❤️🍃❤️
#مجردهابدانند
✍ویژگی های #مردایده_آل برای ازدواج
♦️روش احترام گذاشتن به زن را بلد است
🔹️ویژگی مهم دیگر
مرد شخصیت اوست.
این مرد در برخورد با خانم ها احترام را رعایت می کند. به صحبت ها و خواسته های شما احترام می گذارد.
در برخورد با زنان سکوت می کند و سر خود را پایین می آورد و حق آن ها را رعایت می کند
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #کلیپ | چرا دیگه عاشق همسرم نیستم؟
🔻چطور یک زوجی که زندگی رو با عشق شروع میکنند، بعد از مدت کمی به تنفر از یکدیگر میرسن؟
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🔰درک شرایط زندگی، یکی از بهترین راههای رسیدن به خدا
✅زندگی سؤال کننده در حال حاضر به گونهای است که اصلیترین صفتی که میتواند از ایشان بروز کند، درک شرایط همسر و سازگاری با اوست؛
یعنی اوّلاً باید بداند که همسرش در شرایط اقتصادی خوبی به سر نمیبرد؛ ثانیاً باید رفتارش به گونهای باشد که بار مضاعفی برای شوهرش نباشد؛ یعنی شوهر از بابت او، خیالی آسوده داشته باشد؛ بویژه آن که همسر ایشان با توجّه به حرفهای خود این خانم، مرد بیخیالی نیست که اگر او را تحت فشار نگذارند، به دنبال تأمین آنچه مورد نیاز خانواده است، نرود. ارزش سازگاری و درک شرایط در نزد خداوند، بسیار بالاست.
❌اگر واقعاً به خدا دل خوش کردهاید، این اجر و مقام با کدام یک از این دغدغههایی که شما گفتید، قابل مقایسه است؟ با یک بار رستوران رفتن؟ با سالی یک بار مشهد رفتن؟ یا... .
📛از سوی دیگر، زنی که اموری را بر شوهرش تحمیل میکند که در توانش نیست، به شدّت مورد سرزنش قرار گرفته است.
🔆رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده اند:
هر کس زنی داشته باشد که با او ناسازگاری کند و به آنچه خداوند متعال روزی مرد کرده، قانع نباشد و بر شوهر خود سخت بگیرد و آنچه را در توان او نیست، بر وی تحمیل کند، خداوند از آن زن، هیچ کار نیکی را که نگهدارندۀ او از آتش [دوزخ] باشد، نمیپذیرد و تا زمانی که چنین است، خداوند بر او خشمگین است.
⁉️خود شما میگویید که ایشان، ماهیانه بیش از چهارصد هزار تومان قسط میدهد. خود شما میگویید که تمام تلاشش را هم میکند و باز هم خود شما میگویید که درآمد ایشان، کفافِ اجاره را هم نمیدهد. پس چرا به چیزهایی که میدانید، توجّه نمیکنید؟
📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۱۲۶ - ۱۲۵
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_اول
#محسن_عباسی_ولدی
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
❤️🍃❤️
#سیاست_خانومانه
هرگاه خواستهای از شوهرتان دارید و او به هر دلیلی (ولو بیجهت) با شما مخالفت میکند به او با روی باز و رضایت بگویید:
چون شما گفتی چشم...
انجام نمیدهم
مردها ناخواسته شیفته و عاشق چنین زنی میشوند.
و یقینا چنین مردی به مرور، خواستههای چنین همسری برایش ارزش پیدا کرده و در رفتار، او را درک خواهد کرد.
فقط کمی صبوری میخواهد😊
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
18.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 #کلیپ_تصویری
🔶 آراستگی در اجتماع مهم، اما در خانه مهمتر است.
#خانواده_زوجین
#حجت_الاسلام_تراشیون
#آراستگی
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🍭 زندگی شیرینی خواهیم داشت، اگر ...
