17.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 دفاع مقدس امروز و فتوحاتی که در پیش است !!
▪️ما نسل ظهوریم پر شور و شعوریم
💠 دفاع مقدس و مقاومت هشت ساله زمینه عزت و اقتدار کنونی را پدید آورد ؛ و بی شک مقاومت امروز نیز" فتح قله ای" را که امام خامنهای بشارت دادند در پی خواهد داشت؛
فتحی که به "تعبیر عجیب" امام حکیم انقلاب از صدر اسلام تا کنون بی نظیر است !!؛
🔷 اساسا پیروزی انقلاب اسلامی خود تحقق وعده الهی است؛ و تحولات جاری بی تردید استمرار سیر صعودی و تحقق، بخش دیگری از وعده های الهی است؛
جهاد گران عرصه تبیین و نظریه پردازان بصیر انقلاب اسلامی باید دائما تحلیلی صحیح و عمیق از حقیقت این تحولات عظیم را به جامعه ارائه دهند؛
🔶 اقتدار بیسابقه سربازان و "شیعیان تنوری" جبهه مقاومت در شرق دریای مدیترانه ؛ پدید آمدن ارتش مقتدر و آخرالزمانی انصارالله یمن؛ توفیقات تدریجی و روز افزون دولت انقلابی در حل مشکلات اساسی کشور؛ مواضع و سخنرانیهای انقلابی و عزتمندانه رئیس جمهور ولایی در سفر به نیویورک ؛ فروپاشی تدریجی تحریم های حداکثری و ظالمانه؛ شکست مفتضحانه فراخوان ضدانقلاب در سالگرد فتنه آمریکایی صهیونیستی و متلاشی شدن شبکه های تروریستی در روزهای اخیر... همه و همه بشارت دهنده فتوحات بزرگتری در آینده نزدیک میباشند؛
🔴 سخن امام خمینی را فراموش ننماییم این انقلاب به انقلاب جهانی امام زمان متصل خواهد شد (۱)
۱] مسوولان ما باید بدانند كه انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت -ارواحنا فداه - است...[پیام امام خمینی به مهاجرین جنگ1368 ]
✍حاجتی
⛱با حقیق همراه باشید
🔻 @haqiq_center
9.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا ما را شهدایی کن😔...
⛱با حقیق همراه باشید
🔻 @haqiq_center
🔖 #رمان 📚
💓 #تا_پروانگی 🦋
7️⃣4️⃣#قسمت_چهل_هفتم 💌
ساده بود و دوست داشتنی؛ درست مثل خانوادهی صمیمی و کوچیکش. وقتی برای اولینبار با مادرت صحبت کردم خوشحال شدم از انتخاب درستم و مصممتر از قبل شدم حتی. بین تمام حرفاش دودلی بود. میدونی چرا؟ چون ثروت و جایگاه من انقدری براش مهم نبود. بیشتر دلواپس شکستی بود که قبلا خورده بودم و البته تنها پاپیش گذاشتنم! نمیخواستم به شرطی که برای حضور خانوادم گذاشته بود بیاعتنا باشم اما تو نمیدونی مهلقا چه آشوبی به پا کرد وقتی باهاش در میون گذاشتم و فهمید کجا اومدم خواستگاری. طوری که همون موقع برام نقشه کشید که از همه چی محرومم کنه و کلی مسائل دیگه. لازم نیست همه چیز رو بگم چون خودت بیخبر نیستی؛ اما ریحانه. از همون روزی که توی اون محضر نه چندان شیک، در کمال سادگی بهم بله رو گفتی، واقعا دوستت داشتم... و حتی یک لحظه در تمام این سالها پشیمون نشدم که هیچ، هر روز بیشتر از قبل به تو و زندگی بدون دغدغم وابستهتر شدم. هرچقدر هم که اینجا بنشیم و از خوب بودن تو بگم فایدهای نداره چون همه میدونن و به چشم دیدن. این چند روز مدام به این فکر میکردم که شاید اگه ترانه انقدر محکم جلوی من نمیایستاد و به عنوان تنها حامی، تو