❤️🍃❤️
#همسرداری
دوم : هرگز، هرگز، هرگز
‼️ شما از یه همچین چیزی به هیچ نتیجه ای نمیرسید
‼️ ( یعنی گفتگو کردن با دوست و فامیل ) !
👈بنابراین دعوای زن و شوهر طبیعی است.
‼️ اما بسیار غیر طبیعی است که تمامی دوستان و اقوام و همسایه ها از این دعواهای زناشویی باخبر شوند !
👈پس نسبت به مسایل و مشکلات خود ، رازدار باشید
و فراموش نکنید که به زودی با هم آشتی خواهید کرد.
👈 آن وقت همسر شما با حرف هایی که پشت سرش زده اید موقعیت بدی در بین فامیل، دوستان و آشنایان پیدا میکند
👈 و خود شما نیز به خاطر آن که آن قدر بدگویی کرده بودید شرمنده میl شوید و رابطه رو به خطر می اندازین
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
نور حق می دمد از مشرق سجاده تو
چه شکوهی ست در این زندگی ساده تو 🍃
.
می رود از نظرش جنت و ملک و ملکوت
آنکه از روز نخستین شده دلداده تو❤️
.
.
میلاد با سعادت امام سجاد علیه السلام مبارک باد 🎊🌼
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan
❤️🍃❤️
#هردوبخوانیم
👈 در هر رابطهای، یک نفر باشید!
با پدر و مادر، فرزند؛ با خواهر و برادر، خواهر یا برادر؛ با دوست، دوست؛ با همسر، همسر؛ با فرزند، مادر یا پدر و با همکار، همکار.
👈 اگر در یک رابطه بیشتر از یک نقش بازی کنید، رابطه از دست خواهد رفت، زیرا هم طرف مقابل سردرگم خواهد شد و هم شما.
👈 خیلی از اوقات ما برای همسرمان هم مادری و یا پدری میکنیم و هم همسری، در حالیکه این دو نقش با هم متفاوتند.
⏪ خانمی میگوید: «نمیتوانم از خانه بیرون بروم چون همسرم تنهاست».
⏪ آقایی میگوید: «به خانمم میگویم من خودم هر جا خواستی بروی با ماشینم میبرمت، تنهایی نرو». خانم دیگری به دختر نوجوانش میگوید: «من بهترین دوستت هستم، هر اتفاقی میافتد بمن بگو».
✍ هر نقشی تعریف خودش را دارد، این سر در گمی نقش در روابط ما تنش ایجاد کرده و آنها را تخریب میکند.
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
#تولد_دوباره
#بی_تو_هرگز
#قسمت_چهل_و_هفتم : سومین پیشنهاد
علی اومد به خوابم😴 ... بعد از کلی حرف، سرش رو انداخت پایین ...
- ازت درخواستی دارم 😔... می دونم سخته اما رضای خدا در این قرار گرفته ... به زینب بگو سومین درخواست رو قبول کنه... تو تنها کسی هستی که می تونی راضیش کنی ...
با صدای زنگ 📢ساعت از خواب پریدم ... خیلی جا خورده بودم... و فراموشش کردم ... فکر کردم یه خواب همین طوریه😐 ... پذیرش چنین چیزی برای خودم هم خیلی سخت بود😖 ...
چند شب گذشت ... علی دوباره اومد ... اما این بار خیلی ناراحت ...
- هانیه جان ... چرا حرفم رو جدی نگرفتی؟😕 ... به زینب بگو باید سومین درخواست رو قبول کنه ...
خیلی دلم سوخت ...
- اگر اینقدر مهمه خودت بهش بگو😑 ... من نمی تونم ... زینب بوی تو رو میده 😓... نمی تونم ازش دل بکنم و جدا بشم ... برام سخته ...
با حالت عجیبی بهم نگاه کرد ...
- هانیه جان ... باور کن مسیر زینب، هزاران بار سخت تره😣 ... اگر اون دنیا شفاعت من رو می خوای ... راضی به رضای خدا باش ...
گریه ام گرفت😭 ... ازش قول محکم گرفتم ... هم برای شفاعت، هم شب اول قبرم ... دوری زینب برام عین زندگی توی جهنم بود😢 ... همه این سال ها دلتنگی و سختی رو ... بودن با زینب برام آسون کرده بود ...
حدود ساعت یازده از بیمارستان 🏨برگشت ... رفتم دم در استقبالش ...
- سلام دختر گلم😊 ... خسته نباشی ...
با خنده☺️، خودش رو انداخت توی بغلم ...
- دیگه از خستگی گذشته ... چنان جنازه ام پودر شده که دیگه به درد اتاق تشریح هم نمی خورم ... یه ذره دیگه روم فشار بیاد توی یه قوطی کنسرو هم جا میشم😁 ...
