🙏 نماز شب بیست و ششم ماه رمضان
قالَ امیرُالمؤمنین علیه السلام: مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ سِتٍّ وَ عِشْرِينَ مِنْهُ ثَمَانِيَ رَكَعَاتٍ يَقْرَأُ فِي كُلِّ وَاحِدَةٍ بِالْحَمْدِ وَ مِائَةَ مَرَّةٍ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فُتِّحَتْ لَهُ سَبْعُ سَمَاوَاتٍ مَعَ مَا لَهُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْمَزِيد (بحارالأنوار، ج97، ص384 به نقل از اربعین شهید)
حارث از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره فضل ماه رمضان و فضل نماز در آن پرسید ، حضرت فرمودند: هرکس در شب بیست و ششم ماه رمضان 8 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار سوره حمد و صدبار سوره توحید، درهای هفت آسمان بر او گشوده می شود، البته آنچه برای او نزد خداست، بسیار زیاد است.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🗣 ادعیه شب بیست و ششم ماه رمضان
1) دعای پیامبر صلّی الله علیه وآله در شب بیست و ششم ماه رمضان عبارت است از:
«رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إذْ هَدَيْتَنا، وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً، إنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ، رَبَّنا إنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا، رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا، وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ، ْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إنْ نَسينا أَوْ أَخْطَأْنا، رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا، رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ، وَ اعْفُ عَنَّا، وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا، أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرين، رَبَّنَا صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اسْتَجِبْ دُعَاءَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا وَ لِوَالِدَيْنَا وَ وُلْدِنَا وَ مَا وَلَدُوا، إنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.» (بحارالأنوار، ج 98، ص80 به نقل از البلدالامین)
2) ایّوب بن یقطین از ائمّه علیهم السلام نقل می کند که این دعا در شب ششم از دهه آخر ماه رمضان(یعنی شب بیست و ششم) خوانده شود:
«يا جاعِلَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ آيتَيْنِ، يا مَنْ مَحا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلَ آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْهُ وَرِضْواناً، يا مُفَصِّلَ كُلِّ شَيْء تَفْصيلاً، يا ماجِدُ يا وَهّابُ، يا اَللهُ يا جَوادُ، يا اَللهُ يا اَللهُ يا اَللهُ، لَكَ الاَْسْماءُ الْحُسْنى، وَالاَْمْثالُ الْعُلْيا، وَالْكِبْرِياءُ وَالالاءُ، اَسْاَلُكَ اَنْ تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمد، وَاَنْ تَجْعَلَ اسْمي في هذِهِ اللَّيْلَةِ فِي السُّعَدآءِ، وَرُوحي مَعَ الشُّهَداءِ وَإحْساني في عِلِّيّينَ، وَإساءَتي مَغْفُورَةً، وَاَنْ تَهَبَ لي يَقيناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبي، وَايماناً يُذْهبُ الشَّكَّ عَنّي، وَتُرضِيَني بِما قَسَمْتَ لي، وَآتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِي الاخِرَةِ حَسَنةً، وَقِنا عَذابَ النَّارِ الْحَريقِ، وَارْزُقْني فيها ذِكْرَكَ وَشُكْرَكَ وَالرَّغْبَةَ إلَيْكَ وَالإنابَةَ وَالتَّوْبَةَ وَالتَّوْفيقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ.» (كافي، ج4، ص163)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💠 *یکی از ملاکهای هم رتبه بودن، دیانت است*.
⭕️ *چرا این قدر بر دیانت تاکید شده است؟*
.
به دو دلیل:💠
1. یکی اینکه اگر خانم و آقا متدین باشند ، در مسیر تکامل الهی ، میتوانند به همدیگر کمک کنند .
.
فردای پس از ازدواج،پیامبر خدا از حضرت علی پرسید : علی جان فاطمه را چگونه دیدی ؟
آقا عرض کردند:
🍀 فاطمه چه خوب یار و همکاری است بر طاعت الهی ..
2. در تنش ها زندگی ، به یکدیگر ستم نمیکنند.
فردی می خواست دخترش را شوهر بدهد ، پیش امام حسن عسگری (ع) رفت و
گفت : دخترم را به چه کسی بدهم ؟
آقا فرمودند : به مرد متدین بده .
زیرا اگر دوستش داشته باشد اکرامش میکند و اگر مورد غضبش قرار بگیرد ، به او ستم نخواهد کرد .
💓 *اگر با تو ازدواج نکنم دیگه هیچوقت ازدواج نمی کنم!*
این جمله رو خیلی ها می گویند و خیلی ها هم شنیدن...
