#فنجانی_چای_باخدا ✨🍮🍮
#قسمت_21
ناگهان سکوت کرد..
تا به حال، نگاهِ پر آه دیده اید؟؟ من دیدم، درست در مردمک چشمهای مشکی صوفی..
چه دروغ عجیبی بود قصه گویی هایِ این زن.. دروغی سراسر حقیقت که من نمی خواستمش..
به صورتم زل زد ( ازدواج کردی؟؟ ) سر تکان دادم که نه..
لبخند زد. چقدر لبهایش سرما داشت.. هوا زیادی سرد نبود؟؟
ابرویی بالا انداخت و پر کنایه رو به عثمان ( فکر کردم با هم نامزدین.. آنقدر جان فشانی واسه دختری که برادرش دانیاله و خودش تصمیم داره که همرزم داداشش بشه، زیادی زیاد نیست؟)
عثمان اخم کرد.. اخمی مردانه ( من دانیال رو نمیشناسم، اما سارا رو چرا.. و این ربطی به نامزدی نداره.. یادت رفته من یه مسلمونم؟؟ اسلام دینِ تماشا نیست.. )
رنگ نگاه صوفی پر از خشم و تمسخر شد ( اسلام؟؟ کدوم اسلام؟؟ منم قبلا یه مسلمون زاده بودم، مثل تو.. ساده و بی اطلاع.. اما کجای کاری؟؟ اسلام واقعی چیزیه که داعش داره اجرا میکنه.. اسلام اصیلِ ۱۴۰۰ سال قبل، اسلامِ دانیال و فرمانده هاشه.. تو چی میدونی از این دین، جز یه مشت چرندیات که عابدهای ترسو تو کله ات فرو کردن.. اسلام واقعی یعنی خون و سربریدن..)
صوفی راست میگفت.. اسلام چیزی جز وحشی گری و ترس نشانم نداد..
خدا، بزرگترین دروغ بشر برای دلداری به خودش بود.
عثمان با لبخندی بی تفاوت، بدون حتی یک پلک زدن به چشمان صوفی زل زد ( حماقت خودتو دانیال و بقیه دوستانتو گردن اسلام ننداز.. اسلام یعنی محمد(ص) که همسایه اش هرروز روده گوسفند رو سرش ریخت اما وقتی مریض شد، رفت به عیادتش.. اسلام یعنی دخترایی که به جای زنده به گوری، الان روبه روی من نشستن.. اسلام یعنی، علی که تا وقتی همسایه اش گرسنه بود، روزه اشو باز نمیکرد.. اسلام یعنی حسن که غذاشو با سگ گرسنه وسط بیابون تقسیم کرد.. من شیعه نیستم، اما اسلام و بهتر از رفقای داعشیت میشناسم.. تو مسلمونی بلد نیستی، مشکل از اسلامه؟؟)
صوفی با خنده سری تکان داد ( خیلی عقبی آقا.. واسم قصه نگو.. عوضی هایی مثه تو، واسه اسلام افسانه سرایی کردن.. تبلیغات میدونی چیه؟؟ دقیقا همون چرندیاتی که از مهربونی محمد و خداش تو گوش منو تو فرو کردن.. چند خط از این کتاب مثلا آسمونیتون بخوون، خیلی چیزا دستت میاد.. خدایی که تمام فکر و ذکرش جهنمه به درد من نمیخوره.. پیشکش تو و احمقایی مثله تو..)
پدر من هم نوعی داعشی بود.. فقط اسمش فرق داشت.. مسلمانان همه شان دیوانه اند..
صوفی به سرعت از جایش بلند شد.. چقدر وحشت زده ام کرد؛ صدایِ جیغِ پایه ی صندلیش..
و من هراسان ایستادم ( صوفی.. خواهش میکنم، نرو.. )
چرا صدایش کردم، مگر باورم نمیگفت که دروغ میگوید..
اما رفت..
ادامه دارد ....
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨
🌸ســــــلام
🎋به این سه شنبه خوش آمدید
🎋یه روز خوب یه حس خوب
🌸یه تن سالم
🎋یه روح آرام و بزرگ
🌸آرزوی قلبی من براى شما
🌸 #سلام_صبحتـون_سرشـار_از_زیبـایی
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹رسول اكرم صلى الله عليه و آله:
اِنَّ البَيتَ اِذا كَثُرَ فيهِ تِلاوَةُ القُرآن
ِ كَثُرَ خَيرُهُ
وَ اتَّسَعَ اَهلُهُ
وَ اَضاءَ لاَهلِ السَّماءِ
كَما تُضى ءُ نُجومُ السَّماءِ لاَهلِ الدُّنيا؛
🌻خانه اى كه در آن قرآن فراوان خوانده شود
🌷خير آن بسيار گردد
🌷و به اهل آن وسعت داده شود
🌷 و براى آسمانيان بدرخشد
🌷چنان كه ستارگان آسمان براى زمينيان مى درخشند.
📚كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص610
http://eitaa.com/joinchat/896860162C815a5bd76b
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#خانمهابخوانند
‼️یکی از بزرگترین اشتباهات زنانه در زندگی مشترک
👈ایفای نقش مادرانه در قبال مرد است!
‼️اولین قربانی چنین سوءرفتاری ، عشق خواهد بود ...
⏪برای #شوهرانتان
⏪همســـــــــــ👩❤️👨ـــــــــری کنید
❌ نه مـــــــــ👩👦ــــــــــادری
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#اخلاق_همسرداری
❣مردی صبح از خواب بیدار شد و با همسرش صبحانه خورد و لباسش را پوشید و برای رفتن به کار آماده شد
هنگامی که وارد اتاقش شد تا کلیدهایش را بردارد گرد و غباری زیاد روی میز وصفحه تلویزیون دید.
به آرامی خارج شد وبه همسرش گفت: دلبندم ،کلیدهایم را از روی میز بیاور
زن وارد شد تا کلید ها را بیاورد دید همسرش با انگشتانش وسط غبارهای روی میز نوشته " یادت باشه دوستت دارم "
و خواست از اتاق خارج شود صفحه تلویزیون را دید که میان غبار نوشته شده بود " امشب شام مهمون من "
زن از اتاق خارج شد و کلید را به همسرش داد و به رویش لبخند زد
انگار خبر میداد که نامه اش به او رسیده
این همان همسر عاقلیست که اگر در زندگی مشکلی هم بود، مشکل را از ناراحتی و عصبانیت به خوشحالی و لبخند تبدیل میکند
❌هیچوقت با حالت دستوری با افراد خانواده تان صحبت نکنید
✍ #کپی_فقط_با_ذکرلینک
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#خانمهابخوانند
🤭"ای کاش #زن_زندگیام این #رازها را میدانست!"
5⃣ به خانوادهام احتـــ🙏ـــــرام بگذار.
👈 زمانی که #عصبانی میشوم،
✍سعی کن صبور باشی.
⛔️هرگز تصور نکن از قبل درباره هر حرفی که به تو میزنم فکر کردهام.
‼️ از این رو، مرا سرزنش نکن
❓ چرا حرفی زدهام که تو را عصبانی کرده است.
♨️ نزد خانواده خودم و خانواده خودت و دوستانم از من بد گویی نکن.
👈 بیشتر مسایلی که بین من و تو میگذرد
محـــــــ🤫ـــــــــرمانه است؛
‼️ قرار نیست دیگران از آن مطلع باشند.
✍ #کپی_فقط_با_ذکرلینک
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
#فنجانی_چای_باخدا ✨🍮🍮
#قسمت_22
دستم را از میان انگشتان گرم عثمان بیرون کشیدم و به سرعت به دنبال صوفی دویدم..
و صدای عثمان که میگفت (مراقب باش.. صبر کن خودم برمیگردونمش..)
اما نمیشد.. صوفی مثل من بود.. و این مسلمانِ ترسو ما را درک نمیکرد..
چقدر تند گام برمیداشت (صوفی.. صوفی.. وایستا.. ) دستش را کشیدم..
عصبی فریاد زد (چی میخواین از جون من.. دیگه چیزی ندارم.. نگام کن.. منم و این یه دست لباس..)
دلم به حالش سوخت.. مردن، دفن شدن در خاک نیست، همین که چیزی برای از دست دادن نداشته باشی، یعنی مردی.. صوفی چقدر شبیه من بود.. اسلام و خدایش، او را هم به غارت برد..و بیچاره چهل دزدِ بغداد که جورِ خدای مسلمانان را هم میکشیدند در بدنامی..
(صوفی.. وقتی داشتن خوشبختی رو تقسیم میکردن، خدای این مسلمونا منو سرگرم بازیش کرد..
منم عین تو با یه تلنگر پودر میشم.. میبینی؟! عین هم هستیم.. هر دو زخم خورده از یک چیز.. فقط بمون، خواهش میکنم..)
چقدر یخ داشت چشمانش( تو مگه مثه داداشت یا این مردک عثمان، مسلمون نیستی؟؟)
سر تکان دادم ( نه.. نیستم.. هیچ وقت نبودم.. من طوفانِ بدون خدا رو به آرامشِ با خدا ترجیح میدم..)
خندید، بلند.. ( چقدر مثله دانیال حرف میزنی.. خواهرو برادر خوب بلدین با کلمات، آدمو خام کنید..)
راست میگفت، دانیال خیلی ماهرانه کلمات را به بازی میگرفت، درست مثل زندگی من و صوفی..
پس واقعا او را دیده بود..
با هم برگشتیم به همان کافه ومیز..
عثمان سرش پایین و فکرش مشغول. این را از متوجه نشدنِ حضورم در کنارش فهمیدم.
هر دو روی صندلی های چوبی و قهوه ایمان نشستیم. و عثمان با تعجب سر بلند کرد..
عذرخواهی، از صوفی انتظارِ عجیب و دور از ذهنی بود.. پس بی حرف از جایش بلند شد و فنجان ها را جمع کرد (براتون قهوه میارم..)
نگاهش کردم. صورت جذابی داشت این مسلمانِ ترسو. چرا تا به حال متوجه نشده بودم؟ ذهنِ درگیرش را از چشمانش خواندم و او رفت.
صوفی صدایش را جمع کرد و به سمتم خم شد ( دوستت داره؟؟). و من ماندم حیران که درباره چه کسی حرف میزند..
( عثمانو میگم.. نگو نفهمیدی، چون باور نمیکنم..)
نگاهش کردم( خب من دوستشم..) اما من هیچ وقت دوستانم را دوست نداشتم.
صاف نشست و ابرویی بالا انداخت (هه.. به دانیال نمیخورد که خواهری به ساده گی تو داشته باشه.. فکر میکنی واسه چی منو از اونور دنیا کشونده اینجا.. فقط چون دوستشی؟؟)
او چه میگفت؟؟
ادامه دارد…
‼️ #کپی_فقط_با_ذکرلینک
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
خدایا 🙏
در این واپسین روزهای ماه مبارک رمضان 🌙
توانم ده تا دوست بدارم بی چشمداشت✨
و بفهمم دیگران را حتی اگر نفهمند مرا✨
هر کجا نفرتی هست، عشــــــق باشم💞
هر کجا زخمی هست، مــــرهم باشم😇
هر کجا تردیدی هست، ایمان باشم🙏
هر کجا ناامیدی هست، امیــد باشم🌹
#سلام_صبحتون_بخیر🌸🍃🌸
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan
#روایت_تربیتی
💠 امام على عليه السلام:
♥️بالإحْسانِ تُمْلَكُ القُلوبُ؛
❣با نيكى كردن، دلها تصرّف مىشود.
📚 غررالحكم حدیث ۴۳۳۹
http://eitaa.com/joinchat/897908738C30a1928237
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#سیاستهای_همسرداری
✍چیزی که یک #مرد میخواهد
یک "همـــــــــ👩❤️👨ـــــــــــدم" است.
✍و چیزی که یک #زن میخواهد
"امنیـــــــــ💪ــــــــــت بی پایان" است.
✍ #کپی_فقط_با_ذکرلینک
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#خانمهابخوانند
🤭"ای کاش #زن_زندگیام این #رازها را میدانست!"
6⃣ مرا در #تصمیم_گیریهایت دخالت بده.
✍وقتی #نظـــــــــــــــــــرم را میپــــــــــــــــــــرسی
#احســــــــــــــــــــــــــاس
#ارزنــــــــــــــــــــــــدگی میکنم.💪
👌سعی کن هر وقت به #وجـــــــــــــــــــــــــــودت_نیازداشتم
😍در دستــــــــــــــرس باشی...😍
✍خواستهها و روحیاتم را
💝 #درکـــــــــــــــــــــــــ_کن
💝 #درکـــــــــــــــــــــــــ_کن
💝 #درکـــــــــــــــــــــــــ_کن
✍ #کپی_فقط_با_ذکرلینک
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