رفتم براش شربت بیارم ... یهو پرید توی آشپزخونه و از پشت بغلم کرد ...
- مامان گلم ... چرا اینقدر گرفته است؟😉 ...
ناخودآگاه دوباره یاد علی افتادم ... یاد اون شب که اونطور روش رگ گرفتن رو تمرین کردم😞 ... همه چیزش عین علی بود ...
- از کی تا حالا توی دانشگاه، واحد ذهن خوانی هم پاس می کنن؟ ...
خندید😄 ...
- تا نگی چی شده ولت نمی کنم ...
بغض گلوم رو گرفت ...
- زینب ... سومین پیشنهاد بورسیه از طرف کدوم کشوره؟😔...
دست هاش شل شد و من رو ول کرد ...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
┊ ┊ ┊ ┊
┊ ┊ ┊ 🌸
┊ ┊ 🌸
┊ 🌸
🌸
ســـــ🌸ــــلام
صبحتـون قشنگــــــــــ🌸
آدیـنـه تـــون شـــااااد شـــاااد 🌸
🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan
اخرین جمعه ۹۹ تون بی نظیر
تنها 1 روز ماننده تا پایان سال
امروز برای تک تک تون
از خدا میخوام🌷🍃
پایان سال 1399
پایان تمام ناکامی ها
پایان ناخوشی ها
پایان بی کاری ها
پایان غم ها و🌼🍃
پایان تمام مشکلات تون باشه
آخرین جمعه سال است کجایی آقا
🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan
❤️🍃❤️
#رازهای_زنانه
تعادل رو توی #محبت به همسرتون حفظ کنید، ❤️😇
مبادا از فرط عشق به حدی قربون صدقهاش برید
که حوصلهاش رو سر ببرید.
این روش تون باعث میشه #محبتتون براش تکراری و غیر جذاب بشه..
@hamsardarry 💕💕💕
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
❤️🍃❤️
#هردوبدانیم
همیشه چیزهایی که در همسرتان #دوست_دارید
را به او بگویید
چیزهایی که در شما ایجاد #غرور میکند،
#تواناییها و #نقاط_قدرت او
ایجاد یک #رابطه_عاشقانه❤️
فقط یک #پیوند_درونی نیست.
@hamsardarry 💕💕💕
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
#تولد_دوباره
#بی_تو_هرگز
#قسمت_چهل_و_هشتم : کیش و مات
دست هاش شل و من رو ول کرد ... چرخیدم سمتش ... صورتش بهم ریخته بود😣 ...
- چرا اینطوری شدی؟ ...
سریع به خودش اومد ... خندید 😊 و با همون شیطنت، پارچ و لیوان رو از دستم گرفت ...
- ای بابا ... از کی تا حالا بزرگ تر واسه کوچیک تر شربت میاره😉 ... شما بشین بانوی من، که من برات شربت بیارم خستگیت در بره ... از صبح تا حالا زحمت کشیدی😌 ...
رفت سمت گاز ...
- راستی اگه کاری مونده بگو انجام بدم ... برنامه نهار چیه؟... بقیه اش با من😊 ...
دیگه صد در صد مطمئن شدم یه خبری هست ... هنوز نمی تونست مثل پدرش با زیرکی، موضوع حرف رو عوض کنه ... شایدم من خیلی پیر و دنیا دیده شده بودم ...
- خیلی جای بدیه؟😣 ...
- کجا؟ ...
- سومین کشوری که بهت پیشنهاد بورسیه داده ...
- نه ... شایدم😕 ... نمی دونم ...
دستش رو گرفتم و چرخوندمش سمت خودم ...
- توی چشم های من نگاه کن و درست جوابم رو بده ... این جواب های بریده بریده جواب من نیست😐 ...
چشم هاش دو دو زد ... انگار منتظر یه تکان کوچیک بود که اشکش سرازیر بشه😢 ... اصلا نمی فهمیدم چه خبره ...
- زینب؟ ... چرا اینطوری شدی؟ ... من که ...
پرید وسط حرفم ... دونه های درشت اشک از چشمش سرازیر شد😭 ...
- به اون آقای محترمی که اومده سراغت بگو ... همون حرفی که بار اول گفتم ... تا برنگردی من هیچ جا نمیرم ... نه سومیش، نه چهارمیش ... نه اولیش ... تا برنگردی من هیچ جا نمیرم 😭...
اینو گفت و دستش رو از توی دستم کشید بیرون ... اون رفت توی اتاق ... من، کیش و مات ... وسط آشپزخونه ...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
مولای من،
آخرین جمعه قرن هم گذشت💔
آقا جان حداقل تا وقتی که زنده ایم
بیا تا بتونیم دوران شما رو هم درک کنیم...
#اللهمعجللولیکالفرج 💙
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan