فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 جذاب کردن خود برای غیر شوهر
🔴 #استاد_عباسی
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌷 در حضور دیگران به همسرتان #احترام بگذارید حتی اگر با او #میانه خوبی ندارید نباید به خودتان اجازه بی احترامی بدهید، حتی اگر خیال میکنید کسی #متوجه نمیشود.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فایل_صوتی
زودتر از غریبهها به همسرت احترام بذار!!!
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
⛔️ #این_همنشینی_ممنوع
💠 #گوش_دادن به صحبتهای افرادی که همیشه از زندگی #گلهمند هستند میتواند شما را #افسرده کرده و باعث نارضایتی شما از زندگیتان بشود!
💠مراقب هم نشینهاتون باشید!
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
هدایت شده از جلسات سبک زندگی ویژه بانوان
جلسات سرکار خانم #محمدی
#نظموهدف۱_جلسه۴_قسمت۲۲
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⛔️در ارتباط گیری، ما مطلق نباشیم مثلا؛ حق با منه، حق با توست؛ وسط وجود نداره.❌
✅ نه حرف من، نه حرف تو 👈حرف خدا.
👌این بهترین راه حل هستش.
🗣 یه مقدار روی مهارتهای ارتباط گیری کلامی مون کار کنیم
💬 ما وقتی یه روسری تیره می پوشیم یه پیامی داریم، روسری روشن می پوشیم یه پیام داریم، گل تزیین میکنیم یه پیامی داریم، همه عوامل #غیر_کلامی رو پیدا کنین و در زندگی تون به کار ببندید.
❤️ برای نشون دادن #حب_الخیر تون، برای گرمای خونه، نظم بصری خونه،همه موارد این ارتباط غیر کلامی رو نقش بدین.
👈در ارتباط کلامی هم مهم ترین عامل، #لحن هستش.
🏡 در ارتباط کلامی کار مهمی که میکنیم، خانه رو به #آرامش می رسانیم
🌸 حضرت زهرا سلام الله علیها وقتی فرزندانشون رو صدا میکردن می گفتن نورعینی، بهجت قلبی. امام علی علیهالسلام رو صدا میکردن می گفتن یاابالحسن
⭐️ آدم می تونه تمام حب الخیر رو در کلامش وارد کنه و بعد در عمل بروز بده.
🎁کادوی خیلی بزرگی بگیرید ولی نتونید در کلامتون حب الخیر داشته باشید تاثیر چندانی در روابط عاطفی تون نداره ولی وقتی بگیم قربونت برم فدایت بشم عزیزم اینو با کلی ذوق گرفتم انشاءالله خوشت بیاد.
نوع کلام خیلی مهمه❤️
⛔️ البته تملقم نداشته باشین، اینو وقتی تمرین کنی برای #رضای_خدا انجام بدی بعد از مدتی با تمام وجودت میگی و تملق نمی کنی.
👌این برخوردها خیلی مهم هستش.
نوع ارتباط گیری خیلی مهمه #هیجان_کلامی داشته باشین
👈مثلا بعضی از ماها محبت کلامی و ارتباط و لحنمون هم خوبه ولی خیلی یخ و سرد و اون نشاطی که باید داشته باشد ندارد. ولی وقتی با یه هیجان که میگی اون خودش نور و نشاط و انگیزه و انرژی ایجاد میکنه.😍
🔔هر روز به خودتون القا کنین.
😊خودتون برای خودتون اون #لبخند که گفتیم تمرین کنین با هیجان تمرین کنین، بپر بالا بپر پایین ها رو انجام بدین.
❌اصلا کار سختی نیست.از رخوت و خمودگی در می آیید.✅
@jalasaaat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌼🌺🌼🌺🌼
#ایده_متن_عشقولانه 💌
میخوام یه ایده جالب بگم. ایده ای که همسری رو حسابی خوشحال کرده و دعوا بین مون رو خیلی کم کرده. 😍
این ایده برای کسانی که مثل من از همسری دورن و نمی تونن نامه تو کیف، لباس و ... بذارن خیلی بکار میاد.😉
بعد برای هر نامه #هشتک میزنم.
اینطوری:
#نامه_یک🌹
و هروقت حرفی تو دلمه یا خواسته ای دارم براش مینویسم.
خوبیش اینه هم دسترسیش راحته و هم نامه هاتون ی جا #آرشیو میشن و میشه مرورشون کرد.
