eitaa logo
حامیان انقلاب
268 دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
12.8هزار ویدیو
772 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸نماز جماعت تربیت کننده🔸 نماز ها را می‌خواندم. نمی‌دانم از کی؟ قبل از مدرسه یا بعد از آن. اما این بار که حدود ده - یازده سال داشتم، حس عجیبی مرا ترغیب به نماز جماعت با پدر می‌کرد. بدون ترغیب و تشویقِ هیچ کس، پدر برای نماز صبح که بیدارم کرد وضو گرفتم و به ایشان اقتدا کردم. نماز که تمام شد، نیم نگاهی به من انداخت. گفت: «علی بابا، کی به تو گفته به من اقتدا کنی؟!» گفتم: «هیچ کس، خودم تصمیم گرفتم». گفت: «چرا مثل قبل، فرادا نخواندی؟» گفتم: «برای آنکه شما زیباتر از من نماز می‌خوانید و خدا عبادت شما را بیشتر می پسندد» گویی انتظار چنین پاسخی را نداشت، چشمش برقی زد و گفت: «بیا». سرم را بوسید و به سینه اش چسباند و گفت: «هر دو پاسخت مرا خوشحال کرد. اول آنکه تصمیم گرفتی، و دوم آنکه برای تصمیمت داشتی. حالا من به تو بگم، همه نمازها را تا آنجا که ممکن باشد، با تو خواهم خواند». شاید سالی از این صبح گذشته بود و نوعاً برای نماز صبح این جماعت مهیا می‌ شد. ظهرها بعضاً در دفتر یا جای دیگر و گاه گداری هم برای نماز عشاء. بگذریم. یک روز صبح که شب را دیر هنگام به خواب رفته بودم برای نماز صبح صدایم کردند. بیدار شدم. ایشان پس از آنکه مرا صدا کردند، تکبیر نماز را گفتند و وارد نماز شدند. تا به رکوع برسند، صدایشان را می‌شنیدم. صدا را در رکوع کمی بلند کردند که من به نماز برسم. یک «یا الله» بلند گفتم و به خواب رفتم. در عالم خواب وضو گرفتم، به نماز پدر اقتدا کردم و ... نمی‌دانم چقدر وقت در خواب بودم، شاید نیم ساعت کمتر یا بیشتر با صدای لرزان پدر که هنوز در رکوع بود و سبحان الله می گفت از خواب بیدار شدم. وقتی هشیار شدم، به سرعت وضو گرفته نگرفته اقتدا کردم. وقتی از رکوع بزحمت برخواستند و بسختی کمر راست کردند معلوم بود فشار زیادی را متحمل شدند. نماز تمام شد، دستشان را بوسیدم و گفتم: «چرا اینقدر منتظر من شدید؟» گفتند: «من به تو تا امکانش باشد نماز هایم را با تو می‌خوانم. لذت همراهی تو در نماز، از زحمت رکوع طولانی بیشتر است باباجان ...» بدون آنکه مستقیماً اشاره ای کرده باشند، با تمام وجود احساس کردم ارزش نماز و جماعت را، و مهرش به فرزند خردش که می‌خواهد بار بیاید ... (خاطره دکتر علی حائری از پدر. @dralihaeri) @haerishirazi
💢این چند وقت که در بعضی محله های مختلف تهران به صورت فشرده با مردم گفتگو می کنیم هر از چند گاهی پیش میاد؛ از عصبانیت ها و واکنش های منفی شدید تا بعضا جوانانی که علی رغم تیپ های خاص شان در بنر می نویسند : فقط به عشق رهبرم رای میدهم. ✅اما روز گذشته حدود ساعت ۹ شب، با چند نفر از دوستان ستاد قیام دانشگاه علم و صنعت در حد فاصل میدان شهر ری تا حرم حضرت عبدالعظیم، زمانی که در حال جمع کردن بنر های ایستگاه گفتگو بودیم سکانسی کاملا عجیب و متفاوت رو از گفتگوی های بین مردم مشاهده کردیم. ✅، که نهایتا حدود ۱۲، ۱۳ سال داشت (و از قبل با خانواده اش در ایستگاه گفتگو حضور داشتند) با ۳، ۴ نفر آقا که از جوان حدودا ۳۰ ساله تا هم سن پدرش در جمع آنها بود به صورت کاملا جدی درباره شرکت در انتخابات می کرد. 💢*نحوه دوره کردنِ چند به یک آن مردها و پاسخگویی او به تنهایی میان آنها واقعا دیدنی بود.* ✅اول فکر کردم که شاید در صحبت گیر افتاده است و خواستم مثلا اگر می توانم کمی در بحث کمک بکنم. 🔻نزدیک بحث شدم، دیدم به قدری و و انگیزه ، از چند وجه و طریق مختلف و واقعا با دلایل عمیق درباره شرکت در انتخابات می کند که یکی از نفرات مقابلش در حالی که توان پاسخ دادن و ادامه بحث رو ندارد، میخواهد با بلند کردن صدای مردانه خودش بحث رو به حاشیه بکشاند. 🔻واضحا برای آنها خیلی سخت بود که حرف های یک دختر بچه را هر چند کاملا منطقی و معقول، قبول بکنند. اما 🔻*برایم جالب بود که می دیدم سخنان حضرت آقا در آخرین بیاناتشان (مبنی بر اینکه هر کس در حتی کمترین مقداری که می تواند در ترویج انتخابات و مشارکت در آن فعالیت کند) می تواند مخاطبانی از این نسل و با این سن و سال را هم به خودش بگیرد* و اینکه جدای از نتیجه این بحث و گفتگو های مشابه؛ چندی قبل هم صحنه ای مشابه از یکی از پسر های فامیل با حدود همین سن و سال و البته در جمع خانوادگی را دیده بودم. ✅دیدن چنین افرادی (هر چند به تعداد محدود) از نسل جدید که گویا بنابر پیچیدگی های خاص مسائل زمانه شان، پیوند خاصی با عمق این مفاهیم برقرار کرده اند و علیرغم شرایط و جریان محیطی شان در جامعه، حاضر هستند با تمام وجود از آن ها دفاع بکنند، واقعا هست. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🌱جشن انتخاب یک دورهمی انتخاباتی ست، شماهم دعوتید... ایتا: https://eitaa.com/jashneentekhab اینستاگرام: https://www.instagram.com/jashneentekhab
💢این چند وقت که در بعضی محله های مختلف تهران به صورت فشرده با مردم گفتگو می کنیم هر از چند گاهی پیش میاد؛ از عصبانیت ها و واکنش های منفی شدید تا بعضا جوانانی که علی رغم تیپ های خاص شان در بنر می نویسند : فقط به عشق رهبرم رای میدهم. ✅اما روز گذشته حدود ساعت ۹ شب، با چند نفر از دوستان ستاد قیام دانشگاه علم و صنعت در حد فاصل میدان شهر ری تا حرم حضرت عبدالعظیم، زمانی که در حال جمع کردن بنر های ایستگاه گفتگو بودیم سکانسی کاملا عجیب و متفاوت رو از گفتگوی های بین مردم مشاهده کردیم. ✅، که نهایتا حدود ۱۲، ۱۳ سال داشت (و از قبل با خانواده اش در ایستگاه گفتگو حضور داشتند) با ۳، ۴ نفر آقا که از جوان حدودا ۳۰ ساله تا هم سن پدرش در جمع آنها بود به صورت کاملا جدی درباره شرکت در انتخابات می کرد. 💢*نحوه دوره کردنِ چند به یک آن مردها و پاسخگویی او به تنهایی میان آنها واقعا دیدنی بود.* ✅اول فکر کردم که شاید در صحبت گیر افتاده است و خواستم مثلا اگر می توانم کمی در بحث کمک بکنم. 🔻نزدیک بحث شدم، دیدم به قدری و و انگیزه ، از چند وجه و طریق مختلف و واقعا با دلایل عمیق درباره شرکت در انتخابات می کند که یکی از نفرات مقابلش در حالی که توان پاسخ دادن و ادامه بحث رو ندارد، میخواهد با بلند کردن صدای مردانه خودش بحث رو به حاشیه بکشاند. 🔻واضحا برای آنها خیلی سخت بود که حرف های یک دختر بچه را هر چند کاملا منطقی و معقول، قبول بکنند. اما 🔻*برایم جالب بود که می دیدم سخنان حضرت آقا در آخرین بیاناتشان (مبنی بر اینکه هر کس در حتی کمترین مقداری که می تواند در ترویج انتخابات و مشارکت در آن فعالیت کند) می تواند مخاطبانی از این نسل و با این سن و سال را هم به خودش بگیرد* و اینکه جدای از نتیجه این بحث و گفتگو های مشابه؛ چندی قبل هم صحنه ای مشابه از یکی از پسر های فامیل با حدود همین سن و سال و البته در جمع خانوادگی را دیده بودم. ✅دیدن چنین افرادی (هر چند به تعداد محدود) از نسل جدید که گویا بنابر پیچیدگی های خاص مسائل زمانه شان، پیوند خاصی با عمق این مفاهیم برقرار کرده اند و علیرغم شرایط و جریان محیطی شان در جامعه، حاضر هستند با تمام وجود از آن ها دفاع بکنند، واقعا هست. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🌱جشن انتخاب یک دورهمی انتخاباتی ست، شماهم دعوتید... ایتا: https://eitaa.com/jashneentekhab اینستاگرام: https://www.instagram.com/jashneentekhab