4_164841398871263584.ogg
1.1M
💜🌸💜🌸💜
🌸💜🌸💜
💜🌸💜
🌸💜
💜
❤❤❤❤❤
روز پنجم #قرار_عاشقی
دوستان و همراهان گرامی سلام
امیدوارم روز خوبی رو شروع کرده باشین.
پر از انرژی مثبت و با دلی خالی از کینه و سرشار از عشق و محبت، محکم و استوار پیش میریم.
چه خبرا؟
چی کارا کردی؟
⁉معایبت رو نوشتی؟ صادقانه؟!!
حتما این کار رو کردی
اگه هم انجام ندادی زودتر بنویس ولی قول بده با خودت صادق باشی.
🌺حتما نماز اول وقت رو فراموش نکردی 🙏🙏🙏
خوب حالا به صدای مشاور خوبمون سرکار خانوم مظاهری
با دقت گوش کن
⬇⬇⬇
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌸💜🌸💜
💜🌸💜🌸💜
4_164841398871263585.ogg
119.5K
💜🌸💜🌸💜
🌸💜🌸💜
💜🌸💜
🌸💜
💜
✋✋✋✋صبر کن
🌸 قبل از اینکه صوت رو گوش کنی یه راهکار میگم بهت خوب توجه کن.
یه راهکار خوب و عملی برای کنترل خشم 😡و تبدیل کردنش به 😊 لبخند
🔴حتما اینو خیلی شنیدی که تلقین چه نقشی تو زندگی روزمره ما داره.
🔴خیلی از اتفاقات و وقایع مثبت یا منفی رو خودمون رقم میزنیم.
🔴مثلا همین الان برای چند دقیقه به این فکر کن که تشنه ای، آنچنان تشنه میشی که نگو و نپرس.......
❤❤حالا میخوام از این تلقین به نحو احسن استفاده کنی
چجوری⁉
بهت میگم
🔴یه ظرف کوچیک از یه خوراکی ریز مثل ( کشمش،ابنبات،قرص نعناع،البالو خشک یا ......)تهیه کن و روی اپن آشپزخانه یا یه جا که همش جلو دستت باشه بزار .
🔴اسم این خوراکی رو میزاریم
❤❤قرص بیخیالی❤❤
🔴هر وقت خیلی عصبانی😡 شدی یه دونه از این 👆قرص بیخیالی 👆
رو بخور و بگو بی خیال بابا من ناراحت نیستم ☺☺☺☺
چون این قضیه یکم قالب طنز داره حتما اخمت تبدیل به لبخند میشه
میگی نه ؟!!!
امتحان کن 🙏
ضرر نداره که !!!!
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌸💜🌸💜
💜🌸💜🌸💜
4_164841398871263588.ogg
203.9K
🌸💜🌸💜
💜🌸💜
🌸💜
💜
امروز یه جمله میگم، بنویس رو اینه اتاقت و اون ماژیک یا وسیله ای که نوشتی رو طوری قرار بده که همسرت ببینه ! مثلا بزار پایین اینه
🌹بنویس
🌹(اسم همسرت )م هیچ میدونی چقدر دوست دارم ؟
دوستان این همون ایینه نویسی خودمونه که ماخیلی وقته شروع کردیم😜
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌸💜🌸💜
📣📣📣📣درراستای
اهداف کانالِ همسران موفق فاطمی و
#زندگی_های_فاطمی برآن شدیم
که این زندگی های بهشتی و #همسران_فاطمی و #بهشتی
رو براتون به تصویر بکشیم
✅دوستانی که دنبال
رمان دخترشینا بودید و گفتید خیلی عالیه و واقعی بودنش خیلی جالبه.....
یه مدت پیش توکانال گزاشتیم ونشد ادامه بدیم وخیلی ناراحت شدید....
