❗️عمر بن خطاب در آرزوی فضائل حضرت امیرالمؤمنین علے علیهالسلام
ابن أبی شیبة مینویسد:
«قال عمر بن الخطاب أو قال أبي لقد أوتي علي بن أبي طالب ثلاث خصال لأن تكون لي واحدة منهن أحب إلي من حمر النعم زوجه ابنته فولدت له وسد الأبواب إلا بابه وأعطاه الحربة يوم خيبر.»
#ترجمه : عمر بن خطاب گفت: به على بن ابیطالب[عليهماالسلام] سه ويژگى داده شده كه اگر يكى از آنها را داشتم، براى من از داشتن شتران سرخ مو بهتر بود:
۱- رسول خدا [صلیالله علیه و آله] او را به همسرى فاطمه دخترش درآورد و برای او فرزند آورد؛
۲- همه درب ها [به مسجد] بسته شد مگر درب [خانه] او؛
۳- و روز خیبر عَلم [جنگ] را به او داد.
📔المصنف، ج 11 ص 145
📔 باقی مدارک
✍ پینوشت:
شتران سرخ مو برای اعراب بسیار اهمیت داشته و از آن به عنوان «انفس الأشیاء»:«نفیس ترین چیزها» یاد میکردند.
#نقل_فضایل_از_کتب_مخالفین
🔻 تشویق مردم به کشاورزی و توصیه به رعایت حقوق کشاورزان در حکومت علوی
🔸حضرت امیر علیه السلام به مردم فرمود: خدا بندگان را به آبادانى زمين فرمان داده تا گذرانِ زندگى شود با آنچه از زمين مىرويَد از دانه ها، ميوه ها و... از چيزهايى كه خدا، سبب گذرانِ زندگى بندگان قرار داده. (۱)
🔸ایشان به فرماندهان مینوشتند: شما را به خدا سوگند كه مبادا كشاورزان، از جانب شما مورد ستم واقع شوند.(۲)
🔸حضرت به مالک اشتر فرمودند: اگر از سنگينى ماليات يا قطع آب يا تباهى زمين بر اثر آب گرفتگى يا كم آبى يا ديگری به تو شِكوه كردند، مالياتشان سبک گير، به اندازه اى كه اميد دارى خداوند، بدان مقدار كارشان را اصلاح كنند. و اگر از تو درخواست كمک كردند، بر اصلاح (و تقويت) آنچه با ثروت هايشان بر آن توانايى دارند، پس هزينه آن را بر عهده گير؛ چرا كه فرجام كمک هايت به خير و صلاح آنان است. پس برای آنچه از هزينه ها بر آنان تخفيف دادى، نگران مباش (۳)
📓وسائل الشيعه ج۱۳ ص ۱۹۵
lib.eshia.ir/11024/13/195
📓قرب الإسناد ج ۱ ص ۱۳۸
lib.eshia.ir/71553/1/138
📓تحف العقول ج ۱ ص ۱۳۸
lib.eshia.ir/15139/1/138
#حکومت_علوی
حرم
* 💞﷽💞 💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜 #قسمت_شانزدهم . وضو گرفتم و کم کم آماده شدم برای اومدن مه
* 💞﷽💞
💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜
#قسمت_هفدهم
چشم غره ای بهش رفتم و گفتم: هنوز نه به داره نه به بار، شاید من ایشونو نپسندیدم و ردش کردم
خنده ی کوتاهی کرد و گفت: ولی من اینطور فکر نمی کنم، مطمئنا تو از عباس آقا خوشت میاد
از روی تاسف سری تکون دادم و مشغول ریختن چای شدم،با صدای مامان که گفت چای رو بیارم، چادرمو مرتب کردم و سینی رو بردم تو هال، اول به عموجواد تعارف کردم، لبخند رضایت مندی رو لبش بود، بیچاره عمو جواد حتما خیلی از این وصلت خوشحال میشد، ملیحه خانم هم با لبخندی چای رو برداشت، جرئت نزدیک شدن به عباس رو نداشتم اما چاره ای نبود سینی رو جلوش گرفتم، احساس میکردم امروز بیشتر از همیشه عطر یاسش رو حس میکنم، بدون نگاه کردن به من چای رو برداشت، نیم نگاهی بهش انداختم خیلی جدی و خشک نشسته بود، اینم از این یکی واقعا نمیدونم دقیقا دلم باید برای کی بسوزه شاید خودم، خود من که یار کنارمه و من ازش هیچ سهمی ندارم هیچ سهمی شاید سهم من فقط همون یاسه!!
