#هردوبدانیم 💥مشکلاتی که زیر لایه‌هایی پنهانند بالاخره روزی خود را نشان خواهند داد که بیشتر اوقات به شیوه‌های زشت و ناگهانی ظاهر می‌شوند. رازداری در برابر همسر یکی از این مشکلات است. اگر عشق، اعتماد و صمیمیت را اکسیژنی بدانیم که زندگی زناشویی‌تان را تغذیه می‌کنند، پنهانکاری های اشتباه نیز مانند سیم کشی‌های اشتباهی هستند که روزی ناگهان آتش به پا خواهند کرد. 🔸 نتیجه‌ی این پنهانکاری‌ها می‌تواند فاجعه به بار بیاورد. وقتی مخفی کاری می‌کنید، شاید زندگی‌تان در ظاهر آرام و بی‌تنش به نظر برسد اما یک روز بعد، یک ماه بعد و یا یک سال بعد، جرقه‌ای می تواند زندگی شمارو به خطر بندازد . 💕 @hamsafar_TA_khoda 💕

🍃 دمِ غروب شده بخوای 🍃باخاطرات گریه کنی 🍃 یه گوشه ای بشینی تو تنهایی گریه کنی... 😔شده دلت بگیره تا به یجا خیره بشی...! #شور 🔹کربلایی مهدی موید ▪مراسم هفتگی 🔹حسینیه گلزار شهدای رشت 💕 @hamsafar_TA_khoda 💕

🌸 امیرالمؤمنین علی (ع): اَلذِّكْرُ يونِسُ اللُّبَّ وَيُنيرُ الْقَلْبَ وَيَسْتَنْزِلُ الرَّحْمَةَ؛ ياد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى كند و رحمت او را فرود مى آورد. 📚 غررالحكم، ح ۱۸۵۸

❤ #همسرداری اگه می‌خوای محبت بینتون بیشتر بشه برای کوچکترين کارهایی که برات می‌کنه، ازش تشکر کن. 😌 حتی اگه انجام اون کار خيلی ساده باشه. همسرت نياز داره که بدونه کارهاش رو می‌بينی و قدر کارهاش رو می‌دونی. 😉 💕 @hamsafar_TA_khoda 💕

امام علی علیه السلام: هرکس بداخلاق باشد، خانواده اش از او دلتنگ و خسته میشوند. تحف العقول. ص۲۱۴ 🍃شیعه مولاعلی بداخلاق نمیشه ها😉 💢 #بداخلاقی_ممنوع ⛔️ 💕 @hamsafar_TA_khoda 💕

✨﷽✨ 👨🏻آقای_خونه! ✍ تو حق داری که یه خونه‌ی آرووم داشته باشی، ولی خب به چه قیمتی؟!!! خونه‌ای که وقتی میای سوت و کور باشه و صدای بچه توش نباشه!! زنت حرف نزنه و ساکت باشه و تو بخوابی، خونه‌اس؟! 👈 اولش خب آره! بخواب، استراحت کن، فوتبال ببین، روزنامه بخون. ولی بعد نیم ساعت؛ چهل و پنج دقیقه حق زنته که باهاش حرف بزنی. با بچه‌هات، بازی کنی و لذت ببری از زندگیت... 👈 زن و خانواده نیاز به تو داره به عنوان یه مرد. پس بیا مثل یه مرد کنارشون باش نه مایه وحشتشون. کنارشون باش، نه مقابلشون. 💥 زنت که لباس شیک پوشید، قرمز پوشید، عطر زد، یا غذای خوش‌مزه درست کرد یعنی تو براش مهمی❤️ نشونش بده که متوجه محبتش شدی😉یه جمله‌ای، بوسه‌ای و شاید نامه‌ای. اینطوری خانمتم دلش گرم میشه. و تو زندگیتون بیشتر براتون مایه میذاره ❤️ 💕 @hamsafar_TA_khoda 💕

