.١ محبان مولا دروود 🌹 . شما اوقات فراغت تون رو چطور می‌گذرونین؟؟🙄 . اصلا اوقات فراغت دارین یا مثل من کلا وقت ندارین؟؟😉 .

.٢ زیاد دیدم دوستانی که به کارای هنری علاقه دارن نقاشی، خیاطی ، آرایشگری، ساختن وسایل تزینی و دکوری،خطاطی و...😍 . بعضی هنرها هم نسبت به بقیه جدیدترن . امشب قراره یه کانال خاص بهتون معرفی کنم☺️ .

.٣ توی این کانال قالب برای شمع سازی،کارهای سنگی و حتی قالب صابونای تزیینی رو میتونی تهیه کنی😊 . حتی ظروف پذیرایی شیک و مجلسی🥰 .

.۴ تازه یه گروه هم دارن برای آموزش کار سنگ و شمع سازی 😱 🌐https://eitaa.com/joinchat/1871839441C24a3b829cf . بقیه اش رو بزن روی لینک👇 🌐https://eitaa.com/Honare_khas

دوستان اینجا تنوع کارها از قالب تا شمع زیاد هست💁‍♀باکمترین قیمت خرید کن✨ جشنواره آموزش (سنگ مصنوعی. شمع. قالب) هر ماه برگذار میشه زودی بیا که خبرهای خوبی داریم 😉 عجله کن که دستت تو جیب خودت باشه با کمترین هزینه و بیشترین سود💰 #شمع #سنگ_مصنوعی #بیس_خام #کاکتوس #نوروز #یلدا #دکوری و ... هنرهای دست ساز هنر_خاص 🌐https://eitaa.com/Honare_khas 🌐https://eitaa.com/joinchat/1871839441C24a3b829cf حضور شما باعت سربلندی ماست🌹 لطفا برای ثبت سفارش به آیدی زیر پیام دهید.👇🏻 @yasna_z_h

سلام امام زمان🥰❤️ آغاز روزم رو با سلام و صحبت باشما آغاز میکنم آقای خوبی ها . . اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗 https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5

#قرآن_بخوانیم❤️ ⚘️ای پیامبر آنچه از کتاب (قرآن) به تو وحی شده است تلاوت کن».⚘️ کهف/سوره۱۸، آیه۲۷ #قرآن #هرروز_یک_صفحه #ثواب #نشر_حداکثری اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗 https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5

. . شنیدی میگن رزق حلال برکت داره؟؟؟ داستان امروز رو گوش بده👇

. . مردی ساده چوپان شخصی ثروتمندی بود و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت می کرد... یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت:  می خواهم گوسفندانم را بفروشم چون می خواهم به مسافرت بروم و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و می خواهم مزدت را نیز بپردازم...  پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت می کرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد.  . .

چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت.  چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید. در آن روستا که چوپان زندگی می کرد  مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند.  هنگامی که وعده سفرش فرا رسید ، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد. چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت.... هنگامی که مردم از نزد تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد.  تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت:  با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟   چوپان گفت:  آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن. تاجر از کار او تعجب کرد و گفت:  من به نزد تاجران بزرگی می روم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمی فروشند؛ آنان چیزهای گرانقیمت می فروشند.   اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت... .