🌱 هرچه در زندگی بتوانیم خودخواهی خودمان را کم کنیم، زندگی شیرینتری خواهیم داشت. سعی کنیم به جای پرداختن به عیوب طرف مقابل به عیوب خودمان بپردازیم. در روایت است که امام صادق (ع) فرمودند: خوش به حال کسی که مشغول است به عیوب خودش، در حدی که عیوب دیگران را نمیبیند.
ما باید دائما مشغول به عیبجویی و عیبیابی رفتار خودمان باشیم. در نتیجه رفتاری که خواهیم داشت با طرف مقابل بهتر خواهد بود و در اکثر زمینهها موجب اصلاح همسرمان نیز خواهد شد.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
❤️🍃❤️
#مجردهابدانند
✍ویژگی های #مردایده_آل برای ازدواج
♦️از لحاظ مالی مستقل است
🔹️ابتدا به مردان پیشنهاد می کنیم اگر استقلال مالی ندارند
بهتر است فعلا ازدواج نکنند. مردان ایده آل سخت کوش و فعال بوده و از لحاظ اقتصادی موفق هستند.
این مردان زمانی که قصد ازدواج دارند قبل از آن تمام امکانات را برای همسرشان فراهم می کنند.
این مردان می دانند که همسر برای زندگی آینده خود برنامه ریزی کرده و امیدوار است. به امیدی وارد زندگی او شده است.
پس بهتر است از لحاظ مالی به حدی رسیده باشد که بتواند یک زندگی را به راحتی اداره کند.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #ببینید | استغفار؛ عمدهترین کار ما در ماه رجب
🔸 اساتید ما میفرمودند که استغفارات فراوان این ایام را تقسیم کنید و بگویید تا از درب خانهی امیرالمؤمنین پاک شویم و به درب خانهی رسول اکرم برویم.
🔹 اگر مسجد خانهی خداست، در خانهی امیرالمؤمنین به مسجد باز میشود. ما اگر از در خانهی علی وارد مسجد شویم، ما را میپذیرند، درهای دیگر بسته شده است.
🔶 استاد فیاضبخش
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
❤️🍃❤️
"بزرگترن #تهدیدات_زندگی_زناشویی"
👈🏻 فراموش نکردن اتفاقات بدِ گذشته
‼️ بدترین کاری که میتوانیم در حق رابطهمان انجام دهیم
❤️ این است که همسرمان را با گذشتهاش تعریف کنیم،
‼️نه با چیزی که الان هست.
🍃 درست است که گذشتههایمان روی زندگی همه ما تاثیر دارد
☑️ اما فقط زمانی که خودمان اجازه دهیم میتواند زمان حالمان را کنترل کند.
🍃خیلی مهم است که واقعیت گذشتههایمان را به هم بگوییم
☑️اما مهمتر این است که با دیدن تغییراتی که خداوند در زندگی همسرمان ایجاد میکند، به گذشتههای همدیگر احترام بگذاریم.
👈 آنچه قبلاً بوده را فراموش کنیم تا بتوانیم به سمت آینده پیش برویم.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
👌🏻۴ اصل برای #افزایش_محبت در زندگی
👈🏻 #قسمت_اول
🔻در بین زن و شوهر محبت به صورت ابتدایی وجود دارد. اما این محبت قابل افزایش است. بیشتر شدن محبت است که زندگی را در طول سالهای طولانی شیرین نگه میدارد.
🔹اولین راه افزایش محبت این است که کنترل دل خودمان را خودمان دست بگیریم. وقتی خودت صاحب دل خودت شدی، میتوانی محبتها و سرگرمیهای اضافی را در دلت کم کنی و بیشتر به محبوب خودت بپردازی و محبتت را به او بیشتر کنی.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#مهارتهای_انتخاب_همسر
🔴نکتۀ دوم: عکسش را بکش؛ اصلش را انتخاب کن!
👈#گزینش_معیارها متناسب با انتخاب خویش؛ قبل از انتخاب همسر
✅ ما در انتخابمان باید «معیار» داشته باشیم تا بتوانیم به وسیلۀ آن، طرف مقابل را محک بزنیم. اگر این معیارها پیش از انتخاب همسر مشخّص شده باشند، تا اندازۀ زیادی از آفت خطرناک «انتخابهای احساسی» در امان خواهیم ماند.
