#درمحضر_علما
#آقای_خونه_باید_بدونه
ارزش خوندن داره 👇
مرد و زن نشسته اند دور سفره ؛
مرد قاشقش را زودتر فرو مے برد توے كاسه سوپ 🍲
و زودتر میچشد طعم غذا را و
زودتر میفهمد كه دستپخت همسرش بے نمك است 🍃
و اما زن ...
چشم دوخته به او تا مُهر تاييد آشپزے اش
را از چشم هاے مردش بخواند 💕
و مرد كه قاعده را خوب بلد است،
لبخندے ميزند و مے گويد :
"چقدر تشنه ام !"😉
زن بے معطلے بلند میشود و براے رساندن
ليوانے آب به آشپزخانه ميرود 🚶
سوراخ هاے نمكدان سر سفره بسته است
و به زحمت باز مے شوند ؛
و تا رسيدن آب فقط به اندازه پاشيدن نمك
توے كاسه زن فرصت هست براے مرد.
زن با ليوانے آب
و لبخندے روے صورت برميگردد 😊
و مے نشيند ...
مرد تشكر مے كند
صدايش را صاف مے كند و ميگويد :
مے دونستے كتاب هاے آشپزے رو
بايد از روے دستاے تو بنويسن؟❤
و سوپ بے نمكش را مے خورد ؛ با رضايت😊
و زن سوپ با نمكش را مے خورد ؛ با لبخند!😊
مے دونید این خانم خوشبخت کیه ؟؟؟💕
هـــــمسر امام خمینے (ره)
😦😦😦😦😦😌😊😉
❣ @hamsar_ane❣
#بدون_تو_هرگز
#قسمت65
نويسنده: شهید سيد طاها ايمانی
🌹قسمت شصت و پنجم: برو دایسون
🍃یکی از بچه ها موقع خوردن نهار ... رسما من رو خطاب قرار داد ...
- واقعا نمی فهمم چرا اینقدر برای دکتر دایسون ناز می کنی... اون یه مرد جذاب و نابغه است ... و با وجود این سنی که داره تونسته رئیس تیم جراحی بشه ...
🍃همین طور از دکتر دایسون تعریف می کرد ... و من فقط نگاه می کردم ... واقعا نمی دونستم چی باید بگم ... یا دیگه به چی فکر کنم ... برنامه فشرده و سنگین بیمارستان ... فشار دو برابر عمل های جراحی ... تحمل رفتار دکتر دایسون که واقعا نمی تونست سختی و فشار زندگی رو روی من درک کنه ... حالا هم که ...
🍃چند لحظه بهش نگاه کردم ... با دیدن نگاه خسته من ساکت شد ...از جا بلند شدم و بدون اینکه چیزی بگم از سالن رفتم بیرون ... خسته تر از اون بودم که حتی بخوام چیزی بگم ...
🍃سرمای سختی خورده بودم ... با بیمارستان تماس گرفتم و خواستم برنامه ام رو عوض کنن ...
🍃تب بالا، سر درد و سرگیجه ... حالم خیلی خراب بود ... توی تخت دراز کشیده بودم که گوشیم زنگ زد ...
🍃چشم هام می سوخت و به سختی باز شد ... پرده اشک جلوی چشمم ... نگذاشت اسم رو درست ببینم ... فکر کردم شاید از بیمارستانه ... اما دایسون بود ... تا گوشی رو برداشتم بدون مقدمه شروع کرد به حرف زدن ...
- چه اتفاقی افتاده؟ گفتن حالتون اصلا خوب نیست ...
🍃گریه ام گرفت ... حس کردم دیگه واقعا الان میمیرم ... با اون حال ... حالا باید ...
🍃حالم خراب تر از این بود که قدرتی برای کنترل خودم داشته باشم ...
- حتی اگر در حال مرگ هم باشم ... اصلا به شما مربوط نیست ...
