eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
643 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حرم
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺حالِ خوب مردم... 🔹من آدم مذهبی نیستم، تنها جایی که حالمو خوب میکنه یا کربلاست یا روضه امام حسین، توی این شرایط فقط میشه...‼️ @haram110
هدایت شده از حرم
🌸🍃🌸🍃 به بچه هایتان یاد بدهید امام حسین(ع) از بی یاری سر بریده شد نه از بی آبی... حضرت عباس(ع) از معرفت و مرام بی دست شد نه به خاطر مشک آب... آنجا که امام حسین (ع)فریاد زد هل من ناصر ینصرنی؟ یار میخواست نه آب... به بچه هایتان از آزادگی امام حسین بگویید نه از لبهای تشنه...خیلی ها لب تشنه از دنیا رفتند اما امام حسین نشدند. امام حسین (ع) یعنی مردانگی،آزادگی،غیرت،شجاعت و شهامت. حضرت عباس یعنی جوانمردی معرفت حیا غیرت ،عباس ، یعنی پشت برادر حتی بدون دست... امام حسین(ع) یعنی آزادگی حتی لحظه ای که گلوی نوزادت دریده شد... افسوس که لبهای تشنه باعث شد راه اصلی کربلا از یاد خیلی ها برود. پیام کربلا ایستادن در مقابل ظلم است. به بچه هایتان راه اصلی کربلا را نشان بدهید. @haram110
هدایت شده از حرم
✨مرحوم بهجت(ره) به جوانان تأکید داشتند که: حسینی بشوند نه هیئتی! زیرا اگر گرم هیئت بشوید حسینتان را آنگونه که خود دوست دارید و باب میلتان است میسازید و هرکس با میل شمامخالف باشد میگویید باحسین(ع) مخالف است؛ ولی اگر حسینی باشید هیئت و رفتارتان را برمبنای حسین میسازید! هیئتی شدن کاری ندارد کافیست ریش بگذارید و با پیراهن مشکی ازاین هیئت به آن هیئت بروید ! حسینی شدن است که مشکل است..
هدایت شده از حرم
یاصاحب الزمان...💔 برات حرف ندارم شما بفرمائید به این بهانه نگاهی به ما بفرمائید به وقت نافله صبح ای مسیحا دم ز بختِ خفته، ملولم دعا بفرمائید اگر قنوت گرفتی، بین آن به خودت سفارش من وامانده را بفرمائید هنوز خانه تکانی نکرده این دل من و مانده‎ام که بیایی، کجا بفرمائید؟ نشسته‎ام سر راهت خودت بلندم کن تکان نمی‎خورم از جا، تا بفرمائید بخیل نیستم اما فقط مرا نه تو را به خدا همه را با خدا بفرمائید بگیر هرچه به من می‎دهند این مردم مرا گداتر از هر گدا بفرمائید لباس پاره به سائل چقدر می‎آید لباس فقر به من عطا بفرمائید بگیر مردم بیمار را مسیحا کن بپیچ نسخه‎ی ما را شفا بفرمائید مرا عوض کن عزیزم خدا عوض بدهد به جای سنگ دلم را طلا بفرمایید برای آمدنت احترام باید کرد از این به بعد به جای بیا بفرمایید عزیز فاطمه حالا که مادرت انجاست اجازه سفر کربلا بفرمایید 💞 💞
هدایت شده از حرم
💫💚💫 💚💫 💫 🦋 امام زمان (عج) فرزند امام حسین(علیه السلام) است و مهم تر این که خون خواه واقعی او می باشد. نخستین کلامش یاد امام حسین(علیه السلام) است. در القاب«ثارالله» «وترالموتور» «طرید الشرید» هر دو شریکند. 📗(ابن بابویه، کمال الدین،ج1 ص318) هر دو امام در هدف مشترکند. امام باقر(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که قائم قیام کند، هر آینه باطل را از بین می برد. 📘(کلینی، اصول کافی، ج8، ص278) و هدف امام حسین(علیه السلام) نیز در زیارت اربعین آمده است: خون خود را تقدیم تو کرد تا انسان ها را از نادانی و گمراهی رهایی بخشد. 📒(شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، زیارت اربعین) زمانه آن دو در انحراف فکری، فساد اجتماعی، رواج بی دینی و بدعت در سطح جهانی مشابه یکدیگرند. یاران هر دو از معرفت محبت و اطاعت نسبت به امام خود برخوردارند. 📔( مجلسی، بحار الانوار، ج52، ص308و 386) ...
