اما از آن روز که که یک قرآن شخصی پیدا کردم، انگار مسئولیتی به دوشم آمده باشد، شروع کردم به خواندن! بخصوص که همراه آن قرآن یک برگه حزب خوانی هم بود. که هرچند قرار بود ۱۲۰ روزه خوانده شود و برای یک نوجوان مثل من سخت بود و چند سال طول کشید! اما وجدانم درد می‌کرد که این ختم را ناقص نگه داشته‌ام و بلاخره یک روز تمام شد...☺️ و این داستان در قلب من حک شد که ظاهراً که باید اینطور به فکر روح دانش‌آموزانمان باشیم. آموزش و پرورش... و درس پس می‌دادم... ... اول تلاش کردیم اینترنتی سفارش بدیم. تعدادی که می‌خواستیم یافت نمی‌شد. چند فروشگاه مرکزی رفتیم یافت نشد. مغازه‌های اطراف شاه عبدالعظیم حسنی رفتیم یافت نشد. رفتیم سراغ فروشگاه مرکزی. راستش اول که قیمت‌ها را دیدیم خیلی تعجب کردیم. فکر نمی‌کردیم قرآن انقدر گران باشد! اگر قرار باشد یارانه‌ای تعلق بگیرد، اگر نگاه راهبردی به رشد و تعالی جامعه باشد، باید به محتوای دینی و فرهنگی تعلق بگیرد. اما خب نبود. خیلی تلاش کردیم چند میلیون را آماده کنیم. مدرسه نیمی را متقبل شده بود. بلاخره با مرکز اصلی مرتبط شدیم. این قرآن ترجمهٔ است. که ترجمه روان و آسانی دارد. با پشتیبان گروه مرتبط شدیم و اصرار و التماس که تا فردا باید قرآن‌ها رسیده باشد. قرار شد با اتوبوسی که از مشهد می‌آید راهی کنند. مدام در تماس بودیم. آخر متوجه شدیم خود استاد ملکی کتب رو به ترمینال رسانده است. خیر کثیر روزی ایشان... سراسیمه به مدرسه رسیدیم. از صبح مشغول انتخاب آیات خاص و تایپ آن و پرینتش بودم. ناراحت بودم. باید زودتر از این آن آیات خاص را وقت می‌گذاشتم و انتخاب می‌کردم و تایپ شده آماده می‌داشتم... سراسیمه رسیدیم مدرسه. کاغذها را بریدیم و نشانگرها را گذاشتیم و آماده مراسم شدیم... ادامه دارد... ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
هدایت شده از تا انتهای افق
هدیهٔ روز دانش‌آموز قسمت سوم کمی برگردیم به عقب... وقتی قرآن در دست پیش مدیر رفتم و ایده‌ام را گفتم یکی از دبیران هم حاضر بود. قرآن را از دست من گرفت و کلی ابراز احساس کرد که وای چه قرآن قشنگی! اما بعد گفت: واقعا می‌خواهی برای اینها قرآن بخری؟ واقعا فکر می‌کنی اینها برای قرآن ارزشی قائل هستند؟ وای نکنید توروخدا! می‌ترسم اینها به قرآن بی‌احترامی کنند! خیلی حالم بد شد از حرفش. سریع قرآنم را از دستش گرفتم. احساس کردم قرآنم اذیت شد! روم نشد بهش بگم شما همونهایی هستید که قرآن رو روی تاقچه گذاشتید برای اینکه بی‌احترامی نشه بهش؟ سالهاست قرآن در خانه‌ها خاک می‌خوره و یه نوجوان سراغش نمیره؟ این همه چیزهای گران فانتزی برای فرزندتان خریدید تابحال هدیه شما قرآن بوده؟؟ الحمدلله مدیر مدرسه با فهم و کمالات بود. از صمیم قلب استقبال کرد و گفت فرایندش با خود شما... روز موعود رسید. بچه‌های مدرسه را در سالن جمع کردند. جشن بود و برنامه‌های مختلفی داشتند. از این برنامه دقایقی را زمان خواستم قبلی از هدیه قرآن. می‌دانستم خیلی مهم است. خب بچه‌ها مرا می‌شناختند و بهتر به حرف‌هایم گوش می‌داند. اول یک فیلم گذاشتم برایشان. فیلمی کوتاه از یک تازه مسلمان شده. بعد در جملات بسیار کوتاهی به عنوان معلم دین و زندگی صحبت کردم. گفتم بچه‌ها من نمی‌توانم تصور کنم که امسال بگذرد و شما یکبار خود این کتاب آسمانی را از نزدیک ندیده باشید.