الان تواین کانال پرپرواز میزاریمش🔰😍
👌علاوه بر رمان دختر شینا👌
🍃کلی عاشقانه وداستان واقعی
زندگی شهدای دیگه هم داریم
که برای ماخانوما الگوی خوبی هست😊
👏ازدست ندیداینجارو🔰
http://eitaa.com/joinchat/2125529114Cdc33bb954c
#عاشقانه_دو_مدافع
#قسمت_۶۰
باشه چشم
من دیگه باید برم کاری نداری مواظب خودت باش
- چشم. خدافظ
خدافظ
_ با حرص گوشی رو قطع کردم زیر لب غر میزدم(یه دوست دارم هم
نگفت)از حرفم پشیمون شدم .
حتما جلوی بقیه نمیتونست بگه
دیگه خوابم پرید. لبخندی زدم و از جام بلند شدم. اوضاع خونه زیاد خوب
نبود چون اردلان فردا باز میخواست بره سوریه
برای همین تصمیم گرفتم که با محسنی و مریم بیرون حرف بزنم.
_ یه فکری زد به سرم اول با مریم قرار میذارم. بعدش به محسنی هم
میگم بیاد و باهم روبروشون میکنم.
کارهای عقب افتادمو یکم انجام دادم و به مریم زنگ زدم و همون پارکی
که اولین بار با علی برای حرف زدن قرار گذاشتیم، برای ساعت ۴قرار
گذاشتم.
_ به محسنی هم پیام دادم و آدرس پارک رو فرستادم و گفتم ساعت ۵
اونجا باشه.
لباسامو پوشیدم و از خونه اومدم ییرون
ماشین علی دستم بود اما دست و دلم به رانندگی نمیرفت...
سوار تاکسی شدم و روبروی پارک پیاده شدم
روی نیمکت نشستم و منتظر موندم.
مریم دیر کرده بود ساعت رو نگاه کردم ۴:۳۵ دقیقه بود. شمارشو گرفتم
جواب نمیداد.
ساعت نزدیک ۵ بود، اگه با محسنی باهم میومدن خیلی بد میشد
_ ساعت ۵ شد دیگه از اومدن مریم ناامید شدم و منتظر محسنی شدم .
سرم تو گوشیم بود که با صدای مریم سرمو آوردم بالا ...
مریم همراه محسنی ، درحالی که چند شاخه گل و کیک دستشون بود
اومدن...
_ با تعجب بلند شدم و نگاهشون کردم ، مریم سریع پرید تو بغلمو گفت:
تولدت مبارک اسماء جونم
آخ امروز تولدم بود و من کاملا فراموش کرده بودم. یک لحظه یاد علی
افتادم، اولین سال تولدم بود و علی پیشم نبود. اصلا خودشم یادش نبود
که امروز تولدمه امروز که بهم زنگ زد یه تبریک خشک و خالی هم نگفت.
بغضم گرفت و خودمو از بغل مریم جدا کردم.
_ لبخند تلخی زدم و تشکر کردم
خنده رو لبهای مریم ماسید ...
محسنی اومد جلو سریع گفت: سلام آبجی ، علی به من زنگ زد و گفت که
امروز تولدتونه و چون خودش نیست ما بجاش براتون تولد بگیریم.
مات و مبهوت نگاهشون میکردم
دوباره زود قضاوت کرده بودم راجب علی
مریم یدونه زد به بازومو گفت: چته تو، آدم ندیدی...
_ دوساعته داری ما رو نگاه میکنی
خندیدم و گفتم؛ خوب آخه شوکه شدم، خودم اصلا یادم نبود که امروز
تولدمه. واقعا نمیدونم چی باید بگم
چیزی نمیخواد بگی. بیا بریم کیکتو ببر که خیلیگشنمه
روی یه نیمکت نشستیم به شمع ۲۲سالگیم نگاه کردم. از نبودن علی
کنارم و مسخره بازیاش ناراحت بودم حتی نمیدونستم اگه الان پیشم بود
چیکار میکرد...
_ کیکو میمالید رو صورتم و در گوشم بهم میگفت خانمم آرزو یادت نره،
فقط لطفا منم توش باشم. اذیتم میکردو نمیزاشت شمع رو فوت کنم. آهی
کشیدم و بغضمو قورت داد.
زیر لب آرزوکردم "خدایا خودت مواظب علی من باش من منتظرشم"
شمع رو فوت کردم و کیکو بریدم...