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ تصویری 🎙 حجت الاسلام شهاب 🖥 برای امام زمان‌مان علیه السلام ، مثل جناب عابس بن ابی‌شبیب باشیم
هدایت شده از حرم
4_6041613487489156768.mp3
8.67M
‍ ⚫آقا خودت و بیا و بگو کربلا چه شد فرجام کار زاده خیر النسا چه شد شیخ مهدی تهرانی @haram110
هدایت شده از حرم
💜پدر و مادر "دو فرشته بی نظیر و نازنین"💜 🔸یک درخت سیب بود و یک پسر بچه کوچک... این پسر بچه همیشه با درخت بازی می کرد. از تنه درخت بالا می رفت و از سیب هایش می خورد و در سایه اش می خوابید... 🔸زمان گذشت... پسربچه بزرگ تر شد و دیگر توجهی به درخت نداشت... درخت گفت: بیا با من بازی کن... و پسر گفت: من دیگر علاقه ای به بازی با تو ندارم. وسایلی برای زندگی احتیاج دارم که باید بخرم ولی پول ندارم. درخت گفت: می توانی سیب هایم را بفروشی و پولی بدست بیاوری پسر سیب ها را چید و فروخت و نیازهایش را برطرف کرد. و درخت هر چه صبر کرد خبری از پسر نشد که نشد... 🔸مدت ها بعد پسر که، مرد جوانی شده بود با اضطراب به سراغ درخت آمد. درخت پرسید: چرا غمگینی...؟ بیا و کمی در سایه ام بنشین... پسر گفت: خانه ای نیاز دارم که سر پناهم باشد. درخت گفت: برای ساخت خانه از شاخه هایم استفاده کن پسر با خوشحالی تمام شاخه های درخت را برید و با آنها خانه ای برای خودش ساخت. و دوباره پسر برنگشت و درخت تنهای تنها ماند... 🔸پسر پس از مدتی برگشت و گفت: برای رفتن به سفر نیاز به یک قایق دارم. درخت گفت: می توانی از تنه ام قایق زیبایی بسازی پسر هم تنه درخت را برید و قایق ساخت و رفت... 🔸پس از سالیان دراز برگشت، پیر و غمگین و خسته... و درخت گفت: من دیگر نه سیب دارم، نه شاخه و نه تنه... 🔸برای پناه دادن به تو حتی سایه هم ندارم و فقط کنده ام مانده است و بس... پسر که حال سالخورده شده بود گفت: از زندگی خسته ام و فقط می خواهم با تو باشم و سال ها در کنار کنده درخت پیر به سر برد...! 🔸اغلب ما شبیه آن پسر هستیم... و با والدین خود چنین رفتاری داریم. تا کوچک هستیم دوست داریم با آنها بازی کنیم. بعد تنهای تنها می گذاریم شان و زمانی به سوی شان بر می گردیم که نیازمند هستیم یا گرفتار... پدر و مادر همه چیزشان را می دهند تا شادمان کنند. از وجودشان مایه می گذارند تا مشکلات مان را حل کنند. و تنها انتظارشان این است که فقط تنهای شان نگذاریم... 🔸به والدین خود عشق بورزید. و هیچ وقت فراموش شان نکنیم... امروز و هر روز به پدر و مادر خود ابراز احساسات کنید. شاید فردا نه پدری باشد و نه مادری و نه احساسی... 🔸یادمان باشد، همانطور که ما گرفتار زندگی هستیم. آنها هم دارند پیر می شوند و به دیدن مان نیازمندتر...! @haram110