همۀ کسانی که میخواهند ازدواج کنند، باید یک روز، دو روز، یک هفته، یک ماه، هر قدر که لازم است، بنشینند فکر کنند و معیارهایشان را انتخاب کنند؛ معیارهایی متناسب با آنچه در مرحلۀ اوّل ــ مرحلۀ «انتخاب خویش» ــ به آن رسیدهاند.
✔️ برای رسیدن به ملاکهایی که بتواند سنگ محک مطمئنّی برای انتخاب باشد، باید قواعدی را رعایت کرد که در هفته های آینده درباره آنها سخن خواهیم گفت.
📚 نیمه دیگرم، کتاب اول، ص37
#ازدواج
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
┄┅─✵💝✵─┅┄
#تلنگر
✨ از حدیث کسا، ادبِ صحبت کردن با فرزندان و شوهر و همسر را بیاموزید.
❣وقتی میخواهید از منزل خارج شوید، اهل خانه را خشنود کنید و بیرون بیایید.
💞 وقتی هم خواستید وارد خانه شوید، بیرونِ در استغفار کنید و صلوات بفرستید، هر ناراحتی که دارید بیرون بگذارید و با روی خوش داخل [خانه] شوید.
🌸اهل خانه هم با روی خوش به استقبال شما بیایند.کمال زن و مرد در این است!!
#حاج_اسماعیل_دولابی
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
♦️از اختلاف نترسید!
✅ برخی از جوانان، از اختلاف میترسند. وقتی در همان اوایل ازدواج با همسرشان دچار اختلاف میشوند، فکر میکنند زندگی به آخر رسیده است. از اختلاف، نباید ترسید؛ زیرا اصل اختلاف، امری طبیعی است که در بیشتر خانوادهها وجود دارد.
🔹وقتی دو انسان که هر کدام برای خود روحیّهای خاص دارند، در کنار هم زندگی میکنند، بسیاری از کارها و تصمیمهایشان به هم گِره میخورد. در این میان، طبیعی است که در چند مورد از این کارها و تصمیمها نتوانند با هم کنار بیایند و اختلافی پیش میآید. پس اصل اختلاف، طبیعی است و ترسی ندارد.
✅ آنچه مایۀ نگرانی است، نوع برخورد با اختلاف است. مشکل بیشتر زوجهای جوان، آن است که قواعد زندگی مشترک را بلد نیستند و نمیدانند چگونه باید با این اختلافها برخورد کنند.
✔️ برخی از مهارتها، ظرافتهای مخصوص به خود را داشته، شبیه به هنر است؛ یعنی اگر این ظرافتها مراعات نشود، خاصیّت خود را نخواهد داشت. زندگی مشترک، علاوه بر این که مهارتهای مخصوص به خود را دارد، از ظرافتهای ویژهای نیز برخوردار است که حسّاسیت یادگیری این مهارتها را دو صد چندان میکند.
👈 در هفته های آینده منتظر قواعد زندگی مشترک باشید.
📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، صص ۳۰-۲۹
#شناختهای_لازم_در_زندگی_مشترک
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
👌🏻۴ اصل برای #افزایش_محبت در زندگی
👈🏻 قسمت دوم
🔻دومین راه افزایش محبت این است که رگ خواب یکدیگر را بدست بیاورید. اساساً جنس زن و مرد با یکدیگر متفاوت است، سعی کنید نقاط تفاوت را پیدا کنید و در مواقع حساس بهترین رفتار را از خودتان نشان بدهید.
مثلاً گاهی خانمها برای اینکه بفهمند چقدر دوستشان دارید ممکن است با دلایل کوچک قهر کنند، وقتی میبینی همسرت دلش گرفته، نگو خودش را لوس کرده، یا به او بیاهمیتی نکن! او میخواهد ارزشش را نزد تو بفهمد.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#سبک_زندگی_اسلامی
#سبک_زندگی_اهل_بیت علیهالسلام
-----------------
⁉️ با خانواده همسرشان چگونه بودند؟
🤔 تا اتفاق کوچکی میافتد، سریع بحث شان گل میکند.
🍂 زن و شوهرهای جوان امروزی را میگویم که نقل هر جرو بحثشان، #متهم_کردن خانواده طرف مقابل است؛
📖 عبارتهایی تکراری مثل اینکه:
🔹 «مامانت اینا چرا دیشب اون جوری با من حرف زدند»
🔸 «بابا و مامانت زندگیمونو به هم زدند با این دخالت هاشون.»
📣 در میان ما هستند کسانی که به نوعی با خانواده همسرشان مشکلات زیادی دارند و حسابی از یکدیگر دل چرکینند؛
⛔️ به خصوص که بعضی از زوجهای جوان این قضیه را یک جورهایی افتخار میدانند که مثلاً با خانواده همسرشان قطع رابطه کردهاند.
📋 سیره و سبک زندگی امام جواد علیهالسلام:
🔻 حالا تصور کنید پدر همسرتان قاتل پدرتان باشد و دشمن شماره یک ایل و تبار شما؛
👈 درست مثل امام جواد (ع) که همسرش دختر مأمون بود اما رفتارش با این پدر همسر چطور بود؟!
✅ امام محمد تقی (ع) با وجود آن که با امالفضل دختر بزرگ مأمون به زور خود او ازدواج میکند اما هیچگاه در برابر مأمون که دشمن او و پدرانش بوده رفتار بدی از خود نشان نداد.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 من حیف نشدم؟!
👌 توضیح کوتاه در مورد یک آفت مخرب در آغاز زندگی مشترک
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا در این شبهای سرد زمستان✨
دلهایمان را با نور ایمانت گرم کن...❄️
خدایا خانه دوستانم مملو از مهر...✨
چراغ خونه هاشون روشن... ❄️
زندگیشون پر برکت بگردان✨
شبتون آروم ❄️
🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صبح
🍂🌸در این روز زیبا
💞امیدوارم نگاه پرمهرخدا
🍂🌸همراه لحظههاتون
💕سلامتی ونیکبختی
🌸گوارای وجـودتـون
💞بارش برکت ونعمت
🍂🌸جاری در زندگیتون
🌸آخر هفتهتون گلبارون 😍♥️
سلام
صبحتون بخیر باشه ♥️♥️
👌🏻۴ اصل برای #افزایش_محبت در زندگی
👈🏻 قسمت سوم
🔻راه سوم افزایش محبت این است که این کلید طلایی را فراموش نکنی! زن و مرد از لحاظ روحی متفاوت طراحی شدهاند.
خط قرمز مردها غرور آنهاست، خط قرمز زنها دل آنهاست.
مرد باید حواسش به دل خانم باشد، زن باید حواسش به غرور مردش باشد. یکی دل دیگری را نشکند، دیگری غرور آن یکی را. البته این نکات مطلق نیستند که اگر مرد غرور خانم را شکست زیاد مهم نیست، یا اگر زن دل مرد را شکست زیاد مهم نیست. ولی نقاط حیاتی در هر یک با یکدیگر متفاوت است.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🕊
از امام جواد(ع) نقل شده است:
در قيامت، بلا ديده ها و رنج كشيده ها مقاماتى دارند عالى و ارجمند. اين ها كسانى هستند كه "تسليم مشيّت" حق تعالى بوده اند و صبر داشته اند.👌❤️
#علامهحسنزادهآملی🌱
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #کلیپ | با کسی ازدواج کن که آرامش بهت بده!
👌شاخصهای مهم و کلیدی برای انتخاب همسر
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
❌برآورده نشدن توقّعات اقتصادی من به وسیلۀ همسر خوبم!❌
❓من دختر بزرگتر خانه و فردی مذهبی و پایبند به مسائل دینی هستم. برای خواهر من، خواستگاری آمد. من هم از ترس این که مبادا بگویند دختر کوچک، رفته و دختر بزرگ، مانده، به یکی از خواستگارانم با این که معیارهایم را نداشت، جواب مثبت دادم.
ایشان از نظر ایمان و اخلاق، خیلی خوب بوده، بسیار منطقی است؛ امّا از نظر اقتصادی با خانوادۀ ما تناسب ندارد. ابتدا بنا بود برای زندگی مشترکمان، خانهای اجاره کند؛ ولی با توجّه به اجارههای بالا، نتوانست.
پدر ایشان، بازنشسته است و توانایی کار ندارد. همسر من از کودکی روی پای خود ایستاده و کمک خرجِ خانواده هم هست. به همین دلیل هم میخواهد نزدیک پدر و مادرش باشد. بعد بنا شد دو اتاقی را در همان خانۀ پدرش، تعمیر کند و بنشینیم. من گفتم به شرطی میآیم که میان این اتاقها دیوار بکشی. شوهرم در ماه، بیش از چهارصد هزار تومان قسط میدهد. در حال حاضر هم به دلیل پایین بودن درآمد، پیش پدرم در بازار، کار میکند.
او میگوید: بگذار سرمایهمان را به کاری بزنیم تا بتوانیم در آینده، مستقل باشیم. همسرم، کمک دیگران را قبول نمیکند و دوست دارد روی پای خود بایستد. او وقتی به خواستگاری آمد، مشکل بیماری داشت؛ ولی تمام مدارک را آورد و گفت هر جا که میخواهید، بروید تحقیق کنید.
یک سال و چهار ماه است که عقد کردهایم، دلم میخواهد هر سال مشهد برویم؛ ولی او نمیتواند مرا ببرد. من برای رضای خدا با او ازدواج کردم. نمیدانم، شاید دلسوزی کردم.
پدر و مادرش هم رعایت حالمان را میکنند. او گاهی تا نصف شب، کار اضافی میگیرد که بتواند خرجیِ پدر و مادرش را بدهد. من دوست داشتم در این دورۀ پس از عقد، یک بار رستوران برویم؛ ولی به جهت ضعف مالی نمیتوانیم. حالا من ماندهام و این زندگی و فکر طلاقی که رهایم نمیکند.
🔰هدف زندگی چیست؟
✅در پاسخ به این نوع پرسشها، قبل از هر چیز باید پرسید در زندگی به دنبال چه میگردید؟ دلخوشیتان در زندگی چیست؟ اگر دلخوشیتان در زندگی مسائل مادّی است؛ مثل این که در چه خانهای زندگی کنید، ماهی یک بار به رستوران بروید و سالی یک بار مشهد بروید، واقعاً نمیتوانید با این مرد، احساس خوشبختی کنید؛ امّا اگر دل خوشیتان چیز دیگری است، آن دلخوشی چیست؟ بدون مشخّص شدن پاسخ این مسئله، پاسخ این سؤال هم ممکن نیست.
🔆از فضای زندگی سؤال کننده _ که به قول خودشان مذهبی هستند _ ، باید فهمید که دلخوشی ایشان، حدّاقل در مقام حرف، خدا و رضای اوست. البتّه امیدواریم واقعاً هم دلخوشی ایشان، همین باشد. دلخوشی واقعی در زندگی، آن است که احساس خوشبختی و بدبختی من با نزدیک شدن و دور شدن از آن رقم میخورد. نوع نگاه ما به خوشبختی است که احساس ما را نسبت به زندگی رقم میزند.
📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۱۲۴ _۱۲۳
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_اول
#محسن_عباسی_ولدی
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
80ee9c8cc738a2e371a729ecb3fad0b7c5db7c76.mp3
2.79M
🎧 پرسشهای گام اوّل⬇️
✅ همسری خوب، امّا عصبانی و اهل توهین کردن
همسری دارم که خیلی خوب است، شغل خوبی هم دارد؛ امّا خیلی زود به من و بچّهها توهین میکند و خیلی داد میزند. تا یک بار اشتباه میکنیم، تمام خوبیهایمان را فراموش میکند. مثلاً اگر یک بار بچّهها را برای مدرسه دیر حاضر کنم، میگوید: تو هیچ وقت بچّهها را زود حاضر نمیکنی.
