💎💎👌 این موقعیت استثنایی را از دست ندهیم:
🌺زیارت سیدالشهدا علیه السلام به نیابت از مولایمان صاحب الزمان علیه السلام در هر روز از ماه مبارک رمضان
دوستان و سروران گرامی!
به اطلاع می رساند که در هر روز از ماه مبارک رمضان، سایت الکفیل، برای زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام در آدرس زیر ثبت نام می کند:
http://alkafeel.net/zyara/
پس این نعمت را قدر شماریم و هر روز در آدرس فوق ثبت نام نماییم و در این ماه مبارک، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را به نیابت از مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام زیارت کنیم.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼 نماز شب ششم ماه رمضان
قَالَ أمیرُالمُؤمِنینَ علیه السلام: مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ السَّادِسَةِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ، يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ، فَكَأَنَّمَا صَادَفَ لَيْلَةَ الْقَدْر. (بحارالأنوار، ج97، ص382 به نقل از اربعین شهید)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هرکس در شب ششم ماه رمضان 4 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک حمد و سوره تبارک(ملک)، گویا شب قدر را درک کرده است.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼💎🙏🏼 ادعیه شب ششم ماه رمضان
1) دعای شب ششم ماه رمضان و عنایت به فرج مولایمان حضرت صاحب الزّمان علیه السلام، منقول از مرحوم سیّد بن طاووس:
«اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ وَ إلَيْكَ الْمُشْتَكَى، اللَّهُمَّ أَنْتَ الْوَاحِدُ الْقَدِيمُ وَ الْآخِرُ الدَّائِمُ وَ الرَّبُّ الْخَالِقُ وَ الدَّيَّانُ يَوْمَ الدِّينِ، تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ بِلَا مُغَالَبَةٍ، وَ تُعْطِي مَنْ تَشَاءُ بِلَا مَنٍّ، وَ تَمْنَعُ مَا تَشَاءُ بِلَا ظُلْمٍ، وَ تُدَاوِلُ الْأَيَّامَ بَيْنَ النَّاسِ، يَرْكَبُونَ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ، أَسْأَلُكَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإكْرَامِ وَ الْعِزَّةِ الَّتِي لَا تُرَامُ، وَ أَسْأَلُكَ يَا اللَّهُ، وَ أَسْأَلُكَ يَا رَحْمَانُ، أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ فَرَجَنَا بِفَرَجِهِمْ، وَ تَقَبَّلَ صَوْمِي وَ أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا أَرْجُو، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا أَحْذَرُ، إنْ أَنْتَ خَذَلْتَ فَبَعْدَ الْحُجَّةِ، وَ إنْ أَنْتَ عَصَمْتَ فَبِتَمَامِ النِّعْمَةِ، يَا صَاحِبَ مُحَمَّدٍ يَوْمَ حُنَيْنٍ وَ صَاحِبَهُ وَ مُؤَيِّدَهُ يَوْمَ بَدْرٍ وَ خَيْبَرَ وَ الْمَوَاطِنِ الَّتِي نَصَرْتَ فِيهَا نَبِيَّكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ، يَا مُبِيرَ الْجَبَّارِينَ،وَ يَا عَاصِمَ النَّبِيِّينَ، أَسْأَلُكَ وَ أُقْسِمُ عَلَيْكَ بِحَقِّ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ وَ بِحَقِّ طه وَ سَائِرِ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تَحْصُرَنِي عَنِ الذُّنُوبِ وَ الْخَطَايَا، وَ أَنْ تَزِيدَنِي فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيمِ تَأْيِيداً تَرْبُطُ بِهِ عَلَى جَأْشِي وَ تَسُدُّ بِهِ عَلَى خَلَّتِي، اللَّهُمَّ إنِّي أَدْرَأُ بِكَ فِي نُحُورِ أَعْدَائِي، لَا أَجِدُ لِي غَيْرَكَ، هَا أَنَا بَيْنَ يَدَيْكَ، فَاصْنَعْ بِي مَا شِئْتَ، لَا يُصِيبُنِي إلَّا مَا كَتَبْتَ لِي أَنْتَ حَسْبِي وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.» (بحارالأنوار، ج 98، ص24 به نقل از اقبال الاعمال)
