این هفته ای که گذشت خونه شده بود برام مثل خوابگاه
صبح تا شب رو درگیر چیزی بودم که همیشه میخواستمش و فقط میومدم خونه واسه خواب
خیلی تجربه جدید و عجیبی بود
تأتر رو دوست داشتم
از بچگی...
ولی من مذهبی ام و خانواده ام هم مذهبی
از همون اول بابا بزرگم فهمید که به این کارها علاقه دارم اما چون خودش تو دل سینما بوده و از خیلی پشت پرده ها خبر داشت دلش نمیخواست منم حیف بشم تو این راه
برای همین از همون موقع برام از فساد های این هنر گفت
از اونطرفم هر بار خواستم جایی برم شرکت کنم یا جایی خودمو حتی در چارچوب اخلاقی و دینی نشون بدم شرایطش فراهم نمیشد که نمیشد
آتیشم خاموش شد...به قدری که گفتم:(من استعدادشو ندارم!من توهم میزدم که میتونم انجامش بدم)
ولی هنوز خاکستر هاش میسوختن
برای همین توی دبیرستان دوره دوم جفت خودمو پیدا کردم
یک کسی که عین من به صدا و سیما علاقه داشت(دیلی ساداتِ خودمون)
ما در حد چارچوب مدرسه و کلاس هر چیز قابل تصوری رو اجرا کردیم
رو صداهامون تمرین کردیم و اینقدر کارای متنوع و کوچیک انجام دادیم که صداهامون گرم شد و خلاقیتمون بیشتر از قبل
و واقیعت اینه اون کارایی که کوچیک هستن و دیده نمیشن آخرش تاثیر خودشونو میزارن..
رسیدیم به دانشگاه
پوستر تأتر کنگره شهدا رو دیدم و من با نامیدی از بغلش رد شدم
یکی از دوست های جدیدم دلش میخواست بره و منم فقط به هوای اون رفتم که تست بدم
همین مسیر که بخوام برم اونجا و ببینم تأتر شهدای دانشگاه چی هست کلی فراز و نشیب داشت
یک جلسه درمیون میرفتم و دلم راضی نبود
تا اینکه فهمیدم نه تنها کارگردان آقاعه
بلکه بازیگر ها هم مختلطن و پسرا هم هستن
این واسه منی که نه تو فامیل پسر میبینم و نه تو دانشگاه(فرهنگیان تک جنسیتیه)خیلی شوک بود
مردد تر شدم که آیا ادامه بدم یا نه
حالا فکر میکردم یک نقش فرعی بهم میدن و یک گوشه میشینم فقط
تا اینکه کارگردان یکی از نقش های اصلی رو بهم داد
واقعا دلم نمیخواست قبول کنم چون نقش آسونی نبود
و اینکه حالا بیشتر توی چشم بودم
نگران بودم...نمیخواستم این کاری که نیت خوبی مثل شهدا داره از دلش ماجراهایی آلوده به گناه پیدا بشه...
توسل کردم حضرت الزهرا *
یک هفته رو اونجا سر کردم یعنی زندگی کردم
جدید بود عجیب بود شیرین بود معذب کننده بود نگران کننده بود
تجربه خوبی هست اما دفعه بعدی نمیخوام بازم کار مختلط رو برم چون حتی اگه ایندفعه سالم بیرون اومده باشی ولی دفعه دیگه آروم آروم اون خط قرمز ها رنگ دیگه ای به خودشون میگیرن
بابت این تجربه خوشحالم
از اینکه خدا ایندفعه درکمال ناباوری برام جورش کرد خیلی ممنونم
ایشالا تهش هم به خوبی تموم شهه
دعام کنین
19.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙حاج سید رضا نریمانی ،مداح انقلابی
از اولین اجلاسیه شهدای دانشجومعلم اصفهان می گوید...
⏰یکشنبه ۹آذر ماه،ساعت ۱۴
🔰سالن گلستان شهدای اصفهان
♦️حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان استان اصفهان
🌐 بله | ایتا | تلگرام | اینستاگرام
🆔 http://zil.ink/bsofisf