30_ahd_01.mp3
1.82M
سلام امام زمان🥰❤️
آغاز روزم رو با سلام و صحبت باشما آغاز میکنم آقای خوبی ها
.
.
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
۱۹ آذر ۱۴۰۳
#قرآن_بخوانیم❤️
⚘️ای پیامبر آنچه از کتاب (قرآن) به تو وحی شده است تلاوت کن».⚘️
کهف/سوره۱۸، آیه۲۷
#قرآن
#هرروز_یک_صفحه
#ثواب
#نشر_حداکثری
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
۱۹ آذر ۱۴۰۳
همنشین مولا علی(علیه السلام)
#رمان_جانان_من #پارت۴۲ ❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥 مجلس خواستگاری تمام شد
ادامه رمان و امروز میزارم
دوتا پارت میزارم براتون😍
.
.
۱۹ آذر ۱۴۰۳
#رمان_جانان_من
#پارت۴۳
❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥
حیدر: نرگس خانوم؟ اجازه دارم که اینطوری صداتون کنم از این به بعد؟
نرگس:جانم؟ چطوری؟
حیدر:کربلای من.
تعجب کردم نگاهی به حیدر انداختم و پرسیدم : چرا کربلای من؟
حیدر: به حاطر اینکه من کربلا رو خیلی دوست دارم و اون رو به خاطر وجود امام حسین قطعه ای از بهشت میدونم.
شمام برای من تیکه ای از بهشتی. و خیلی هم دوستون دارم. این شد که دوست دارم وقتی صداتون میزنم یاد کربلا بیفتم.
نرگس:ممنونم که من و بهشت میدونین آقاحیدر.
از تعبیر ساده و شیرینی که داشت خوشم آمد. از ته دلم خوشحال بودم که اتفاقی که مدت ها انتظارش را میکشیدم افتاد.
با ایستادن ماشین نگاهم را سمت حیدر چرخاندم.
دستم را گرفت و بوسه ای بر آن زد.
محو چشمانش شدم و لبخندی بر لبم نشست.
دلم میخواست تک تک این لحظه ها را قاب کنم و برای همیشه به دیوار قلبم آویزان کنم.
کنار باغ سر سبزی ایستاده بودیم. آنقدر گرم صحبت بودیم که نفهمیدم کی به مقصد رسیدیم.
سبزه های کوتاه و بلند زیادی روبرویمان بود. درختان پر شکوفه و زیبا که منظره روبرو را شبیه به تابلوی نقاشی میکرد که برای به وجود آوردنش باید سال ها تلاش کرد.
حیدر دستم را گرفت و باهم وارد باغ شدیم.
آرام گفتم:اینجا باغ عمومیه؟ اجازه داریم بیایم؟
حیدر: نه باغ شخصیه. فعلا داریم.
دویدنتون خوبه؟
با تردید گفتم: آره..چطور؟
حیدر: خب الحمدلله خواستم بگم هر وقت اومد صاحب باغ اونوقت با شمارش من میدوییم هردو.
با تعجب نگاهی به چهره حیدر انداختم.
نرگس:شوخی میکنین درسته؟
کاملا عادی و با بی خیالی جواب داد:
شما چی فکر میکنین؟
از جدیتی که داخل چهره اش بود جا خوردم و گفتم: ای وای پس زودتر بریم بیرون آقا حیدر. من از همین الان استرس دارم.
حیدر دستم را گرفت و گفت: یک، دو سه!!
و شروع به دویدن کرد.
من هم پشت سرش دویدم.
در قسمتی از باغ روی زمین دراز کشید.
نگرانش شدم و خودم را به سرعت به او رساندم.
با شنیدن صدای خنده اش من هم خندیدم.
نرگس: منو سرکار میزارین؟ پس منتظر انتقام و این داستانا باشین دیگه جناب قلیچ.
نیشخند مرموزانه ای زدم.
حیدر کمی به من نگاه کرد و چهره ی مظلومانه ای به خود گرفت.
حیدر: دلتون میادد؟باشه اگه خواستین کاری کنین فقط حواستون باشه من قلبم ضعیفه ها خودتون میدونین.
و بعد دراز کشید و چشمانش را بست.
من هم کنارش دراز کشیدم و چشمانم را بستم.
.
.
۱۹ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاک شدن از گناهان با این کار بسیار ساده
🎙حجت الاسلام والمسلمین استاد #شجاعی
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
۱۹ آذر ۱۴۰۳
🍂 امامـ حـسـيـن عليهالسلامـ
لَيستِ العِفّةُ بمانِعَةٍ رِزْقا، و لا الحِرصُ بجالِبٍ فَضْلاً، و إنَّ الرِّزقَ مَقْسومٌ و الأجَلَ مَحتومٌ، و اسْتِعمالُ الحِرصِ طَالبُ المَأْثَمِ.
نه عفّت و مناعت مانع روزى مىشود
و نه حرص زدن روزى بيشتر مىآورد؛
زيرا روزى تقسيم شده است.
🌷
📚 بحار الأنوار، ج١٠٣، ص٢٧
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
۱۹ آذر ۱۴۰۳
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 چه بسیار گناهکارانی که عاقبت بخیر شدند!
🎙حجت الاسلام و المسلمین #حسن_آبادی
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
۱۹ آذر ۱۴۰۳
آیت الله بهاءالدینی:
ما تجربه زیادی به دست آوردهایم و وجدان نمودهایم که برای رهایی از مشکلات راههایی است که بهترین آنها که خود ما حس کردهایم و به کمک آنها به حاجتهایمان رسیدهایم، چهار چیز است:
نذر کردن گوسفند برای فقرا
خواندن حدیث کساء به طور پی در پی
پرداختن صدقه
ختم صلوات
✍🏻 آیت بصیرت، ص 68
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
۱۹ آذر ۱۴۰۳
۲۰ آذر ۱۴۰۳
30_ahd_01.mp3
1.82M
سلام امام زمان🥰❤️
آغاز روزم رو با سلام و صحبت باشما آغاز میکنم آقای خوبی ها
.
.
اگه هنوز عضو نیستی یا علی👇🔗
https://eitaa.com/joinchat/2864513303C46e26b8fd5
۲۰ آذر ۱۴۰۳