❤️🍃❤️
#مردان_بدانند
👈مرد #ستون_خانواده است
👌و مهم ترین نقش او ایجاد
#امنیت و #حمایت است.
⏪رفاه روانی مهم ترین خواسته زن از مرد است؛
✍ بنابراین شما باید #شوهری باشید که به همسرتان
#حس_امنیت می دهید.
@hamsardarry 💕💕💕
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
❤️🍃❤️
#همسرداری
یکی از رایج ترین اشتباهاتی که مرد مرتکب می شود این است که؛
‼️ احساسات و نیازهای همسرش را دست کم می گیرد.
✨و به کار و فرزندانش بیشتر اهمیت می دهد.
@hamsardarry 💕💕💕
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
#فنجانی_چای_باخدا ✨🍮🍮
#قسمت_45
آن شب در مستی و گیجیم، یان مرا به خانه رساند. وقتی قصد پیاده شدن از ماشین را داشتم مانعم شد ( اجازه بده تا بازم به مادرت سر بزنم..) نگاهش کردم ( عثمان یه کلید داره..) خنده روی لبهایش نشت ( در مورد حرفهام فکر کن.. یه سفر تفریحی نمیتونه زیاد بد باشه..) آن شب تا خود صبح از فرط درد معده و تهوع به خود پیچیدم و دراین بین حرفهای یان در ذهنم مرور میشد.. شاید یک سفر تفریحی زیاد هم نمیتوانست بد باشد.. هر چند که ایران برایم مساوی بود با جهنمی پر از مسلمانِ خدا زده..
چند روزی از آن ماجرا گذشت و من با خودم کنار نمیآمدم. پس به رودخانه پناه بردم. تنها جایی که صدای خنده هایم را کنار دانیال شنیده بود. نمیتوانستم تصمیم بگیرم. ترس و تنفر از ایران، پاهای رفتنم را بسته بود. پشت نرده ها رو به رودخانه ایستادم. فکری بچه گانه به ذهنم خطور کرد. من و دانیال هر گاه سر دوراهی گیر میافتادیم و نمیدانستیم چه کنیم.
هر یک در گوشه ای میایستادیم دستمانمان را از هم باز میکردیم و با چشمان بسته آرام آرام دستمانمان را به هم نزدیک میکردیم. اگر تا سه مرتبه سر انگشت اشاره دو دستمان به هم میخورد شک مان را عملی میکردیم. اینبار هم امتحان کردم اما تنها..
هر سه مرتبه دو انگشت اشاره ام به یکدیگر برخورد کرد. پس باید میرفتم.. به ایران.. کشور وحشت و کشتار..
نفسی از عطر رودخانه در ریه هایم پر کردم و راهی خانه شدم..
ماشین یان جلوی در پارک بود. حتما عثمان هم همراهیش میکرد. بی سرو صدا، وارد خانه شدم. صدایشان از آشپزخانه میآمد.. گوش تیز کردم. باز هم جر و بحث ( یان.. تو حق نداشتی چنین غلطی کنی.. قرار ما این نبود.. ) صدای یان همان آرامش همیشگی اش را داشت ( من با تو قرار نداشتم.. ما اومدیم اینجا تا به این مادرو دختر کمک کنیم.. نه اینکه مراسم عروسی تو رو برگزار کنیم..) صدای نفسهای تند و عصبی عثمان را میشنیدم ( یان.. میشه خفه شی؟؟ )
لبخند گوشه ی لبِ یان را از کنار در هم میتوانستم تصور کنم (عذر میخوام نمیشه.. میدونی، الان که دارم فکر میکنم میبینم اون سارا بیچاره در مورد تو درست فکر میکرد.. حق داشت که میگفت اگه کمکی بهش کردی، فقط و فقط به خاطر علاقه ی احمقانه ات بوده.. )
صدای شکستن چیزی بلند شد. پشت دیوار ایستادم. حالا در تیررس نگاهم قرار داشتند. عثمان، یانِ اسپرت پوش را به دیوار چسبانده بود و چیزی را از لای دندانهای پیچ شده اش بیان میکرد (دهنتو ببند یان.. ببند.. من هیچ وقت به خاطر علاقم به سارا کمک نکردم..) یان یقه اش را آزاد کرد ( اما سارا اینطور فکر نمیکنه) . عثمان دستی به صورتش کشید و روی صندلی نشست ( اشتباه میکنه.. هر کس دیگه ای هم بود کمکش میکردم.. یان تو منو میشناسی، میدونی چجور آدمیم..
ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨
🌸سلامی گرم
🕊در طلوعی زیبا
🌸تقدیم شما مهربانان
🌸سلامی به زیبایی عشق
🕊و به لطافت دل مهربانتون
🌸آرزومیکنم
🕊پنجـره دلتـون
🌸همیشه رو
🕊به خوشبختی باز بشه
#سلام صبح اولین روز هفته تون بخیر🕊🌸
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
🌹امام على عليه السلام:
ثلاثٌ يُوجِبْنَ المَحبَّةَ
حُسنُ الخُلقِ
و حُسنُ الرِّفقِ
و التَّواضُعُ
💠سه خصلت موجب جلب
محبّـــــ❤️ــــت مى شود:
✔️خوش خويى😊
✔️ملايمت 😇
✔️و فروتنى😌
📚غررالحكم حدیث4684
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan
❤️🍃❤️
#همسرداری
👌🏻 #حوصله و #بردباری در زندگی زناشویی
از اهمیت خاصی برخوردار است.
👈همیشه در برخورد با همسرتون
چند ثانیه #مکث_کنید
و تا بعدا پشیمون نشید...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
⏪ گام اول در #حل_اختلافات_زناشویی
و #مشکلات چیست؟
به این مثال توجه کنید👇
تصور کنید در خیابان دارید راه میرید و سنگی از آسمان جلوی پای شما می افته
به دو شیوه میتوان به اون حادثه نگاه کنید.
👇
1⃣خدایا چرا این سنگ جلوی پای من افتاد
و چرا دیگران نه و چرا همه بلاها باید سر من بیاد بین این همه آدم فقط من!!!
⬅️نتیجه این شیوه فکردن من را به انسانی دارای #شخصیت_مضطرب_ناامید و #اندوهگین تبدیل میکنه.
2⃣خداروشکر که سنگ تو سر من نخورد واگر خورده بود ممکن بود ضربه مغزی شوم و این حادثه به خیر گذشت.
⬅️نتیجه این شیوه فکر کردن این میشه که من را به انسانی دارای #شخصیت_عادی و حتی #امیدوار تبدیل میکنه
✍پس عزیزان همانطور که دیدید حادثه سنگ افتادن از آسمان و سایر حوادث باعث #شکل_گیری_شخصیت ما نمیشن
👈 بلکه شیوه فکر کردن ما به این حوادث #شخصیت ما رو میسازه
✍یعنی مشکلات باعث نمیشه ما شخصیتی بدبخت و بیچاره و مضطرب و اندوهگین و درعذاب باشیم‼️
👌 بلکه نوع نگاه ما به این پدیده ها ما رو این شکلی میکنه
✍ #کپی_فقط_با_ذکرلینک
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#سیاست_همسرداری
#مجردهابخوانند
✍قدیم به #همسر میگفتند #جفت. 👞👠
مثلا در یک ازدواج خوب میگفتند فلانی #جفتش را پیدا کرد؛ 👞👠
یا در یک ازدواج بد میگفتند فلانی #جفتش نبود.👞👠
⏪بهترین ملاک برای ازدواج خوب یا بد #جفت_بودن 👞👠
#زن و #شوهر با هم بود.
مولانا در دفتر اول مثنوی گفتگویی بین یک زن و مرد عرب را روایت میکند که خیلی شیرین است.
📚 او میگوید در ازدواجی که طرف مقابل #جفت تو نباشد👞👠
‼️نه تنها تو در واقع همسر نداری و همسرت را از دست داده ای؛
‼️بلکه، از آن بدتر، خودت را هم از دست میدهی.