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_دوم
#کتاب_صوتی
#قایق_مهربانی
#بایدهای_زندگی_مشترک1
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
👌🏻۴ اصل برای #افزایش_محبت در زندگی
👈🏻 قسمت چهارم
🔻چهارمین راه افزایش محبت دوست داشتن یک محبوب مشترک است. زمانی انسان میتواند دیگری را عمیقاً دوست داشته باشد که خودخواهیاش به میزان زیادی کاهش یافته باشد.
محبوب مشترک در این میان میتواند خودخواهیهای هر دو طرف را از دلشان بیرون بکشد. وقتی هردو غرق در محبت امام حسین (ع) باشید دیگر رفتارتان با طرف مقابل تا حد زیادی اصلاح خواهد شد، زیرا علاوه بر محبتی که به او دارید، او را به عنوان کسی که محبوب شما را زیاد دوست دارد نیز دوست خواهید داشت.
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
27.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 #کلیپ_تصویری
🔶 دلایل کاهش توجه همسران به یکدیگر
#خانواده_زوجین
#حجت_الاسلام_تراشیون
#همسر
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
#سیاستهای_زنانه
خانوم ها خیلی دوست دارند که همسرشون؛ ازشون به موقع حمایت و پشتیبانی کنه☺️
باید بهش نشون بدین اگه کوچکترین حمایتی کرد چه
#حس خوبی دارید و ازشون #قدردانی کنین.
بگید حس میکنم تنها نیستم و خیالم از بودن کنارت راحت میشه....👏👏👌
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
راستی میدونستین
اگر آهنیرو مدتی تو میدون مغناطیسی بزارید آهن ربا میشه⁉️‼️
میدونستین مغز خاصیت ربایش داره‼️⁉️
میدونی ربطشون به هم چیه⁉️‼️
اگر تو میدون بدبختی بزاری مغزتو
بدبختی ربا میشه‼️
تو میدون خوشبختی بزاری
خوشبختیربا میشه‼️
❣ @hamsar_ane❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :3⃣0⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
چشم هایم در آن تاریکی دودو می زد. یک لحظه چهره آن نوجوان از ذهنم پاک نمی شد. فکر می کردم الان کجاست؟! چه کار می کند. اصلاً آن سیصد نفر دیگر توی آن دره سرد بدون غذا چطور شب را می گذرانند. گردان های دیگر چه؟! مجروحین، شهدا!
فردای آن روز تا به همدان رسیدیم، صمد برگشت پادگان ابوذر و تا عید نیامد.
اواخر خردادماه 1364 بود. چند هفته ای می شد حالم خوب نبود. سرم گیج می رفت و احساس خواب آلودگی می کردم. یک روز به سرم زد بروم دکتر. بچه ها را گذاشتم پیش همسایه مان، خانم دارابی، و رفتم درمانگاه. خانم دکتری که آنجا بود بعد از معاینه، آزمایشی داد و گفت: «اول بهتر است این آزمایش ها را انجام بدهی.»
آزمایش ها را همان روز دادم و چند روز بعد جوابش را بردم درمانگاه. خانم دکتر تا آزمایش را دید، گفت: «شما که حامله اید!»
یک دفعه زمین و زمان دور سرم چرخید. دستم را از گوشه میز دکتر گرفتم که زمین نخورم. دست و پایم بی حس شد و زیر لب گفتم: «یا امام زمان!»
خانم دکتر دستم را گرفت و کمک کرد تا بنشینم و با مهربانی گفت: «عزیزم. چی شده؟! مگر چند تا بچه داری.»
با ناراحتی گفتم: «بچه چهارمم هنوز شش ماهه است.»