🍃و تلفن رو قطع کردم ... به زحمت صدام در می اومد ... صورتم گر گرفته بود و چشمم از شدت سوزش، خیس از اشک شده بود ...
🎯 ادامه دارد...
❣ @hamsar_ane❣
4_5913444881623155052.m4a
46.65M
🎁🎁🎁🎁
#پیشنهادوییییییژه
👨👩👧👦طرح #اصلاح_سبد_غذایی_خانوارها👨👩👧👦
🌹#رسانه باشید،فورواردفراموش نشه
🔰یک جلسه #فایل_صوتی
جامع و کامل✅
#آداب #آشپزی_اسلامی🍖🍱🍲
استاد #پرتواعلم
🎀 @hamsar_ane 🎀
http://eitaa.com/joinchat/2775842838C0e8ec6c9f8
#کپی بدون لینک 👆جایزنیست⛔️
@khanevade_baneshat1
🌺 #چالش
چالش دوم مرحله به مرحله انجام بدین👇👇👇
اول براش بفرستین همسری تا حالا شده چهار فصل رو تو یه لحظه تجربه کنی؟؟؟؟
هر چی گفت شما دلبری کنین و اینو بفرستین👇👇👇👇
ولی من تجربه کردم😍
👈👈وقتی کنار توام..تو خودت فصلی هستی میانگین چهار فصل😍
نفست حیات بخشه مثل بهار🌿
تنت داغه مثل تابستون🔥
موهات پریشونه مثل پاییز🍁
لبت تنمو میلرزونه مثل هوای سرد زمستون😬😋❄️
مگه نه؟😁😍😛😋😜
❣ @hamsar_ane❣
هدایت شده از همسران موفقِ فاطمی❤💍
_#تمرین_روز_پانزدهم
😡😡😡😡خشم و
عصبانیت از کسي،
درست مثل این میمونه که يك ذغال روشن رو بگیري
دستت تا به سمت اون شخص
پرتاب کني... اولین کسی که میسوزه، خودتي! 👏
🔰احساس نفرت، خشم، حسادت، کینه و ... که از دیگران تو خودتون نگه میدارید،
عاقبت زندگی خودتون رو میسوزونه و خاکستر میکنه...
💯💯💯با این تمرین امروز دنبال ذغالهاي روشني میگردي
که تو دستته و زندگیت رو میسوزونه... 👏بعد این ذغال رو به
طلا تبدیل میکني😍
تمرين يك رو مثل چهارده تمرین گذشته انجام بده با ده موهبت جديد.
#تمرین5⃣1⃣يكي از
رابطه هاي
پرچالش خودت رو انتخاب کن یا رابطه اي که گسسته شده
و دوست داري عوض بشه... 😜
⁉️ده مورد با ویژگی که در طرف رابطه ي تو وجود داره و واقعا بابتش سپاسگزاري بنويس.♨️
😊 مثلا بنویس جاري قشنگم❤️
به خاطر اینکه اون بار
مریض بودم و احوالم رو پرسیدي از تو سپاسگزارم😘و.........
✅ قبل از خواب #سنگ_شکرگزاریت رو تو دستت بگیر و
بابت بهترین اتفاق روزت سپاسگزار باش (تمرین ۲)
❤️💚💙عشقای منننننننن
شما هم ذغال گداخته تو دستتون دارید؟؟؟ ⁉️
دوست دارید جلوي سوختن بیشتر رو بگیرید؟؟؟ ⁉️
بس نیست تا الان هرچي اذیت شدید و آزار دیدید و اون شخصی که باعث عصبانیت، کینه و ...
در وجود شما شده، راست راست زندگیش و میکنه؟؟؟؟ ⁉️⁉️
👏به نظر من کافیه... 🙏
زود پاشید این
تمرین و براي تك تك این ذغال هاي روشن انجام بدید و
معجزه ي بي نظيرشو ببینید😉 و
تجربه ي بي نظيري دارم
در مورد این تمرین و
کاملا مطمئن میگم
میتونید
جواهر بسازید از روابطتتون😍....