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃 هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇 (حریم) لعنت الله علیه جنایاتش: ظهر روز عاشورا سال 61 هـ.ق که حسین بن علی علیه السلام در سرزمین کربلا می خواست با یارانش نماز را به جا آورند و از سپاه کوفه مهلتی می خواست، یکی از مردان سپاه دشمن به نام حصین بن نمیر گفت: نماز شما پذیرفته نیست. حبیب که از اصحاب خاص امام حسین علیه السلام بود در جوابش گفت: ای احمق نادان! گمان می کنی که نماز از آل رسول صلی الله علیه و آله و سلم قبول نیست ولی از تو پذیرفته است؟ ناگهان حصین به حبیب حمله کرد و حبیب نیز به او حمله ور شد و ضربه ای بر صورت اسب آن ملعون زد که بر اثر آن، حصین بن تمیم از اسب به زمین افتاد عده ای از نیروهای سپاه کوفه با عجله آمدند و او را نجات دادند. حبیب جنگ سختی کرد و عده زیادی از دشمن را کشت و این بار، بدیل بن صریم بر حبیب بن مظاهر حمله نمود و شمشیر بر سر مبارکش زد که حبیب بر زمین افتاد. این واقعه از همین جا با کمی اختلاف نقل شده است برخی مورخین گویند که پس از ضربه شمشیر بدیل بن صریم، دیگر حبیب نتوانست از جا برخیزد و لذا یک مرد تمیمی دیگر سر مبارک او را از بدن جدا کرد. بعضی مقاتل می نویسند که خود بدیل بن صریم، بعد از این که حبیب بن مظاهر بر زمین افتاد سرش را از بدن جدا نمود و آن را بر گردن اسب خود آویزان کرد. 📚مجلسی، جلاء العیون و عده ای بر این باورند که: بعد از ضربت شمشیر بدیل بن صریم، یک مرد تمیمی دیگر با نیزه بر او حمله کرد و چون حبیب بن مظاهر خواست از زمین بلند شود بار دیگر حصین بن تمیم، با ضربه ای دیگر شمشیر به او زد و آن مرد تمیمی سر از بدن حبیب جدا کرد. از این رو، همه متفق هستند که بدیل بن صریم، بدون شک از قاتلان حضرت حبیب بن مظاهر اسدی است. پس از شهادت او، بین حصین بن تمیم و بدیل بن صریم، بحث زیادی درگرفت و هر کدام مدعی کشتن آن بزرگوار بودند و آخر الامر به این نتیجه رسیدند که حصین، سر او را گرفت و در لشگر بنی امیه جولان داد و بعد به بدیل بن صریم برگرداند تا او نزد ابن زیاد برد و جایزه بگیرد و بدیل بعد از واقعه عاشورا، سر را به گردن اسب خود آویزان کرد و به کوفه آمد تا به قصر عبیدالله بن زیاد برد. قاسم، فرزند حبیب بن مظاهر در کوفه، که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود با این صحنه رو به رو شد مدتی به دنبال آن مرد کثیف می رفت تا سر پدر را از او مطالبه کند. بدیل گفت: که چرا از من جدا نمی شوی؟ قاسم گفت: این سر پدر من است. آن را به من بده تا دفنش کنم! بدیل گفت: ولی امیر راضی نخواهد شد و من امیدوارم که جایزه و انعام خوبی بگیرم. قاسم گفت: امیدوارم که خدا به خاطر این جنایت، بدترین پاداش را بدهد. سرنوشت او: قاسم همیشه در انتظار روزی بود تا قاتل پدرش را از صفحه روزگار برچیند و این امر بعد از چند سال در زمان مصعب بن زبیر که به جنگ با جمیرا (خمیرا) لشگر کشیده بود و آن مرد تمیمی در آن لشگر بود، اتفاق افتاد. قاسم بن حبیب توانست داخل اردوگاه مصعب شود و آنجا قاتل پدرش را دید و در نیمروزی، موقعی که قاتل در خیمه ای در خواب بود، او را با شمشیر به قتل رساند و هلاکش کرد. بر (حریم) تا قیامت لعنت ✨یا علی✨
حرم
#رمان_مردی_در_آینه 📝 💟 #قسمت_چهل_هشتم 🎀 جوشش خون - حدود ساعت 8 شب بود که رفت بيمارستان ... وقت
📝 💟 🎀قلبی که دیگر نمی زد لالا ديگه نمي تونست حرف بزنه ... فقط گريه مي کرد ... مي لرزيد و اشک مي ريخت ... با هر کلمه اي که از دهانش خارج شده بود ... درد رو بيشتر از قبل حس مي کردم ... جاي ضربات چاقو روي بدن خودم آتيش گرفته بود ... - من ترسيده بودم ... اونقدر که نتونستم از جام تکون بخورم... مغزم از کار افتاده بود ... اون که رفت دويدم جلو ... کريس هنوز زنده بود ... يه خط خون روي زمين کشيده شده بود و اون بي حال ... چشم هاش داشت مي رفت و مي اومد ... نمي تونست نفس بکشه ... سعي کردم جلوي خونریزی رو بگيرم ... اما همه چی تموم شد ... کریس مرد ... تنفس مصنوعي هم فايده اي نداشت ... قلبش ايستاد ... ديگه نمي زد ... چند دقيقه فقط اشک مي ريخت ... گريه هاي عميق و پر از درد ... و اون در اين درد تنها نبود ... اوبران با حالت خاصي به من نگاه مي کرد ... انگار فهميده بود حس من فراي تاسف، ناراحتي و همدردي بود ... انگار حس مشترک من رو مي ديد ... نمي دونستم چطور ادامه بدم ... که حاضر به بردن اسم قاتل بشه ... ضعف و بي حسي شديدي داشت توي بدنم پيش مي رفت و پخش مي شد ... - توي همون حال بودم که يهو از دور دوباره ديدمش ... داشت برمي گشت سراغ کريس ... منم فرار کردم ... ترسيدم اگر بمونم من رو هم بکشه ... اون موقع نمي دونستم چقدر قدرت داره ... بعد از مرگ کريس فهميدم اون واقعا کي بود ... - تو رو ديد؟ ... - فکر مي کنيد اگه منو ديده بود يا مي فهميد من شاهد همه چيز بودم ... الان زنده جلوي شما نشسته بودم؟ ... اون روز هم توي خيابون ترسيدم ... فکر کردم شايد من رو ديده و تو رو فرستاده سراغم ... دستم رو گذاشتم روي ميز ... تمام وزنم رو انداختم روش و بلند شدم ... سعي مي کردم خودم رو کنترل کنم اما ضعف شديد مانع از حرکت و گام برداشتنم مي شد ... آروم دستم رو به ديوار گرفتم و از اتاق بازجويي خارج شدم ... تنها روي صندلي نشسته بودم ... کمي فرصت لازم داشتم تا افکارم رو جمع کنم ... اوبران هم چند لحظه بعد به من ملحق شد ... - توماس ... بدجور رنگت پريده ... همه ماجرا رو شنيدي ... با لالا هم که حرف زدي ... برگرد بيمارستان و بقيه اش رو بسپار به ما ... تو الان بايد در حال استراحت ... زير سرم و مسکن باشي ... نه با اين شکم پاره اينجا ... چند لحظه بهش نگاه کردم ... چطور اين همه رفاقت و برادري رو توي تمام اين سال ها نديده بودم؟ ... حالا که قصد رفتن و تموم کردن همه چيز رو داشتم ... اوبران فرق کرده بود؟ ... يا من تغيير کرده بودم؟ ... نفس عميقي کشيدم و دوباره از جا بلند شدم ... آخرين افکارم رو مديريت کردم و برگشتم توي اتاق بازجويي ... ... ✍نویسنده:
⚫️امام صادق علیه‌السلام: ای مفضّل! هرگونه بیعتی پیش از ظهور حضرت قائم (عجل الله فرجه)، بیعت کفر و نفاق و نیرنگ است!! خداوند کسی را که این بیعت را انجام دهد و کسی که با او بیعت شود را لعنت کند!!! 📚بحارالانوار ج۸ ص۵۳ «اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجْ»🤲
🔸🍃شنیده اید کربلای معلی؟ می دانید معلا یعنی چه؟ 💕شاید بگویید از علو و برتری می آید ولی درست نیست در عربی معلا را به کسی می گویند که بر سر عزیزترین چیز هایش معامله می کند . فهمیدید چرا صفت کربلا معلا است؟ ✅کربلا جایی بود که سید الشهدا عزیزترین و دوست داشتنی ترین چیزهایش را با خدا معامله کرد ؛ عجب معامله ای! چیزهایی که ما حتی نمی توانیم راجع اش فکر کنیم بخشید فقط برای رضای دوست . حرم و خانواده اش را ، نوامیس اش را ، جوان رعنایش را ، نوزاد شیرخوارش را ، دخترش را ، برادرش را ، برادرزاده اش را ، خواهر زاده اش را ، بهترین یارانش را ، خون خدایی اش را ، کفن اش را ، بهترین برادر دنیا و علمدارش را . سر مبارک اش را ، و بالاتر از همه جان خودش را . بازهم بگویم ؟ چیزی مگر مانده است؟ معامله ای که حسین با خدا کرد چه کسی در طول تاریخ کرده بود یا خواهد کرد؟ اسلام مدیون حسین است و مسلمانی همه مسلمانان نیز . در هر رکعت نماز و روزه و همه اعمال یک مسلمان حق حسین حساب می شود. 💕اصلا مگر نگفت رسول الله که من از حسینم ؟ یعنی کاری پیامبر انجام داد مدیون حسین است ؟ 👈یک طرف حسین و یک طرف خدا . عجب معامله ای! حسین همه چیزش را بخشید به پروردگار و خدا هم همه چیز به حسین بخشید. نه امام را از نسلش قرار داد ، تربت اش را تنها خاک عالم قرار داد که خوردنش اجر دارد و شفا می دهد ، قبولی دعا را زیر گنبد حرمش گذاشت ، چنان محبتی از او به دلها انداخت که همه عاشقش شدند و خیلی ها از این عشق مردند ، کشتی نجات شد ، منجی موعود را منتقم خونش قرار داد ، حق شفاعتی بی اندازه به او بخشید ، زائران حرمش را زائران خودش نامید و به آنها اجری عطا کرد که در عالم نظیر نداشت ، پرچم اش را خودش رفیع کرد ، دشمنانش را به بدترین وجه نابود کرد (و نابود خواهد کرد) ، عزتی ابدی به او بخشید . ❣دیگر چه بود که به حسین نداد خداوند؟ عجب معامله ای! همه عالم را وقف خدا کرد حسین و خدا هم عالم را در پیش پایش ریخت. هرکس یک یا حسین ساده بگوید خدا با محبت نگاهش می کند کاش ما هم در این معامله وارد شویم آری ما هم طرف حسین با خدا معامله کنیم . به سیدالشهدا بگوییم ما در محرم های سالهای نود شمسی در فلان نقطه عالم و در ساعت بیسار نام ات را صدا زدیم ، گفتیم یا حسین! شما چه کاری برای ما انجام می دهی در قبال همان یک یا حسین؟ ما می خواهیم جزو اموال حسینی ثبت و ضبط شویم . اموال حسین هم که می دانید اموال خود خدا است . می خواهیم رویمان برچسب (( اموال حسینی / هرگونه تعرض و تصرف پیگرد خدایی دارد )) بخورد . 👌می شود؟ معلوم است که می شود خیلی ها اموال حسینی شدند و یک راست رفتند کنار خود حسین و جاودانه شدند . همه شهدا ، کسانی مثل رسول ترک ، کلی آدم غیر مسلمان و خیلی ها . می شود به خدا . حسین جان برای تو نوشتم این مطلب را و تویش بیست بار نامت را بردم ، پس من را و هرکه این یا حسین ها را خواند نیز هم جزو اموالت حساب کن . (( برسد به دست حسین بن علی(ع) / کربلای معلا / بین الحرمین / روبروی حرم حضرت ابالفضل(ع) / ورودی شماره چهار/ باب الشهدا )) والسلام 《حسین زمانت را دریاب!!!امام زمان(عج) مظلوم است...😭》 🕌🍃 @haram110