رو با خودش نمیبرد حالا من وضعم فرق میکرد. در واقع ترانه تلنگر زد بهم... این حرفا رو زدن برام آسون نیست ولی از روز تصادف به بعد که مدام خبرهای بد شنیدی، دلشوره داشتم برای تصمیمی که ممکن بود برای هردومون بگیری. بهم خرده نگیر اما حق بده از بهم خوردن دوبارهی زندگیم بترسم. اونم حالا که دوستش دارم. من اشتباهی فکر کردم همهی زنها مثل همن. تو رو با همون چوبی روندم که نیکا رو. تو اما حالا که افتاده بودیم تو سراشیبی، هربار انقدر عاقلانه برخورد کردی که خجالت زدهتر شدم و مطمئنتر! اون شب طلاهات رو که آوردی و فرداش هم فهمیدم که حاضر شدی بخاطر من از تمام داراییت بگذری، شکستم! غرورم نبود که شکست. تازه فهمیده بودم با کی زندگی میکنم و نفهمیدم. اون عربدهکشی هم بخاطر این بود که هضم غفلت کردنام برام سخت بود. جای خالیت توی خونه آزارم میداد. حتی اگه نگی هم قبول میکنم که غرور و بدخلقی همیشگیم مخصوصا این اواخر غیرقابل تحمل شده اما سکوت و صبر تو هم بدتر کرد همه چیز رو. اصلا از وقتی تو با همهی شرایط من موافقت کردی و توی پیلهی تنهایی خودت رفتی از هم دورتر شدیم. احساس میکنم هردومون اشتباه کردیم...
ریحانه به گوشهایش اعتماد نداشت. این همه اعتراف یکهویی آن هم از زبان ارشیای همیشه مغرور؟
_میشه خواهش کنم که دیگه سکوت نکنی؟
_چطور ارشیا؟ مگه میشه آدم در عرض چند روز این همه متحول بشه؟ انگار دارم خواب میبینم.
_توی کابوس من نبودی تا ببینی چی کشیدم... راستش بعد از رفتنت به وضعیتم نگاه کردم. فهمیدم که دیگه هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم. زنم که بالاخره کم آورده و رفته بود. کار و شرکت و پول و خونه و زندگیم هم که تکلیفش مشخص بود؛ من بودم و این دست و پای شکسته و گوشه نشینی. یه مشت قرص اعصاب و فشارخون، درست مثل پیرمردا. تمام این چند روز خودم رو محکوم کردم و هی کفریتر از قبل میشدم از دست خودم. میدونی شاید اصلا بزرگترین اشتباهم در برابر تو، این بود که سعی کردم عوضت کنم. تو رو از پوستهی خودت که پر از خوبی و معصومیت بود بیرون کشیدم تا مطلوبم بشی اما این وسط تو موندی و شخصیت جدیدی که هم از خودش دور شد و هم نتونست به من نزدیک بشه و حالا میبینم که من همون ریحانه دوران عقد رو دوست دارم. میبینی؟ خیلی هم سخت نیست عوض شدن. البته... من هر چقدرم که یک نفره فکر کردم و تصمیم گرفتم، اما بازم صحبت چند ساعتهی دیشبم با زری خانم کار اصلی رو کرد. به نوید حسادت میکنم که موهبت به این بزرگی کنار خودش داره. یکی مثل ایشون و یکیم مثل مادر خودم که با زمین و زمان سر جنگ داره!
ریحانه با دهانی که نیمه باز مانده بود پرسید:
_زری خانم؟!
ادامه_دارد... 🔜
#تیموری ✍️
#داستان_سریالی 📨
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
🌱 اندکی درنگ
💠 نعمتهای بیشمار پروردگار
📌اگر مشکلات شما در زندگی، به بزرگی یک کشتیست، فراموش نکنید که نعمتهایتان، به وسعت یک اقیانوس است.
#درنگ
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
🌁 عکس نوشت
💎 زندگی به سبک شهدا
🥀 محال بود!
▪️سردار شهید محمد بنیادی
➖اگر با بچهها سوار تویوتا و یا وانت میشد، محال بود جلو بنشیند. رعایت تواضع را میكرد و با بچهها در عقب ماشین سوار میشد.
🎙آرام بیقرار، ص 97
#عکس_نوشت
#سبک_زندگی
⛱با حقیق همراه باشید
🏴@haqiq_center
13.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 سلسله مباحث قرآنی
📻#پادکست
📌قسمت هفتم: آداب سخن گفتن
🎙#استاد_مهدی_عزیزان
⛱با حقیق همراه باشید
🔻 @haqiq_center
#یادداشت
💢 درخشش نور 3 در آسمان خودکفایی نظامی ایران
✍️#محمدصادق_خرسند
🚀 پرتاب موشک ماهواره بر قاصد با محموله نور 3 به فضا این قدر که در خارج از ایران بازتاب داشت، در داخل کشور منعکس نگردید. بدون تردید این اقدام، گام بلند ایران در عرصه تولید، آزمایش و پرتاب یک ماهواره کاملا بومی از طریق یک موشک ماهواره بر داخلی است که توانایی نظامی و علمی ایران را در معرض دید جهانیان قرار داد. نباید فراموش کرد صنعت فضایی ایران عمر زیادی ندارد و در همین مدت کوتاه، دستاوردهای خیره کننده ای داشته که تعجب و حیرت محافل علمی دنیا را برانگیخته است.
🤦🏻♂️این پیشرفت ها را باید افرادی ببینند که حضور چند فوتبالیست پا به سن گذاشته در یک کشور عربی را دستاوردی بی نظیر می خوانند اما از کنار این فتوحات بی نظیر به راحتی عبور می کنند.
🔖 به راستی که برای این افراد، در بر پاشنه خودتحقیری می چرخد. پیشرفتهای جمهوری اسلامی در عرصه هوافضا که زمانی توسط قدرت های جهانی انکار و تمسخر می گردید، امروز به یکی از دلمشغولیهای روزانه آنان تبدیل شده است. باید توجه داشت غرور ملی در پرتو چنین پیشرفتهایی حاصل میشود.
➖ نباید گمان کرد می توان توسعه را با پول خرید؛ کاش میشد تصویر پرواز ماهواره بر ایران را در چشمان پر از حسرت سیاسیون و مردم کشورهایی که در منطقه ادای توسعه یافتگی را در میآورند، قاب کرد و در مقابل چشمان خودتحقیرهای وطنی قرار داد تا معنای واقعی غرور و هویت ایرانی را بفهمند؛ خودتحقیرهایی که دنباله تاریخی امثال تقی زاده ها هستند و خود را به خواب زده اند تا واقعیت ها را نبینند؛ واقعیت هایی که یک ملت را سرافراز کرده اند.
#امنیت_پایدار
#ایران_مقتدر
⛱با حقیق همراه باشید
🔻 @haqiq_center
🌁 مجموعه عکسنوشت(1)
🌅 #هفته_وحدت
💠 امام خمینی (ره):
▪️یک دسته از مسلمانان شیعه هستند و یک دستهای از مسلمانان سنی... ما نباید با هم اختلاف و یا یک تضادی داشته باشیم، ما همه با هم برادریم. برادران شیعه و سنی باید از هر اختلافی احتراز کنند...
🔖 ما باید توجه به این معنا بکنیم که همۀ ما مسلمان هستیم و همۀ ما اهل قرآن و اهل توحید هستیم، و باید برای قرآن و توحید زحمت بکشیم و خدمت بکنیم.
📚 صحیفۀ امام، ج13، ص 54
#عکس_نوشت
#وحدت
⛱با حقیق همراه باشید
@haqiq_center
💢برخی میگویند #وحدت_با_اهل_سنت مبنا ندارد؛ مگر اهل بیت(ع) #هفته_وحدت داشتند که ما داشته باشیم؟ پاسخ چیست؟
▪️ در زمان اهل بیت (ع) توطئههای پیچیده به شکل امروز نبوده، ضمنا اختصاص دادن یک هفته به هیچ امری رایج نبود.
ضمنا اهل بیت(ع) حکومت نداشتند و پیروان زیادی هم نداشتند و شیعیان عموما در تقیه یا در گریز و اختفا بودند.
➖ هفته وحدت از اقتضائاتی است که در صد سال اخیر برای مقابله با توطئه #انگلیس در عراق ابداع شد
در عراق در حدود صد سال قبل علمای شیعه در جشن میلاد پیامبر ص که سنیها در بصره برگزار میکردند شرکت کردند و علمای اهل سنت در جشن میلاد ائمه ع در نجف.
این متعلق زمانی بود که دو #دولت ایران و عثمانی که اولی شیعه و دومی سنی بود در مقابل استعمار انگلیس قرار داشتند.
💢 لذا اساسا هفته وحدت یک راهکار نمادین و جدید برای تهدیدات جدید است. یعنی زمانی که حکومت شیعی تشکیل میشه و مرجعیت شیعه می بیند که انگلیس دنبال طرح تفرقه است مجبور است واکنش متناسب با شرایط زمان ومکان نشان بدهد.
🔖 #هفته_وحدت بعدها وقتی آیت الله خامنهای در مناطق سنی نشین سیستان و بلوچستان تبعید شده بود مطرح شد و ایشان با #علمای_سنی ایرانشهر توافق کردند.
بعد از انقلاب ، مرحوم منتظری که قائم مقام امام خمینی(ره) بود در زمان حیات امام(ره) این هفته را مجددا مطرح کرد و مورد قبول عموم قرار گرفت و در تقویم گنجانده شد.
✍️#ملکی
#وحدت
#شبهات
⛱با حقیق همراه باشید
@haqiq_center
اگر در این دنیای وارونه ، رسم مردانگی این است که سر بریده مردان را در تشت طلا نهند و به روسپیان هدیه کنند، بگذار این چنین باشد، این دنیا و این سرِ ما...
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
5.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمیدانم این صحنه را از «خانه دوست کجاست؟» دیدهاید یا نه؟!
فارغ از روش پدربزرگ که درست است یا غلط و فارغ از محتوای کلامش که درست است یا غلط، یک چیز بسیار مهم است و آن #دغدغه_پدربزرگ بسیار است ...
او میگوید: ما میخواهیم بچه درست تحویل اجتماع داده شود ...
👈 این روزها چه تعداد از والدین دغدغه این موضوع را دارند؟ در خوشبینانهترین حالات والدین صرفاً دغدغه موفقیت فردی فرزندشان را دارند. جامعه مسئله نیست و این درد بزرگی است. ... اگر جامعه مسئله باشد، تربیت رنگ و بوی دیگری خواهد گرفت ...
✍#کثیری
#تربیت
⛱با حقیق همراه باشید
@haqiq_center
🔖 #رمان 📚
💓 #تا_پروانگی 🦋
8️⃣4️⃣#قسمت_چهل_هشتم 💌
ریحانه با دهانی که نیمه باز مانده بود پرسید:
_زری خانم؟
_اوهوم. پریشب تا صبح رادمنش اینجا بود تا تنها نباشم اما دیروز سرش خیلی شلوغ بود و نتونست بیاد. حالم خوش نبود که یه شماره ناشناس افتاد روی گوشیم. میدونی که به امید پیدا شدن یه خبر از افخم چشم انتظارم مدام. جواب دادم. اول نشناختم تا اینکه خودشو کامل معرفی کرد. گفت یه حرفهایی داره که باید بشنوم و خب... شنیدم.
قلب ریحانه از استرس هزاربار در ثانیه میتپید انگار. به این فکر میکرد که زری خانم راز حامله بودنش را هم فاش کرده یا نه؟ اما نه... اگر گفته بود که حالا برخورد و رفتار ارشیا اینطور با ملایمت نبود و متفاوتتر از همیشه. نفسش را حبس کرد و پرسید:
_چه حرفی؟
_هیچی، توصیههای مادرانه که تا قبل از این حوصلهی شنیدش رو نداشتم.
هنوز هم شک داشت و باید انقدر کنجاوی میکرد تا به نتیجه میرسید:
_مثلا؟
_نصیحت، اینکه حیفه یه زندگی بخاطر غفلتها خراب بشه و زن و شوهر باید رو در رو باهم حرف بزنند و از این صحبتا، اینم گفت که تو بیخبری از تماسش.
حالا خیالش راحتتر شده بود و نفس گوله شده توی گلویش را فرستاد بیرون. ارشیا به چشمانش نگاه کرد و بعد از چند ثانیه با مهر گفت:
_ریحانه. درسته که الان وضعیتم از هر نظر داغونه اما من مرد گوشهنشینی و بیکار موندن نیستم. اگه بهم... بهم اطمینان بدی که هستی... همیشه هستی! بهت قول میدم حتی میشه که از نو بسازیم.
چطور ریحانه باید باور میکرد که خدا همهی دعاهایش را بلاخره شنیده و این کسی که در نهایت صبوری منتظر بود تا تاییدش کند و با مهربانی خیرهاش شده بود، همان مرد اخمو و خشنی است که حتی محبت کردن را فراموش کرده بود. او که گاهی حتی چند روز هم میشد سکوتش ادامه پیدا کند.
این ورشکست شدن و قهر چند روزهی اخیر انگار اوج اتفاقات مهم زندگی مشترکشان شده بود... اولش خیلی بد و غیر قابل هضم بود اما حالا مطمئن بود که این شکست، چشمهای هردو را به زندگی بازتر میکند. چه حکمتها که نداشت کار خدا. به بهتر شدن نزدیک میشدند.
چه اهمیتی داشت روزهایی که رفته بود وقتی حالا کنار همسرش نشسته و با موج جدیدی از دوست داشتنش مواجه شده بود که برایش تازگی داشت. هرچند دلش هنوز آشوب بود بخاطر بچهای که به زندگیشان سرک کشیده بود اما هردو را دوست داشت و باید برای نگه داشتنشان با آسمان و زمین میجنگید. لبخند دنداننمایی زد و زیر لب گفت:
_معلومه که کنارت هستم، تا همیشه. حتی اگر اوضاع بهتر نشه هم باهم شروع میکنیم نه؟
ارشیا هم خندید. چقدر دلتنگ این چهرهی خسته بود. حواسش جمع خرده نانهایی شد که هنوز توی دستش مانده و حالا خیس از عرق شده بودند. شاید بهتر بود برای شام اقدام میکرد. بلند شد و گفت:
_برم یه چیزی بذارم برای شام.
ارشیا اما دستش را گرفت و گفت:
_بیا بشین لازم نکرده هنوز نیومده دوباره بچپی تو اون آشپزخونه. زنگ می زنیم یه چیزی بیارن... مهمون شما.
و چشمکی حوالهاش کرد، هردو خندیدند. ریحانه سرش را روی بازوی او گذاشت و به این فکر کرد که دنجتر از این خانه و امنیت آغوش همسرش سراغ ندارد...
توی آشپزخانه نشسته بود و مواد الویه را مخلوط میکرد. سرگیجه داشت و حالت تهوع. شاید بخاطر فکر و خیال زیادی بود که از ترس فهمیدن ارشیا داشت. چطور باید این معجزه را برایش توضیح میداد؟
_چیکار میکنی؟
وسط آشپزخانه ایستاده بود، بلند شد و صندلی را برایش بیرون کشید.
_بیا بشین، مواظب پات باش. کی باید گچش رو باز کنی؟
_همین روزا، این چیه؟ الویهست؟
_آره
_چرا انقدر زیاد؟
_نذریه... میخوام ببرم امامزاده
ادامه_دارد... 🔜
#تیموری ✍️
#داستان_سریالی 📨
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center