1_1082963901.mp3
1.25M
☘زیارتـنامـه ی شـهـــــــداء☘
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
∞♥∞بسمالله الرّحمن الرّحيم
💚✋هر روز یک سلام به مولا جان امام زمان ارواحنا له الفداء
🌹✋اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بابَ اللَّهِ و َدَیّانَ دینِهِ
🌹✋اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ اللَّهِ
❣ #سلام_امام_زمانم❣
✨✨#ایهاالعـزیز°💚💚💚
هر روز...
روز ِتوست
هر ثانیه وُ دقیقه ...
بهِ بهانهی نام وُ یادت
نان بر سفرهمان است و
دلِمان ...
قُرصِ قرص است
از اینکه امام زمان داریم!
از پدر مهربانتَر...
از مادر دلسوزتَر...
و رفیقی شَفیق ؛
خوش بحال ما
که |تو| را داریم.❤️❤️❤️❤️
#اللهم_عجّل_لولیّک_الفرج_و_العافیّة #و_النّصر
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
🌼سلام وقت شما خوبان بخیر
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊💔
.یــادت باشــد
#شهیــد اسـم نیســت،
رســـم است!!!
شهیــد عکس نیست ڪـه اگـر از دیوار اتاقت برداشتــی
فراموش بشـــود!!!💔
شهیــد مسیــر است،
#زندگیـست،راه است،
مــرام است!
شهید #امتحـان پس داده است..
شهیــد ࢪوزنہ✨ ایست بـه سوی خــدا🌱✨
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء_
شهید محسن جاویدی از شهدای جاوید الاثر
پدر شهید محسن جاویدی از دنیا رفته بود، وقتی به مادرش میگوید که میخواهم به جبهه بروم، مادر شهید از پسرش میخواهد که نرود و به او میگوید پدرت فوت کرده و اگر تو هم بروی من در خانه مرد ندارم. شهید اصرار زیادی به مادرش میکند و در آخر مادر نیز راضی به رفتن پسرش میشود. به همراه چند نفر از پسرهای همسایه که سرباز بودند به جبهه میروند و مدتی هم در جبهه حضور دارند .
عملیات کربلای ۴ میخواست شروع شود که شهید محسن جاویدی به مادرش میگوید: میخواهم به جبهه بروم. مادر کنجکاو میشود که پسرش به کجا و کدام منطقه میخواهد برود و از او میپرسد کجا میخواهی بروی؟ شهید جاویدی میگوید میخواهم برای عملیات کربلای ۴ بروم. مادر شهید میگوید میخواهی به کربلا و زیارت امامحسین (ع) بروی؟ شهید هم برای اینکه مادرش را خوشحال کند، میگوید بله! میخواهیم به زیارت کربلا برویم. شهید جاویدی در جبهه راننده قایق و آرپیجی زن بود و در جریان عملیات کربلای ۴ آرپیجی داخل قایقش میخورد و اصلاً معلوم نمیشود پیکر شهید چه میشود تا همین الان هم پیکر شهید برنگشته این داغ و چشم انتظاری برای مادر شهید سختی زیادی دارد و ایشان هنوز نتوانسته این اتفاق را هضم کند. واقعاً هم سخت است یک مادر پسرش را در ۱۸ سالگی از دست بدهد و در تمام طول این سالها هیچ نشان و خبری از پسرش به دست نیاید.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
مادر شهید درباره جاویدالاثری و سالهای بیخبری از فرزندش چه واکنشی نشان میداد؟
مادر شهید هنوز منتظر نشسته است و میگوید: پسرم شهید نشده و برمیگردد. حتی بنیاد شهید هم میخواست برایش قبر نمادین درست کند، اما مادر شهید قبول نکرد. قبل از رفتن به جبهه دختری را برای شهید جاویدی نشان کرده و حلقهای هم برای آن دختر گرفته بودند تا به زودی مراسم ازدواجشان را برگزار کنند، ولی وقتی محسن جاویدی شهید میشود و هیچ خبری از شهید نمیآید، خانواده دختر آن حلقه و نشان را برمیگردانند. مادر شهید رختخواب، موتور قدیمی یاماها و بسیاری از وسایل شخصی پسرش را نگه داشته است. مستند از حیاط خانه مادر شهید شروع میشود که درخت نارنجی در آن قرار دارد. درخت نارنج را شهید کاشته بود و مادر هر روز به درخت آب میدهد و میرسد، به نوعی یادگار پسرش محسوب میشود. مادر شهید برایمان تعریف میکرد محسن را از بقیه بچههایش بیشتر دوست داشته و شهید هم از همه بیشتر کمک حال مادر بود. ❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصاحبه جانسوز: با مادری که نه ماهی میخورد و نه نگاه میکند به ماهی
حتی نمیخواهد اسم ماهی را پیشش بیاورند
به راستی چرا.....⁉️
#مادرانشهدا
#شهیدمحسنجاوید
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
🔰 #لـحـظـاتی_بـا_شهــــــــــــــدا(۳)
💠 امیر سرلشکر علیرضا یاسینی
🔆 سه شنبهها کـارش را تعطیل میکـرد از
صبح تا شب در اتــاقش باز بود هر کسی هر
مشکلی داشت می آمد از مســـــــــائل کاری و
مالی تا مسائل خانوادگی.