به مامان و محمد چای تعارف کردم و نشستم کنار مامان، باز بحث خاستگاری و مهریه و چرت وپرت، همه ی دخترا این جور وقتا پر از هیجان و استرس و خوشحالی ان اما من اونموقع هیچ حسی نداشتم، فقط ناراحت بودم ناراحته همه، همه که انقدر جدی بودن و نمی دونستن این عروس خانم عروس نشده جوابش منفیه ...
تو فکر وحال خودم بودم نمیدونم چند دقیقه گذشت که ملیحه خانم گفت: خب اگه اشکالی نداره و اجازه بدین معصومه جون و عباس اگه حرفی دارن باهم بزنن
گوشه چادرمو تو مشت گرفتم، جای بدش تازه رسید..آه خـــدا!
#ادامه_دارد...
#عطر_یاس
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
بامــــاهمـــراه باشــید
* 💞﷽💞
💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜
#در_حوالے_عطر_یاس
#قسمت_هجدهم
.
#هوالحـــق
.
با اجازه ای که از ناحیه ی مامان صادر شد بلند شدم و به سمت حیاط حرکت کردم عباس هم به دنبالم اومد، بی توجه به عباس دمپایی پام کردم و از سه تا پله ی حیاط اومدم پایین، جایی برای نشستن نبود برای همین لب حوض نشستم، عباس بعد ور رفتن با کفشاش اومد پایین و با فاصله از من لب حوض نشست، نگاهم به آب داخل حوض بود اونم نگاهش تو آسمونا ،
من تو حوض دنبال ماهی ای می گشتم که نبود،
عباس هم دنبال ماهی تو آسمون می گشت که از شانس بدش اونم نبود!!
زیر لب زمزمه وار گفتم"چرا حوضمون ماهی نداره! "
عباس تک سرفه ای کرد و بالاخره انگار از سکوت ناراضی بود که گفت: عجیبه که امشب ماه تو آسمون نیست
یه چیزی از قلبم گذشت چرا هر دومون باید مثل هم فکر کنیم!!
چادرمو کمی جلوی صورتم اوردم تا رومو بگیرم آروم گفتم: حتما دلش نخواسته امشب باشه😔
- چی؟
- ماه دیگه!
نگاهش به روبرو بود سرشو تکون داد که مثلا چه میدونم تایید کنه حرفمو
بازم سکوت ..چه سکوت درداوری بود، بوی گلای یاسم دو برابر شده بود انگار، دلم میخاست کاش میتونستم ازش بپرسم چرا همیشه انقدر عطر یاس خالی میکنی رو خودت نمیدونی یه نفر طاقت نداره، اصلا دلم میخاست بزنمش و بگم چرا من باید از تو خوشم بیاد .. آه!!😔
بعد از کمی سکوت نگاهی به یاس ها انداخت و گفت: چه بوی یاسی پیچیده اینجا، الان فصل یاسه، من یاس خیلی دوست دارم
لبخندی رو لبم نشست،، خاستم بگم چه تفاهمی داریم، اما یادم اومد این که جلسه ی خاستگاری نیست فقط یه نمایشه همین!!
از لب حوض بلند شد مشخص بود این موقعیت رو دوست نداره، منم دوست نداشتم این سکوت و باهم بودن اجباری رو، یه کم قدم زد اطراف حوض و باخودش آروم گفت: بالاخره تموم میشه ..