ادامه دارد...✒️
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :4⃣0⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
دکتر دستم را گرفت و گفت: «نباید به این زودی حامله می شدی؛ اما حالا هستی. به جای ناراحتی، بهتر است به فکر خودت و بچه ات باشی. از این به بعد هم هر ماه بیا پیش خودم تا تحت نظر باشی.»
گفتم: «خانم دکتر! یعنی واقعاً این آزمایش درست است؟! شاید حامله نباشم.»
دکتر خندید و گفت: «خوشبختانه یا متأسفانه باید بگویم آزمایش های این آزمایشگاه کاملاً صحیح و دقیق است.»
نمی دانستم چه کار کنم. کجا باید می رفتم. دردم را به کی می گفتم. چطور می توانستم با این همه بچه قد و نیم قد دوباره دوره حاملگی را طی کنم. خدایا چطور دوباره زایمان کنم. وای دوباره چه سختی هایی باید بکشم. نه من دیگر تحمل کهنه شستن و کار کردن و بچه بزرگ کردن را ندارم.
خانم دکتر چند تا دارو برایم نوشت و کلی دلداری ام داد. او برایم حرف می زد و من فکرم جای دیگری بود. بلند شدم. از درمانگاه بیرون آمدم. توی محوطه درمانگاه جای دنجی زیر یک درخت دور از چشم مردم پیدا کردم و نشستم. چادرم را روی صورتم کشیدم و های های گریه کردم. کاش خواهرم الان کنارم بود. کاش شینا پیشم بود. کاش صمد اینجا بود. ای خدا! آخر چرا؟! تو که زندگی مرا می بینی. می دانی در این شهر تنها و غریبم.
ادامه دارد...✒️
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :5⃣0⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
با این بی کسی چطور می توانم از پس این همه کار و بچه بربیایم. خدایا لااقل چاره ای برسان.
برای خودم همین طور حرف می زدم و گریه می کردم. وقتی خوب سبک شدم، رفتم خانه. بچه ها خانه خانم دارابی بودند وقتی می خواستم بچه ها را بیاورم، خانم دارابی متوجه ناراحتی ام شد. ماجرا را پرسید. اول پنهان کردم، اما آخرش قضیه را به او گفتم. دلداری ام داد و گفت: « قدم خانم! ناشکری نکن. دعا کن خدا بچه سالم بهت بده.»
با ناراحتی بچه ها را برداشتم و آمدم خانه. یک راست رفتم در کمد لباس ها را باز کردم. پیراهن حاملگی ام را برداشتم که سر هر چهار تا بچه آن را می پوشیدم. با عصبانیت پیراهن را از وسط جر دادم و تکه تکه اش کردم. گریه می کردم و با خودم می گفتم: «تا این پیراهن هست، من حامله می شوم. پاره اش می کنم تا خلاص شوم.» بچه ها که نمی دانستند چه کار می کنم، هاج و واج نگاهم می کردند. پیراهن پاره پاره شده را ریختم توی سطل آشغال و با حرص در سطل را محکم بستم.
خانم دارابی، که دلش پیش من مانده بود، با یک قابلمه غذا آمد توی آشپزخانه. آن قدر ناراحت بودم که صدای در را نشنیده بودم. بچه ها در را برایش باز کرده بودند. وقتی مرا با آن حال و روز دید، نشست و کلی برایم حرف زد.
ادامه دارد...✒️
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :6⃣0⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
از فامیل و دوست و آشنا که هفت هشت تا بچه داشتند، از خانواده هایی که حسرت یک بچه مانده بود روی دلشان، از کسانی که به خاطر ناشکری زیاد بچه سالمی نداشتند. حرف های خانم دارابی آرامم می کرد. بلند شد سفره را انداخت و غذا را کشید و با اصرار خواست غذا بخورم. می گفت: «گناه دارد این بچه ها را غصه نده. پدرشان که نیست. اقلاً تو دیگر اوقات تلخی نکن.»
چند هفته ای طول کشید بالاخره با خودم کنار آمدم و به این وضع عادت کردم.
