❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :9⃣0⃣1⃣
#فصل_یازدهم
اما وقتی دید ترسیده ام، کُلت کمری اش را داد به من و گفت: «اگر مشکلی پیش آمد، از این استفاده کن.» بعد هم سر حوصله طرز استفاده از اسلحه را یادم داد و رفت. اسلحه را زیر بالش گذاشتم و با ترس و لرز خوابیدم. نیمه های شب بود که با صدایی از خواب پریدم. یک نفر داشت در می زد. اسلحه را برداشتم و رفتم توی حیاط. هر چقدر از پشت در گفتم: «کیه؟» کسی جواب نداد. دوباره با ترس و لرز آمدم توی اتاق که در زدند. مانده بودم چه کار کنم. مثل قبل ایستادم پشت در و چند بار گفتم: «کیه؟!» این بار هم کسی جواب نداد. چند بار این اتفاق تکرار شد. یعنی تا می رسیدم توی اتاق، صدای زنگ در بلند می شد و وقتی می رفتم پشت در کسی جواب نمی داد. دیگر مطمئن شده بودم یک نفر می خواهد ما را اذیت کند. از ترس تمام چراغ ها را روشن کردم. بار آخری که صدای زنگ آمد، رفتم روی پشت بام و همان طور که صمد یادم داده بود اسلحه را آماده کردم. دو مرد وسط کوچه ایستاده بودند و با هم حرف می زدند. حتماً خودشان بودند. اسلحه را گرفتم روبه رویشان که یک دفعه متوجه شدم یکی از مردها، همسایه این طرفی مان، آقای عسگری، است که خانمش پا به ماه بود. آن قدر خوشحال شدم که از همان بالای پشت بام صدایش کردم وگفتم: «آقای عسگری شمایید؟!» بعد دویدم و در را باز کردم.
ادامه دارد....
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :0⃣1⃣1⃣
#فصل_یازدهم
آقای عسگری، که مرد محجوب و سربه زیری بود، عادت داشت وقتی زنگ می زد، چند قدمی از در فاصله می گرفت. به همین خاطر هر بار که پشت در می رسیدم، صدای مرا نمی شنید. آمده بود از من کمک بگیرد. خانمش داشت زایمان می کرد.
#فصل_دوازدهم
کمی بعد، از آن خانه اسباب کشی کردیم و خانه دیگری در خیابان هنرستان اجاره کردیم. موقع اسباب کشی معصومه مریض شد. روز دومی که در خانه جدید بودیم، آن قدر حال معصومه بد شد، که مجبور شدیم در آن هیر و ویری بچه را ببریم بیمارستان. صمد به تازگی ژیان را فروخته بود و بدون ماشین برایمان مکافات بود با دو تا بچه کوچک از این طرف به آن طرف برویم. نزدیک ظهر بود که از بیمارستان برگشتیم. صمد تا سر خیابان ما را رساند و چون کار داشت دوباره تاکسی گرفت و رفت. معصومه بغلم بود. خدیجه چادرم را گرفته بود و با نق و نق راه می آمد و بهانه می گرفت. می خواست بغلش کنم. با یک دست معصومه و کیسه داروهایش را گرفته بودم، با آن دست خدیجه را می کشیدم و با دندان هایم هم چادرم را محکم گرفته بودم. با چه عذابی به خانه رسیدم، بماند. به سختی کلید را از توی کیفم درآوردم و انداختم توی قفل. در باز نمی شد. دوباره کلید را چرخاندم. قفل باز شده بود؛ اما در باز نمی شد. انگار یک نفر آن تو بود و پشت در را انداخته بود. چند بار به در کوبیدم.
ادامه دارد...✒️
🔴گــنــاهــانـی که باعث می شوند کـہ دعـــا رد شود !
امام سجاد علیه السلام :
💥گناهانى كه دعا را رد مى كنند، عبارت اند از:
1⃣بدى نيّت
🍂شامل نیت های غیرالهی و شوم.
2⃣بد ذاتى،
🍂یعنی فرد دعاکننده، خیرخواه مردم نباشد، حالت حسودی و یا خوشحالی از گرفتاری مردم داشته باشد.
3⃣نفاق،
🍂یعنی با مردم دوروئی داشته باشد.
4⃣یقین نداشتن به اجابت دعا،
🍂باید آنچنان یقین به اجابت داشته باشد، گویا حاجات او همین الآن آماده است و به سرعت برآورده می شود.
5⃣به تأخير انداختن نمازهاى واجب،
6⃣تقرّب نجستن به خدا با نيكى و صدقه،
7⃣بدزبانى و ناسزا گفتن.
🍂فحش و ناسزا نکته ای که مردم خیلی کم به آن توجّه دارند.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#تربیت_فرزند 👨👩👧👦
پیشرفت و موفقیت های فرزندتان را با خودش مقایسه کنید،
گاهی اوقات چه بسا فرزند درمقایسه با کودکان دیگر هنوز عقب باشد
ولی نسبت به عملکرد قبل خودش پیشرفت کرده است!
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#همسرانه 💑
👈 دعوایِ هیچ عاشقی را جدی نگیر!
آدمها هیچوقت با کسی که دوستش دارند دلِ دعوا ندارند. فقط گاهی صدایشان بلند میشود تا بلندتر بگویند: #تو برایم مهم هستی، میفهمی؟
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
کودکے کہ مہارت نہ گفتن را آموختہ،
مےداند نہ گفتن بہ معنے بےاحترامے بہ دیگران نیست.
چنین کودکانے بہ خاطر نہ گفتن
منزوے نمےشوند و اعتماد بہ نفس بالایے خواهند داشت
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه آدما باهات بد کردن
بگو حـــســـــیـــــن❤️
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
جلسه هشتم تفسیر سوره مبارکه حمد توسط آیت الله جوادی آملی.mp3
37.05M
✴️ #روشنای_راه
شماره 8️⃣
🎧 تفسیر صوتی سوره مبارکه #حمد
🎙 آیت الله #جوادی_آملی(دامت برکاته)
🔺 روزم را با روشنای سخن خدای مهربانم، آغاز می کنم.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
🖊 بعون الله و توفیقه
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پدر در «خانواده حسینی» چگونه پدریست؟
🔴 #حجتالاسلام_ماندگاری
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🔴 #سیاست_همسرداری
💠 اگر از موضوعی ناراحت هستید همان موقعِ ورود شوهرتان با عجله نروید بازگو کنید!
💠 بذارید بیاید داخل، یک ساعت استراحت کند، بعد که شرایطش خوب شد، آرام آرام شروع کنید!
🆔
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🔴 #سیاستهای_زنانه
💠 لباس آشپزی را براي شوهر و لباس تميز و گرانقيمت را برای مهمانی اختصاص ندهيد!
💠 بلكه بهترين و تميزترين لباس را برای شوهر خود بپوشيد! و از نتایج آن لذت ببرید!
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