🍃گاهی وقتا یه حرفایی تو دلت هست که نه میتونی به کسی بگی و نه کسی میتونه برات کاری کنه ، چون همه اش حرف دلِ و هرکسی نمیتونه درکش کنه... 🍃گاهی وقتا کارت گره میخوره تو دوراهی سختی گیر میکنی 🍃گاهی وقتا حس میکنی به حمایت یکی نیاز داری ❤️دقیقا همونجاس که مثل بچه های کوچیک دس به دامن مادرت میشی... 🌷دست نوازشش رو حس میکنی و دلت آروم میگیره... #منم_گدای_فاطمه

#روضه مادر... 💕 @hamsafar_TA_khoda 💕

🍃اگر به خاطر عشق تو چاک‌چاک شوم خدا کند که در آغوش تو هلاک شوم❤️ 🍃شهید عشقم وعشق تومانددردل من ❤️مراچه بیم که گمنام وبی‌پلاک شوم؟

🍃قصه از همون روزی شروع شد که رفیق شدیم تو روضه... 🌷خیلی دوست داشتم الان هیئت ، رفیقمم کنارم باشه😔 🌷کاش ، یه روز شهادت من هم ، با دعای مادرم باشه ❤️ 💕 @hamsafar_TA_khoda 💕

❤️ #زندگی_به_سبک_شهدا 🌷دوم آبان ، عید غدیر سال نود و دو ، روز برگزاری جشن عروسی ما بود 🍃باحمید نیت کردیم برای اینکه در مراسم عروسیمان هیچ گناهی نباشد ، سه روز روزه بگیریم❤️ 🌹به روایت همسرشهید ، حمیدسیاهکالی مرادی 📚یادت باشد ، فصل پنجم ص119 💕 @hamsafar_TA_khoda 💕 🍃 شدیدا پیشنهاد میشه این کتاب رو تهیه کنید و کامل بخونید😉

#زندگی_به_سبک_شهدا 🍃روز سه شنبه دانشگاه برنامه داشتیم . از اول صبح به خاطر برگزاری همایش کلا سرپا بودم. ساعت دوازده بود که حمید زنگ زد وگفت که برای یک سری کارهای بانکی مرخصی گرفته و الان هم رفته خانه،پرسید برای ناهار به خانه می روم ؟ 🍃گفتم : "حمید جان،ماهمایش داریم . احتمالاامروزدیر بیام. تو ناهارتو خوردی ، استراحت کن ."❤️ 🍃ساعت پنج غروب بودکه به خانه رسیدم. حمید مثل مواقع دیگری که من دیرتر از او به خانه می رسیدم تاکنار در به استقبالم آمد🌷 ازدر پذیرایی که وارد شدم به حمید گفتم : " از بس سرپا بودم و خسته شدم حتی یه دقیقه هم نمی تونم بایستم ." بعد هم همان جا جلوی در نقش زمین شدم. کمی که جان گرفتم،به حمید گفتم :" ببخش امروز که تو زوداومدی من برنامه داشتم نتونستم بیام. حتما تنهایی توی خونه حوصلت سر رفته از بیکاری."🌹 🍃جواب داد:" همچین هم بیکار نبودم . یه سر بری آشپزخونه می فهمی 😉 🍃حدس زدم که ناهارگذاشته یا برای شام ازهمان موقع چیزی تدارک دیده باشد . واردآشپزخانه که شدم تمام خستگیم در رفت .😍 🍃با حوصله حدود 1000تا گردو دوپوست راکه چند روز پیش عمه ام به ما داده بود مغز کرده و فقط چندتایی مانده بود. 💕وقت هایی که حوصله اش می گرفت ، کارهایی می کرد کارستان☺️ 🍃 گفتم :" حمید جان ! خدا خیرت بده . با این وضعیت کلاس و دانشگاه مونده بودم با این همه گردو چیکار کنم❤️ 🍃حمید در حالی که با خوشحالی مغز گردوهای داخل سینی را این طرف و آن طرف می کرد ، گفت :" فرزانه ! ببین چقدر گردو داریم . یعنی تو می تونی هر روز برای من فسنجون درست کنی !"😶😂 📚یادت باشد ص 131 💕 @hamsafar_TA_khod