•┈💫┈〰••✾🍄•🌵•🍄✾••〰┈💫┈•
#اختصاصی_کانال_همسران_موفق_فاطمی
کانال داران عزیز🌹
عذرمیخوام🙏
#کپی بدون لینک #جایزنیست⛔️
فقط #فوروارد❤️
•┈💫┈〰••✾🍄•🌵•🍄✾••〰┈💫┈•
❣ @hamsar_ane❣
هدایت شده از همسران موفقِ فاطمی❤💍
مهربونایی که تازه به جمع ما پیوستید...😍
خوش اومدید...
جانمونیدااااااااا😱
اگه میخواید به🔰
#روابط عالی با #همسر یااطرافیانتون..
#سلامتی (برای کسانیکه بیمارن)
#حس خوب توزندگی
#آرامش
#شادی
و #کوچکترین و #بزرگترین
#خواسته و #اهداف و #رویاهاتون
مادی و معنوی👍
#پول #شغل مناسب و......برسید
این تمرینا روازدست ندید👆
که معجزس😎
💜💙💚💛❤️
#نتیجه یا #ارسالی_اعضا
روسرچ کنید تا نتیجه #معجزه
آسای این #تمریناتمون رو ببینید...😁
شماهم
میتونید ازهمین الان شروع کنید...👏👏اصلااااااااا درنگ نکنید
عجله کنید منتظرتونیم😘
⛔️⛔️فقط یادتون نره.که باید از تمرین اول شروع کنیدااااا😍😘
#ایده_متن
#آیینه_نویسی
-منـ معتقدمـ 🧐💕
-خلقـتـ منـ علتـ داشتـ!🌬💧
-منـ زاده شدمـ👀🌈
-تا بہ فدایتـ گردمـ.:]😌•
👈ایده دلبری های یهویی همین الان بدون وقفه بگو👍
❣ @hamsar_ane❣
#خانواده_بانشاط👨👩👧👦
🌹🎤سرکارخانم #پرتواعلم💞
#شصت_پنجمین_جلسه_همسرداری
امام باقر علیه سلام میفرمایند
نصف زیبایی زن ، موی اوست
برای مراقبت از مو ها وقت بگذارید💇
کوتاهی
رنگ
بافت
...
قطعا چهره جدیدی پیدا میکنید
قبل هر نماز مو را شانه بزنید
❣ @hamsar_ane❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️چرا زیارت امام حسین (ع) با حج سنجیده می شود؟
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.
#اگه_میدونستی_چه_خبره #که_مرده_بودی😍😍
#امام_باقر💚
اگر مردم ارزش و پاداش #زیارت حسین❤️را بدانند، از اشتیاق قالب تهی کرده و از حسرت فراوان جانشان متلاشی خواهد شد
🏴 #پیاده_روی_اربعین ❤️ #اربعین
http://eitaa.com/joinchat/1596194834C9a48c543fe
همسران موفقِ فاطمی❤💍
📎 پویش کمک به #زائرین_زیارت_اربعین ✅ #قرعه_کشی_شمار_دوم اهدا کمک هزینه سفر اربعین حسینی به یک نف
❤️عاشقان اباعبدالله
همت کنید تا واریزی امشب به۲۰۰برسه
قرعه کشی کنیم امشب✅
هم خودتون بیاید وسط و بانی بشید برای ارباب....
👌هم این پیامو برسونید
به دست بانی هایی که میشناسید یا حتی نیازمندان😍
#السلام علیک یا قتیل العبرات.....
#سفینة_النجاة....
#بدون_تو_هرگز
#قسمت66
نويسنده: شهید سيد طاها ايمانی
🌹قسمت شصت و ششم: با پدرم حرف بزن
🍃پشت سر هم زنگ می زد ... توان جواب دادن نداشتم ... اونقدر حالم بد بود که اصلا مغزم کار نمی کرد که می تونستم خیلی راحت صدای گوشی رو ببندم یا خاموشش کنم ... توی حال خودم نبودم ... دایسون هم پشت سر هم زنگ می زد ...