✅ سـاعـتهـا فـکـرش مـشـغـول مشـکـلات
مردم بود، دلش میخواست تـــا میتوانست
کمکشــــان کند. بعض شبها بیدار میشدم
میدیدم نیست.
🌀نصف شبهـــــــا بلند میشد روغن، برنج
و مواد غذایی میگـذاشت پشت در خانهایی
کـه می دانـسـت مشـکـل مـــــــالی دارند وقتی
برمیگشت ماشین را بی سر و صدا خاموش
میکرد تا کسی نفهمد.
📝 به نقل از هـمـسـر شهید
📚 بر گرفته از کتاب آسمان
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ متن گفتار روایت فتح شهید سید مرتضی آوینی برای فلسطین ۱۴۰۲
با استفاده از هوش مصنوعی!
حالمون رو دگرگون کرد😍
توصیه میکنم حتما" دوستان ببینند
بسیار عالی👌
بسیار عالی👌
احسنت به کسی که به ذهنش اومده و این کار زیبا رو از هوش مصنوعی گرفته
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
سخنرانی سیدحسن نصرالله با محوریت تحولات فلسطین آغاز شد.
#سیدحسننصرالله:
هیچ جنگی مقدستر از مبارزه با صهیونیستها نیست...
🔹درود بر عراقیها و یمنیها که وارد نبرد شدند
🔹کلمات و واژگان نمیتوانند عظمت، استواری و صبر مردم غزه را بیان کنند و همین امر در مورد مردم کرانه باختری نیز صدق میکند.
🔹 شرایط سالهای اخیر در فلسطین به ویژه با این دولت تندرو، احمق، نادان و وحشی بسیار سخت بوده است.
🔹 به تمام کشورهای که در قلب این ستیز وارد شدهاند تبریک میگویم
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
#نقطهی_عطف_سخنرانی
با توجه به تجربه ای که با امام خامنهای دارم، ایشان بگویند فلسطین پیروز است قطعا محقق خواهد شد، همانطور که در جنگ 33 روزه وقتی افق روشنی برای ما وجود نداشت گفت شما پیروزید و در آینده یک نیروی قدرتمند در منطقه خواهید بود.
🌺🌺🌺
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
فصل ششم : دیوانه گشته ایم مجنون و خسته ایم
#قسمت_صد_و_یازده
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
اندازه یک کتاب حرف برای گفتن داشت ساختمان هایی که هنوز هم بچه های گردان های کمیل و مقداد و ابوذر و مالک را فراموش نکرده
بودند.
جلوی حسینیه حاج ابراهیم همت که رسیدیم حمید گفت: یه روزی صدای بچه های رزمنده توی صبحگاه دو کوهه می پیچیده بعد از دعای صباحی که شهید گلستانی میخوند نرمش می کردن و می گفتن یک دو سه شهید ولی الآن انگار دوکوهه خلوت کرده و منتظره، منتظر به روزی که یه سری مثل همون شهدا پیدا بشن و اینجا دوباره نفس
بکشن.
چند روزی به عنوان خادم در دوکوهه ماندیم ،گاهی از اوقات حمید را می دیدم که با ماشین در حال تردد و کمک برای خدمت به زائران شهداست، روز سوم که دو کوهه بودیم کاروانی از تهران می خواستند به دیدن حسینیه بچه های گردان تخریب بروند، این حسینیه دو کیلومتری از ساختمان های اصلی دوکوهه فاصله دارد جایی که بچه های تخریب برای آموزش ها و خلوت های شبانه خودشان انتخاب کرده بودند، چون هوا گرم شده بود امکان پیاده روی وجود نداشت با تصمیم مسئولین قرار شد با ماشین، زائران را به حسینیه تخریب برسانیم، من هم همراهشان
رفتم. طول مسیر به خانم هایی که تا حالا دوکوهه را ندیده بودند گفتم: «اینجا مثل باند پرواز می،مونه خیلی از شهدا از همینجا از همین ساختمون
🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
#رمان_شهدایی
🌕#هر_روز_با_یاد_شهداء
🌑#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل ششم : دیوانه گشته ایم مجنون و خسته ایم
#قسمت_صد_و_دوازده
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
ها پروازشون رو شروع کردن و نهایتاً توی مناطق مختلف به شهادت
رسیدن قدر این چند ساعتی که دو کوهه هستید رو بدونید چند دقیقه ای طول نکشید که به حسینیه تخریب رسیدیم یک جای خلوت بدون هیچ امکانات که ساخته شده بود برای خودسازی بچه های گردان تخریب ،هنوز هم پشت حسینیه قبرهایی که کنده شده بود و بچه های تخریب شبها داخل آن می خوابیدند و راز و نیاز می کردند دست نخورده باقی مانده بود مراسم روایتگری و مداحی که انجام شد دوباره سوار ماشین ها شدیم و برگشتیم
هنوز به محل استراحتم در ساختمان مقداد نرسیده بودم که متوجه شدم موبایلم را داخل حسینیه تخریب جا گذاشتم، به سمت ورودی جاده حسینیه برگشتم ولی هیچ ماشینی نبود که من را به آنجا برگرداند می دانستم اگر حمید یا خانواده تماس بگیرند و من جواب ندهم نگران می شوند چاره ای نبود برای همین با پای پیاده سمت حسینیه تخریب راه افتادم، هنوز صد متری از دوکوهه فاصله نگرفته بودم که دیدم یک ماشین با سرعت به سمت حسینیه تخریب می رود ته دلم خوشحال شدم و پیش خودم گفتم شاید من را تا آنجا برساند، ماشین که ایستاد دیدم حمید همراه یک سرباز داخل ماشین ،هستند، با تعجب پرسید: خانوم تنهایی کجا داری می ری توی این گرما وسط این بیابون»، ماوقع را برایش توضیح دادم و گفتم مجبورم برم گوشی که جا گذاشتم رو بردارم», حمید جواب داد:« الآن که کار عجله ای دارم باید سریع برم
🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
#رمان_شهدایی
🌕#هر_روز_با_یاد_شهداء
🌑#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل ششم : دیوانه گشته ایم مجنون و خسته ایم
#قسمت_صد_و_سیزده
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
کار تو هم که شخصیه نمی شه با ماشین نظامی بری این جمله را گفت و بعد هم خداحافظی کرد و رفت اخلاقش را می دانستم سرش هم می رفت از بیت المال برای کار شخصی استفاده نمی کرد. مجدد با پای پیاده راه افتادم آفتاب بهاری تند و تیز به مغز سرم می زد تا نزدیکی های حسینیه تخریب که رفتم متوجه شدم یکی از دور دوان دوان سمت من می آید حدس زدم حتماً از بچه های انتظامات است و برایش سؤال شده که چرا من تنهایی سمت حسینیه تخریب آمدم، نزدیک تر که شد فهمیدم حمید است با دیدنش کلی انرژی گرفتم به من که رسید گفت: کارامو انجام دادم ماشین رو دادم سرباز ببره خودم اومدم پیش تو که تنها نباشی چند قدمی که به حسینیه تخریب مانده بود را با هم رفتیم و گوشی را پیدا کردیم خیلی خسته شده بودم چند دقیقه ای همان جا روی موکت های ساده حسینیه تخریب نشستم دورتادور حسینیه فانوس گذاشته ،بودند حمید گفت: «اینجا شبها خیلی قشنگ میشه وقتی مسیر رو توی دل تاریکی میای و نهایتاً به این حسینیه می رسی که با نور این فانوسها روشن شده حس می کنی از برزخ وارد بهشت ،شدی خدا کنه اون روزی که حضرت عزرائیل جون ما رو می گیره خونه قبرمون مثل اینجا نورانی باشه»، همیشه حرف بهشت و جهنم که می شد با احترام از ملک الموت یاد می کرد به جای عزرائیل می گفت: حضرت عزرائیل»؛ اسم این فرشته را بدون حضرت نمی برد. موقع برگشت خیلی خسته شده بودم دو کیلومتر رفت، دو کیلومتر
🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
#رمان_شهدایی
🌕#هر_روز_با_یاد_شهداء
🌑#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فصل ششم : دیوانه گشته ایم مجنون و خسته ایم
#قسمت_صد_و_چهارده
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
برگشت به خاطر بارندگی و هوای بهاری منطقه گل های زرد کوچکی اطراف جاده حسینیه تخریب درآمده بود حمید برای اینکه فکرم را مشغول کند از گل های کنار جاده برایم چید، به حدی محبت کرد که خستگی چهار کیلومتر پیاده روی فراموشم شد.