مریم مثل این بچه های دو ساله دست میزدو بالا پایین میپرید
محسنی بنده خدا هم زیر زیرکی نگاه میکردو میخندید.
لبخندی نمایشی رو لبم داشتم که ناراحتشون نکنم
مریم اومد کنارم نشست: خوووووب حالا دیگه نوبت کادوهاست
- إ وا مریم جان همینم کافی بود کادو دیگه چرا ...
وا اسماء اصل تولد کادوشه ها. چشماتو ببند
حالا باز کن یه ادکلن تو جعبه که با پاپیون قرمز تزئین شده بود.
گونشو بوسیدم، گفتم وااااای مرسی مریم جان
_ محسنی اومد جلو با خجالت کادوشو دادو گفت: ببخشید دیگه آبجی من
بلد نیستم کادو بگیرم ، سلیقه ی مریم خانومه، امیدوارم خوشتون ییاد.
کادو رو باز کردم یه روسری حریر بنفش با گلهای یاسی واقعا قشنگ بود.
از محسنی تشکر کردم. کیک رو خوردیم و آماده ی رفتن شدیم. ازجام
بلند شدم که محسنی با یه جعبه بزرگ اومد سمتم: بفرمایید آبجی اینم
هدیه ی همسرتون قبل از رفتنش سپرد که بدم بهتون.
_ از خوشحالی نمیدونستم چیکار باید بکنم جعبه رو گرفتم و تشکر کردم .
اصلا دلم نمیخواست بازش کنم
تو راه مریم زد به بازومو گفت: نمیخوای بازش کنی ندید پدید...
ابروهامو به نشونه ی نه دادم بالا و گفتم: بیینم قضیه ی خواستگاری
┄┅🌵••══••❣┅┄
•• @tame_sib ••
┄┅❣••══••🌵┅┄
💜🌸💜🌸💜
🌸💜🌸💜
💜🌸💜
🌸💜
💜
#پرستار
#چالش جدیددد😍😍
برای آقاتون بفرستین 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
روزت مبارک عشقم 😍اگرگفتن چرا؟؟
بگین 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
خوب روز پرستاره دیگه 🤔
فکر نداره که عشق جان تو پرستار قلب و روح منیییی💋❤️😘😘😘😍😍
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌸💜🌸💜
💜🌸💜🌸💜
هدایت شده از جلسات سبک زندگی ویژه بانوان
جلسات سرکار خانم #محمدی
#نظموهدف۱_جلسه۱_قسمت۲۰
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ برای #اسراف نکردن آب تا گرم بشه میشه آب را شما تو یه ظرف بردارید بذارید کنار، برای بالکن و دستشویی و... استفاده کرد.
گناه نکردن و ثواب جمع کردن سختی هم داره.
من خودم پارچ برمیدارم میذارم کنار وقتی کارم را انجام میدم، میخوام دور ظرفشویی رو بشورم بجای اینکه شیر رو باز کنم آب بریزم اون آب و میریزم👌. یا کتری آب را میذارم خنک شد میریزم پای گلدونم🎍
سبزی که میشورم آب سبزی خوردن رو، آب گِل اول، آب گِل دوم رو پای گلدونام می ریزم یا بالکن را میریزم میشورم.
چون آب سوم را با سرکه میشورم و نمیشه دیگه ریختش پای گلدونا.
🔰 این مدیریته👌
این #نظم رفتار و #خانهداری شماست👌 خانه داری منظم این نیست که فقط شما همه چی رو جای خودش بچینی.
⭐️درست انجام دادن و خدا پسندانه انجام دادنش مهمه⭐️
✅ خب اولویتها رو هم مشخص کردیم حالا اگر یک #اولویت را در زمانش نتونستیم انجام بدیم چیکار میکنیم❓
در اون زمان #برنامه_شناور رو انجام میدیم ✔️
🔹شناور بودن به معنی این که اگر کار ی را نتونستیم انجام بدهی کار بعدی را انجام بده.