حتی اگر به آن اعتقادی ندارید. باید به چیزی که خواندید و باور نکردید بی اعتقاد شوید. نه چیزی که تابحال حتی یکبار هم نخواندید. نمی‌خواهم متن عربی را هم بخوانید. با خود قرار بگذارید شبی یک صفحه معنای آن را می‌خوانم و هرجایش برایم ابهام داشت و نفهمیدم و سوال شد علامت گذاری می کنم. مرکزی که با آن هماهنگ کردیم گفت این تعداد فقط یک رنگ دارد. سبز یشمی. اول دوست داشتم تنوع رنگ‌ها باشد. بعد گفتم کار خدا بود. ممکن بود فقط سر رنگ جلد قرآن بین دخترها دعوا شود! چون خودم یادم است جلد قرآنم سورمه ای بود و برخی سفید. کلی گریه زاری کردم و التماس که من میخواهم جلد قرآنم سفید باشد و مدرسه رضایت داد و جابجا کرد. تازه آن فقط دو رنگ بود الان که چند رنگ است و نه خطر بزرگی است!☺️☺️ بعد به بچه‌ها گفتم در اولین صفحه قرآن یک کاغذ قرار دارد که به شکل تصادفی در آن قرار داده شده است. جعبه‌های هدیه را باز کنید و ببینید سهم شما کدام آیه شده. کدام نشانه... حتی ما بزرگترها هم از تفال و فال و انتخاب چیزی تصادفی هیجان زده می‌شویم و اشتیاق داریم... خودم هم نمی دانستم به کدام دانش آموزم کدام آیه می‌افتد. اول می‌خواستم خودم به فراخور چیزی که از دانش‌آموزانم می‌شناسم آیه انتخاب کنم و نام هر یک را روی جعبه بنویسم. اما بعد منصرف شدم. می‌دانستم این خداست که بهتر از هرکس بنده‌هایش را می شناسد و بهترین نشانه را برایشان انتخاب می‌کند. لحظاتی سکوت شد... هرکس برگه خود را باز می‌کرد و کمی در خود فرو می رفت... چهره برخی را می‌دیدم که از آیه ای که به دستشان رسیده شگفت زده شده اند... اما به این ختم نشد. گفتم حالا موضوعی را که از آن نگرانید یا با آن چالش دارید یا سوال ذهنتان است یا می‌خواهید درباره مساله ای تصمیم بگیرید را در نظر آورید و حالا به صورت تصادفی صفحه ای را باز کنید. حالا با مد نظر قرار دادن آنچه در فکرتان بوده متن ترجمه را بخوانید. آیا پاسخ سوال و مساله خود را پیدا نمی کنید؟ بچه‌ها! من سالهای سال است اینگونه با قرآنم ارتباط برقرار کرده‌ام و حقیقتا بارها از صفحه‌ای که باز شده شگفت زده شده‌ام. برخی نگاه می‌کردند و بعضی تن دادند که ضرر ندارد یک بار امتحان کنند... برخی از بچه‌ها از این کار متحیر شده بودند. یعنی برای برخی فوق العاده نزدیک به نیازشان پاسخی را دریافت کرده بودند. خودشان گفتند. گفتم: قرآن را اینطوری بخوانید. لازم نیست از صفحه اول حتما همه شروع کنند تا آخر. اگر می‌خواهید با قرآن انس بگیرید به شکل کمک گرفتن به سمتش بروید و هربار موضوعی را در ذهن در نظر بگیرید آن را بگشایید و با فکر آن صفحه را مطالعه کنید. گاهی واقعا شما را به راه درستی که میخواهید هدایت می کند. گاهی باید بیشتر فکر کنید. گاهی باید نیت خود را خالص تر کنید. گاهی واقعا باید مضطر باشید و از صمیم قلب طلب کمک نمایید... صحبت‌هایم تمام شد و در حال ترک سالن بودم که تعدادی از بچه‌ها به سمتم آمدند... ادامه دارد... ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
هدایت شده از تا انتهای افق