2)دعای منقول از رسول خدا صلّی الله علیه وآله در شب ششم ماه رمضان:
اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ الْوَاحِدُ الْكَرِيمُ، وَ أَنْتَ الْإلَهُ الصَّمَدُ، رَفَعْتَ السَّمَاوَاتِ بِقُدْرَتِكَ وَ دَحَوْتَ الْأَرْضَ بِعِزَّتِكَ، وَ أَنْشَأْتَ السَّحَابَ بِوَحْدَانِيَّتِكَ، وَ أَجْرَيْتَ الْبِحَارَ بِسُلْطَانِكَ، يَا مَنْ سَبَّحَتْ لَهُ الْحِيتَانُ فِي التُّخُومِ، وَ السِّبَاعُ فِي الْفَلَوَاتِ، يَا مَنْ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ خَافِيَةٌ فِي السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ، يَا مَنْ تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ، وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ، يَا مَنْ لَا يَمُوتُ وَ لَا يَبْقَى إلَّا وَجْهُهُ الْجَلِيلُ الْجَبَّارُ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،وَ اغْفِرْ لِي وَ ارْحَمْنِي وَ اعْفُ عَنِّي، إنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيم. (بحارالأنوار، ج 98، ص75 به نقل از البلدالامین)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌨🌨 آمرزش گناهان، پاداش طولانی کردن سجده ها در ماه رمضان
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله: وَ ظُهُورُكُمْ ثَقِيلَةٌ مِنْ أَوْزَارِكُمْ، فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِكُمْ. (بحارالأنوار، ج96، ص357 به نقل از عيون اخبارالرضا)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله فرمود: پشت شما از گناهانتان سنگین شده است، پس با طول سجود (در ماه رمضان) آن بارها را سبک کنید.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🗣🔔 زیارت حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام در روز ششم ماه رمضان
مرحوم محدّث قمی در «هدیة الزائرین» می نویسد:
«بدانکه زیارت آن حضرت(حضرت رضا علیه السلام)، در ایام و اوقات شریفه مختصه به آن حضرت، فضیلت بسیار دارد، خصوصا در ماه مبارک رجب و مثل چند روز از ایام شهر رمضان که به آن حضرت اختصاص دارد، چون روز اول آن ماه که روزی است که با آن حضرت بیعت کردند، یا روز ششم. سید بن طاووس رحمة الله علیه در اقبال الاعمال برای شکرانه این نعمت از برای روز ششم نمازی نقل کرده است.» (هدیة الزائرین، ص369)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏💎🙏 نماز حاجت، منقول از حضرت رضا علیه السلام
حضرت رضا علیه السلام فرمود: هر وقت امر دشواری تو را محزون نمود، دو رکعت نماز بخوان؛ در رکعت اوّل: سوره حمد و آیة الکرسی، و در رکعت دوم: سوره حمد و سوره قدر. سپس قرآن را بردار و بر سرت بگذار و بگو:
«اللَّهُمَّ بِحَقِ مَنْ أَرْسَلْتَهُ إِلَى خَلْقِكَ، وَ بِحَقِّ كُلِّ آيَةٍ فِيهِ، وَ بِحَقِّ كُلِّ مَنْ مَدَحْتَهُ فِيهِ عَلَيْكَ، وَ بِحَقِّكَ عَلَيْهِ، وَ لَا نَعْرِفُ أَحَداً أَعْرَفَ بِحَقِّكَ مِنْكَ»
پس 10 مرتبه بگو: «يَا سَيِّدِي! يَا اللهُ!»
10 مرتبه بگو: «بِحَقِّ مُحَمَّدٍ»
10 مرتبه بگو: «بِحَقِّ عَلِيٍّ»
10 مرتبه بگو: «بِحَقِّ فَاطِمَةَ»
10 مرتبه بگو: «بِحَقِّ الْحَسَنِ»
10 مرتبه بگو: «بِحَقِّ الْحُسَیْنِ»
10 مرتبه بگو: «بِحَقِّ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَیْنِ»
10 مرتبه بگو: «بِحَقِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ»
10 مرتبه بگو: «بِحَقِّ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ»
10 مرتبه بگو: «بِحَقِّ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ»
10 مرتبه بگو: «بِحَقِّ عَلِيِّ بْنِ مُوسَی»
10 مرتبه بگو: «بِحَقِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ»
10 مرتبه بگو: «بِحَقِّ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ»
10 مرتبه بگو: «بِحَقِّ حَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ»
10 مرتبه بگو: «بِحَقِّ الْحُجَّةِ»
پس اگر چنین کردی، از جایت بر نمیخیزی، مگر آن که حاجتت برآورده میگردد. (مكارم الأخلاق، ص 326-327)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای افطار🔰
بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ لَكَ صُمْنَا وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْ [فَتَقَبَّلْهُ] مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
التماس دعا
قبول حق
@haram110 🌸
هدایت شده از حرم
4_5947498285743736268.pdf
107.7K
هدایت شده از حرم
Farahmand-Dua-Iftitah.mp3
15.36M
#دعای_افتتاح_صوتی
#استاد_فرهمند_آزاد
دعای سفارش شده مولا #صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ماه مبارک #رمضان
#التماس_دعای_فرج
@haram110
هدایت شده از حرم
2512870.mp3
24.9M
#دعای_افتتاح_صوتی
#مهدی_سماواتی
دعای سفارش شده مولا #صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ماه مبارک #رمضان
#التماس_دعای_فرج
@haram110
*همه بخونن*
*نکاتی برای سالهای اول زندگی مشترک*
1️⃣زبون همدیگرو یادبگیرید.شما دو جنس،ازدوفرهنگ متفاوتید.تفاوت رفتارهای زنانه ومردانه رودرک کنید. طبیعیه که درابتدای زندگی دچار سوءتفاهماتی بشید.
2️⃣به حرفای همسرتون خوب گوش کنید ونشون بدیدکه بهش توجه دارید.
3️⃣درموردخواستههاتون باهمسرتون حرف بزنید.
4️⃣همسرتون مثل افراد دیگه که میشناسید؛پدر،مادر،دوستان و...نیست. مثل بقیه باهاش رفتارنکنید.
5️⃣قبل ازاینکه حرف منفی بزنیدیا احساسات بدتون روبیان کنید،باکمی صبروبردباری به درک متقابل برسید.
6️⃣از زندگی زناشویی انتظارات غیرواقعی نداشته باشین.تخیلات باحقیقت فرق داره.حقیقت روبپذیرین وتصورات فانتزی و رؤیاهای دوران نوجوونی و کودکیتون رو رها کنید.
7️⃣درباره خواستههای جنسی،زمان و شکل رابطتون باهم صحبت کنین وبه تفاهم برسید.
8️⃣حالا که وارد زندگی شدید، زندگیتون رو با برنامهریزی، انتظارات و خواستههای قبلیتون مقایسه نکنید.
9️⃣خودخواهیهاتون رو کنار بذارید و از جروبحث کردنهای مکرر وبیفایده خودداری کنید.
🔟درباره چگونگی خرج کردن،پرداخت وامهاو مدیریت مالی زندگیتون باهم به توافق برسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔞 #رسوایی
#قسمت_اول
💢 #اعتراف_عجیب_پسرهابه_دخترها😳🤭
🚫+۱۸
⚠️این کلیپ روحتماپخش کنید(حجم ویدیو فشرده شده)
#استوری
--•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•--
✅اگر میخواهید کودکتان را به انجام کارهای ضروری و مفید مانند مسواک زدن یا مصرف میوه و سبزیجات تشویق کنید،
هرگز از عبارت «برای اینکه من میگم» استفاده نکنید. معمولا این جمله موجب واکنش منفی از سوی کودک میشود.
سعی کنید با بیان منافع این کارها او را به انجامشان تشویق کنید.
✅✅وقتی کودک در حال انجام کاری و لذت بردن از آن است، مثل پریدن روی مبل، اگر بیست بار هم بگویید « نپر، نکن» فایده ای ندارد!!
پس چه باید کرد؟
به او پیشنهاد بازی و کاری بدهید که همان لذت را به او بدهد.مثلا اگر بازی حرکتی هیجانی انجام میدهد، پیشنهاد شما هم باید حرکتی هیجانی و پر جنب و جوش باشد.مثل گرگی، قایم موشک، بالا بلندی، پریدن روی بالش، پریدن از روی طناب... اگر به جای آن، به او بگویید بیا اینجا بشین رنگآمیزی کن، او در آن لحظه هرگز حاضر نیست آن لذت و هیجان را رها کند، پس به حرف شما گوش نمیدهد.پس آگاهانه او را از کار خطا بازدارید.