- چرا دست از سرم برنمی داری؟ ... برو پی کارت ...
- در رو باز کن زینب ... من پشت در خونه ات هستم ... تو تنهایی و یک نفر باید توی این شرایط ازت مراقبت کنه ...
- دارو خوردم ... اگر به مراقبت نیاز پیدا کنم میرم بیمارستان...
🍃یهو گریه ام گرفت ... لحظاتی بود که با تمام وجود به مادرم احتیاج داشتم ... حتی بدون اینکه کاری بکنه ... وجودش برام آرامش بخش بود ... تب، تنهایی، غربت ... دیگه نمی تونستم بغضم رو کنترل کنم ...
- دست از سرم بردار ... چرا دست از سرم برنمی داری؟ ... اصلا کی بهت اجازه داده، من رو با اسم کوچیک صدا کنی؟...
🍃اشک می ریختم و سرش داد می زدم ...
- واقعا ... داری گریه می کنی؟ ... من واقعا بهت علاقه دارم... توی این شرایط هم دست از سرسختی برنمی داری؟ ...
🍃پریدم توی حرفش ...
- باشه ... واقعا بهم علاقه داری؟ ... با پدرم حرف بزن ... این رسم ماست ... رضایت پدرم رو بگیری قبولت می کنم ...
🍃چند لحظه ساکت شد ... حسابی جا خورده بود ...
- توی این شرایط هم باید از پدرت اجازه بگیرم؟ ...
🍃آخرین ذره های انرژیم رو هم از دست داده بودم ... دیگه توان حرف زدن نداشتم ...
- باشه ... شماره پدرت رو بده ... پدرت می تونه انگلیسی صحبت کنه؟ ... من فارسی بلد نیستم ...
- پدرم شهید شده ... تو هم که به خدا ... و این چیزها اعتقاد نداری ... به زحمت، دوباره تمام قدرتم رو جمع کردم ... از اینجا برو ... برو ...
🍃و دیگه نفهمیدم چی شد ... از حال رفتم ...
🎯 ادامه دارد...
❣ @hamsar_ane❣
#چالش😍😍
و امااااا چالش امروز🥰
برای حضرت یار بفرستین
👇👇👇
آقایی جوووونم؟؟
شنیدم میخوای منو بکُشی🤕🙈
آره؟😔
اونم با سِــلاح🙊🔪
بعداز تجعب و پاسخ همسری بگین😳🤔
🔻🔻🔻🔻
سلاحَت خنــده است🤗😍
تو میخندی و 👈
لبخنـــ😊ــــدت میکُشد مرا💋👩❤️💋👩❤️
✅ منتظر اسکرین شاتای پر مهرتون هستیم😍😍
❣ @hamsar_ane❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آشپزی
#کلیپ آموزشی 🍽🍱
#کباب_تابه
نووووووش جان😉
❣ @hamsar_ane❣
#ارسالی_اعضای_عزیزمون
گفتن که خیلی کم پیش میاد از مطلبی تشکر کنن ولییییییی صوتهای #تحکیم_خانواده خانم #همیز عااااالیییی بود😍😊❤️
✅منتظر صوتهای جدید خانم #همیز باشید☺️😊🌹
#دلبری
#نتیجه
#بازدهی
#چالش
منتظر بقیه ایده ها نظرات و شات های
قشنگ شما هستیم😍
🆔 @Mostafaa_sadrzade
همسران موفقِ فاطمی❤💍
#چالش😍😍 و امااااا چالش امروز🥰 برای حضرت یار بفرستین 👇👇👇 آقایی جوووونم؟؟ شنیدم میخوای منو بکُشی🤕🙈
#ارسالی_اعضای_عزیزمون
✅چالش امروز چه کررررررده😍😜
#دلبری
#نتیجه
#بازدهی
#چالش
منتظر بقیه ایده ها نظرات و شات های
قشنگ شما هستیم😍
🆔 @Mostafaa_sadrzade
همسران موفقِ فاطمی❤💍
#کدبانوگری 🌀 7 : برای نسوختن چشم بر اثر خرد کردن پیاز این کار اثرات خوبی دارد: پیاز را پوست بکنید
#کدبانوگری
🌀 8: برای داشتن ته دیگ برشته زمان آبکش کردن برنج
قابلمه راروی گاز قرار دهید و کمی روغن+نمک+زردچوبه کف قابلمه بریزید بعد برنج را بریزید تا دم بکشد
ریختن زردچوبه باعث میشود ته دیگ یکدست در بیاید و به قابلمه نچسبد
#بدون_تو_هرگز
#قسمت67
نويسنده: شهید سيد طاها ايمانی
🌹قسمت شصت و هفتم: 46 تماس بی پاسخ
🍃نزدیک نیمه شب بود که به حال اومدم ... سرگیجه ام قطع شده بود ... تبم هم خیلی پایین اومده بود ... اما هنوز به شدت بی حس و جون بودم ...
🍃از جا بلند شدم تا برم طبقه پایین و برای خودم یه سوپ ساده درست کنم ... بلند که شدم ... دیدم تلفنم روی زمین افتاده ... باورم نمی شد ... 46 تماس بی پاسخ از دکتر دایسون ...
🍃با همون بی حس و حالی ... رفتم سمت پریز و چراغ رو روشن کردم ... تا چراغ رو روشن کردم صدای زنگ در بلند شد ...
🍃پتوی سبکی رو که روی شونه هام بود ... مثل چادر کشیدم روی سرم و از پله ها رفتم پایین ... از حال گذشتم و تا به در ورودی رسیدم ... انگار نصف جونم پریده بود ...
🍃در رو باز کردم ... باورم نمی شد ... یان دایسون پشت در بود... در حالی که ناراحتی توی صورتش موج می زد ... با حالت خاصی بهم نگاه کرد ... اومد جلو و یه پلاستیک بزرگ رو گذاشت جلوی پام ...
- با پدرت حرف زدم ... گفت از صبح چیزی نخوردی ... مطمئن شو تا آخرش رو می خوری ...
🍃این رو گفت و بی معطلی رفت ...
🍃خم شدم از روی زمین برش داشتم و برگشتم داخل ... توش رو که نگاه کردم ... چند تا ظرف غذا بود ... با یه کاغذ ... روش نوشته بود ...
- از یه رستوران اسلامی گرفتم ... کلی گشتم تا پیداش کردم ... دیگه هیچ بهانه ای برای نخوردنش نداری ...
🍃نشستم روی مبل ... ناخودآگاه خنده ام گرفت ...
🎯 ادامه دارد...
❣ @hamsar_ane❣
هدایت شده از همسران موفقِ فاطمی❤💍
_
.
✅سلامتي روان...
به نظر من سلامت روان به مراتب
از سلامتی جسم مهمتره حتي! 👏
انقدر که اگر سلامت روان نباشه، از سلامتي جسم هم نميتوني لذت ببري...
و بالاترین و بهترین نعمتي
که هرکسی میتونه داشته باشه سلامت جسم و روان در کنار همه...
🔰 فردا تمرین اول رو مثل تمام پونزده تمرین قبلی انجام بده، با ده موهبت جديد.
👌سه مقطع زماني جدا
در زندگیت رو در نظر بگیر که حس میکردي از نظر سلامتي
در بالاترین سطح ممکن بودي و بابت هرکدام شکر کن.
💪درباره ي پنج کارکرد سالم
و منظم بدن خودت فکر کن و براي هرکدوم خداروشکر کن.
موضوعي درباره ي
سلامتی بدن خودت درنظر بگیر که دوست داري بهتر بشه.
