eitaa logo
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
85 دنبال‌کننده
178 عکس
16 ویدیو
0 فایل
کانال هیئت انصارالمحسن در پیامرسان داخلی ایتا برنامه هفتگی دوشنبه ها یک‌ساعت بعد از نماز عشا همراه با سخنرانی و مداحی ارتباط با مدیر◀⬅ @restless92
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 📌📌جلسه هفتگی📌📌 🍁السلام علیک یا اباعبداللّه (ع)🍁 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 👥 جلسه هفتگی هیئت انصارالمحسن(ع) این هفته بدین شرح برگزار می گردد: ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️ 🎤 سخنران : حجت الاسلام سلمان حاجی اسماعیلی 🎼 و زیارت عاشورا با نوای گرم برادر : محمد اسلامی ✅✅✅✅✅✅✅ 📆 زمان : دوشنبه شب مورخ ۹۷/۰۵/۱۵ 🕢 از ساعت : ۲۱:۰۰ 🏯 مکان : زینبیه(س) 🔃 هیئت انصارالمحسن(ع) شهرستان اردکان 🔃 ... 📬 ... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇 http://gap.im/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇 http://iGap.net/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇 https://eitaa.com/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇 ble.im/join/MjJmNWQ1Nm 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇‌‌ http://sapp.ir/hansarolmohsen
✅ بیست و سوم ذی‌قعده روز زیارتی امام رضا علیه‌السلام 🖋 سیدبن‌طاووس در کتاب اقبال‌الاعمال می‌نویسد: «در برخی از کتب اصحاب دیدم که زیارت امام رضا علیه‌السلام، از دور یا نزدیک در روز بیست‌وسوم ذی‌قعده مستحب است». 🔻زیارت مختصر امام رضا علیه‌السلام: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِّ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلَاةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ. ✨💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖✨ 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇 http://gap.im/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇 http://iGap.net/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇 https://eitaa.com/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇 ble.im/join/MjJmNWQ1Nm 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇‌‌ http://sapp.ir/hansarolmohsen ...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت دوازدهــم (گــرمــاے تـهـ
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت سـیــزدهــم (اولـیــن رمـضــان مـشـتـرک) تمام روزهای من به یه شکل بود … کم کم متوجه شدم متین نماز نمی خونه … نمی دونم چطور تا اون موقع متوجه نشده بودم … با هر شیرین کاری، حیله و ترفندی که بلد بودم سعی می کردم به خوندن نماز ترغیبش کنم … توی هر شرایطی فکر می کردم اگر الان فلان شهید بود؛ چه کار می کرد؟ … اما تمام تلاش چند ماهه من بی نتیجه بود … اولین رمضان زندگی مشترک ما از راه رسید … من با خوشحالی تمام سحری درست کردم و یه ساعت و نیم قبل از اذان، متین رو صدا کردم … اما بیدار نشد … یه ساعت قبل از اذان، دوباره با محبت صداش کردم … – متین جان، عزیزم … پا نمیشی سحری بخوری؟ … غذا نخوری حالت توی روز بد نمیشه؟ … با بی حوصلگی هلم داد کنار … – برو بزار بخوابم … برو خودت بخور حالت بد نشه … برگشتم توی آشپزخونه … با خودم گفتم … – اشکال نداره خسته و خواب آلود بود … روزها کوتاهه … حتما بدون سحری مشکلی پیش نمیاد … و خودم به تنهایی سحری خوردم … بعد از نماز صبح، منم خوابیدم که با صداهای ضعیفی از آشپزخونه بیدار شدم … چیزی رو که می دیدم باور نمی کردم … نشسته بود صبحانه می خورد … شوکه و مبهوت نگاهش می کردم … قدرت تکان خوردن یا پلک زدن رو هم نداشتم … چشمش که بهم افتاد با خنده گفت … – سلام … چه عجب پاشدی؟ … می خواستم اسمش رو ببرم اما زبانم حرکت نمی کرد … فقط میم اول اسمش توی دهنم می چرخید … – م … م` … همون طور که داشت با عجله بلند می شد گفت … – جان متین؟ … رفت سمت وسایلش … – شرمنده باید سریع برم سر کار … جمع کردن و شستنش عین همیشه … دست خودت رو می بوسه … همیشه موقع رفتن بدرقه اش می کردم و کیفش رو می دادم دستش … اما اون روز خشک شده بودم … پاهام حرکت نمی کرد … در رو که بست، افتادم زمین … ادامه دارد... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇 http://gap.im/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇 http://iGap.net/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇 https://eitaa.com/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇 ble.im/join/MjJmNWQ1Nm 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇‌‌ http://sapp.ir/hansarolmohsen ...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت سـیــزدهــم (اولـیــن رمـ
