eitaa logo
حامیان انقلاب
268 دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
12.8هزار ویدیو
772 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از احمدحسین شریفی
🔴زن؛ «ریحانه» یا «قهرمانه»؟ نقدی بر ترجمه‌ای از کتاب علامه تهرانی 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــ به دلیل تشابهات فراوان زبان فارسی و عربی، به ویژه در سده‌های اخیر، بعضاً مشاهده می‌شود برخی از افراد حتی در ترجمه آیات و روایات معنای فارسی و عربی برخی از واژگان را خلط می‌کنند و بعضاً‌ به خلط و خطاهای بزرگی دچار می‌شوند. في‌المثل، در حديث بسيار مشهوري از امام علي(ع) دربارة زنان مي‌خوانيم: «فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ، وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ». اما بسياري از افراد، حتي برخي از مشاهير علمي، حديث را به زبان فارسي چنين ترجمه مي‌کنند که زن گلي خوشبو است نه قهرمان و پهلوان و روئين‌تن. مرحوم در کتابی با عنوان رساله بدیعه که در تفسیر آیه الرجال قوامون علی النساء نوشته است، ضمن نقل این حدیث، در توضيح آن چنين آورده است: «مطلبى لطيف: در استعاره‌اى كه امام عليه السّلام بكار برده، و زن را ريحانه خوانده، سرّ عجيبى نهفته است كه تمام سخنان گذشته ما را از لطافت، رقّت و احساس و ساير صفات زن، در بر مي‌گيرد. زيرا ريحان يعنى گياه خوشبو مانند گل است. و ريحانه در لغت به دسته گياه خوشبو و گياه معطّر معروف مي‌گويند. و شادابى و طراوت وى تا وقتى است كه در بوستان و باغ و بر شاخسار يعنى محيط طبيعى خود بماند، و در كنار درخت و اصل خويش زندگى كند. و به سبب همين لطافت بسيار است كه بادى شديد، گلبرگ‌هايش را مى‌پراكند و لطافت و بويش را از بين مي‌برد. و آن را به وادى تباهى مي‌رساند. همينطور زن، چون قهرمان روئين‌تن خلق نشده، كه تحمّل شدائد را داشته باشد و مشكلات رتق و فتق امور را تحمّل كند، بايد در گلزار خانوادگى خود به حفظ شخصيّت و كرامت خود بپردازد و از اين حدّ تجاوز نكند. ولى اگر در اجتماع مردان داخل شود، و در كار آنان دخالت كند، و متصدّى امور مهمّ گردد، باد كشندة مهالك و آفات و انحرافات، بر وى وزيدن گيرد، و وجودش را درهم شكند، و سجاياى فطرى و خدادادى و غرائز لطيف و مناسب در او را از وى بگيرد، و بوى خوش نفسانيش از بين برود. در نتيجه وجود عزيز و صفات ويژه و خلق نيكوى او به پستى گرايد و ضايع گردد؛ و اين مطلب ظلمى نابخشودنى در حقّ او است.» این در حالي است که «قهرمانة» هر چند در اصل، لغتي فارسي بوده و به عربي وارد شده است (به اصطلاح، معرَّب است) اما هرگز به معناي پهلوان نبوده و نيست. بلکه به معناي «وكيل مخارج» و يا «متصدى امور دريافت و پرداخت‏» و يا «خادم و پيش‌خدمت» است. به تعبير خليل «القهرمان: هو المسيطرُ الحفيظُ على ما تحت يديه». و به تعبير ابن اثير: «هو كالخازن و الوكيل و الحافظ لما تحت يده، و القائم بامور الرجل». کليني در کافي نقل مي‌کند که «اسْتَقْرَضَ قَهْرَمَانٌ‏ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ رَجُلٍ طَعَاماً لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ...؛ قهرمان امام صادق(ع) از مردي مقداري غذا براي امام صادق قرض گرفته بود ...» روشن است که در اينجا منظور يکي از خادمان يا پيشخدمتان امام صادق و يا يکي از متصديان امور دريافت و پرداخت آن حضرت بوده است؛ و نه پهلوان او! امام صادق پهلواني نداشته است و اگر هم مي‌داشت، تناسبي ميان پهلواني و استقراض طعام نيست! @Ahmadhoseinsharifi 🌹
هدایت شده از احمدحسین شریفی
🔴از «مادرت به عزایت بنشیند» تا «بارک‌ الله»! نقدی بر ترجمه‌های مشهور نهج البلاغه 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــ زبان عربی مثل هر زبان دیگری اصطلاحات و استعارات و مجازها و ضرب‌المثل‌های خاص خودش را دارد. آشنایی با صناعات ادبی در ادبيات عرب از پیش‌نیازهای علمی فهم متون دینی است. کسی که از صناعات ادبی آگاهي نداشته باشد، ممکن است وقتی تعبیری مثل «لا اباً لک» را می‌شنود، گمان کند که «در همه جا» معنای تحت‌اللفظی آن یعنی «بی‌‌پدر» یا «حرام‌زاده»، که نوعی توهین است، منظور است. اما اگر بررسی کنیم می‌بینیم که این ترکیب «در بسیاری از موارد» برای مدح یا اظهار تعجب نيز به کار برده می‌شود. یا کلمه «ویل امه» اصطلاحی است که بعضاً در مقام مدح به کار برده می‌شود. یا تعبیر «ثَکِلَتْک امُّک» که معمولاً در ترجمه‌های فارسی به شکل «مادرت به عزایت بنشیند» آورده می‌شود! در حقیقت یک ضرب‌المثل عربی است. استعمال آن نیز در ادبیات محاوره‌ای اعراب گذشته امری رایج بوده و در بسياري موارد قبحی هم نداشته است. در مواقع تعجب و توجه دادن به يک مسأله مهم مورد استفاده قرار مي‌گرفته است و حتي بعضاً براي تأکيد و احياناً تحسين و تعظيم نيز استعمال مي‌شده است. بنابراين، در همه جا، معناي تحت اللفظي آن، که نوعي نفرين است، منظور نبوده است. فی‌المثل، در آن گفتگوی امام علی(ع) با شخص استغفار کننده، قطعاً این اصطلاح به معنای نفرین نبوده است. توضیح آنکه آن حضرت شنید که کسی می‌گوید «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ». امام علی(ع) به او فرمود: «ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَارُ» مترجمین نهج‌البلاغه این جمله را چنین ترجمه کرده‌اند: «مادرت به عزايت بنشيند، مى‏دانى استغفار چيست؟»، (ترجمه انصاریان) «مادر بر تو ببايد گريست مى‏دانى استغفار چيست؟»، (ترجمه شهیدی) «مادرت بر تو بگريد، مى‏دانى معناى استغفار چيست؟». (ترجمه دشتی) این در حالی است که چنین معنایی با چنان سخنی و با چنان پاسخی که امیرمؤمنان بیان می‌کند، هیچ تناسبی ندارد! آن بنده خدا مگر چه کار زشتی کرده بود که مستحق چنین نفرین و ناسزایی باشد؟! مگر چه گفته بود که امام علی(ع) دعا می‌کند زودتر بمیرد و مادرش به عزایش بنشیند؟! در اینجا این جمله در لسان مدح است. گویا آن حضرت به او می‌فرماید بارک‌الله! خیلی خوبه! اما باید بدانی که استغفار فقط نباید در سطح استغفار زبانی بماند. بلکه باید بکوشی شرایط و لوازم آن را بدانی و به آنها پایبند باشی و به مراتب و درجات بالاتری از مقام استغفار بار یابی. @Ahmadhoseinsharifi 🌹
هدایت شده از احمدحسین شریفی