✍درست مثل #یک_جفت_کفش👢👠 که
🔻 اگر یک لنگه اش تنگ باشد👞
🔻 آن یکی لنگه هم تباه میشود 👞
و به درد نخواهد خورد:
#جفت_مايي #جفت بايد هم صفت
تا برآيد کارها با مصلحت
#جفت بايد بر مثال همدگر
در دو #جفت کفش و موزه در نگر
گر يکي کفش از دو تنگ آيد به پا
هر دو #جفتش کار نايد مر ترا
#جفت در يک خرد، وان ديگر بزرگ
#جفت شير بيشه ديدي هيچ گرگ
در #ازدواجها و #دوستیها و
#شراکتهایتان بیشتر دقت کنید..
🌷🌷🌷
⛔️ #کپی_ممنوع
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
1400-02-29(tarashion).mp3
12.39M
❤️🍃❤️
📽کلیپ
#هنر_بهتر_زیستن
( تلاش در جهت بهبود روابط خانواده )
#استاد_تراشیون
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
تنها دارایی ❣
دلنشین منی ...😍😘💕❣💕
http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1
😍😍😍
❤️🍃❤️
🔵 نیازهای مردان در زندگی مشترک :
یک شریک جنسی خوب
یک همدم اهل تفریح
یک همسر جذاب
یک منزل دنج و آرام
تحسین
احترام
اعتبار
همکاری
پذیرش
یک همسر حمایت کننده ومشوق
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
#فنجانی_چای_باخدا ✨🍮🍮
#قسمت_46
اصلا مگه هالیووده که با یه نگاه عاشق شم.. کمکش کردم، چون تنها بود.. چون مثه من گمشده داشت.. چون بدتر از من سرگردونو عاجز بود.. یه دختر جوون که میترسیدم از سر فشار روحی، بلایی سر خودش بیاره.. که اگه نبودم الان یه جایی تو سوریه و عراق بود.. اولش واسم مثه هانیه و سلما و عایشه بود.. اما بعدش نه.. کم کم فرق پیدا کرد.. یان من حیوون نیستم.. بفهم..)
دلم به حال عثمان سوخت.. راست میگفت، اگر نبود، من هم به سرنوشتی چون هانیه و صوفی دچار میشدم..
آرام و پاورچین به سمت در رفتم و با باز وبسته کردنش، یان وعثمان را از آمدنم آگاه کردم. یان از آشپزخانه بیرون آمد و با صورت خندانش سلام کرد و حالم را پرسید. با کمی تاخیر عثمان هم آمد اما سر به ریز و بی حرف. نزدیکم که رسید بدون ایستادن، سلامی کرد و از خانه خارج شد.. ناراحت بود.. حق هم داشت..
یان سری تکان داد ( زده به سرش.. بشین، واسه خودمون قهوه درست کرده بودم . الان برای توام میارم.. نوک بینی ات از فرط سرما سرخ شده..) با فنجانی قهوه رو به رویم نشست ( خب.. تصمیم تو گرفتی؟ ) به صندلی تکیه دادم ( میرم ایران..) لبخند روی لبهایش نشست و جرعه ایی از قهوه ای نوشید ( این عالیه.. انگار باید یه فکری هم به حال عثمان کنم.. )
سکوت کرد.. ( حرفهاشو شنیدی؟؟ دیدی در موردش اشتباه فکر میکردی؟؟ )
تعجب کردم. او از کجا میدانست. با لبخند به صورتم خیره شد (وقتی گوش وایستاده بودی دیدمت… یعنی پات از کنار دیوار زده بود بیرون.. مامانت میدونه با کفش میای داخل؟؟ )
یان زیادی باهوش بود و این لحن بامزه اش برایم جالب ..
آن شب از تصمیم برای سفر به ایران گفتم و یان قول داد تا کمکم کند..
پس عزم سفر کردم..
بی توجه به عثمان و احساسش…
انگار مهربانی عثمان واگیر دار بود و هر انسانی در همنشینی با او، دچارش میشد. این را از محبتهای یان فهمیدم وقتی چند روز متوالی تمام وقتش را صرف مهیا کردنِ مقدمات سفرمن و مادر به ایران کرد. و در این بین خبری از عثمان نبود. نه تماس… نه ملاقات.. و من متوجه شدم که مردها کودکترین، کودکان جهانند..
مدتی بعد همه ی کارها انجام شد و من و مادر برای پرواز به ایران بی خداحافظی از عثمان، همراه با یان به فرودگاه رفتیم..
در مسیر فرودگاه، ترسی در دلم زبانه میکشید.. بهایِ سلامتی مادر زیادی سنگین بود.. دل کندن ازامنیت و آرامش.. بریدن از خاطرات.. جدا شدن از رودخانه و میله های یخ زده اش.. و پریدن در گردابی، داعش مسلک به نام ایران.. کلِ داشته هایم در زنی میانسال به نام مادر خلاصه میشد که آن هم جز احساس دِین، برایم هیچ ارزشی نداشت.
ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
هر بامداد
تا نور مهر می دمد از کوه های دور
من بال می گشایم، چابک تر از نسیم پیغام صبح دم را
با شعرهای روشن پرواز می دهم
انبوه خفتگان را
با نغمه های شیرین پرواز می دهم✨
#سلام صبحتون بخیر🌸
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan
🌹امام على عليه السلام:
المَعذِرَةُ
بُرهانُ العَقلِ
عـــــــــــ🙏ـــــــذرخواهى
دليل خــــــــ🔰ـــــــردمندى است
📚عيون الحكم والمواعظ، صفحه 35
🍃🍃🍃
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#آقایان_بخوانند
✍سه #نیازاساسی زنان:
1- زنان نیازمندند
#احساس_امنیت کنند.
2- آنها نیاز دارند
#ارزشمند تلقی شوند.
3- لازم است احساس کنند که
#ارتباط_خوبی برقرار کرده اند.
@hamsardarry 💕💕💕
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
❤️🍃❤️
#همسرداری
برای همسرتان #جذابیتهای
❣ رفتاری
❣ و کلامی
❣و ظاهری
داشته باشید.
‼️لازم نیست زیباترین باشید
✅اما همیشه #بهترین خودتان باشید...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ «امام صادق »
به مناسبت شهادتِ
امام صادق علیه السلام
🔰با نوای علی فانی
خدایا🙏
به حرمت امام صادق (علیه السّلام)
دل هایمان را به اهل بیت گره بزن
قلبمان را به مهربانی گره بزن
روحمان را به آرامش گره بزن و
زندگیمان را گره بزن به
محبت و عاقبت بخیری🙏
شهادت جانسوز
امام جعفر صادق علیه السّلام تسلیت باد 🏴🖤
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan
#فنجانی_چای_باخدا ✨🍮🍮
#قسمت_47
حالا بیشتر از هر وقت دیگر دلم برای سرما ونم نم باران تنگ میشد و شاید قهوه های تلخ عثمان، پشتِ شیشه های باران خورده ی کافه ی محل کارش، که حماقت دانیال فرصت نشان دادنش را از من گرفت..
در سالن فرودگاه منتظر بودیم و یان با آن کت و شلوار اتو کشیده اش، مدام موارد مختلف را متذکر میشد. از داروهای مادر گرفته تا مراجعه به آموزشگاه زبان یکی از دوستانش در ایران،برای تدریسِ زبان آلمانی و پر شدن وقت.. بیچاره یان که نمیدانست، نمیتوانم بیشتر از چند کلمه فارسی حرف بزنم و برایم خوابِ آموزش دیده بود..
حسی گنگ مرا چشم به راه خداحافظی با عثمان میکرد و من بی تفاوت از کنارش رد میشدم. درست مانند زندگیم..
درمیان پرچانه گی های یان، شماره ی پروازمان خوانده شد.. لرزیدم نه از سرما.. لرزیدم از فرط ترس.. از ایرانی که دیگر عثمان و یانی در آن نداشتم.. و عثمانی که به بدرقه ام نیامد..
با قدمهایی لرزان آرام آرام، صدایِ شاید آخرین گامهایم را روی خاک آلمان مرور میکردم. اینجا سرزمین من بود و انگار مادر دوست نداشت که بفهمد.. من اینجا دانیال را داشتم، حداقل خاطرات شیرینش را.. و من همیشه مجبور بودم..
نفسهایم را عمیقتر کشیدم.. باید تا چند ساعت هوا برای امنیت ذخیره میکردم. امنیتی که با ورود به هواپیما دیگر نداشتم.
صدایی مردانه، نامم را خواند (سارا.. سارا..) عثمان بود.. شک نداشتم.. سر چرخاندم. کاپشن چرم و قهوه ایی رنگش از دور نظرم را جلب کرد. یان ایستاده لبخند زد (بالاخره اومد.. پسره ی لجباز..)
عثمان قدمهایش تند و نفسهایش تندتربود ( فکر کردم پرواز کردین.. خیلی ترسیدم .. ) کاش بالی داشتم تا آرزوی قدم زدن را به دل زمین میگذاشتم..
یان با همان لبخند کنج لبش به سمتم آمد ( بلیطا رو بده من.. منو مادر ردیفش میکنیم تا تو بیای..)
دوست نداشتم با عثمان تنها بمانم اما چاره ای نبود. بی حرف نگاهش کردم. چشمانش چه رنگی بود؟؟ هیچ وقت نفهمیدم.. زبان به روی لبهایش کشید ( تصمیمتو گرفتی؟؟ میخوای بری؟) با مکث، سری به نشانه ی تایید تکان دادم. لبهایش را جمع کرد (پس اینکه بگم نرو، بی فایده ست، درسته؟) و من فقط نگاهش کردم..
او در مورد من چه فکر میکرد؟ به چه چیزی دلبسته بود؟ دلم به حالش می سوخت.. دستی به چانه اش کشید (پس فقط میتونم بگم، سفر خوبی داشته باشی..) سری تکان دادم وعزم رفتن کردم که صدایم زد ( سارا..) ایستادم. در مقابلم قرار گرفت.. صورت به صورت ( هیچ وقت به خاطر علاقه ای که بهت داشتم، کمکت نکردم.. ) استوار نگاهش کردم (میدونم..) لبخند زد با لحنی پر مِن مِن ( سا..سارا.. من.. من واقعا دوستت دارم.. اگه مطمئن شم که توام…) حرفش را بریدم سرد و بی روح (تو فقط یه دوست خوبی.. نه بیشتر..)
ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨
سلااااااام 😊✋
صبح بخیر دوست خوبم ☕😊🍀
سلامی به زیبایی عشق💚
به طراوت لبخند😊
به روشنایی خورشید☀️
به سبزی غزل🍀
به رایحه مریم و شب بو🌼🍀
به شما دوستان گلم 🍀
#سلام_صبحتون_پر_از_عطر_خدا 💚🌼💚
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
💚از امام صادق عليه السّلام سوال شد:
🍃شخصی که سخنان شما را نشر مي دهد
و آن را در دل شيعيان استوار مي کند،
افضل است يا شخصی که
فقط عبادت را پیشه کرده است🍃
💚حضرت فرمودند:
🍃آن که سخنان ما را نشر دهد
و آن را در دل شیعیان استوار سازد
از هزار عابد برتر است.✅
📗اصول کافی/ج۱/ص۳۳/ح۹
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan
❤️🍃❤️
#هنرهمسرداری
#بانـــــــــــــــــــــــوان_عزیز
👌مواظب باشید ‼️
‼️دیگران آن قدر همسر شما را تحسین و تشویق نکنند
👈❌که جای شما را بگیرند❌👉
یک مــــــــــــــــ👨ــــــــــــــرد برای
#تشویــــــــــــق👏
و #تحسیــــــــــــــن👏
⏪بیش از هر کسی به #همسرش نیاز دارد .✅
✍ #کپی_فقط_با_ذکرلینک
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