یک ماه بعد صمد آمد. این بار می خواست دو هفته ای همدان بماند. بر خلاف همیشه این بار خودش فهمید باردارم. ناراحتی ام را که دید، گفت: «این چیزها ناراحتی ندارد. خیلی هم خوشحالی دارد. خدا که دور از جان، درد بی درمان نداده، نعمت داده. باید شکرانه اش را به جا بیاوریم. زود باشید حاضر شوید، می خواهیم جشن بگیریم.»
خودش لباس بچه ها را پوشاند. حتی سمیه را هم آماده کرد و گفت: «تو هم حاضر شو. می خواهیم برویم بازار.»
اصلاً باورکردنی نبود. صمدی که هیچ وقت دست بچه هایش را نمی گرفت تا سر کوچه ببرد، حالا خودش اصرار می کرد با هم برویم بازار. هر چند بی حوصله بودم، اما از اینکه بچه ها خوشحال بودند، راضی بودم. رفتیم بازار مظفریه همدان.
ادامه دارد...
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :9⃣0⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
گفتم: «نمی روم. یا با هم برویم، یا اصلاً ولش کن. من چطور با این بچه ها بروم.»
سمیه را زمین گذاشت و گفت: «اول آبگوشتمان را بیاور که گرسنه ام. اسمت را نوشته ام، باید بروی. برای روحیه ات خوب است. خدیجه و معصومه را من نگه می دارم. تو هم مهدی و سمیه را ببر. اسم شینا را هم نوشتم.»
گفتم: «شینا که نمی تواند بیاید. خودت که می دانی از وقتی سکته کرده، مسافرت برایش سخت شده. به زور تا همدان می آید. آن وقت این همه راه! نه، شینا نه.»
گفت: «پس می گویم مادرم باهات بیاید. این طوری دست تنها هم نیستی.»
گفتم: «ولی چه خوب می شد خودت می آمدی.»
گفت: «زیارت سعادت و لیاقت می خواهد که من ندارم. خوش به حالت. برو سفارش ما را هم به امام رضا(ع) بکن. بگو امام رضا(ع) شوهرم را آدم کن.»
گفتم: «شانس ما را می بینی، حالا هم که تو همدانی، من باید بروم.»
یک دفعه از خنده ریسه رفت. گفت: «راست می گویی ها! اصلاً یا تو باید توی این خانه باشی یا من.»
همان شب ساکم را بستم و فردا صبح زود رفتیم سپاه. قرار بود اتوبوس ها از آنجا حرکت کنند. توی سالن بزرگی نشسته بودیم. سمیه بغلم بود و مهدی را مادرشوهرم گرفته بود.
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :1⃣1⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
وقتی دوباره برگشتم توی سالن، با خودم گفتم: «چه خوب، صمد راست می گوید این بچه چقدر خوش قدم است. اول که زیارت مشهد برایمان درست شد، حالا هم که ماشین. خدا کند سومی اش هم خیر باشد.»
هنوز داشتیم فیلم سینمایی نگاه می کردیم که دوباره همان خانم صدایم کرد: «خانم محمدی را جلوی در کار دارند.»
صمد ایستاده بود جلوی در. گفتم: « ها، چی شده؟! سومی اش هم به خیر شد؟!»
خندید و گفت: «نه، دلم برایت تنگ شده. بیا تا اتوبوس ها آماده می شوند، برویم با هم توی خیابان قدم بزنیم.»
خندیدم و گفتم: «مرد! خجالت بکش. مگر تو کار نداری؟!»
گفت: «مرخصی ساعتی می گیرم.»
گفتم: «بچه ها چی؟! مامانت را اذیت می کنند. بنده خدا حوصله ندارد.»
گفت: «می رویم تا همین نزدیکی. آرامگاه باباطاهر و برمی گردیم.»
گفتم: «باشد. تو برو مرخصی ات را بگیر و بیا، تا من هم به مادرت بگویم.»
دوباره برگشتم و توی سالن نشستم. فیلم انگار تمام شدنی نبود. کمی بعد همان خانم آمد و گفت: «خانم ها اتوبوس آماده است. بفرمایید سوار شوید.»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