در اخر یه #لیست گذاشتم و نامه ها رو لیست کردم با هشتک که راحت پیدا بشه و هروقت نامه جدیدی مینویسم لیست رو بروز میکنم.
امیدوارم این روش به کارتون بیاد☺️
همسری من که خیلی #استقبال کرد و خودمم حرفی تو دلم نمی مونه دیگه!
💌💌💌💋💌💌💌
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#ایده_متن
♥ بمانے بهارم
♥ بخندے تابستان
♥ ببارے پاییزم
♥ نباشے زمستان
♥ تــ♥ــو
♥ چهار فصل روزگار منے ♥♥♥
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#ایده متن
*در کنارت زندگی
یک حس فوقالعاده است😍
دست هایت
کل دنیای منِ دلداده است😇
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠ #قسمت۲
#فصل_اول
بچه ها دلشان برای اسباب بازی های من غنج می رفت؛ اسباب بازی هایی که پدرم از شهر برایم می خرید. می گذاشتم بچه ها هر چقدر دوست دارند با آن ها بازی کنند.
شب، وقتی ستاره ها همه ی آسمان را پر می کردند،
بچه ها یکی یکی از روی پشت بام ها می دویدند و به خانه هایشان می رفتند؛ اما من می نشستم و با اسباب بازی ها و عروسک هایم بازی می کردم.
گاهی که خسته می شدم، دراز می کشیدم و به ستاره های نقره ای که از توی آسمان تاریک به من چشمک می زدند، نگاه می کردم. وقتی همه جا کاملاً تاریک می شد و هوا رو به خنکی می رفت، مادرم می آمد دنبالم.
بغلم می کرد. ناز و نوازشم می کرد و از پشت بام مرا می آورد پایین. شامم را می داد. رختخوابم را می انداخت.
دستش را زیر سرم می گذاشت، برایم لالایی می خواند. آن قدر موهایم را نوازش می کرد، تا خوابم می برد.
بعد خودش بلند می شد و می رفت سراغ کارهایش. خمیرها را چونه می گرفت. آن ها را توی سینی می چید تا صبح با آن ها برای صبحانه نان بپزد.
صبح زود با بوی هیزم سوخته و نان تازه از خواب بیدار می شدم. نسیم روی صورتم می نشست. می دویدم و صورتم را با آب خنکی که صبح زود مادر از چاه بیرون کشیده بود، می شستم و بعد می رفتم روی پای پدر می نشستم. همیشه موقع صبحانه جایم روی پای پدرم بود. او با مهربانی برایم لقمه می گرفت و توی دهانم می گذاشت و موهایم را می بوسید.
ادامه دارد...✒️
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠ #قسمت ۳
#فصل_اول
پدرم چوبدار بود. کارش این بود که ماهی یک بار از روستا های اطراف گوسفند می خرید و به تهران و شهرهای اطراف می برد و می فروخت.
از این راه درآمد خوبی به دست می آورد. در هر معامله یک کامیون گوسفند خرید و فروش می کرد.
در این سفرها بود که برایم اسباب بازی و عروسک های جورواجور می خرید.
روزهایی که پدرم برای معامله به سفر می رفت، بدترین روزهای عمرم بود. آن قدر گریه می کردم و اشک می ریختم که چشم هایم مثل دو تا کاسه ی خون می شد.
پدرم بغلم می کرد. تندتند می بوسیدم و می گفت:
«اگر گریه نکنی و دختر خوبی باشی، هر چه بخواهی برایت می خرم.»
با این وعده و وعیدها، خام می شدم و به رفتن پدر رضایت می دادم.
تازه آن وقت بود که سفارش هایم شروع می شد.
می گفتم: «حاج آقا! عروسک می خواهم؛ از آن عروسک هایی که مو های بلند دارند با چشم های آبی. از آن هایی که چشم هایشان باز و بسته می شود.
النگو هم می خواهم. برایم دمپایی انگشتی هم بخر. از آن صندل های پاشنه چوبی که وقتی راه می روی تق تق صدا می کنند.
بشقاب و قابلمه ی اسباب بازی هم می خواهم.»
پدر مرا می بوسید و می گفت: «می خرم. می خرم. فقط تو دختر خوبی باش، گریه نکن. برای حاج آقایت بخند. حاج آقا همه چیز برایت می خرد.»
ادامه دارد..❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