مطرح شدن همین جمله خود زنگ هشداری است برای شما.
کسی که از این جمله استفاده میکند فقط و فقط احساس است..
و شاید از شما بشنود که بگویید :
😳تو همونی هستی که می گفتی بدون من نمی تونی زندگی کنی ؟
😳تو همونی که می گفتی به جز من با کسی نمیتونی ازدواج کنی ؟
✅او به شما دروغ نگفته، واقعا آن زمانی که به شما گفته بود اگر نتونم با تو ازدواج کنم با کس دیگه هم ازدواج نمی کنم ، چنین فکر می کرد ، فکری که بر گرفته از احساسات بود نه منطق ، اما بعد از مدتی که سطح احساسات کاسته شد،
دید که زندگی جریان داره ، چرا من زندگی نکنم ؟ و کم کم عاشق فرد دیگری شد..
مراقب باشید هنگام انتخاب ، احساسات فریبتان ندهد
فقط اگه تو یه رابطه شکست خوردید ، همه چیز تموم نشده ، خدا نبوده که فقط ازش یکی باشه ، مطمئن باشید بهتر از اون برای شما همیشه هست..
زندگی جریان داره
چرا با کس دیگه ازدواج نکنید ؟
چرا دوباره عاشق نشید ؟
به خودتون فرصت بدید و از تجربه شکست عاطفی پند بگیرید برای انتخاب بهتر
❌شما با واقعیتها باید زندگی کنید نه با توهمات احساسی
💠 *یکی از ملاکهای هم رتبه بودن، دیانت است*.
⭕️ *چرا این قدر بر دیانت تاکید شده است؟*
.
به دو دلیل:💠
1. یکی اینکه اگر خانم و آقا متدین باشند ، در مسیر تکامل الهی ، میتوانند به همدیگر کمک کنند .
.
فردای پس از ازدواج،پیامبر خدا از حضرت علی پرسید : علی جان فاطمه را چگونه دیدی ؟
آقا عرض کردند:
🍀 فاطمه چه خوب یار و همکاری است بر طاعت الهی ..
2. در تنش ها زندگی ، به یکدیگر ستم نمیکنند.
فردی می خواست دخترش را شوهر بدهد ، پیش امام حسن عسگری (ع) رفت و
گفت : دخترم را به چه کسی بدهم ؟
آقا فرمودند : به مرد متدین بده .
زیرا اگر دوستش داشته باشد اکرامش میکند و اگر مورد غضبش قرار بگیرد ، به او ستم نخواهد کرد .
💓 *اگر با تو ازدواج نکنم دیگه هیچوقت ازدواج نمی کنم!*
این جمله رو خیلی ها می گویند و خیلی ها هم شنیدن...
مطرح شدن همین جمله خود زنگ هشداری است برای شما.
کسی که از این جمله استفاده میکند فقط و فقط احساس است..
و شاید از شما بشنود که بگویید :
😳تو همونی هستی که می گفتی بدون من نمی تونی زندگی کنی ؟
😳تو همونی که می گفتی به جز من با کسی نمیتونی ازدواج کنی ؟
✅او به شما دروغ نگفته، واقعا آن زمانی که به شما گفته بود اگر نتونم با تو ازدواج کنم با کس دیگه هم ازدواج نمی کنم ، چنین فکر می کرد ، فکری که بر گرفته از احساسات بود نه منطق ، اما بعد از مدتی که سطح احساسات کاسته شد،
دید که زندگی جریان داره ، چرا من زندگی نکنم ؟ و کم کم عاشق فرد دیگری شد..
مراقب باشید هنگام انتخاب ، احساسات فریبتان ندهد
فقط اگه تو یه رابطه شکست خوردید ، همه چیز تموم نشده ، خدا نبوده که فقط ازش یکی باشه ، مطمئن باشید بهتر از اون برای شما همیشه هست..
زندگی جریان داره
چرا با کس دیگه ازدواج نکنید ؟
چرا دوباره عاشق نشید ؟
به خودتون فرصت بدید و از تجربه شکست عاطفی پند بگیرید برای انتخاب بهتر
❌شما با واقعیتها باید زندگی کنید نه با توهمات احساسی
#داستان_کودکانه
📖 داستانی برای بچه های خجالتی🌹
گاهی وقت ها بچه ها از برقراری ارتباط کناره گیری می کنند و نمی توانند در دوستیابی موفق باشند. اگر کودک تان خجالتی است این داستان می تواند در آگاهی او و کمک به رفع این رفتار کمک کند.