4_6012730180315908235.mp3
2.44M
#داستان_صوتی
من دیگه خجالت نمی کشم
به خوانش دوست خوش صدایمان : Cecil emadi
4_5906737938003135907.mp3
8.07M
#دین_زیباست
#دفاع_از_حدیث
مخصوص نوجوانان 👉
مخصوص معلمین مدارس 👉
🔻در پاسخ به این سوال که : از کجا بدانیم احادیثی که به دست ما رسیده است از اهل بیت علیهم السلام رسیده و دروغین و جعلی نیست!
قسمت : 3
مقدمة سوم
لطفا برسانید به دست آنکه میشناسید
4_5931309321349498888.mp3
11.56M
#کارگاه_انصاف 5️⃣3️⃣
#استاد_شجاعی 🎤
▫️نوع رفتاری که بعد از انتقال ما به برزخ، با ما خواهد شد؛
دقیقاً تابع نوع رفتار ما، با خودمان، و با دیگران، در دنیاست!
اهل مدارا، انصاف، مهرورزی و... در دنیا، حتماً در برزخ مورد رحمت و مهر بالاتری قرار خواهند گرفت.
4_5987635979190536497.mp3
6.29M
💠 #درمان_پیشگیری_بیماریهای_کبد
✅ #صوت38
🤔چرا کبد درگیر بیماری میشود...❓
🌀برای پیشگیری و درمان بیماریهای کبد چه عملکردی را انجام بدیم...❓
⚜کبد چند نوع کارایی و عملکرد دارد...❓
🇮🇷چرا انقدر ایران دچار کبد چرب و بیماریهای کبدی شده اند...❓
🎤 #استاد_سید_حسین_افشار_نجفۍ
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفـرج_الساعه🍃🌺
حرم
#شکسته_هایم_بعدتو #قسمت_دوازدهم ارمیا به جان کشید دخترکش را: _معلومه که میریم، بعدشم میریم دنبال
#شکسته_هایم_بعدتو
#قسمت_سیزدهم
_گفت نمیدونست تو این خونه پذیرفته شده، به خاطر همین یه ماموریت یه ماهه گرفته!
رها: چیکار کردی باهاش که نرسیده پای رفتنشو فراهم کرده؟ چیکار کردی آیه؟
_با مراجعات هم اینطوری حرف میزنی؟ باید تو مدرکت تجدید نظر کرد!
رها: تو مراجع نیستی، تو خواهرمی و من اصلا بیطرف نیستم؛ من طرف تو و زندگی توئم، من طرف ارمیا و زندگی اونم!
آیه: مرسی خواهری، اما احیانا خواهر منی یا ارمیا؟
رها: فرقی نداره، ارمیا هم جای برادرم؛ وقتی تو احمق میشی من باید
خواهرشوهرت بشم!
صدای خانم موسوی، منشی مرکز بلند شد:
_دکتر رحمانی، مراجتون اومدن.
زن جوان دستی در موهایش کشید تا آشفتگی آنها را بهبود ببخشد:
_ببخشید دکتر! نتونستم زودتر برسم!
آیه لبخند زد:
_بریم داخل، بهتره زودتر شروع کنیم.
رها به رفتن آیه نگاه کرد:
_آیه؟!
آیه به سمتش برگشت و سوالی نگاهش کرد.
رها: یه روز رو تخت بیمارستان به من گفتی مواظب باش، شاید این امتحان تو باشه! حالا من بهت میگم "آیه مواظب باش! ممکنه این امتحانت باشه!" حالا برو به کارت برس که چیزی به اومدن شوهرت نمونده!
از قصد گفت شوهرت... گفت تا آیه باور کند... که آیه زن شود برای آن مرد که میآید.
ارمیا جای پارکی مقابل مرکز پیدا کرد و با زینب پیاده شدند. چند شاخه گل رز در دستانش گرفته بود. پر از اضطرابی شیرین بود، برای دیدن همسرش میرفت. اولین قرار بعد از عقدشان... لبخند روی لبهایش بود.
دست زینب را در دست داشت و دلش جایی میان آن ساختمان میچرخید.
مقابل میز منشی ایستاد:
_ببخشید با دکتر رحمانی کار دارم، اتاقشون کجاست؟
منشی توجهش را به ارمیا داد که دستان زینب را در دست داشت:
_الان که مراجع دارن و بعدش هم ساعت کاریشون تموم میشه؛ اگه مایلید برای این هفته براتون وقت بذارم.
ارمیا: من همسرشون هستم.
منشی بلند شد:
_شرمنده شما رو نمیشناختم. چنددقیقه ای صبر کنید کارشون تموم
میشه؛ اتاقشون همون اتاق سمت چپه.
همان لحظه از اتاق کناریاش، رها خارج شد. زینب نامش را صدا زد و به سمتش دوید. آقای جوانی که قبل از رها از اتاق خارج شده بود با تعجب به زینب نگاه کرد و لبخند زد:
_خانم دکتر دخترتونه؟
رها: نه؛ دختر همکارمه، شما دیگه سوالی ندارید؟
مرد جوان: نه ممنون! با لطفی که شما به من کردید، جای هیچ سوالی نمونده! پایان نامه که تموم شد یه نسخه براتون میارم.
رها: خیلی خوشحال میشم که از نتایج تحقیقتون مطلع بشم، موفق باشید.
مرد جوان پس از خداحافظی با منشی از ساختمان خارج شد. ارمیا به
رها سلام کرد:
_سلام رها خانم!
رها: سلام؛ کار آیه تموم نشده! مراجعش دیر اومد، آیه هم تحت هر شرایطی چهل و پنج دقیقه رو باید رعایت کنه؛ بیشتر بشه اما کمتر نشه، وجدان کاریش فعاله، پولش حالِل حالله!
ارمیا: از آیه جز این برنمیاد!
رها: بفرمایید بشینید، براتون چایی بریزم؟ امروز آیه بهارنارنج دم کرده!
ارمیا لبخندی زد و دستان آیه را در حال دم کردن چای تصور کرد:
_زحمتتون میشه!
رها به سمت آشپز خانه ای که در میانه ی سالن بود و تنها با کابینت و سینک و سماور شکل آشپزخانه شده بود رفت و استکانی چای ریخت و با ظرف کوچک خرمایی که از یخچال برداشته بود به سمت ارمیا رفت:
_استکان خود آیه ست. هرکس برای خودش استکان داره و اضافی نداریم!
ارمیا استکان را در دست گرفت و گفت:
_ناراحت نمیشه؟
رها رسید: از شوهرش؟
ارمیا زینب را روی پایش نشاند:
_از اینکه کسی توی استکان مخصوصش چای بخوره!
رها: نه از شوهرش؛ بعدشم خدا شستن رو برای چی گذاشته؟!
ارمیا چای را به رسم آیه و سید مهدی اش نفس کشید... عطر زندگی میداد. عطر آیه میداد! چیزی شبیه عطر عشق! همیشه که عشق عطر ادکلنهای فرانسوی نیست؛ گاهی عطر بهارنارنج است؛ گاهی عطر قیمه است؛ گاهی عطر سیب سرخ حوا؛ گاهی عطر گندم آدم؛ عشق گاهی عطر کاهگل میدهد؛ گاهی عطر باران... شاید حق با شاعر است
"اگر در دیده ی مجون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی"
مگر ارمیا جز خوبی در آیه ای که لحظه به لحظه دلش را میشکست میدید؟!
هنوز چایش به نیمه نرسیده بود که در اتاق باز شد و آیه مراجعش را بدرقه کرد. زنی آشفته از اتاق خارج شد و ارمیا با دیدن آیه زینب را روی صندلی کناری اش گذاشت و بلند شد. نگاهش به آیه دوخته شده بود که صدای مضطربی نامش را صدا کرد:
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو
#قسمت_چهاردهم
_ارمیا!
چند نگاه متعجب به زن آشفته دوخته شد: ارمیا... آیه... رها!
آیه: شما این آقا رو میشناسید؟ نکنه...
ارمیا نگاه متعجبش را از زن آشفته گرفت و به آیه دوخت. کمی شیطنت همراه نگاهش شد. بوی کمی حسادت می امد و چقدر این بو برایش خوشایند شده بود.
زن دوباره گفت:
_خودتی ارمیا؟!
ارمیا حواسش را دوباره به زن داد و با دقت بیشتری نگاهش کرد. به محض اینکه شناخت، سرش پایین افتاد:
_آیه خانم کارتون تموم شده؟ اگه تموم شده بریم!
آیه: چند دقیقه کارم طول میکشه، باید گزارش این ملاقات رو بنویسم؛ خیلی وقته منتظرید؟
در همان حال که با ارمیا صحبت میکرد نگاهش به زن بود.
