دردهای پدر در نبودِ مادر...😔😭 #فاطمیه #مادر #حضرت_زهرا سلام الله علیها 💖تمام محتواها تولیدی می باشد💖 @havaliekhoda313 @madarezirak

مادر همه می‌دانند که تو اجازه ندادی...😔 #فاطمیه #مادر #حضرت_زهرا سلام الله علیها 💖تمام محتواها تولیدی می باشد💖 @havaliekhoda313 @madarezirak

📙کتاب تار و پود عاشقی چگونگی تعامل با همسر و .... ✍️ نویسنده: امیر حسین بانکی پور فرد انتشارات: آستان قدس رضوی http://eitaa.com/joinchat/890306572Cd4fe3f13fa

🎥 درآمد عجیب حضرت زهرا (س) از باغ فدک @Mehremaandegar

💠 زنان مثل آب هستند می دونن باید چی کار کنن ! #سبک_زندگی @Mehremaandegar

🏴ای که بر عرش خداوند عظیمی قائمه 🏴 لا فتی الا علی لا سیف الا فاطمه 💠 مداحی بنی‎فاطمه - فاطمیه ۹۸ #مداحی @Mehremaandegar

🎥 روایت یک عکس ویژه از حضرت آقا و حاج قاسم! #مکتب_سلیمانی @Mehremaandegar

امروز باید از مادر بنویسم تا شاید مادری شوم بارها در منبرها شنیده ام مادر صابره بود یعنی زنی صبور و من اگر بخواهم مادری شوم باید صبور باشم از خانه و جامعه تا خدا در خانه صبور باشم با کودکانم با شیطنت ها و بیماریها و ناز و عشوه هایشان عشق و دین را به آنها هدیه دهم تا بارور شوند برویند شادابانه سازنده باشند در خانه صبور باشم با همسرم با خوشی و ناخوشیهایش با نداری ها و به قولی پستی بلندیهای زندگی با غصه هایی که شاید دلش را چنگ بزند و شادیهایی که او را سرشار از عشق و محبت کند و خوب همسری باشم در طاعت خدا در خانه صبور باشم با همسایه هایم جویای حالشان باشم و غم و شادیشان را درک کنم برایشان دعا کنم و احیانا بر آزارهایش صبور که الجار ثم الدار در خانه صبور باشم با مهمانهای خودخوانده و ناخوانده نه خود بیازارم نه آنان را موجی باشم از دریای محبت و مهربانی در جامعه صبور باشم غم های جامعه دلم را ریش کند و در پی ترمیم آنها باشم شادیهایش را گسترش دهم و قدمی بردارم به سو و سمتی که مرا و جامعه ان به آن یار دلنواز برساند در جامعه صبور باشم داشته هایش مغرورم نکند و نداشته هایش را با آرامش و مومنانه به اشتراک بگذارم تا همه سفره هایمان پرنور و برکت باشد در جامعه صبور باشم و بر اقتصاد و فرهنگ و سیاست و اجتماعش مقاوم باشم مثلا اقتصاد از خانه کوچکم مدیریت کنم و فرهنگ را برای جامعه ام از خانه بسازم تا خدا صبور باشم و راضی باشم به رضای او و بپسندم خواست او را و برای کسب رضایتش تلاش کنم تا خدا صبور باشم و بر طاعت او استوار بر عبادتش قوام و از معصیتش دور تا خدا صبور باشم و سخاوت و مهربانی او را در زندگی ام ساری و جاری ببینم تا خدا صبور باشم و فرمان او را بر چشم بنهم که مسلمان تسلیم محض است سمعنا و اطعنا تا خدا صبور باشم و ارزشهایش را بشناسم و در اعتقاداتم مصمم و کوشا مادر صابره بود و من امروز با گوشت و خونم صبر را در زندگی و اجتماع و نسل های بعد جاری می کنم صبری فعال و پر از مقاومت و بدور از خمودگی و یاس تا فرزندی باشم که مادر می خواهد

چند لحظه با اندوه حضرت زهرا(س) همراه باشید و از معرفت و شناخت آن بانوی بهشت بهره بگیرید.

تحلیل یک روایت از استاد پناهیان، در مدینه چه اتفاقی افتاد؟

جریان گرفت خون به جنونم به نام تو/ خونم حلال آنکه کند احترام تو/ شعرخوانی احمد بابایی در رثای حضرت زهرا(س)

❇️ #مداحی_های_فاطمیه 👇🏻👇🏻👇🏻 🖤دعام کن مادر(پویانفر) https://eitaa.com/seraat313/1899 💔کلمینی(رسولی) https://eitaa.com/seraat313/1901 🖤مادر غمخوار(رسولی) https://eitaa.com/seraat313/1902 💔تسبیحات حضرت زهرا(رسولی) https://eitaa.com/seraat313/1903 🖤قدم میزنم مثل مجنون(نریمانی) https://eitaa.com/seraat313/1976 💔دست مادرمو میبوسم(طاهری) https://eitaa.com/seraat313/1977 🖤مادر مگه چند سالته؟(کریمی) https://eitaa.com/seraat313/1980 💔سفره ی عشق(رسولی) https://eitaa.com/seraat313/1988 🖤ای مادر مظلومم(مطیعی) https://eitaa.com/seraat313/1989 #مسابقه_بزرگ_به_سوی_بهشت 🌺🌺🌺🌺🌺 http://mbbehesht.ir @bsbehesht

کلمینی @women92

بانوی شیعه شده از حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌گوید. ( با زیرنویس فارسی) @women92

🏴 ‌شعرخوانی درباره شهادت حضرت زهرا و اشک‌های رهبر انقلاب حفظه الله

دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می‌سوخت هیئت، میان «وای مادر» داشت می‌سوخت دیوار دم می‌داد؛ در بر سینه می‌زد محراب می‌نالید؛ منبر داشت می‌سوخت جانکاه: قرآنی که زیر دست‌وپا بود جانکاه‌تر: آیات کوثر داشت می‌سوخت آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد باغ خدا یک‌بار دیگر داشت می‌سوخت یاد حسین افتادم آن شب آب می‌خواست ناصر که آب آورد سنگر داشت می‌سوخت آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد عباس زخمی بود اصغر داشت می‌سوخت سربند یازهرای محسن غرق خون بود سجاد، از سجده که سر برداشت، می‌سوخت باید به یاران شهیدم می‌رسیدم خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می‌سوخت برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست در عشق، سر تا پای اکبر داشت می‌سوخت دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند گودال، گل می‌داد و خنجر داشت می‌سوخت شب بود ... بعد از شام برگشتم به خانه دیدم که بعد از قرن‌ها در داشت می‌سوخت ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت شاعر حسن بیاناتی