اعتراض شیطان از نوع دوم، یعنی استنکاری و اعتراضآمیز بود.
شیطان نگفت: من نمیدانم،
بلکه گفت: میدانم ولی سجده نمیکنم!
یعنی ربوبیت تو را قبول ندارم!
وقتی خداوند به او فرمود:
«قالَ ما مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ؛
(خداوند به او) فرمود:
«در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنى؟»
گفت: «من از او بهترم مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل»
📚 (اعراف/12)
دلیل و قیاس درست کرد:
«... قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ؛
گفت: «من از او بهترم مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل»
و هیچ کاملی برای ناقص سجده نمیکند.
پس من نیز نباید بر او سجده کنم.
در اعتراض شیطان دو چیز نهفته است:
❌ یکی این که من بهترم و تو پستتر از من را بر من ترجیح دادی
❌ و دوم این که من فرمان تو را بر نمیدارم و سجده نمیکنم؛
یعنی هم عدالت و حکمت خداوند را زیر سؤال برد
و هم در برابر فرمان او گردن فرازی و عصیانگری کرد.
خداوند قیاس او را ابطال کرد و فرمود:
این تکبر است.
تو عالی و مهتر نیستی و انسان هم دانی و کهتر نیست.
آتش هیچ گونه مزیت و ارزشی بر خاک ندارد.
تو فقط یک بُعد وجود او را دیدی که من آن را از خاک خلق کردم و سجده را بر بدن خاکی او پنداشتی!
ولی بُعد دیگر او که «نفحت فیه من روحی؛ در او از روح خود دمیدم» را ندیدی و حقیقت انسان هم روح اوست، نه بدن خاکی او.
بنابراین جهالت و تکبر و مهمتر از اینها کفر شیطان، موجب شد که از درگاه خداوند رانده شود
و الاّ هیچ کس به خاطر ترک یک سجده، مستحق جهنم نمیشود.
بلکه او خود را در برابر خداوند، صاحبنظر و مسقل پنداشت؛
در حالی که حق نداشت فرمان خدا را زیر سؤال ببرد
«لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ؛
هیچ کس نمىتواند بر کار او خرده بگیرد ولى در کارهاى آنها، جاى سؤال و ایراد است»
📚 (انبیاء/23)
ملائکه در امتحان الهی سر فرازانه قبول و به کرامت الهی دست یافتند
ولی شیطان در امتحان ذلیلانه رد شد و از درگاه الهی دور شد!
أَنَّ إِبْلِیسَ عَدُوَّ اللَّهِ رَنَّ أَرْبَعَ رَنَّاتٍ
1⃣ یَوْمَ لُعِنَ
2⃣ وَ یَوْمَ أُهْبِطَ إِلَى الْأَرْضِ
3⃣ وَ یَوْمَ بُعِثَ النَّبِیُّ ص
4⃣ وَ یَوْمَ الْغَدِیرِ
📚قرب الاسناد ص ۹ حدیث ۳۰
در کتاب قرب الاسناد، روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که می فرمایند:
من از پدرم امام باقر (علیه السلام) شنیدم که پدرم فرمودند:
۴ زمان شیطان از اوج ناراحتی فریاد کشید.
۱: اولین بار اولین بار زمانی بود که از درگاه الهی طرد شد
۲: دومین بار زمانی بود که از بهشت اخراج شد؛ (زمانی که حضرت آدم و حوا از درخت ممنوعه تناول کردن همه با هم از بهشت اخراج شدند.)
۳: سومین بار زمانی بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به پیامبری مبعوث شدند.
۴: و چهارمین بار در روز غدیر بود.
چرا ابلیس در روز غدیر دادش در آمد❓
به این خاطر که بعد از بعثت، شیطان هنوز امیدوار بود که این دین به طریقی و به شکلی منحرف شود.
همانند سایر ادیان، پس از فوت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم دین اسلام نیز منحرف شود.
اما در روز عید غدیر فهمید که دیگر امکان ندارد.
«اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَاتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى» نیز برای این است.