یک چیزایی تو زندگی هست که قسمت ما نیست..
مهم نیست چقدر اونو بخوایم و چند سال بگذره و همچنان بتونه اشک ما رو دربیاره
آخر آخرش انگار نمیخواد که بشه و شاید این تقصیر خودمونم هست
و ما چاره ای داریم جز پذیرفتن؟ جز نگاه با حسرتِ همیشگی؟
همطاف
قلبم دو دستی تقدیم معلم تاریخم💕
حتی استاد تاریخ دانشگاهمونم خیلی نازه😭(ناز=با سواد)
11.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جوری که دلم میخواد برای بچه هام تدریس کنم👀
ببین شاهنامه رو چجوری برات تعریف میکنه آخه..
میشینم پا حرف های مادر بزرگم
نسل من و نسل ایشون فرقی نداره باهم
اونا هم یک دختر جوون بودند که خواسته هایی برای خودشون داشتند و نتونستند بهشون برسن ولی تو زندگی اتفاق هایی هم داشتند که براشون خوش رقم خورده
مادر بزرگم عاشق درس خوندن بوده
ولی خانواده شون مخالف بودند
کلی اصرار و گریه کرده و حتی تهدید کرده میره نفت میخوره اگه توی کلاس درس خانم مجتهد اَمین ثبت نامشون نکنند
تهش با کلی مکافات ثبت نام کردند ولی تا رفتن مدرسه، شوهرشون میدن
و تازه بعد ازدواج میفهمن شوهرشون هم درس نخونده برای همین دوباره کلی ناراحت میشن
حالا میفهمم چرا مامان بزرگم انقدر تاکید داشته مامانم خیلی درس بخونن و رتبه دو رقمی کنکور بشن ...
همطاف
یعنی استاد درحال درس دادن یک چیز غلط و واضحه و ما درحال اثبات اینکه بابا این اشتباهه
حتی سر امتحان به استاد گفتیم صورت سوال اشکال داره...
بنده خدا زن خوبیه
آخر کلاس هم بهمون طب سنتی یاد میده
و خیلی بهتر از صرف اونو یاد میگیریم و علاقه نشون میدیم