🔴تفسیر زیبای حضرت ولایت از حدیث «اَلمِرأَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَه» _________________ «در جامعه‌‌ی ما متأسّفانه به تَبَع خیلی از جاهای دنیا، شأن زن شناخته‌ نشده است. در نظر اسلام و در نگاه کلّی‌‌ای که اسلام دارد، زن همان است که در این جمله‌‌ی «اَلمِرأَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَه» است؛ مثل یک گل. یک گل، وجودش لازم است و نگهداری‌‌اش لوازمی دارد: وَ لَیسَت بِقَهرَمانَه؛ منظور از قهرمان، این قهرمان متعارف ما نیست، قهرمان یعنی کارگزار؛ یعنی در واقع رئیس خدمه. این‌جوری نیست که خانم در خانه‌‌ی شما مسئول خدمتگزاری باشد، حالا ولو به‌‌عنوان رئیس خدمه؛ قضیّه این نیست. وَ لَیسَت بِقَهرَمانَه؛ قهرمان در تعبیرات عربی و در اصطلاحات رایجِ ادبیّات عرب عبارت است از آن‌ کسی که ملک شما را برایتان اداره میکند؛ یعنی کارهایتان را انجام میدهد؛ وقتی‌ شما صاحب یک ملکی هستید، یک قهرمانی دارید؛ میگوید زن این‌جوری نیست. حالا شما ببینید اگر در یک خانواده‌‌ای، در یک جامعه‌‌ای، به زن با این چشم نگاه بشود، اوّلاً تکریم او، حفظ حرمت او، برخورد ملاطفت‌‌آمیز با او و مسائل فراوانی که دنبالش هست، چقدر موجب میشود که زن احساس امنیّت کند، احساس آرامش کند. در اسلام نگفته‌‌اند که زن نرود بیرون کار کند؛ اصلاً این نیست. حالا اینکه بعضی از مخالفین این گرایش اسلامیِ زن، فوراً میچسبند به اینکه شما نصف نیروی کار جامعه را معطّل میگذارید، چنین چیزی نیست؛ کسی نگفته کار نکنند، اگر میتوانند کار کنند، کار کنند؛ منتها با این دید کار کنند، با این نگاه کار بکنند؛ کاری که به آنها محوّل میشود کاری باشد که با ریحانه‌‌بودن جور در بیاید، متناسب باشد. و البتّه مهم‌ترین مسئولیّت زن هم کدبانویی است؛ معنای کدبانویی خدمتگزاری نیست، معنایش این است که محیط خانواده را برای فرزندان و برای همسر یک محیط امن و آرام و مهربانی میکند، با مهربانی خودش، با عزّتی که در خانه برای او فرض میشود.» (۱۳۹۵/۰۲/۲۰: بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار هیأت امنای گروه هم‌اندیشی تحکیم خانواده) ( https://khl.ink/f/34258 ) @Ahmadhoseinsharifi 🌹
هدایت شده از احمدحسین شریفی
🔴دانش منطق؛ از «شرط لازم اجتهاد» تا «دانشی بی‌فایده»! ملاحظه‌ای نسبت به دیدگاه آیت‌الله خوئی(ره) 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دربارة نقش و جايگاه دانش منطق، در اجتهاد و نظريه‌پردازي ديني، در ميان فقيهان و اصوليان اختلاف نظر است. اغلب آنان معتقدند، آشنايي با دانش منطق براي اجتهاد ديني لازم است؛ البته افراط در آن و تخصص در همة ابواب و مسائل منطق را نه تنها براي اجتهاد، لازم نمي‌دانند که مضرّ و ضايع‌ کردن عمر هم مي‌دانند. به همين دليل، غالباً معتقدند آشنايي با علم منطق به اندازه‌اي که توانايي تشخيص قالب‌هاي استدلال قياسي (اقتراني و استثنائي)، فهم قالب‌هاي صحيح از عقيم و همچنين انواع قياس را داشته باشد، کافي است. اما فهم مباحث دقيق منطقي که در استنباط حکم هيچ نيازي به آنها نيست، لزومي ندارد. در اين ميان، فقیه و اصولی بزرگی همچون آيت‌الله (ره)، معتقد بودند منطق امري فطري است و همة انسان‌هاي طبيعي و حتي کودکان به خوبي مي‌توانند از آن استفاده کنند. به عنوان مثال، هيچ کسي به مجرد آنکه يک حيواني را ببيند، به اين دليل که بعضي از حيوانات موذي‌اند، حکم به موذي بودن اين حيوان هم نمي‌کند. زيرا فطرتاً مي‌دانند که موجبة جزئيه منتج نيست. بنابراين، نيازي به يادگيري قواعد منطقي و دانش منطق نيست. در نقد این دیدگاه عرض می‌کنم که منطق فقط اين نيست که موجبة ‌جزئيه منتج است يا نه، و يا منطق فقط آشنايي با شکل‌هاي استدلال و امثال آن نيست. بلکه دانش منطق «دانشي روشي» است: «روش راهبري فکر و انديشه.» روش «درستْ تعريف کردن» و «درستْ انديشيدن و استدلال کردن» را به ما آموزش مي‌دهد. دانشي است که قالب‌ها و ساختارهاي انديشة درست از نادرست را نمايان مي‌کند. و درست تعريف کردن و درست انديشيدن، اموري فطري و بي‌نياز از آموزش نيستند؛ آدميان در اين جهت نيازمند آموزش‌هايي ضابطه‌مند و علمي‌اند. دانش منطق متصدي و متکفل چنين رسالتي شده است. به همين دليل، آشنايي عميق و دقيق با آن براي نظريه‌پردازي اسلامي در علوم انساني امري بسيار لازم و ضروري است. افزون براین، دانش منطق، ما را با انواع مغالطات آشنا می‌کند تا هم خود از آن بپرهیزیم و هم مغالطات دیگران را بشناسیم. فی المثل، در دانش منطق یاد می‌گیریم که حکم جزء را به کل سرایت دادن یک مغالطه است. از اینکه فی‌المثل حتی کودکان و بی‌سوادان هم می‌دانند که موجبه جزئیه منتج نیست نمی‌توان نتیجه گرفت پس علم منطق بالکل بی‌فایده و بی‌ارزش است! براي توضيح بيشتر به اين نکته توجه مي‌دهم که يکي از نخستين گام‌هاي نظريه‌پردازي، «تعريف» و توضيح «چيستي» مفاهيم و مسألة مورد بحث است. بخش مهمي از منطق، ناظر به «روش تعريف» است. در بخش معرِّف، اصول و قواعد عقلائيِ تعريف ذکر مي‌شود. گونه‌هاي مختلف تعريف و اعتبار و ارزش هر کدام توضيح داده مي‌شود. و بخش ديگري از منطق، روش استدلال است که گونه‌هاي مختلف استدلال، اعتبارسنجي شده و ارزش هر کدام از آنها مورد بحث واقع مي‌شود. اين بخش به يک معنا «روش‌شناسي تبيين» را، به عنوان يکي از مهم‌ترين مؤلفه‌هاي علوم انساني، بيان مي‌کند. با تسلط بر اين بخش است که دانسته مي‌شود آيا تبيينِ استقرائي معتبر است يا نه. اگر معتبر است چرا و تا کجا و اگر معتبر نيست، به چه دليل. با تسلط بر اين بخش است که مي‌توان روش‌هاي کشف علل و عوامل پديدة مورد بحث را اعتبارسنجي کرد. البته اين سخن به معناي کامل و بي‌نقص بودن منطق کلاسيک براي «تعريف» و «تبيين» و يا حتي به معناي مفيد دانستن وضعيت فعلي آن براي تعريف مفاهيم علوم انساني و تبيين گزاره‌هاي آن نيست؛ چرا که خود من نقدهايي جدي به روش‌شناسي تعريف و روش‌شناسي استدلال در منطق سنتي دارم. بلکه منظور آن است که آشنايي با اين دانش و توانايي کاربرد قواعد درست تعريف و استدلال از شرايط علمي لازم براي نظريه‌پردازي در علوم انساني است. (نظریه‌پردازی اسلامی در علوم انسانی؛ احمدحسین شریفی، ۱۳۹۷، ص۲۷۳-۲۷۵) @Ahmadhoseinsharifi 🌹