سرمو گذاشتم رو زانوهام، منم دلم میخواست تموم شه، تموم شه این کابوس
#عطر_یاس
💌نویسنده: بانوگل نرگـــس
بامــــاهمـــراه باشــید
✴️ یکشنبه👈 9 بهمن/ دلو1401
👈 7 رجب 1444👈29 ژانویه 2023
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🔘طلبیدن امام رضا علیه السلام برای ولایت عهدی توسط مامون ملعون" ۲۰۰ قمری".
⭐️احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅آغاز نوشتن کتاب و مقاله و پایان نامه.
✅درختکاری.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅سفر دریایی و زمینی.
✅شکار و صید و دام گذاری.
✅شروع همه کارها.
✅اقدامات قضایی.
✅و دیدار روسا خوب است.
👼مناسب زایمان و نوزاد زندگی با برکت و خوبی خواهد داشت.
🚘سفر: مسافرت خوب است.
🔭 احکام نجوم.
🌓امروز :قمر در برج ثور است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است:
✳️رفتن به تفریحات سالم.
✳️ارسال نامه و مکاتبه کردن.
✳️شراکت و امور مشارکتی.
✳️دیدار با دوستان.
✳️خواستگاری عقد و امور ازدواجی.
✳️خرید طلا و جواهرات.
✳️غرس اشجار.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️خرید ملک.
✳️افتتاح شغل و کار و کاسبی.
✳️و ارسال کالاهای تجاری خوب است.
🔵 امور مربوط به حرز و ادعیه و نماز حرز آن خوب است.
💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث دولت می شود.
💉🌡حجامت.
#خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، ممکن است باعث مرگ ناگهانی شود.
💑مباشرت:
امشب : مباشرت برای بدن خوب و فرزند حاصل از آن به سرنوشت خویش راضی باشد.
😴😴تعبیر خواب:
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 8 سوره مبارکه " انفال" است.
لیحق الحق و یبطل الباطل...
و چنین استفاده میشود که بین خواب بیننده و دیگری اختلافی پیش آید و دعوا را نزد قاضی یا حَکَم برند و معلوم شود حق با خواب بیننده هست. ان شاءالله و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید...
💅 ناخن گرفتن:
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز:
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ استخاره:
وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
هدایت شده از سلامتکده مشکات | ارگانیک
سلام دوستان🙋♂🙋♀
خبر..... خبر... 👂👂👂
فروشگاه همواره تخفیف
⚘️ سلامتکده مشکات قم⚘️
بنا دارد هر هفته *یکشنبه ها* تعدادی از محصولات خود را
با تخفیف ویژه ارائه کند🎁🎁🛒🛒🛒
🗣🗣به دوستانتون اطلاع بدید و از این فرصت طلائی استفاده کنید👌👌👌
🎊🎊یکشنبه های علوی_فاطمی 🎊🎊
مدیر فروش 🔰
🆔 @meshkat120
شماره تماس 🔰
📲 09100100908
🆔 @meshkatqom
✨️فروشگاه بزرگ شهر نوره
🆔️ @shahrenore
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️ #سلام_صبحگاهی🚩
هر روز را با سلام بر شما آغاز میکنیم!
سلام بر شما ... که صاحباختیار مایی!
لحظههایی در زندگی هست
که تنهای تنهایم
تنهایی مطلق
لحظههایی که
جهان سراسر بیگانه میشود
من میمانم
و تو که آشناترینی
من میمانم و دنیا و خیال شیرین آمدنت
که جهان با امید تو مرا کافیست
اَلسَّلامُعَلَیکَ حینَ تُحَمَدُ وَ تَستَغفِر
...