بعد از یک هفته با اینکه هم برای حمید و هم برای من سخت بود از دوکوهه دل کندیم ،من درس و دانشگاه داشتم و باید به کلاسهایم می رسیدم حمید هم بیشتر از این نمی توانست مرخصی بگیرد، به ناچار سمت قزوین حرکت کردیم ولی هر دو از این که توانسته بودیم هم قبل تحویل سال و هم بعد تعطیلات عید مهمان شهدا باشیم حسابی خوشحال بودیم.
هیئت یکی از علایق خاص حمید بود، ،هر هفته در مراسم شب های جمعه هیئت شرکت می کرد طوری برنامه ریزی کرده بود که باید حتماً پنج شنبه ها می رفت هیئت، سر و تهش را می زدی از هیئت سر در می آورد من را هم که از همان دوران نامزدی پاگیر هیئت کرده بود، می گفت بهترین سنگر تربیت همین جاست اسم هيئتشان خيمه العباس بود، خودش به عنوان یکی از مؤسسان این هیئت بود که آن را به تأسی از شهید «ابراهیم هادی» راه انداخته بودند. اوایل برای دهه محرم یک چادر خیلی بزرگ زده بودند و مراسم را آنجا می گرفتند ولی مراسم های هفتگی شان طبقه همکف خانه یکی از
🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
#رمان_شهدایی
🌕#هر_روز_با_یاد_شهداء
🌑#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
یِکنَفَریِکخَبَراَزیارنَدارَدبِدَهَد..؟!
دِلِماخِیلیاَزاینبیخَبَریسُوختِهاَست❤️🩹"
#امام_زمان
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
🌺آداب قبـــل از خواب🌺
🌸قبل از خواب وضــــو بگیریم 👈 ثواب شب زنده داری
واز حضرت رسول صلى الله عليه و آله«هر كس با وضو بخوابد، گويى تمام شب را به عبادت احيا كرده باشد.
🌺تلاوت آیة الکرسی
🌺تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها هم قبل خواب بسیار سفارش شده :
🌸ﺧﺘـــــﻢ کردن قرآن با خواندن سه بار سوره توحید.
🌺ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻔﯿــــــﻊ ﺧﻮﺩ ﮔﺮدانیم:
ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَﺍﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍوِّ ﻋَﻠَﻲ جمیع ﺍﻻَﻧْﺒِﻴﺎﺀِ ﻭَﺍﻟﻤُﺮْﺳَﻠﻴﻦ.َ
🌺 ﻣﺆﻣﻨﯿﻦ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺳﺎﺯیم :
ُ ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ ﻭَﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎﺕِ.
🌺ﺣـــــﺞ ﻭﺍﺟﺐ ﻭ ﻋﻤـــﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭیم:
ﺳُﺒْﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠّﻪِ ﻭَ ﻻﺍِﻟﻪَﺍِﻻَّ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍَﻛْﺒَﺮُ.
🌸تلاوت 👈معوذتین (سوره ناس و فلق)
🌺آیه آخر سوره مبارکه کهف جهت بیدار شدن برای نماز شب و نماز صبح
🔹 قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
آیه ۱۱۰ سوره مبارکه کهف
🌺سوره ى تكاثر ایمنـی از عذاب قبر
🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ🔹حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ🔹 كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🔹ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🔹كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ🔹 لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ🔹 ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ🔹 ثُمَّ لَتُسْأَلُونَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ
🌺ثواب ۳ بار تلاوت👇 برابر با خواندن ۱۰۰۰رکعت نماز
یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ
🌺پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: هر کس آیه «شهداللّه» را در وقت خواب بخواند، خداوند هفتاد هزار فرشته به واسطه آن خلق می کند که تا روز قیامت برای او طلب آمرزش کنند. (مجمع البیان؛ ج 2/421)
🔹{آل عمران آیه «۱۸»} :
🔹شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