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چـهــاردهــم (پـایـہ هــاے اعـتـمــاد) تلخ ترین ماه عمرم گذشت … من بهش اعتماد کرده بودم … فکر می کردم مسلمانه … چون مسلمان بود بهش اعتماد کرده بودم … اما حالا … بدون اینکه بفهمه زیر نظر گرفتمش … تازه مفهوم حرف پدرم رو درک می کردم … پدرم حق داشت … متین پله پله و کم کم شروع کرد به نشان دادن خود حقیقیش … من به سختی توی صورتش لبخند می زدم … سعی می کردم همسر خوبی باشم … و دستش رو بگیرم… ولی فایده نداشت … کار ما به جایی رسیده بود که من توی اتاق نماز می خوندم… و اون بی توجه به گناه بودن کارش، توی تلوزیون، فیلم های مستهجن نگاه می کرد … و من رو هم به این کار دعوت می کرد … حالا دیگه زبان فارسی رو هم کاملا یاد گرفته بودم … اون روز، زودتر از همیشه اومد خونه … هر چند از درون می سوختم اما با لبخند رفتم دم در استقبالش … – سلام متین جان … خوش اومدی … چی شده امروز زودتر اومدی خونه؟ … – امروز مهمونی خونه یکی از دوست هام دعوتیم … قبلا زبان بلد نبودی می گفتم اذیت میشی نمی بردمت … اما حالا که کاملا بلدی … رفت توی اتاق … منم پشت سرش … در کمد لباس های من رو باز کرد … – هر جایی رو هم که نفهمیدی از من بپرس … هر چند همه شون انگلیسی فول بلدن … سرش رو از کمد آورد بیرون … – امشب این لباست رو بپوش … و کت و شلوار بنفش سلطنتی من رو گذاشت جلوم … ادامه دارد... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇 http://gap.im/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇 http://iGap.net/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇 https://eitaa.com/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇 ble.im/join/MjJmNWQ1Nm 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇‌‌ http://sapp.ir/hansarolmohsen ...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چـهــاردهــم (پـایـہ هــا
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت پـانـزدهـم (مـهـمــانــے شـیـطـان) چند لحظه طول کشید تا به خودم بیام … – متین جان … مگه مهمونی زنانه است؟ … – نه … چطور؟ … – این کت و شلواری بود که عروسی خواهرت پوشیدم … کتش تنگ و کوتاهه … با حالت بی حوصله ای اومد سمتم … – یعنی چی تنگ و کوتاهه؟ … زن خارجی نگرفتم که این حرف های مسخره رو بشنوم … و بیاد با چادر بشینه یه گوشه مجلس … اونجا آدم هاش با کلاسن … امل بازی در نیاری ها … – امل بازی؟ … امل چی هست؟ … خندید و رفت توی اتاق کارش … با صدای بلند گفت … – یعنی همین اداهای تو … راستی رفتیم اونجا، باز وقت اذان شد پا نشی بری وایسی به نماز … سرش رو آورد بیرون … – محض رضای خدا … یه امشب، ما رو مسخره و مضحکه مردم نکن … تکیه دادم به دیوار … نفسم در نمی اومد … نمی تونستم چیزهایی رو که می شنیدیم درک کنم … مغزم از کار افتاده بود … اومد سمتم … – چت شد تو؟ … – از روز اول دیدی من چطور آدمی هستم … اگر من اینقدر مسخره ام؛ چرا باهام ازدواج کردی؟ … با خنده اومد طرفم … – زن بور اروپایی نگرفتم که بره لای چادر … زن گرفتم به همه پز بدم تا چشم هاشون در بیاد که زن های خودشون به زور هزار قلم آرایش، شبیه تو هم نمیشن … دوباره رفت توی اتاق … این بار قدرت حرکت کردن نداشتم که دنبالش برم … – راستی یه دستم توی صورتت ببر … اینطوری بی هیچی هم زیاد جالب نیست … همچین که چشم هاشون بزنه بیرون … ادامه دارد... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇 http://gap.im/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇 http://iGap.net/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇 https://eitaa.com/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇 ble.im/join/MjJmNWQ1Nm 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇‌‌ http://sapp.ir/hansarolmohsen ...