🟡 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟡
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
◻️▫️موضوع #اصل_برائت • قسمت — هشتاد چهارم ✅
💌 گزیده ای از روایات تبری ▫️#تنفر_شدید
☀️حضرت امیرمومنان علی بن ابی طالب علیه السلام به نقل از حضرت پیامبر خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمودند :
دو نفر از امت من هستند که گناه تمام امت به گردن آن دو است :
هر خونی که به ناحق تا قیامت ریخته شود ،هر مالی که به ناحق خورده شود ،هر فحاشی که در عالم انجام شود ، هر حکم و قضاوتی که به ستم شود همه بر عهده آن دو است ، بدون اینکه از گناه کسی که مرتکب آن شود چیزی کم شود .
عمار گفت :
نام آنها را بگو تا بر آنها لعنت کنیم .
حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند :👇
رحمت خدا بر سلمان و ابوذر و مقداد !چقدر شناخت آنها نسبت به آن دو نفر دقیق ، و تنفرشان از آن دو شدید بود ! چه بسیار بر آن دو (خبیث) لعن و نفرین می فرستادند .
برای مرتبه سوم عمار اصرارکرد،
حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام پاسخ داد :
اگر آنها را نام ببرم اصحاب من به قتل خواهند رسید ،جمعیت در اطراف من پراکنده خواهد شد...
جناب محمد پسر ابوبکر گفت :
لازم نیست نام آنهارا ذکر کنی ، منظور شما را فهمیدم !
خدا شاهد میگیرم که ولایت شما را پذیرفته و از دشمنان شما بیزارم هرکس که باشد خواه از نزدیکان ما یا غریبه ، اولین و آخرین ،زنده و مرده ،حاضر و غائب ،از همه آنها بیزاریم .
📚کتاب سلیم 921/2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◻️▫️#ویدئو_استوری_روزشمار_نیمه_شعبان☀️
🎉 38 روز مانده تا میلاد حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💚
سخن بگو مسیحای من!
چنان که عیسی در قنداقه سخن گفت
تو نیز به جهان بگو که
نوزادی آسمانی هستی و به زمین آمدی
برای اینکه نجاتبخش آن باشی...
🎤 #محمدصالح_میلانی
🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢
*⃣مولانا امیرالمؤمنین علیهالسّلام:
أَقِيلُوا ذَوِی الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ يَدُاللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُهُ
از لغزشهاى مردمِ نیک و با شخصيّت چشمپوشى كنيد، چرا كه هيچ یک از آنها لغزش نمىكند، مگر اين كه دست خدا به دست اوست و او را بلند مىنمايد.
📚نهجالبلاغه حکمت ۲۰
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
4_5944992623298088270.mp3
6.62M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
فریب...
🎤استاد شیخ محمدحسین یوسفی؛
4_5942777596994391530.mp3
3.63M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
جعلیّات مولوی!
🎤استاد شیخ محمدحسین یوسفی؛
✦༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕
◼️▪️#منتخب_الأثر • قسمت - سی دوم✔️
📝..اعتقادِ من به شما , باوری است که به تحقیق جُسته ام …✏️
📕📗🔍🔎📘📙
✔️"دوازده مرد بر بالای اعراف"
…👥 ابان بن عمر , میگوید در محضر حضرت امام جعفر الصادق علیه السلام بودم که مردی وارد شد و به حضرت عرض کرد:خدا مرا فدایت کند ، دربارهء این سخن خدای تعالی 📖 چه میفرمایید؟
وَ عَلَي الأعرافِ رِجالٌ …(٤٦/اعراف)
و بر بالای اعراف مردانی هستند که همه را به چهره هایشان می شناسند.