♨️یك دقیقه کاملا بهش فکر کن و
تجسم من
در ایده آل ترین وضعیت ممکن هستي
و به خاطر این وضعیت ایده ال خداروشکر کن.
🔆قبل از خواب #سنگ_شکرگزاریت رو تو
مشتت بگیر و برای بهترین اتفاق روز خداروشکر کن (تمرین ۲)...
#خداروشکررررررررر که
دوستای جدیدی
بهمون اضافه شدن....😍😎
وخداروشکررررر که دوستای قدیمیمون
دستمون رو ول نکردن🌹😘
💟قدیمیا........
💟جدیدیا....
دوووووستون دااااارم😉💋
•┈💫┈〰••✾🍄•🌵•🍄✾••〰┈💫┈•
#اختصاصی_کانال_همسران_موفق_فاطمی
کانال داران عزیز🌹
عذرمیخوام🙏
#کپی بدون لینک #جایزنیست⛔️
فقط #فوروارد❤️
•┈💫┈〰••✾🍄•🌵•🍄✾••〰┈💫┈•
❣ @hamsar_ane❣
💌🍃
#ایده_متن
#آیینه_نویسی
💌🍃
هر صبح
با نور افشانی خورشید🔆
واژه ها
به تسبیح و ثنای تو
بر می خیزند
صبح ات بخیر دولتِ بیدارِ من
❣ @hamsar_ane❣
#بدون_تو_هرگز
#قسمت68
نويسنده: شهید سيد طاها ايمانی
🌹قسمت شصت و هشتم: احساست را نشان بده
🍃برگشتم بیمارستان ... باهام سرسنگین بود ... غیر از صحبت در مورد عمل و بیمار ... حرف دیگه ای نمی زد ...
🍃هر کدوم از بچه ها که بهم می رسید ... اولین چیزی که می پرسید این بود ...
- با هم دعواتون شده؟ ... با هم قهر کردید؟ ...
🍃تا اینکه اون روز توی آسانسور با هم مواجه شدیم ... چند بار زیرچشمی بهم نگاه کرد ... و بالاخره سکوت دو ماهه اش رو شکست ...
- واقعا از پزشکی با سطح توانایی شما بعیده اینقدر خرافاتی باشه ...
- از شخصی مثل شما هم بعیده ... در یه جامعه مسیحی حتی به خدا ایمان نداشته باشه ...
- من چیزی رو که نمی بینم قبول نمی کنم ...
- پس چطور انتظار دارید ... من احساس شما رو قبول کنم؟... منم احساس شما رو نمی بینم ...
🍃آسانسور ایستاد ... این رو گفتم و رفتم بیرون ...
🍃تمام روز از شدت عصبانیت، صورتش سرخ بود ...
🍃چنان بهم ریخته و عصبانی ... که احدی جرات نمی کرد بهش نزدیک بشه ...
🍃سه روز هم اصلا بیمارستان نیومد ... تمام عمل هاش رو هم کنسل کرد ...
🍃گوشیم زنگ زد ... دکتر دایسون بود ...
- دکتر حسینی ... همین الان می خوام باهاتون صحبت کنم... بیاید توی حیاط بیمارستان ...
🍃رفتم توی حیاط ... خیلی جدی توی صورتم نگاه کرد ... بعد از سه روز ... بدون هیچ مقدمه ای ...
- چطور تونستید بگید محبت و احساسم رو نسبت به خودتون ندیدید؟ ... من دیگه چطور می تونستم خودم رو به شما نشون بدم؟ ... حتی اون شب ... ساعت ها پشت در ایستادم تا بیدار شدید و چراغ اتاق تون روشن شد ... که فقط بهتون غذا بدم ... حالا چطور می تونید چشم تون رو روی احساس من ... و تمام کارهایی که براتون انجام دادم ببندید؟ ...
🎯 ادامه دارد...
❣ @hamsar_ane❣