🌴🌴🌴🌴🌴 به مناسبت شهادت جواد الائمه حضرت امام محمد تقی (ع) مراسمی بدین شرح برگزار می گردد: ⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️ سخنران: حجت الاسلام کمال مروتی و با مداحی برادران : محمد اسلامی و اسماعیل خادم الحسینی ✅✅✅✅✅✅✅ 📅 زمان : شنبه شب مورخ ۹۷/۰۵/۲۰ 🕤 از ساعت : ۲۱:۳۰ 🏠 مکان : اردکان - خ صدرآباد - کوچه شماره ۴۹ - پلاک ۲۲ منزل برادر عبداللّه مروتی ↩️🌐 هیئت انصارالمحسن(ع)🌐↪️ ... ... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇 http://gap.im/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇 http://iGap.net/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇 https://eitaa.com/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇 ble.im/join/MjJmNWQ1Nm 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇‌‌ http://sapp.ir/hansarolmohsen ...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت پـانـزدهـم (مـهـمــانــے
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت شــانــزدهـم (مـعـنــاے اُمـل) دیگه نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم … یه سال تموم خون دل خورده بودم اما حالا کارش به جایی رسیده بود که می خواست من رو جلوی بقیه، نما نما کنه … همون طور که به دیوار تکیه داده بودم، چند لحظه چشم هام رو بستم … پشت سر هم حرف می زد اما دیگه گوش نمی کردم … – خدایا! خودت گفتی اطاعت از همسر تا جایی درسته که گناه نباشه … اما از اینجا دیگه گناهه … دیگه قدرت صبر کردن و لبخند زدن ندارم … من قدرت اصلاح شوهرم رو ندارم… چشم هام رو باز کردم و رفتم توی اتاق … بدون اینکه حرفی بزنم و خیلی جدی … کت و شلوار رو برداشتم و زدم به چوب لباسی و روش کاور کشیدم … برگشت سمتم … – چکار می کنی آنیتا؟ … مگه بهت نگفتم این رو بپوش؟ … – چرا گفتی … منم شنیدم … تو همون روز اول دیدی من چطور آدمی بودم … من همینم … نمی دونم امل یعنی چی … خوبه یا بد … اما می دونم، هرگز حاضر نمیشم این طوری لباس بپوشم … آرایش کنم و بیام بین دوست های تو … و با اون زن ها که مثل … فاحشه های اروپایی آرایش می کنن؛ رفت و آمد کنم … حسابی جا خورده بود … باورش نمی شد … داشتم برای اولین بار باهاش مخالفت می کردم … گریه ام گرفته بود … – همه چیز رو تحمل کردم … همه چیز رو … اما دیگه این یکی رو نمی تونم … دیگه نتونستم جلوی اشک هام رو بگیرم … ادامه دارد... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇 http://gap.im/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇 http://iGap.net/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇 https://eitaa.com/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇 ble.im/join/MjJmNWQ1Nm 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇‌‌ http://sapp.ir/hansarolmohsen ...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت شــانــزدهـم (مـعـنــاے اُ