بیست تا کار نوشتی صبح تا شب یکدفعه شرایط طوری میشه که ده تاي اول رو نمیتونم انجام بدی از همون یازدهمین شروع کن. مهم اینکه #توقف_ممنوع
یه کاری دارم انجام میدم ،مثلا سوار مترو شدم🚝 دارم میرم خونهمون🏠 همزمان هم تلگراممو یه نگاهی میندازم ممکنه یه تلفنی جواب بدم📱
هم میتونم برنامهمو بنویسم ✍
هم میتونم ذکرمو بگم👌
هم اینکه چند تا کار دیگه میتونم بکنم،
🔹مثلا میبینم یه خانومی پیره ایستاده من سریع بلند میشم جامو میدم.
⭐️اینم یه کارخیره شما انجام میدین دیگه.
✅ کارهای خوب خودتونو قدر بدونید و بنویسید✍
اینا باعث میشه که تشویق بشید که بدونید کار دارید انجام میدید،شما بیکار نیستید👌
چون بیکاری خودش ضرره یعنی مریضیه بیکار بودن
🌸 سوره ی ناس را بخوانید، چون ما داریم که شیطان👿 از چهار طرف انسان را وسوسه میکنه:از جلو آینده، از پشت، گذشته، حال و ...
🌸 شما سوره ی فلق و سوره ی ناس را که میخونید باعث میشه که شر جن و انس از شمادور بشه 🙂
🔹وقتی #شیطان 😈 در فکرتان وارد
می شود همیشه پناه ببرید بخدا،
سریع خودتون رو درگیر کار یدی بکنید. ما پناه میبریم به خدا چون هر لحظه ای شیطان در کمینه.
ما ایمن نیستیم از شر شیطان 😱
🔰برای هر کاری همین که الان اومدم اینجا حرف میزنم شیطان😈 در کمین من هست. میخوام برم بیرون در کمین من هست. همه جا هست. چون قسم خورده. پس من باید مراقب باشم.
@jalasaaat
💜🌸💜🌸💜
🌸💜🌸💜
💜🌸💜
🌸💜
💜
#بانوی_حی
#زنگ_تجربه_معنوی
سلام من و همسرم خیلی به حضرت زهرا (س) ارادت داریم،
طوری که قبل از اومدن همسرم به خواستگاریم خواب حضرت رو دیدم ، بعد ازدواج هم خدا بهمون دختری داده به عشق مادر اسمش رو گذاشتیم فاطمه و دختر دومم هم زهرا خانم ان شاالله تو راهه...
دوساله لحظه سال تحویل نماز حضرت زهرا رو میخونم و از اثرات معنوی و مادی عجیبش تو اون سال بهره میبریم،
اسم حضرت رو هم از ایام فاطمیه پارسال خودم روی مقوای مشکی نوشتم چسبوندم پشت در ورودی و دلم نیومد برش دارم و تا الان بحمدلله هست،
ان شاالله که بتونم احترام این بیت الزهرا رو داشته باشم و دختران فاطمی تربیت کنم.
التماس دعای ویژه از شما و اعضای عزیز کانال
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌸💜🌸💜
💜🌸💜🌸💜
💜🌸💜🌸💜
🌸💜🌸💜
💜🌸💜
🌸💜
💜
#بانوی_حی
#میلادحضرت_زینب سلام الله
هدیه به مناسبت میلاد حضرت زینب برای بچه های کلاس دخترم
دستبند و شکلات
از اول سال تمام مناسبت ها از این کارا کردم
امروز مسابقه هم گذاشتم
درباره زندگی حضرت زینب 6 سوال پرسیدم و کش مو جایزه دادم
#مدیرکانال:
چقدر عالییییی احسنت
این فوق العاده کار موندگاریه
هم معنوی هم برای اون بچه ها🌹
،فرهنگسازی
،ترویج شادی در اعیاد و ولادت اهل بیت👏👏👏👏👏👏
نمونه یه خانم
#دغدغه مند و #متدین که
کارفرهنگی براشون واقعا اهمیت داره
عاقبت بخیرباشیدگلم🌹
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌸💜🌸💜
💜🌸💜🌸💜