داستان « من دیگه خجالت نمی کشم😍 »
احسان کوچولو بعضی روزها با مامانش می رفت پارک اما وقتی می رسیدند آن جا از کنار مامانش تکان نمی خورد و نمی رفت با بچه ها بازی کند.
هر قدر هم که مامانش به او می گفت پسرم برو با بچه ها بازی کن، فایده ای نداشت.
احساس کوچولو روی یکی از دست هایش یک لک قهوه ای بزرگ بود ، او همیشه فکر می کرد که اگر بقیه بچه ها دستش را ببینند مسخره اش می کنند به خاطر همین همیشه خجالت می کشید و دوست نداشت که با همسن و سال های خودش بازی کند.
یک روز احسان به مامانش گفت : « من دیگ پارک نمیام. »
مامان احسان گفت : « چرا پسرم ؟ »
احسان گفت : « من خجالت می کشم با بچه ها بازی کنم آخه اگه برم پیششون اون ها من رو به خاطر لکی که روی دستم هست مسخره می کنند. »
مامان احسان گفت : « تو از کجا میدونی که بچه ها مسخره ات می کنن ؟ مگه تا حالا با بچه ها بازی کردی؟ »
احسان جواب داد : « نه. »
مامان احسان کوچولو او را بغل کرد و گفت : « حالا فردا که رفتیم پارک با هم می رویم پیش بچه ها تا ببینی اون ها تو رو مسخره نمی کنن و دوست دارن که باهات بازی کنن. »
روز بعد وقتی احسان و مامانش رسیدن به پارک با هم رفتن پیش بچه ها.
مامان احسان به بچه هایی که داشتند با هم بازی می کردند ، سلام کرد و گفت : « بچه ها این آقا احسان پسر منه و اومده که با شما بازی کنه.»
یکی از بچه ها که از بقیه بزرگ تر بود جلو آمد و رو به احسان کوچولو گفت : « سلام اسم من نیماست ، هر روز تو را می دیدم که با مامانت میای پارک اما هیچ وقت ندیدم که بیای با ما بازی کنی حالا اگه دوست داری بیا تا با بقه بچه ها آشنا بشی. »
احسان کوچولو به مامانش نگاهی کرد و رفت.
بعد از مدتی مامان احسان رفت دنبالش تا با هم برگردند خانه.
وقتی احسان کوچولو مامان را دید با خوشحالی دوید سمت او و گفت : « مامان من با بچه ها بازی کردم و خیلی خوش گذشت. تازه هیچ کس من را مسخره نکرد. »
مامان احسان لبخندی زد و گفت : « دیدی پسرم تو هم می تونی با بچه ها بازی کنی و هیچ کس مسخره ات نمی کند. همه بچه ها با هم فرق هایی دارند اما این باعث نمی شود که نتوانند با هم باشند و با هم دیگه بازی کنند. »
از آن روز به بعد احسان کوچولو دوست های تازه ای پیدا کرده بود که در کنار آن ها به او خوش می گذشت و در کنار هم خوشحال بودند.
❓از کودک بپرسید :
- احسان چرا با بچه ها بازی نمی کنی ؟
- اگر تو به جای احسان بودی ، چه می کردی ؟
- اگر آدم دوست نداشته باشد چه می شود ؟
🏆به کودک بگویید :
هر وقت احساس کردی که نمی توانی با همسن و سال هایت دوست شوی و از اینکه با آن ها حرف بزنی خجالت می کشی ، به من بگو. این طوری می توانیم با هم یک فکری برای این مشکل پیدا کنیم. من خودم کلی از این خاطره ها دارم که می توانم برایت تعریف شان کنم.
4_6021702865213458333.mp3
9.68M
#دین_زیباست
#دفاع_از_حدیث
مخصوص نوجوانان 👉
مخصوص معلمین مدارس 👉
در پاسخ به این سوال که : از کجا بدانیم احادیثی که به دست ما رسیده است از اهل بیت علیهم السلام رسیده و دروغین و جعلی نیست!
قسمت : 16
خواندن از روی کتاب های حدیثی
لطفا برسانید به دست آنکه میشناسید
46.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 راز طول عمر پیرمرد ۱۷۰ ساله👆👆
نخوردن ناهار و دو وعده خوردن
هر میوه را به فصل خوردن
حرص نزدن برای دنیا
گوشت کم خوردن
خواب سر شب
خواب قیلوله
سحر خیزی
مناجات سحر زیر سقف آسمان
و...
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو
#قسمت_چهل
برای بیمارستانم نیازه، دفترچه هاشون توی کیف آیه ست، مُهر منم که میدونی، تو کیفمه.
سایه خواست برود که مرد با سرم آمد. محمد گفت:
_تو صبرکن، رها خانم! شما میشه برید؟ رها سرم رو وصل کنه، ببین چرا آمبولانس نیومده؟ کی زنگ زده؟و به جمعیت نگاه کرد. همه نگاهشان میکردند:
_یعنی کسی زنگ نزده؟
نگاهش به تلفنهای همراه دست مردم بود:
_یه گوشی به اون بزرگی توی دستاتون هست و به جای کمک به آدما،وامی ایستید و فیلم میگیرید؟ خنده داره به خدا!
دست در جیبش کرد و تلفن همراهش را درآورد و گفت:
_اگه مزاحم فیلم برداریتون نمیشم، یکی آدرس دقیق اینجا رو بگه بهم.
دکتر داروخانه از جایی آن پشتها و گفت:
_من دارم زنگ میزنم.
محمد تشکر کرد.
ارمیا یک دستش به دستان کوچک دخترکش بود و یک دستش به دستان یخ زدهی آیه ی شکسته اش!
"چه بر سرت آمده بانوی من؟ چه بر سرت آمده که اینگونه کم آورده ای؟ خدایا... نگاهمان میکنی؟! حواست هست؟ یک نفر اینجا دارد جان میدهد... یک نفر انگار نفس کم دارد... یک نفر خسته شده و دلش شکسته!"
آمبولاس رسید. محمد صحبت کرد، میخواستند آیه را روی برانکار بگذارند که ارمیا گفت:
_نه! خودم میذارمش!
"آخر ارمیا میدانست که آیه محرم و نامحرم سرش میشود. آخر ارمیامیدانست آیه کسی است که حریم میداند، حرمت دارد این بانو! حریمت را دوست دارم! حرمت حریمت را بر من واجب کرده این خط سیاهی که دورت کشیده ای بانو!"
پشت در منتظر بودند دکتر بیاید. ارمیا، جان در تن نداشت. دستش از فشار زیادی که بر آن آورده بود درد میکرد. ارمیا امروز خانواده اش را دربدترین شرایط دیده بود تن لرزان زینب تنش را میلرزاند صورت سفیدشده و دستان سرد آیه نفسش را جایی برده بود که خیال آمدن نداشت.
دکتر که آمد، نگاه ارمیا لرزید. نگاه لرزانش را به نگاه دکتر داد تا جواب
این سوال نپرسیده را بشنود.
دکتر عینکش را روی صورتش جابه جا کرد:
_یه سکته خفیف رد کردن؛ امشب اینجا هستن تا وضعیتشون ثابت بشه، افت شدید فشارشون یه کم خطرناکه!
اشکال دارد اگر ارمیا هم یخ کند؟ اگر ارمیا هم ضربان قلبش نامنظم شود؟ اشکال دارد لال شود؟ اشکال دارد دنیا را سیاه ببیند؟ اشکال دارد سرش روی تنش سنگینی کند؟ اشکال دارد واژه ها را گم کند؟ اشکال دارد روز وسال و ماه را نداند؟ اشکال دارد قطرهای اشک از چشمانش سُر بخورد؟
ِتمام ذهنش را جمع کرد و دنبال واژه ها گشت. صدایش شبیه صدایش نبود؛ انگار کسی در گلویش به جای او حرف میزد:
_ببینمش؟!
دکتر سری به تایید تکان داد:
_فقط کوتاه باشه!
آیه میان آن همه دستگاه چشمانش بسته و صورتش کمی رنگ گرفته بود.
این لباسها و این دستگاه ها به آیه نمی آمد. آیه ای که سر قبر سید مهدی
ایستاده بود. کسی که حتی صدای گریه هایش را کسی نشنید. چه بر سرش آمده بود که قلبش تاب نداشت؟ امانت سیدمهدی روی دستانش
بال بال زده بود... امانت سیدمهدی!
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
حرم
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو #قسمت_چهل برای بیمارستانم نیازه، دفترچه هاشون توی کیف آیه ست، مُهر منم که
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو
#قسمت_چهل_و_یک
آرام و نزدیک گوش آیه گفت:
_اگه تو یه امانت از سیدمهدی داری، من دوتا امانت دارم آیه، با من این کار رو نکن! منو شرمنده نکن! تو باید آیه ی سیدمهدی باشی! من غلط کردم زیادی خواستم، پدری زینب برام بسه! با من این کار رو نکن! جواب حاج علی و سیدمهدی رو چی بدم؟ امانت داری نکردم آیه، آیه شرمنده شدم
چشماتو باز کن آیه، من میرم! مثل تمام روزایی که نخواستی باشم و رفتم! آیه من تو عمرم هیچ چیزی نداشتم، من به نداشتن عادت دارم؛ زینب بهت احتیاج داره! من نباشم تو خوب میشی، آیه میشی، ستون میشی، سقف میشی... من باشم میشکنی آیه!
سرش را روی تخت کنار آیه گذاشت و قطره ی دیگری اشک از چشمانش فروریخت. دستی روی شانه اش نشست. سرش را که بلند کرد محمد را دید:
_آیه بیشتر از هر وقتی بهت نیاز داره! اینکه میبینی دیگه اون آیه ای نیست که روز اول دیدی، برای اینه که تکیه گاه داره! برای اینه که وقت کرده ضعیف باشه، برای اینه که تازه داره درداش رو بروز میده... بذار داد بزنه، بذار گریه کنه، بذار ضعیف باشه، بذار زخماش سر باز کنن؛ اگه این زخما درمان نشه روزای بدی در انتظارشه! آیه بهت نیازداره... زن برادرم بهت نیاز داره که داد میزنه میگه برو! بهت نیاز داره و میخواد باشی!
اینو منی بهت میگم که دوازده ساله میشناسمش؛ اینو رها میگه که دکتره، سایه میگه که دکتره؛ ارمیا شونه خالی نکن. شونه خالی کنی آیه میشکنه! مطمئنش کن که هستی! مطمئنش کن که میمونی... که دوستشون داری!
ارمیا: دوستشون دارم، مگه میشه آیه رو دوست نداشت؟ مگه میشه زینب رو دوست نداشت؟
**
فردای آن روز ارمیا، آیه و زینبش رامرخص کرد و همراه محمد به خانه ی
حاج یوسفی رفتند.
آیه گفت:
_بازم اینجا؟ چرا از اینجا نمیریم؟
ارمیا با تمام محبتی که در دل داشت به همسرش نگاه کرد:
_دیروز تا دیروقت همه بیمارستان بودن و از بس نگران شماها بودن که به ذهنشونم نرسید کار دیگه ای هم دارن! آخر شب به زور فرستادمشون که استراحت کنن و تازه یادشون اومد. الان میریم ساک و چمدونا رو برمیداریم و میریم یه مهمانسرا نزدیک حرم اتاق میگیریم! خوبه بانو؟
آیه دستی به سر دخترکش که در خواب بود کشید و گفت:
_به خاطر دیروز ببخشید!
ارمیا لبخند زد... محمد لبخند زد... آیه هنوز نگاهش به دخترکش بود:
ِ_نمیدونم چرا داد زدم؛ نمیدونم چرا اونجوری کردم
یادحالِ زینب که میافتم دوست دارم بمیرم!
ارمیا ابرو در هم کشید:
_اینجوری نگو؛ خدا نکنه! دیروزم تقصیر تو نبود. فشارای زیادی رو تحمل میکردی؛ طبیعیه یه جایی کم بیاری، من هستم... همیشه هستم! داد بزنی هستم... گریه کنی هستم، بغض کنی هستم، بترسی هستم، بخندی هستم... همیشه هستم بانو!
لبخند کمرنگی روی لبهای آیه نشست. تو که ناراحت نمیشوی سیدمهدی؟ تو که تنهایی آیه را نمیخواهی؟ تو که لبخند آیه را دوست داری!
ارمیا که زینب را غرق در خواب به درون خانه حاج یوسفی برد، آیه و محمد پشت سرش قصد داخل شدن داشتند که صدای داد و فریادی را از کوچه ی کناری شنیدند.
نگران به هم نگاهی انداخته و به سمت کوچه دویدند... چند قدم بیشتر نبود اما آیه با دردی که صورتش را جمع کرده بود دست روی قلبش گذاشت. دختری چادری در میان زنانی که او را
میزدند ناله میکرد. محمد داد زد:
_اینجا چه خبره؟
زنها مکث کرده و نگاهی به محمد و آیه انداختند. یکی از زنان چیزی از کنار دیوار برداشت و بقیه کنار رفتند.
یکی از زنان صورت دختر را گرفت ومحمد دوید. قبل از آنکه محمد به دختر بینوا برسد، صدای جیغ دختر و افتادن دبه ی خالی و دویدن زنها و محمدی که فریاد میزد:
_آب بیارید... آب!
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
🌺
#معرفت_افزایی_مهدوی 8
💢 یکی از مهمترین وظایفی که هر شیعه به عهده دارد، #انتظار_فـــرج است. شاید ما خودمان را منتظر می دانیم؛ اما در این قسمت
می خواهیم بهتر با این واژه آشنا بشویم که آیا واقعا منتظر هستیم یا نه؟
🔹#فضـایل_انتظار:
تمامی حضرات معصومین راجع به موضوع انتظار فرج و فضیلتهای بی نظیر آن روایتهای متعددی دارند:
که به فرموده پیامبر(ص) بالاترین عبادت است.
امام علی(ع) فرمودند: که محبوبترین اعمال پیش خدا انتظار فرج است.
امام سجاد(ع) انتظار فرج را از بزرگترین گشایشها می داند،
امام سجاد در روایتی، مردمی که در آخرالزمان منتظر فرج هستند را افضل کل زمانها می داند (یعنی چه زمانهای گذشته و چه زمانهای آینده که هنوز نیامده) این مردمِ منتظر را افضل کل زمانها میداند.
امام جواد(ع): با ارزشترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است
امام سجاد(ع): بزرگترین عمل یک شیعه را انتظار فرج میداند.
امام صادق(ع): اگر کسی منتظر حضرت باشد و از دنیا برود و ظهور را هم درک نکند؛ اجر کسی را دارد که او را درک کرده و در رکابش شهید شده و در خون خود غلتیده است.
امام علی(ع): روایتی با این مضمون دارد
💠 منتظر امام زمان، یا به ظهور می رسد که آن فضایل را می برد؛ یا اگر هم به ظهور نرسید فضیلت رسیدن به ظهور را به او می دهند. خدا یک عدالتی اینجا برقرار کرده برای آنها که در طول تاریخ، منتظر امر ظهور بودند و به ظهور نرسیدند و ظهور را درک نکردند؛ خداوند به منتظرین امام زمان عج همه آن فضایل رسیدن به ظهور را میدهد. اما مشروط بر اینکه به این انتظار درست عمل کند و منتظر واقعی باشند.
⭕️ #معنی_و_مفهوم_انتظار:
با چند تا فرمول ساده میتوان به جواب این سوال رسید که آیا ما منتظر واقعی هستیم یا نه؟
🔺مثال اول:
چند نفر که در ایستگاه اتوبوس، منتظرند تا اتوبوس برسد، این افراد کاری انجام نمی دهند،فقط نشسته اند تا اتوبوس بیاید و به مقصد برسند.
🔺مثال دوم :
در مسابقه فوتبال، یک گروهی در زمین بازی می کنند و عده کثیری به تماشای این بازی نشسته اند و می خواهند نتیجه مورد نظر حاصل شود، اما کاری انجام نمی دهند؛ کار را آنهایی که در زمین هستند انجام میدند،
گر چه هدف یکیست؛ آنهایی که بیرون زمینند می خواهند اون تیم محبوب ببرد، و بازیکنها که تو اون تیم محبوب هستند آنها هم قصد دارند ببرند؛ اما تلاش اصلی را اون ۱۱ نفر داخل میدان انجام میدهند بقیه فقط نظاره گرند.
👈با این مثال الان خودت ببین؛ تو بحث انتظار، جزو کدام دسته هستی؟ جزو دسته ای که بیرون نشسته و کاری نمیکنه و فقط منتظره؟ یا جزو دسته ای که در میدان عمل، جهت زمینه سازی ظهور تلاش میکند؟
👇👇
🌺
#معرفت_افزایی_مهدوی 9
💢 در مجموع ِ ۸۰ وظیفه ای که در کتاب مکیال گفته شده، بعضی از وظایف هستند که تقریبا جنبه مستحبی دارند.
🔵 آیت الله موسوی اصفهانی اینها را هم به عنوان یک #وظیفه_مستحبی قید کرده، که جزو هشتاد وظیفه آمده. مثلا اینکه ما به نیابت از امام زمان قرآن بخوانیم، صدقه بدهیم، حج برویم. یا به نیابت از حضرت برای سفر حج یا کربلا نائب بفرستیم.
🔰 راهکار برای برقراری ارتباطی قوی و موثر با امام زمان عج:
یک راه حل مفید این است که، تمامی وظایف مستحبی خود را به امام زمان هدیه کنیم که برای ما منافع بسیار زیادی دارد و باعث یک ارتباط قوی تر، بهتر و موثرتر بین ما و حضرت می شود.
🔹شیخ حسین فاضلی در طول زندگی اش تشرفات زیادی محضر امام عصر عج داشت، از ایشان پرسیدند راز این تشرفات چه بود؟ عنوان کردند که من در طول زندگیم همه اعمال مستحبی ام را به امام زمان هدیه کردم.
⭕️ اثراتی که این کار دارد:
1⃣ باعث می شود این اعمال ناچیزی که به حضرت هدیه می کنیم، سطح آن عمل تا حدی بالا برود، تا قابلیت عرضه به امیر هستی را پیدا کند. یعنی سطح عمل باید تا حدی بالا بیاید تا در سطح امام قرار بگیرد، که بتوانند به امام هدیه دهند.
2⃣ این عمل باعث می شود که امام یک توجه، عنایت و گوشه چشمی به ما بکند.
🍃 از آیت الله کشمیری سوال کردند: مرحوم نخودکی اصفهانی چطور به این مقامات عالیه رسید؟ در جواب فرمودند: که ایشان چهار سال شب تا صبح در حرم امام رضا(ع) در بالا سر حضرت قرآن خواند و به امام رضا (ع) هدیه کرد. این هدیه دادن قرآن ها باعث شد که به این مقامات عالیه دست پیدا کنند.
🔷 آیت الله تولایی اصفهانی در یک سخنرانی به مردم می گوید: ای مردم من یک راز را برای شما فاش می کنم، اینکه تمامی اعمال مستحبی مان را به امام زمان هدیه کنیم و هر کس این کار را بکند برایش دو تا اتفاق می افتد:
۱. اگر جنبه ولایت در او هست؛ جنبه ولایتش قوی می شود.
۲. اگر در او جنبه ولایت نیست؛ جنبه ولایت در او ایجاد می شود. اصل و اساس رشد معنوی ما بستگی به همین جنبه ولایت دارد.
🔸آیت الله قاضی بخاطر آن جنبه ولایتی که در ایشان بود به مقامات والا دست پیدا کرد. هر کس جنبه ولایتش قوی شود؛ می تواند که رشد پیدا کند و این هدیه اعمال مستحبی به امام زمان، باعث قوی شدن جنبه ولایت در ما می شود.
🔺با هدیه کردن اعمال به حضرت، از ثواب خودمان کم نمی شود و ما بی بهره نمی مانیم، بلکه خداوند آنقدر کریم است که این ثوابها را هم برای ما مینویسد و هم برای امام زمان و عنوان می کند که این هدیه ایست از جانب فلان فرد برای شما.
⭕️ به دو روش می توانیم اعمالمان را به حضرت هدیه کنیم:
۱. نیت می کنیم که همه اعمال مستحبی زندگی مان را از الان تا پایان عمر به امام زمان عج هدیه کنیم.
۲. در تک تک اعمال مستحبی که انجام می دهیم نیت کنیم و به امام زمان اهدا کنیم. که روش دوم بسیار موثرتر است و باعث می شود ارتباط ما با حضرت قویتر شود.
💠 در انجام اعمال مستحبی مثل صدقه دادن، رفتن به عیادت بیمار، رفتن به زیارت، انفاق، دادن قرض و... قبلش نیت کنیم که به حضرت اهدا شود، در این صورت ارتباط ما با حضرت زیاد می شود و حضرت وارد جزء جزء زندگی مان می شود، یاد حضرت در درون ما بیشتر و قویتر می شود و با امام رفیق تر می شویم. انجام این عمل توفیق ویژه می خواهد.
🌤 بر چهره دلگشای مهدی عج صلوات 🌤
سلام علیکم.
سوال :
اگر کسی یک پیج مذهبی بزند و بعد از طریق اون تبلیغ و بلاگری هم انجام دهد آیا درآمد حاصل حلال هست؟
جواب سوال :
ایرادی ندارد که یک سایت یا پیج یا کانال تبلیغاتی راه اندازی شده و به نشرآگهی و تبلیغات بپردازد ویا فردی در سایت یا پیج یا کانال مجازی خود قسمتی را به این کار اختصاص دهد، مشروط بر اینکه این آگهی ها و بنرهای تبلیغاتی مقید به ضوابط شرعی باشند، به اینصورت که : محتوی تصاویر زنان و یا موسیقی نباشند، و برای خرید اجناس حرامی تبلیغ نکنند، و یا معاملات بانکی ربوی را ترویج ندهند، و همچنین مروج سایتهای تفریحی فاسد نباشد.و سایت های هرمی نباشد .
✴️ یکشنبه 👈19 اردیبهشت / ثور 1400
👈26 رمضان 1442👈 9 می 2021
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی .
🌨 دعای باران توسط پیامبر صلی الله علیه و آله "6 هجری " در ماه مبارک رمضان .
⭐️احکام دینی و اسلامی .
❇️ روز مبارک و شایسته ای برای امور زیر است :
✅ جابجایی و نقل و انتقال .
✅ آغاز بنایی و خشت و نهادن .
✅ تجارت و داد و ستد .
✅ امور زراعی و کشاورزی .
✅ ملاقات ها و دیدارها .
✅ و قضا حوائج خوب است .
📛 امور ازدواجی خیر ندارد .
🔘 صدقه نافع تر از سایر روزها است .
👼 زایمان خوب و نوزادش عمری طولانی خواهد داشت.ان شاءالله
✈️ مسافرت : خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم .
🌓 امروز : قمر در برج حمل است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است :
✳️ خرید مایحتاج منزل .
✳️ شکار و صید و دام گذاری .
✳️ ختنه کودک .
✳️ به گهواره نهادن کودک .
✳️ ارسال کالاهای تجاری .
✳️ آغاز کار و شغل .
✳️ و آغاز درمان و معالجه نیک است .
💑مباشرت و مجامعت مباشرت امشب (شب دوشنبه) ، مباشرت برای سلامتی مفید و فرزند حاصل از آن حافظ قرآن شود.ان شاءالله
⚫️ طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث رهایی از بلا است .
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، باعث خلاصی از مرض می شود .
😴😴تعبیر خواب
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 27 سوره مبارکه " نحل " است .
قال سننظر اصدقت ام کنت من الکاذبین ...
و چنین استفاده میشود که برای خواب بیننده حالتی غیر آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد . ان شاءالله و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
هدایت شده از حرم
#دلنوشته_رمضان
سحر بیست و ششم....
✍ فقط سه سحر مانده.... تا جامه مهمانی مان را، از تن بدر کنیم.....
یادم هست...
زیباترین سحر این مهمانی، بنام نامی تو رقم خورده بود....
به نام نامی مادرم.... زهرا
❄️واااااای مادر....
حضور شما... در لابلاي مناجات های سحرم، چقدر پررنگ بود....
چقدر گریستن بر دامانت، سحرهای مرا روشن می کرد....
چقدر دور تو گشتن... مرا آرام می کرد...
چقدر چادرت را بو کشیدن... در سلولهای قلب من، معجزه هايي عظیم، را رقم می زد....
❄️مادر...
سفره داری رمضان، رو به پایان است....
و ما هنوز... اجابت را از آسمان، به ضمانت نگرفته ايم...
اجابت دیدار آخرین دردانه تو را....
❄️آه مادر....
دلم برایت تنگ می شود....
برای دستان مهربان و خسته ات....
برای چشمان معصوم و عاشقت...
کاش... اذن قنوت همه سحرهای رمضانم ، به نام نامی تو... صادر می شد...
تا هییییییچ گاه، تو را در لابلاي سجاده ام، گم نکنم...
❣تو کلید همه درهای آسمانی...
چه دارد، آنکس که تو را در آغوش ندارد؟؟
مادر....
تمام هستی ام به قربان ناز یک لبخندت...
چه کنم...بیشتر، دوست بداری ام؟؟
چه کنم...بیشتر، عاشقانه ببوسی ام؟؟
من یقین دارم...؛
راز محبت تو.... عزیز_دردانه آخر توست...
که هر چه بیشتر زلیخایش شوم... بیشتر، در پیش چشمان تو، خواهم درخشید...
❄️دعایم کن... مادر
دستانت را بالا بگیر....
و برایم، ع ش ق بخواه....
عشقی... که مرا از نشستن....باز دارد...
عشقی... که مرا از دم فرو بستن... باز دارد...
عشقی... که همه عالم، آنرا از نگاهم، بخوانند...
❣دعایم کن... عاشقت بمانم مادر....
#جامانده
التماس دعای فرج و شهادت
سید پیمان موسوی طباطبایی
@haram110
هدایت شده از حرم
monjatae-ameral-momenen1.mp365005.mp3
4.49M
🙏مناجات و صوت بسیار زیبا و تاثیر گذار حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه
🌹
😔الهم انی اسئلک الاماااان
التماس دعا
▪️ @haram110
4_5920482237077260326.mp3
169.6K
#ادعیه_ماه_مبارک_رمضان
🌷دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان با نوای دلنشین استاد موسوی قهار🌷
4_134036373005928665.mp3
33.41M
🔹تحدیر قرآن کریم🔹
تندخوانی
🔸استاد معتز آقایی🔸
🔵 جزء ۲۶ 🔵