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت هــفـدهــم (از مـنـبـر بـیـا پـایـیـن) چند ‌لحظه با تعجب بهم نگاه کرد … هنوز توی شوک بود … – اوه اوه … خانم رو نگاه کن … خوبه عکس های کنار دریات رو خودم دیدم … یه تازه مسلمون از پاپ کاتولیک تر شده … بزار یه چند سال از ایمان آوردنت بگذره بعد ادای مرجع تقلید از خودت در بیار … چند بدم از بالای منبر بیای پایین؟ … – می فهمی چی داری میگی؟ … شاید من تازه مسلمونم اما حداقل به همون چیزی که بلدم عمل می کنم … با عصبانیت اومد سمتم … – پیاده شو با هم بریم … فکر کردی دو بار نماز خوندی آدم شدی؟ … دهنت رو باز می کنی به هر کسی هر چی بخوای میگی؟ … خودت قبل از من با چند نفر بودی؟ … – من قبل از آشنایی با تو مسلمان شدم … همون موقع هم… محکم خوابوند توی گوشم … – همون موقع چی مریم مقدس؟ … صورتم گر گرفته بود … نفسم به شماره افتاده بود … صدام بریده بریده در می اومد … – به من اهانت می کنی، بکن … فحش میدی، میزنی … اشکالی نداره … اما این اسم مقدس تر از اونه که بهش اهانت کنی … هنوز نفسم بالا نیومده بود و دل دل می زدم … – من به همسر دوست هات اهانت نکردم … تو خودت اروپا بودی … من فقط گفتم آرایش اونها … این بار محکم تر زد توی گوشم … پرت شدم روی زمین … – این زر زر ها مال توی اروپایی نیست … من اگه می خواستم این چرت ها رو بشنوم می رفتم از قم زن می گرفتم … این رو گفت از خونه زد بیرون … ادامه دارد... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇 http://gap.im/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇 http://iGap.net/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇 https://eitaa.com/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇 ble.im/join/MjJmNWQ1Nm 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇‌‌ http://sapp.ir/hansarolmohsen ...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت هــفـدهــم (از مـنـبـر بـ
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت هـجـدهــم (دل شـکـسـتـہ) دلم سوخته بود و از درون له شده بودم … عشق و صبر تمام این سال های من، ریز ریز شده بود … تازه فهمیده بودم علت ازدواجش با من، علاقه نبود … می خواست به همه فخر بفروشه … همون طور که فخر مدرکش رو که از کشور من گرفته بود به همه می فروخت … می خواست پز بده که یه زن خارجی داره … باورم نمی شد … تازه تمام اون کارها، حرف ها و رفتارهاش برام مفهوم پیدا کرده بود … تازه قسمت های گمشده این پازل رو پیدا کرده بودم … و بدتر از همه … به گذشته من هم اهانت کرد … شاید جامعه ما، از هر حیث آزاد بود … اما در بین ما هم هنجارهای اخلاقی وجود داشت … هنجارهایی که من به تک تکش پایبند بودم … با صدای بلند وسط خونه گریه می کردم … به حدی دلم سوخته بود و شخصیتم شکسته شده بود که خارج از تحمل من بود … گریه می کردم و با خدا حرف می زدم … – خدایا! من غریبم … تنها توی کشوری که هیچ جایی برای رفتن ندارم … اسیر دست آدمی که بویی از محبت و انسانیت نبرده … خدایا! تو رو به عزیزترین و پاک ترین بندگانت قسم میدم؛ کمکم کن … کمی آروم تر شدم … اومدم از جا بلند بشم که درد شدیدی توی شکمم پیچید … اونقدر که قدرت تکان خوردن رو ازم گرفت … به زحمت خودم رو به تلفن رسوندم … هر چقدر به متین زنگ زدم جواب نداد … چاره ای نبود … به پدرش زنگ زدم... ادامه دارد... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇 http://gap.im/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇 http://iGap.net/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇 https://eitaa.com/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇 ble.im/join/MjJmNWQ1Nm 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇‌‌ http://sapp.ir/hansarolmohsen ...