9.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیش از اهدای قرآن کریم، اول این فیلم را پخش کردم... حوادث فلسطین اوج گرفته بود و موجی که ایجاد شده بود... مردم دنیا با مشاهده منشی که فلسطینی‌ها در مواجه با این بلایا و سختی‌ها از خود نشان داده بوند، سراغ ریشه این شخصیتی که پیدا کرده‌ بودند رفتند... کتاب آسمانی این دین و آیین. اینکه آخر اینها چه آموزه‌هایی از این کتب آسمانی دریافت کرده بودند که چنین برخورد می‌کنند؟‌ و همان یک بار خواندنش، حتی بخشی از آن، حال ایشان را دگرگون کرده و نسبت به حقایق و دروغ‌‌هایی که یک عمر به ایشان گفته بودند، بیدار کرده است... ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
هدایت شده از تا انتهای افق
بهترین سایت برای تهیه قرآن مناسب برای نوجوان و جوان، به نظرم خود سایت مرکزی ترجمه این کتاب بود که تهیه کردیم. دوستان زیادی پیام دادند. هم ابراز احساس کردند. هم از تجارب خود گفتند. هم از تصمیم خود برای خرید این هدیه ارزشمند و ماندگار برای خیلی‌ها که مخاطبشان هستند. خیلی خوشحال شدم... ما خودمان از همین صفحه سفارش دادیم. ابعاد نیم رقعی. قیمت هم ارزان‌تر از همه صفحات دیگر بود. من آشنایی با این مجموعه ندارم. ارتباطی هم ندارم. اما چند صفحه را جستجو کردم و نظرات مختلف را خواندم همه توصیه کرده بودند از خود این مجموعه تهیه کنید بهتر است. بخصوص به جهت قیمت. فروشگاه – ترجمه خواندنی قرآن https://qurantr.com/qurantr-shop/ ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
هدایت شده از تا انتهای افق
دوستان اطلاع دادند برای کسانی که دوست دارند نرم افزاری این قرآن را با ترجمه استاد ملکی داشته باشند این امکان هم فراهم است و از طریق بازار امکان بارگیری آن فراهم می‌باشد: 🔻برنامه ترجمه خواندنی قرآن - دانلود | بازار https://cafebazaar.ir/app/ir.trk.qur ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
بسم الله النور مگر ۴۷۱ روز منتظر این روز نبودیم؟! و البته منتظر شرایط بهترش را؟! مگر ۴۷۱ روز اشک شادی و غم نریختیم برای چنین روزی؟ مگر ۴۷۱ روز دعا نکردیم برای چنین روزی و حتی بیشتر؟ و با هر کودکی که لرزید و ترسید و مجروح شد و بی دست و پا شد و یتیم شد و شهید شد، حرص نخوردیم و داد نزدیم که چرا هیچ کاری نمی‌کنیم؟! و با هر زنی که روی آوارهای خانه‌اش فریاد زد "حسبی الله و نعم الوکیل" و بر پیکر همسرش مشت گره کرد و بلند در گوش جهان خواند "لن نرکع" احساس غرور نکردیم؟! و با هر گلوله آرپی‌جی که از لا به لای خرابه‌های هیمنه اسرائیل را نشانه گرفت، آرزو نکردیم کاش ما هم در بودیم و نابودی یک صهیون هم می‌شد سهم ما؟! با المعمدانی مگر نگریستیم تاااااااااا روزی که دکتر حسام ابوصفیه رفت و از چشم دور شد نفس‌مان به شماره نیفتاد؟! یادمان رفت وقتی زنی از زیر آوار بیرون نمی‌آمد تا برایش حجاب بیاورند چقدر غصه خوردیم که چرا برخی زنان ما این‌گونه گاهی عفت ندارند؟! فراموش‌مان شد چقدر با وعده صادق ۱ و ۲ حس عظمت وجودمان را گرفت؟! حافظه ما کدام روز و کدام کودک و زن و جوان و پیر را فراموش کرده است؟ ریم و یا پدر بزرگش را؟! کدام خبرنگار مدام در گوش جهان خواند ما عدد نیستیم و همه را پای سفره بیداری از میهمان کرد؟! یادمان رفته جشن حفظ قرآن کودکان را در میانه‌ آوارهای شهر؟ عظمت آن بزرگ مرد همیشه زنده وقتی چوب به دست بزرگترین قدرت نظامی منطقه را به سخره گرفته مگر قابل فراموشی است؟! این همه از کشور همیشه ماندگار فلسطین و لبنان و سوریه و ایران را در کدام کوچه پس کوچه تاریخ جا گذاشتیم و از یاد بردیم؟! حافظه ما کجای این تاریخ و جغرافیا اختلال پیدا کرد که دیروز و امروز و فردا را جشن نگرفتیم؟ کجای ادراک ما اختلال پیدا کرده که این دستاورد طوفانی را، دستاورد بزرگ و پیروزی بزرگ قلمداد نکردیم و شهرمان حلاوت و شیرینی پیروزی را پخش نکرد؟! دشمن چگونه ما را بازی داد که طعم شیرین پیروزی و عظمت آن و از سویی دیگر ذلت دشمن و شکستنش را درک نکنیم و علیرغم آنکه ابوعبیده ما را شریک پیروزی خود دانست و قدردانی کرد، ما در جشن و پایکوبی شریک نبودیم؟! از چند روز قبل خبر آمد و رفت که زنده است. تحت درمان بوده. ایران بوده و با طول و تفصیل و دست به دست شد و هرکسی می‌گفت آیا خبر درست است؟ هیچ‌کس بدش نمی‌آمد این خبر درست از آب دربیاید ولی هیچ‌کس هم متوجه منبع شایعه و علت پخش آن نشد. ما باید درگیر حاشیه‌ای بس مهم می‌شدیم تا شکست سنگین بنی صهیون را حس نکنیم. شکستی که کابینه را از هم پاشیده و وزرا را به گریه وا داشته و شهروندنماها را به خیابان کشانده. این همان تحریف کلمات یهود است که در قرآن آمده. همان بازی رسانه‌ای صهیون‌هاست. همان جنگ شناختی که همیشه برای‌مان به پا کرده‌اند و حواس ما را به چیزی پرت کرده‌اند تا مساله‌ای مهم‌تر را حس نکنیم و درک نکنیم. ما باز هم بازی خوردیم. برخی با خبر فوق و برخی با خبر نشست و برخاست رئیس جمهور ..... 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ما امروز در غزه پیروز شدیم و فردا نیز در بیت‌المقدس پیروز خواهیم شد مادر شجاع آینده از کودکی هویت خود و فرزندانش را تثبیت کرده و با صلابت سخن میگوید 🔻رجزخوانی دختربچه‌ فلسطینی 🇮🇷🇵🇸🇱🇧🇸🇾《 https://eitaa.com/women92 》 📍 📍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درآغوش کشیدن دخترش پس از آزادی از زندان‌های اشغالی زنان مقاوم وتو چه میدانی بر این مادر و فرزند چه گذشته !!!!
🚨نشست مجازی 🔹 روایت فتح؛ تشریح ابعاد پیروزی حماس و امت مسلمان غزه در آتش بس ۱۹ ژانویه 🔹 سخنران: 🎙حجت‌الاسلام‌والمسلمین امیری طیبی زمان: 📆دوشنبه ۱ بهمن ماه ساعت ۲۱:۳۰ برای ورود به جلسه اینجا را کلیک کنید . |بسیج دانشجویی دانشگاه خوارزمی| ✅ با ما همراه باشید... @basij_khu
خبر کوتاه بود: یک میلیون نفر امسال در رجبیه شرکت کردند که بیش از شصت درصد از آنها خانم‌ها بودند و هشتاد درصد شرکت کنندگان را جوانان و نوجوانان تشکیل می دادند. چند روز پیش با یکی از معتکفینِ قبل از صحبت می‌کردم؛از سختی‌های نبودن غذای گرم و آماده کردن سحری و افطاری و خاموشی زدن مسجد از شب تا سحر و روشن کردنِ نهایتا یک لامپ صد در گوشه ای از مسجد که تمام معتکفین مجبور بودند زیر آن نور جمع شوند و دعا بخوانند و آمار انگشت شمار معتکفین که‌ اصولا هم طلبه ها بودند در مساجد میگفت! ناخداگاه یاد حال و هوای این روزهای مساجد شهرهایمان افتادم، یاد ثبت نام هاي برنامه ریزی شده از مدتها قبل، یاد شور و شوق دیدنی نوجوونها، یا مساجد پاکیزه و روشن‌ و آماده، یاد سفره های پر رونق سحری وافطار و نوای گرم سخنرانان و مداحان در جمع معتکفین‌ و اشکهای شوق فرزندانمان در این جمعهای نورانی!! اگر اینها رویش نیستند،پس چه هستند؟! چرا کوچکترین ریزشی در هر جای این سرزمین ،به سرعت برق و باد رسانه ای میشود اما اینهمه صحنه های زیبا در میان اخبار گم‌ میشوند؟!!