خیلی عجیب و غریب شد.
دوستِ حضوریم تبدیل میشه به دوستِ مجازیم
و دوستِ مجازیم تبدیل میشه به دوستِ حضوریم
همه چی تموم شد
همه چی شروع شد
سه سال دبیرستان و در نهایت کنکور
فکر کنم برگردم به عقب هم بازم انتخاب همین مدرسه است
هر چند کادر خوبی نبود اما بهترین معلم های ممکن رو داشت
هر چند از نظر عاطفی با همکلاسی هام کشمکش داشتم
اما در کل ..
تو مدرسه نمونه دولتی درس خوندن به خاطر انتظارات اقتضای خودش سختی های ریز ریزی تو هر سال داشت
روز هایی بود که به خاطر پشت سرهم بودن درس های تخصصی تو یک روز کل کلاس دیوونه میشدیم
یا به خاطر محدودیت ها از نظر غیر درسی خلاقیت های عجیب و غریب ازمون سر میزد
اما وقتی یادم میاد چه معلم های نازنین و بی نظیری داشتم باز دلم میخواد برگردم همینجا
معلم هایی اهل درک و فهم و شور و حال
معلم هایی که مراتب بالاتری داشتن ولی خودشونو خرج ما کردند البته نه اینکه همه ی معلم ها اینجوری باشن ولی اکثریت بودند
درس های انسانی واقعا جالب بودند و با خودم میگفتم من هر رشته ی دیگه میرفتم تهش باید برمیگشتم و اینا رو میخوندم خب
شب هایی بود که تازه کشف میکردم عجب چیز خوبی دارم یاد میگیرم و کلی ذوق کردم و وقتایی بود که سرشون گریه کردم
سال اول با همکلاسی ها یک هفته رفتیم مشهد و یکی از خاطره انگیز ترین سفر ها تا ابد میمونه
فکر میکردیم که شبیه فامیل یا خانواده شدیم
گذشت و اتفاق هایی رو هم گذروندیم و دراما های کوچیکی هم شاید داشتیم
سال کنکور رو دوست نداشتم
ترجیح میدادم مدرسه نرم و بقیه رو نبینم ولی مجبور هم بودم که سر کلاس باشم
دیگه اون محبت حداقل واسه من نبود
هر کس درحال زور زدن و بالا کشیدن خودش بود
در هر صورت کلاس خاصی بودیم
و واقعا رتبه های درخشانی رو این کلاس از خودش نشون داد...ترکوندن بچه ها🔥
میرسیم به سال کنکور
سال سختی بود ...واسه همه همین طوره و واسه منم بود
کنکور یک آزمون نیست هزاران ازمونه..در واقع هر روز داری آزمون میدی..نه فقط درسی بلکه تو جنبه های دیگه..
توی مقایسه و توی انتخاب کوچیک ترین چیزا
همه چی نیاز به دقت داره و اشتباه کردنت ممکنه برات خیلی گرون تموم بشه
خودت خانواده ات درس هات
یک هو به خودت میای و میبینی همشون بر علیه تو شدند
بین دوراهی راه فرهنگیان بودم و رشته روانشناسی
هر دوشون نقش حیاتی میتونن تو زندگی آدم ها داشته باشند
ولی با خودم فکر کردم:بزار من اونی باشم که پیشگیری میکنه تا درمان
معلمی بذر رو میکاره و از جوونه ها مراقبت میکنه و یک روانشناس هر پژمرده ای رو احیا میکنه
فکر میکردم میرم معلم عربی میشم هربار عربی میخوندم کلی رو نحوه درس خوندنم دقت میکردم و با خودم روش تدریسش رو خیال میکردم امّا تهش نشد و شاید همون بهتر که دانشگاهش یک شهر دیگه افتاد و نرفتم
دیدی میپرسن با چه درسی لذت تمام میبری همون برای توعه؟
جاهایی بود که فلسفه برام این حکم رو داشت ولی جرعت نمیکردم که به همچین چیزی فکر کنم
کنکور پر از فرسودگی و طاقت فرسایی عه
تلاش های مستمر و نتایج دیر بازده
و در عین حال اتفاق های ریز و درشت جالب و قشنگ هم داره و حتی ممکنه یک جاهایی بهت خوش هم بگذره
ممکنه یک جاهایی خیلی غمگین بشی و حتی بِبُری ولی باز همونجا اون جمله ی تکراری و معجزه آور رو با خودت مرور کن:
"خدا نتیجه تلاش همه رو میده"
"خدا جبران میکنه"
تموم شد..هیچی بهتر از این تموم شدن نیست
حالا یک فصل جدید روبرومه
شاید حتی یک کتاب جدید
قراره اونم پر از خوبی و بدی باشه
ولی همین که زمان میگذره و به بزرگسالی میرسم باعث اُمیدمه
دبیرستان عزیزم...خداحافظD:
و اینو در نهایت باید بگم که
تو این سه سال خدا دوستای واقعا خوبی بهم هدیه کرد
دعای مامانم تو شب های قدر مستجاب شد
دوست هایی بودیم که نه رابطه های عمیق و احساساتی داشته باشیم و نه یک رابطه سمی
بسیار معتدل و سالم گذروندیم و آروم
دوست هایی که در حد دوست خوب باقی موندند💗
آدم های خلاق و حتی فعال و پر از حرفای رندوم و ساده
امیدوارم همشون زندگی عالی داشته باشند