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 : از‌ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای (مدظله) نایب بر حق امام زمان(عج) است.خودتان را برای ظهور امام زمان روحی لک الفداء و. جنگ با کفار بخصوص اسراییل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است. 📌📌جلسه هفتگی📌📌 🍁السلام علیکم یا اهل بیت النبوة (ع)🍁 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 👥به مناسبت سالروز جشن ازدواج دختر نبی(ص) و حضرت ولی(ع) جلسه هفتگی هیئت انصارالمحسن(ع) این هفته به یاد بدین شرح برگزار می گردد: ◻️🔴🔵🔶🔸🔹🔷🔵🔴◻️ 🎤 سخنران : حجت الاسلام سلمان حاجی اسماعیلی 🎼 و با مداحی برادر : حاج علی نایل ✅✅✅✅✅✅✅ 📆 زمان : دوشنبه شب مورخ ۹۷/۰۵/۲۲ 🕢 از ساعت : ۲۱:۰۰ 🏯 مکان : زینبیه(س) 🔃 هیئت انصارالمحسن(ع) شهرستان اردکان 🔃 ... 📬 ... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇 http://gap.im/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇 http://iGap.net/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇 https://eitaa.com/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇 ble.im/join/MjJmNWQ1Nm 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇‌‌ http://sapp.ir/hansarolmohsen
✅مشکل ماچیست؟ مشکل و گیر ما این است، که خودمان را نشناخته ایم. ما داریم در این دنیا خودمان را خرج می کنیم و بی خیال هم هستیم‌‌‌؛ درست مثل کسی که در شب ، یک اسکناس و یک چک ارزشمند را به خیال این که کاغذ است؛ روشن کند تا یک قِرانی اش را پیدا کند، که صبح می فهمد چیزی را شمع راه رسیدن به یک قِرانی کرده است که یک میلیارد ارزش داشته است. این جاست که فریاد ((یاحَسْرَتَا)) سر می دهد. پس دقت كنيم که عمر خود را، هستی خود را در این دنیا خرج چه چیزی کرده ایم؟! 🔶استاد (عین_صاد) 📚فوز سالک، صفحه ٥٩ 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇 http://gap.im/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇 http://iGap.net/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇 https://eitaa.com/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇 ble.im/join/MjJmNWQ1Nm 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇‌‌ http://sapp.ir/hansarolmohsen ...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت هـجـدهــم (دل شـکـسـتـہ)
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت نــوزدهــم (دخـتــر من) پدر و مادرش سراسیمه اومدن … با زحمت لباس کمکم کردن، پوشیدم و رفتیم بیمارستان … بعد از معانیه … دکتر با لبخند گفت … – ماه های اول بارداری واقعا مهمه … باید خیلی مراقبش باشید … استرس و ناراحتی اصلا خوب نیست … البته همین شوک و فشار باعث شده زودتر متوجه بارداری بشیم… پس از این فرصت استفاده کنید و … پدر و مادر متین خیلی خوشحال شدن … اما من، نه … بهتره بگم بیشتر گیج بودم … من عاشق بچه بودم ولی اضافه شدن یه بچه به زندگی ما فقط شرایط رو بدتر می کرد … حدود ساعت 1 بود که رسیدیم خونه … در رو که باز کردم، متین با صدای بلند گفت … – وقتی مودبانه میگم فاحشه ای بهت برمی خوره … جمله اش تمام نشده بود که چشمش به پدر و مادرش افتاد… مثل فنر از جاش پرید … تمام خوشحالی اون شب پدر و مادرش کور شد … پدرش چند لحظه مکث کرد و محکم زد توی گوشش … – چند لحظه صبر کردم که عذرخواهی کنی یا حداقل تاسف رو توی صورتت ببینم … تو کی اینقدر وقیح شدی که من نفهمیدم؟ … نون حروم خوردی که به زن پاکدامنت چنین حرفی میزنی؟ … بعد هم رو کرد به مادر متین … – خانم برو وسایل آنیتا رو جمع کن … این بی غیرت عرضه نگهداری از این دختر و بچه رو نداره … مادرش چنان بهت زده شده بود که حتی پلک نمی زد … – بچه؟ … کدوم بچه؟ … و با چشم های مبهوتش به من نگاه کرد … – نوه ی من بدبخت که پسری مثل تو رو بزرگ کردم … به خداوندی خدا … زنت تا امروز عروسم بود … از امروز دخترمه… صورتش سرخ و ورم کرده بود ولی به روی ما نیاورد … و لام تا کام حرف نزد … فکر نکن غریب گیر آوردی … سر به سرش بزاری نفست رو می برم … الان هم می برمش … آدم شدی برگرد دنبالش … ادامه دارد... 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇 http://gap.im/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇 http://iGap.net/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇 https://eitaa.com/ansarolmohsen 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇 ble.im/join/MjJmNWQ1Nm 👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇‌‌ http://sapp.ir/hansarolmohsen ...