ارمیا: به قدر خودن نصف این چای!
آیه نگاهش را به استکان روی میزدوخت:
_پس تا تمومش کنی منم میام، میخوام با دکتر صدر هم صحبت کنم.
ارمیا سری تکان داد و از گوشه ی چشم حرکت زن آشفته را به سمت خود دید.
آیه هم دید و سکوت کرد. چیزی ته دل آیه ترسید که رنگش پرید و ارمیااین رنگ پریدگی را خوب دید. به سمت آیه قدم برداشت:
_حالت خوبه؟ چرا رنگت پرید؟ رها خانم، یه آب قند براش میارید؟
رها سریع به آشپزخانه رفت. آیه لب زد:
_تو همونی؟
ارمیا مقابلش ایستاده بود:
_یعنی چی آیه؟
آیه: دختری که عاشقش بودی و رفتی خواستگاریش؟ اونی که یکسال میاد پیش من و از عشقش به مردی که رفت میگه، همون عشق توئه؟
ارمیا ابرو در هم کشید:
_آیه! اینا چیه میگی؟
زن آشفته گفت:
ِ من؟! تو منو تعقیب کردی و برای انتقام از من
_تو ازدواج کردی؟! با دکتربا دکترم ازدواج کردی؟
ارمیا عصبانی به سمت زن برگشت:
_این قصه ها چیه به هم می بافید خانم؟ چرا باید من شما رو تعقیب کنم؟
زن: چون عاشقم بودی!
ارمیا: حماقت جوانی بود که تموم شد، همون روز که از خونه بیرونم کردید تموم شد... تموم! من بیشتر از سه ساله که با این خانم آشنا شدم و خواستگارش بودم و الانم ایشون همسر منن.
آیه نگاهش به زن دوخته بود که لرزشش هر لحظه بیشتر میشد. رها با آب قند رسیده بود که آیه داد زد:
_خانم موسوی، دکتر مشفق رو صدا کنید؛ آرامبخش بیارید!
صدای خانم موسوی آمد که با تلفن صحبت میکرد. رها لیوان را دست آیه داد و به سمت زن رفت و او را گرفت. لرزشش هر لحظه بیشتر میشد، روی زمین خواباندش. دکتر مشفق آمد: چی شده؟
آیه: حمله ی عصبی!
دکتر مشفق: آرامبخش چیشد؟ خانم موسوی؟
خانم موسوی رسید و آمپول را به دست دکتر مشفق داد.
دکتر مشفق گفت:
_محکم نگهش دارید!
آیه و رها و خانم موسوی به سختی زن را نگه داشته بودند. لرزشها کمتر و کمتر شد تا آرام گرفت. همه روی زمین رها شدند. دکتر صدر به سالن آمد:
_چیشده؟
آیه: اتفاق بدی افتاده دکتر!
همه به آیه چشم دوختند. آیه گفت:
_بریم تو اتاق من! خانم موسوی کمک کنید ایشون رو ببریم تو اتاق رها؛ از پرونده اش شماره ی خونه اش رو دربیارید و تماس بگیرید، به اورژانس هم زنگ بزنید.
سه نفری به سختی او را روی مبل اتاق رها گذاشتند و بعد از سپردن زینب به خانم موسوی که کار سختی بود و زینب به سختی از اتفاقی که افتاده بود ترسیده بود، به اتاق آیه رفتند:
_خانم سپیده رضایی از یکسال قبل تحت نظر من بودن. مصرف مواد و اقدام به خودکشی، اضطراب و ترس، سه ماه از ترکش میگذره! بعد از یک عشق نافرجام...
نگاهش را به ارمیا دوخت و ادامه داد:
_... که همین الان فهمیدیم اون مرد همسر من بوده!
همه ی نگاه ها به ارمیا دوخته شد. آیه سکوت کرد...
ارمیا کلافه دستی به سرش روی موهای کوتاهش کشید:
_من چیزی نمیدونم! رفتم خواستگاری و منو بیرون کردن. بعد از اون هیچ خبری ندارم!
آیه ادامه داد: مساله ی بزرگتری هم هست، این خانم اسکیزوفرن هستن.
رها چشمهایش را بست و صورتش از درد جمع شد. دکتر مشفق کلافه دستش را روی صورتش کشید و ادامه داد:
_درمان دارویی هنوز جواب نداده، زمان بیشتری میخواد!
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری