eitaa logo
حقیـقـتـ پنهــان 🇵🇸🖤
374 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
9 فایل
سلام بهــ تو:))) زهرام... اومدن تو ب اینجا اتفاقی نیست>>>> حرف های بی پرده ام https://eitaa.com/hagigat_man _لف؟ حرام نیست ولی نرید _کپی؟ اشکال نداره 😐 گوش میدم:) https://daigo.ir/secret/512399824
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام رفقا خوبید؟! مطالب بعدی مون درباره نماد ها وکیپاپ(بی تی اس، بلک پینگ و گروه های کیپاپ و کلا صنعت کیپاپ) هست که انشالله وقتی تعدادمون ۱۵۰تا شد شروع میکنیم. 🙂 ممنون ازحمایتتون 🙏 🖤@hangout🖤
۱۵۰تایی شدنمون مبارک🥳❤
💚بسم الله الرحمن الرحیم 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این آهنگ خیلی خیلی قشنگه ولی متاسفانه ریورس منفی داره🙂😐 (همه ی آتیشا از گور این بلند میشه😐🚶🏻‍♀️) ─ ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ ─ @hangout ─ ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ ─
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینم چند تا آهنگ امید بخش تقدیم به شما🤝🏻😐🌼 این آهنگا هیچ ریورس منفی ای ندارن پس میتونین با خیال راحت گوش بدین ─ ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ ─ @hangout ─ ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ ─
به به از بین همه فحشایی ک شنیدیم ی چنتا انرژی مثبتم دیدیم الحمدالله 😅❤️ بله عزیز شما درست میفرمایید(ولی جهنم دیگه افراطیه...خدای ما اونقدر مهربونه🥰) کم کاریمونم چندروزه درست میشه انشاالله البته اگه همت کنیدو زیادمون کنید🙂💛 💛
سه صلوات یهویی سهم شمابرای تعجیل در ظهور عشق جان:) 🍃
نام : نسرین نام خانوادگی : افضل تاریخ تولد : 1338 تحصیلات : دیپلم وضعیت تاهل: متاهل یگان : سپاه – جهاد – بنیاد امور جنگ زدگان – آموزش و پرورش تاریخ شهادت : 1361/04/10 محل شهادت : مهاباد عملیات : حمله مسلحانه ضد انقلاب آرامگاه : شیراز ─ ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ ─ @hangout ─ ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ ─
نسرین آهی کشید و خطاب به خانم فخارزاده که کنارش بود، گفت: تو بگو، خدا رو خوش میاد این رزمنده‌ها ظل آفتاب، توی جاده‌ها زیر بارون خطر، با گلوی خشک و گشنه، نگهبانی بدون و اون وقت ما جعبه سیب آبدار ببریم خونه؟ بیا اینا رو میون این بچه‌ها قسمت کنیم. از پیشنهادش همه استقبال کردیم. جعبه سیب‌ها رو شستیم و توی ماشین گذاشتیم. توی مسیر جاده ارومیه به مهاباد، میون رزمنده‌های بسیجی، ارتشی و سپاهی قسمت کردیم. یادمه با ماشین رد می‌شدیم و نسرین سیب‌ها رو یکی یکی دست اینا می‌داد و می‌گفت: خدا قوت برادر. ─ ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ ─ @hangout ─ ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ ─
کار یک جا بند شدن هم بهم دادن. توی جهاد هیچ کس بهتر، تمیزتر، دقیق تر از نسرین، کتاب خلاصه نمی‌کنه. همه کتاب‌های استاد مطهری را به خاطر پشتکاری که داره، نسرین خلاصه نویسی می‌کنه. خواهرجون از همه بهتر این کار را انجام می‌ده چون استاد مطهری را خیلی دوست داره و هم اینکه خیلی خوب کار می‌کنه. اما از بس دل رحم و مهربونه یکجا بند نمی‌شه، انگار که کار را بو می‌کشه. رفته توی دهات «دشمن زیادی» زن‌ها را برده توی حمامی که جهاد براشون درست کرده، کلاس آموزش احکام و بهداشت گذاشته! اصلاً یک کارهای عجیب و غریبی می‌کنه. عروسی هم که کرده هیچ فرقی نکرده یک هفته بعد از ازدواجش برگشت مهاباد. همین طور که بیرون مثل فرفره کار می‌کنه، از وقتی هم که می‌رسه خونه می‌شوره، می‌پزه، و تمیز می‌کنه. ─ ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ ─ @hangout ─ ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ ─
مراسم دعای توسل تمام شده بود. موقعی که می‌خواستند سوار ماشین شوند، صدای تک تیرهایی به گوش می‌رسید، نسرین نزدیک ماشین شد و گفت: بچه‌ها شهادتین‌تان را بگویید. دلم شور می‌زند. فاطمه سوار ماشین شد و گفت: در تب می‌سوزی، انگار در کوره هستی. دلشوره‌ات هم به خاطر همین است. ما که تب نداریم شهادتین را نمی‌گوییم، فقط خودت بگو نسرین جان .خنده روی لب‌ها یخ زد، همگی سوار ماشین شدند. نسرین کنار در نشسته بود و شهادتین را می‌گفت: که تیری شلیک شد. تیر درست به سرش اصابت کرد. همان جا که آرزو داشت و همان طور که استادش «مطهری» به شهادت رسیده بودند، شهید شد و در همان مسجد اباذر که مجلس ساده عروسی‌اش را برگزار کرده بودند، مجلس ختم برگزار شد. توی ماشین تیر به سمت چپ سرو چششون خورده و مغزشون...💔🕊 ─ ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ ─ @hangout ─ ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ ─
ی پیشنهاد کتابم بگم... کتاب «دختری با روسری آبی»خیلی جذابه، قلمش روان و ساده س ک شیفه ش میشید و مشتاق خوندن