حضرت امام جعفر الصادق علیه السلام فرمودند:
❇️ هُمُ الأوصياءُ مِن آلِ مُحَمَّدٍ الإثناعَشَرَ لايَعرِفُ اللّهُ إلّا مَن عَرَفُهُم وَ عَرَفوهُ ، قالَ : فَما الأعرافُ جُعِلتُ فِداك ؟ قالَ : كَثائِبُ مِن مِسكٍ عَلَيها رَسولُ اللّهِ وَ الأوصياءُ يَعرِفونَ كُلّاً بِسيماهُم…
✴️ آنها اوصیای دوازده گانه از آل محمد اند که خدا را نمی شناسد مگر کسی که ایشان را (به امامت و ولایت) بشناسد و ایشان هم او را (به دوستی و تشیع) بشناسند ؛ عرض کرد: فدایت شوم : اعراف چیست ؟ فرمودند:تپه های برآمده ای است از مشک که رسول خدا و اوصیای ایشان (علیهم السلام) بالای آن قرار دارند و همه را به چهره هایشان می شناسند …
📕📗🔍🔎📘📙
✔️ مقتضب الأثر ص۴۸
✔️ الغدیر ۲۹۵/۲
✔️ بحارالانوار ۲۵۲/۲۴ ب۶۲ ح۱۴
*⃣مولا علی علیهالسّلام:
بزرگترین بلا، از دست دادن امید است.
📚غررالحکم ح۲۸۶۰
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
4_5956180454758419482.mp3
11.57M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
دعای شریف نادعلی/
🎙سیّدهادی گرسویی؛
🙏🏼 نماز شب هشتم ماه رجب
عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قالَ: مَنْ صَلَّى فِي لَيْلَةِ الثَّامِنَةِ عِشْرِينَ بِالْحَمْدِ وَ الْقَلَاقِلِ ثَلَاثاً ثَلَاثاً، أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى ثَوَابَ الشَّاكِرِينَ وَ الصَّابِرِينَ، وَ رَفَعَ اسْمَهُ فِي الصِّدِّيقِينَ، وَ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ أجْرُ صِدِّيقٍ وَ شَهيدٍ، وَ كَأنَّمَا خَتَمَ القُرْآنَ فِي شَهْرِ رَمَضان، وَ إذا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ تَلْقَاهُ سَبْعُونَ مَلَكاً يُبَشِّرُونَهُ بِالْجَنَّةِ. (البلدالأمين، ص168)
جناب سلمان از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: هرکس در شب هشتم ماه رجب، 20 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت 1 بار حمد، 3 بار سوره فلق، 3 بار سوره ناس، 3 بار توحید و 3 بار کافرون خداوند به وی پاداش سپاسگزاران و صابرین را عطا می کند، و نامش را در زمره صدّیقان بالا می برد، و به ازای هر حرف که در نماز خوانده است پاداش یک صدّیق و شهید برای او منظور می شود، و گویا در ماه رمضان ختم قرآن کرده است، و آن گاه که از قبرش بیرون آید، هفتاد فرشته به دیدار او رفته، وی را به بهشت بشارت می دهند.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
حرم
* 💞﷽💞 💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜 #در_حوالے_عطر_یاس #قسمت_هجدهم . #هوالحـــق . با اجازه ای ک
* 💞﷽💞
💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜
#قسمت_نونزدهم
سکوت طولانی شده بود، بالاخره لب باز کرد و گفت: بیست دقیقه شد، فکر کنم دیگه بهتره بریم
باورم نمیشد، بیست دقیقه فقط!! احساس میکردم چند ساعت گذشته ..
بلند شدم برم داخل که صدام زد
- معصومه خانم
قلبم یه جوری شد، دومین بار بود که صدام میزد، برگشتم سمتش که گفت: ممنون که دارین کمکم می کنین
خاهش میکنمی زیر لب گفتم و رفتم داخل، عباس هم اومد، همه با ذوق نگاهمون می کردن که کنار هم ایستاده بودیم، انگار جواب می خواستن که نگاه همشون منتظر بود، نگاهمو به پایین دوختم، ملیحه خانم سریع گفت: تموم شد حرفاتون؟!!
فکر کنم زود اومده بودیم ..چیزی نگفتیم که عمو جواد این بار با لحن مهربونی گفت: چیشد دخترم به نتایجی رسیدین؟
نگاهی بهش انداختم، ای کاش این نمایش مسخره زودتر تموم میشد، میخاستم بگم نه ما به درد هم نمیخوریم اما نمیدونم چرا چیز دیگه ای رو به زبون آوردم: من باید کمی فکر کنم
زیرچشمی به حرکات عباس نگاه کردم، معمولی بود هیچ حالت خاصی نداشت ..ملیحه خانم لبخند عمیقی زد مثل اینکه خیلی خوشحال بود ...
.
.
مشغول جارو زدن اتاقم بودم، یه ماه بعد امتحانات خرداد شروع میشد و باید از همین الان شروع به درس خوندن می کردم چون همش پشت سر هم بود ..نمیدونم چرا اصلا رو درسام مثل سابق تمرکز نداشتم، جاروبرقی رو خاموش کردم و گذاشتم یه گوشه، رفتم سراغ قفسه کتابام که ففط دوتا قفسه اش برای من بود و دوتاشم برای مهسا، ردیف قفسه ی من همیشه پر تر از مهسا بود، یاد مهسا و دانشکده ی هنر افتادم باید همین روزا با مامان درموردش حرف میزدم، نباید مهسا کاری رو می کرد که دوست نداره اینجوری هیچ پیشرفتی نمیکرد
چند تا از کتابای درسی مو برداشتم، با دیدن جزوه ی سمیرا که لای کتابام بود تعجب کردم، این اینجا چیکار میکرد؟ شاید اشتباهی اومده لای کتابام..دلم می خواست برم با سمیرا حرف بزنم حتما تا الان از فضولی مرده که بدونه دیشب چه اتفاقی افتاد ..سریع آماده شدم، جزوه شو برداشتم و زدم از خونه بیرون هیچ کس خونه نبود،مهسا بعدازظهری بود، محمد هم با مامان رفته بود گلزار شهدا دیدار بابا، من به بهونه درس نرفتم آخه دلم می خواست تنهایی برم پیشش و باهاش حرف بزنم، یکی دو روز آینده حتما باید برم، دلم خیلی برای بابا تنگ شده😔
#عطر_یاس
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
بامــــاهمـــراه باشــید
* 💞﷽💞
💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜
#قسمت_بیستم
سمیرا در حالی که سینی چای رو می برد تو آشپزخونه گفت: واقعا نشستی کلاس گذاشتی ناقلا، گفتی چند روز دیگه جواب میدم، الکی مثلا کشته مرده اش نیستی
خندیدم و گفتم: وای سمیرا فقط دلم میخواد ببینم مراسم خاستگاری تو چجوری میشه
سمیرا باز شروع کرد مسخره بازی و تصور روز خاستگاریش و منم فقط می خندیدم، واقعا من اگه سمیرا رو نداشتم از افسردگی می مردم ...بعد گپ زدن با سمیرا قصد رفتن کردم که اونم بزور راضی شد من برم ...
از خونه سمیرا که اومدم بیرون چند قدم برنداشته بودم که فاطمه سادات رو دیدم برام دست تکون داد منم رفتم پیشش و باهاش دست دادم
- سلام خوبی معصومه جون ناپیدایی آبجی؟؟
لبخندی رو لبم نشست و گفتم: کم سعادتی بود دیگه
لبخندی زد و گفت: دلم برات تنگ شده بود
یه
دفعه چشماش برقی زد و گفت: راستی میدونستی داداشم برگشته
با خوشحالی گفتم: واقعا؟! کی برگشت؟
_ همین دیروز، عاطفه هم از شیراز اومده، میایی خونمون عاطفه رو ببینی، مطمئنم خیلی خوشحال بشه تو رو ببینه
_ دلم که خیلی می خواد ولی خب آخه داداشت اومده عاطفه حتما سرش شلوغه فعلا
_ نه بابا، تو فردا بیا، بعدازظهر، داداشم میره تهران دنبال یه سری کارهاش، احتمالا من و عاطفه تنها باشیم
یه کم فکر کردم و گفتم: باشه عزیزم ان شاالله میام
با هم خداحافظی کردیم و راه افتادم سمت خونه، منم دلم برای عاطفه تنگ شده بوده، سال اول دبیرستان باهم همکلاسی بودیم خیلی هم دوست شده بودیم باهم، تا اینکه اونا رفتن شیراز و بعد دو سه سال با برادر فاطمه سادات که تو محله ما بود ازدواج کرد و من بیشتر تونستم ببینمش، گرچه وقتی همسرش نبود باز برمی گشت شیراز پیش پدرمادرش ...رفته بودم تو فکر و به روزای خوشی که تو دبیرستان باهم داشتیم فکر می کردم اصلا نفهمیدم چجوری رسیدم خونه!
.
#ادامه_دارد...
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#عطر_یاس
بامــــاهمـــراه باشــید
هدایت شده از سلامتکده مشکات | ارگانیک
4_6019431424514328453.mp3
5.38M
💠 قسمت آخر (۴۰)
✅ عوامل معنوی موثر در بیماری و راه های مقابله با آن
❌ #پایان بحث #مزاج_شناسی_تخصصی ❌
🔊 استاد #نظری_زاده
@meshkatqom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◻️▫️#ویدئو_استوری_روزشمار_5روزتا ولادت حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیهالسلام
وَ اعْلَمْ اَنَّهُ لَيْسَ شَىْءٌ بِاَدْعى اِلى حُسْنِ ظَنِّ راعٍ بِرَعِيَّتِهِ مِنْ اِحْسانِهِ اِلَيْهِمْ.
🔗 بدان هيچ وسيلهاى براى جلب اعتماد والى به (وفادارىِ) تودۀ مردم بهتر از احسان به آنها نیست.
📚نهج البلاغه نامه53
🟡 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟡
💎🙏🏼 «دعای مُعَلّی» در ماه رجب
یونُس بن ظَبیان گفت: ماه رجب بود و نزد مولایم حضرت صادق علیه السلام بودم. مُعَلَّی بن خُنَیس وارد شد و سخن از دعای در ماه رجب به میان آمد. معلّی عرض کرد:
يَا سَيِّدِي! عَلِّمْنِي دُعَاءً يَجْمَعُ كُلَّ مَا أَوْدَعَتْهُ الشِّيعَةُ فِي كُتُبِهَا.
ای سرور من! دعایی به من بیاموز که جامع همه (خیراتی) باشد که شیعه در کتاب هایش نوشته و به ودیعه گذارده است. پس حضرتش فرمود: ای معلّی! بگو:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِينَ لَكَ، وَ عَمَلَ الْخَائِفِينَ مِنْكَ، وَ يَقِينَ الْعَابِدِينَ لَكَ، اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ وَ أَنَا عَبْدُكَ الْبَائِسُ الْفَقِيرُ، وَ أَنْتَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِيلُ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِي، وَ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِي، وَ بِقُوَّتِكَ عَلَى ضَعْفِي، يَا قَوِيُّ يَا عَزِيزُ! اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْأَوْصِيَاءِ الْمَرْضِيِّينَ، وَ اكْفِنِي مَا أَهَمَّنِي مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ!»
سپس حضرت فرمود: يَا مُعَلَّى! وَ اللَّهِ لَقَدْ جَمَعَ لَكَ هَذَا الدُّعَاءُ مَا كَانَ مِنْ لَدُنْ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ إِلَى مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه وآله. (بحارالأنوار، ج98، ص390 به نقل از اقبال الاعمال/اقبال الاعمال، ص142)
ای معلّی! به خدا قسم! این دعا، جامع همه دعاهای از زمان حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام تا زمان حضرت محمّد صلّی الله علیه وآله است.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💎🗣 در ماه رجب، در تعقیب نمازهای پنج گانه چنین بگو
محمد بن ذکوان معروف به محمّد السّجّاد می گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم ، ماه رجب فرا رسیده است ، دعایی به من تعلیم فرما که خداوند به واسطه آن به من نفع رساند. حضرت صادق علیه السلام فرمود: بنویس:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ،
و هر روز از ماه رجب در صبح و شام و در تعقیب نمازهای روز و شب بگو:
«يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ ، وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ ، يَا مَنْ يُعْطِي الْكَثِيرَ بِالْقَلِيلِ ، يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ سَأَلَهُ ، يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تُحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً ، أَعْطِنِي بِمَسْأَلَتِي إِيَّاكَ جَمِيعَ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ جَمِيعَ خَيْرِ الْآخِرَةِ ، وَ اصْرِفْ عَنِّي بِمَسْأَلَتِي إِيَّاكَ جَمِيعَ شَرِّ الدُّنْيَا وَ شَرِّ الْآخِرَةِ ، فَإِنَّهُ غَيْرُ مَنْقُوصٍ مَا أَعْطَيْتَ ، وَ زِدْنِي مِنْ فَضْلِكَ يَا كَرِيمُ!»
محمّد می گوید: پس حضرت صادق علیه السلام با دست چپ خود محاسنش را گرفت و دعای یاد شده را خواند در حالی که انگشت اشاره دست راست خود را حرکت می داد و به خدا پناه می برد.
بعد از آن حضرتش چنین فرمود:
يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ، يَا ذَا النَّعْمَاءِ وَ الْجُودِ ، يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ ، حَرِّمْ شَيْبَتِي عَلَى النَّارِ.
در حدیث دیگری آمده است که حضرت دستش را بر محاسن خود گرفت و رها نکرد تا آنکه کف دستش پر از اشک شد. (بحارالأنوار، ج 98، ص390-391 به نقل از اقبال الاعمال/ اقبال الاعمال،ص143)
✅ توجّه: مطابق روایت، حضرت صادق علیه السلام از آغاز خواندن دعا، با دست چپ محاسن خویش را گرفته و انگشت اشاره دست راست خود را حرکت می دادند و به خدا پناه می بردند.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
◻️▫️موضوع #درباره_عايشه سلقلقیه • قسمت — شصت هشتم✔️
#عایشه_سلقلقیه_توبه_نکرده_است
#عایشه_سلقلقیه_و_معاویه_زنازاده
➿ تهمت های عائشه سلقلقیه
▪️آیا معقول و قابل تصوّر است به اینکه سوال شود از مردی عادی - از مسلمان یا غیر مسلمانی که برای او عقل باشد - از حکم ادخالی به غیر از انزالی، پس او هم به زوجهٔ جوان حاضر در جلسه اشاره کند و بگوید: من و او با هم این کارها را انجام میدادیم؟
👈همچنین نمی توان فمهید که کدام فرماندهٔ سپاه سلیم العقلی آن میکند که عایشه سلقلقیه به حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه واله نسبت می دهد و میگوید: پیامبر سپاهیانش را فرمان داد به پیش بروند تا وی با من مسابقه دهد؟!
اصلاً آیا معقول است که مردی از اهل فضل و شرف در سفر جنگی به اصحابش بگوید: جلو روید تا با زوجهٔ جوانم مسابقه گذارم، آن هم در بیابان پهناور و در مقابل دید!؟!
👈علاوه بر این؛ سپاهیان میبایست چه مقدار به پیش بروند و حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله و زوجهٔ جوانش می بایست چه مقدار از آنها دور می ماندند تا مسابقه او با زوجهاش را نبینند؟ آیا این ممکن است؟!
شما تصور کنید حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه واله و سپاهیانش را؛ حال آیا هیچ خردمندی وقوع مسابقه در چنان حالتی را تصدیق میکند؟! پس چگونه رو است که در دو مرحله و در دو مسابقه که هر دو در بیابان بوده و حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله و عایشه سلقلقیه در بین سپاهیان حرکت می کرده اند،
▪️حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه وآله به آنها فرمان دهد که پیش افتید تا با همسر جوانم مسابقه دهم؟!