eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
646 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
از آیت الله بهاالدینی پرسیدند مگه سلام واجب نیست و پاسخش مستحب گفت درسته بعد گفتند چرا وقتی ما حرم اهلبیت مشهد قم کربلا میریم و به اهلبیت سلام میدهیم اهلبیت جواب ما رو که واجبه نمیدن ایت الله بها الدینی گفت شما وقتی مشهد یا قم یا کربلا میروید در اصل به اهلبیت سلام نمیدین بلکه شما جواب سلام رو اونجاها در حرم اهلبیت پس میدین یعنی اهلبیت قبلا به شما سلام داده اند و شما که مشهد یا قم یا کربلا میری اونجا جواب سلام اهلبیت رو پس میدهی حالا کی اهلبیت به ما سلام میدن وقتی شما توی خونه نشستی یا هر جا هستی دلت هوای کربلا یا مشهد و قم و... میکنه اینجا در اصل اهلبیت دارن تو رو خاص دعوتت می کنند و بهت توی دلت سلام میدهند و اینکه هر وقت دلت هوای اهلبیت کرد و دلتنگشون شدی بدون اهلبیت خاص دارن بهت سلام میدهند و سعی کن اگر نمیتونی به زیارتشون بری یه صلوات براشون بفرستی
*همه بخون* 💑 *برای همـسرتان آراسته و خوشبو باشـید!* 🔸لباسی که برای همــسرت نپوشی، تا شاد شود؛ به درد چه می خورد؟ اگر همســرت زیبایی و خوش تیپی تو را دوست دارد، چرا معطلیـــد؟ 🔸چقدر بد است مرد یا زن در خانه بسته به شغل، مثلا بوی گازوئیل بدهد یا سر و کله‌اش از تدریس، گچی باشد یا همیـــشه بوی قرمه سبزی بدهد. نه ادکلنی؛ نه کنار هم نشستنی و نه درک احساسات طــرف مقــابل! 🔸آقا و خانم محـترم وقتی در خانه‌ای، لطفا تلفن همــراهت را کنار بگذار و کنار عزیزانت زندگی کن. به خودت برس، به خاطــر خودت و همــسرت...
*دانستنی های * 🔰 *شخصیت شناسی در ازدواج* هر کدام از ما برای ازدواج معیارها و ملاک هایی داریم که سعی می کنیم انها را در وجود فرد مقابل جستجو کنیم. فهمیدن این که کسی واجد شرایط ما هست یا نقش بازی می کند، کار دشواری است. اما با دقت و تلاش و تحقیق، مشورت گرفتن و بررسی عمیق می توانید تا حد زیادی طرف مقابل را بشناسید. چطور می توانیم به وجود معیارهایمان در طرف مقابل پی ببریم؟ از این سه روش: 📌 گفت وگوها باید چندین جلسه با هم صحبت کنید. برای تصمیم قطعی عجله نکنید و با صبوری دوران آشنایی را طی کنید. درباره آینده، شغل، روابط با والدین، استقلال از خانواده ها و حساسیت های کاری و اجتماعی گفت وگو کنید و سعی کنید احساسات را در این آشنایی و شناخت دخالت ندهید. در جلسات خواستگاری تنها به آخرین اخبار زندگی فرد مقابل بسنده نکنید. در مواردی فردی که شما را پسندیده است، ممکن است تحت تأثیر هیجانات و احساسات عاشقانه و دوست داشتن، تغییراتی در خود احساس کند که با دیدگاه شما همسو است، اما این یک امر پایدار نیست. بنابراین شما باید از ویژگی های ثابت شخصیت فرد آگاهی پیدا کنید که بخشی از آن در گفت و گوهای دو نفره مشخص می شود و بخشی در تحقیقاتی که باید انجام دهید. از فرد بخواهید خودش را توصیف کند. از زبان خودش ویژگی هایش را بشنوید و در تحقیقات بعدی در پی این باشید که صحت ادعای او را کشف کنید. 📌 آزمون های روان شناختی برخی ویژگی ها برای تشکیل زندگی مشترک اهمیت زیادی دارد در حالی که برخی دیگر تنها به این بستگی دارد که خود شما چه روحیه ای دارید. شناخت این ویژگی ها و قضاوت کردن درباره این ها، کار یک آدم آگاه، با تجربه و بی طرف است. یعنی یک مشاور یا روانشناس. یک روان شناس خوب با آزمون های شخصیتی(حداقل سه آزمون معتبر) و همگرایی نتایج آنها می توانید خودتان و طرف مقابل را بهتر بشناسید و در عین حال، چشم اندازی از زندگی مشترکتان به دست بیاورید که مشکلات شما در آینده چه خواهد بود و آیا ازدواج شما به صلاح هست یا نه. در جلسات مشاوره مهارت های ارتباطی،حل مساله،مدیریت هیجانات، نحوه ی درست نقد کردن و دیگر مهارتهای زندگی زناشویی را یاد بگیرید 📌 تحقیق از افراد آگاه باید درباره خانواده، رفتار، اخلاق، اعتقادات، فعالیت ها و روابط اجتماعی فرد تحقیق کنید. از او بخواهید دوستانش را به شما معرفی کند. هر کسی با افرادی دوستی می کند که به آن ها شبیه است و از سوی دیگر دوستان تأثیر زیادی بر شخصیت فرد می گذارند؛ بر این اساس شناخت دوستان طرف مقابل، اطلاعات خوبی در اختیار شما می گذارد. پیشنهاد می کنیم یافته های تحقیق ، گفت وگو و هر نوع تردید و نگرانی را با مشاور ازدواج در میان بگذارید تا او که فردی آگاه، باتجربه و بی نظر است با تطبیق یافته های هر سه منبع (گفت وگوها، آزمون ها و تحقیقات) به ارزیابی آنها بپردازد...
4_308275972069654649.mp3
818.7K
👧🏻👧🏻👧🏻👧🏻👧🏻👧🏻👧🏻👧🏻👧🏻👧🏻👧🏻👧🏻 👧🏻😍دختر خوشگل من 😍👧🏻
4_5805316481491143335.mp3
14.41M
🔻قسمت آخر 🔻قسمت آخر مخصوص نوجوانان 👉 مخصوص معلمین مدارس 👉 در پاسخ به این سوال که : از کجا بدانیم احادیثی که به دست ما رسیده است از اهل بیت علیهم السلام رسیده و دروغین و جعلی نیست! قسمت : 24 قسمت آخر زحماتِ شیخ کلینی . شیخ صدوق و دانشمندان اهل حدیث لطفا برسانید به دست آنکه میشناسید ✅ حدیث بخوانید! و به اساتید و عالمان حدیث شناس مراجعه کنید!
8.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آب دستته بزار زمین و این کلیپ مهم در خصوص چشم زخم و خطرات فراوان و راه حل هاش رو ببین و برای عزیزانت هم ارسال کن . ببین اکتشاف دکتر ژاپنی درمورد تاثیر کلام در آب ۱۴ قرن پیش در احادیث ما در قالب آب قرآنی توصیه شده . سبحان الله . دکتر سید امان الله میرزایی
4_5796600360759985521.pdf
4.36M
ضرورت دارو شناسی طب نوین هاریسونی
حرم
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو #قسمت_پنجاه_و_ششم رها در اتاق را به ضرب باز کرد: _بس کن آیه! اون بدبخت چه
"رمان _آره. سید محمد: از روزی که رفت، خیلی تنها شدم. برام هم پدر بود، هم برادر، هم رفیق... یکهو همه کسم رو از دست دادم. ارمیا: من تازه فهمیدم کی رو از دست دادم؛ حوصله داری حرف بزنیم؟ سید محمد: هم حوصله دارم هم وقت؛ مادرم که میاد اینجا، دیگه رفتنی نیست، گاهی غروب میشه و هنوز اینجاست؛ یه جورایی خونه مون شده. بابام اونجا، داداشم اینجا... چی تو رو به اینجا کشونده. ِ ارمیا: سال ها بود که گم شده بودم،گم شدن تو طالع منه؛ تو پرورشگاه بزرگ شدم...وقتی هجده سالم شد، گفتن برو زندگیتو بساز. با دوتا از بچه ها تصمیم گرفتیم بریم ارتش. هم جای خواب وغذا، هم حقوق و هم اینکه کسی منتظرمون نبود؛ مرگ و زندگی ما برای کسی مهم نبود... گفتنش راحت نیست، اما حقیقته و حقیقت گاهی از زهر تلختر. کلا معاشرتی نیستیم؛ یادگرفتم کسی ما رو نمیخواد پس خودمون رو به کسی تحمیل نکنیم. یه عمر تنهایی کشیدیم دیگه، فقط خودم بودم و دوتا رفیقام. با کسی دمخورنبودیم. همه چیزمون کار بود و کار... برای خودمون یه خونه اجاره کردیم و سه نفری زندگیمون رو ساختیم. تا اونشب و توی اون برف... زندگیم ازمسیرش خارج شد. الان نمیدونم، قبلا روی ریل نبودم یا الان نیستم، اما هرچی که بود برام یه تغییر بود. یه شب که خیلی داغون بودم، خیلی شکسته بودم، خواب سید مهدی رو دیدم. کلاهشوگذاشت سرم، تفنگشو داد دستم، دست رو شونه م گذاشت و گفت، حرم خالی نمونه داداش! گفتم: _اهلش نیستم. گفت: _اهلت میکنن! گفتم: _دنیام با دنیات فرق داره. گفت: _نگاهتو عوض کنی فرقی نداره. گفتم: _بلد نیستم. گفت: _یا علی بگو، منم هستم و دستتو میگیرم. گفتم: _تو شهید شدی؟! گفت: _همسایه ایم. گفتم: _من زنده ام؛ اگرم بمیرم من کجا و تو کجا! گفت: _همسایهوایم رفیق. گفتم: _منم شهید میشم؟ گفت: _شهادت خیلی نزدیکه. گفتم: _چطور میشه؟ اصلا تو نترسیدی؟ گفت: _دیدم تو زندگی بدون شهادت،هیچی ندارم. دیدم مرگم همین روز و همین ساعت رقم میخوره. گفتم اللهم ارزقنا توفیق الشهادة. اونقدر گفتم تا خدا با دلم راه اومد. گفتم: _زن و بچه داشتی. گفت: _ دستم امانتی بودن. حالا هم میسپرم دست تو. گفتم: _تو که گفتی شهید میشم! گفت: _گفتم همسایه ایم. گفتم: _یعنی شهید نمیشم؟ گفت: _شهادت تو سختتره؛ اما من کمکت میکنم. گفتم: _تنهام نذاریا... گفت: _دست رفاقت بدیم؟ دستش رو گرفتم، لبخند زدیم؛ تو آسمون پرواز کردیم. گفتم: _اون پایین چه خبره؟ اونا کیان؟ گفت: _روزگار آیه بعد از منه گفتم: _میدونی چی میشه؟ گفت: _همهشو نه، اما میدونم باید چی بشه. گفتم: _حال زنت خیلی بده! گفت: _باید خودش رو پیدا کنه؛ بهش گفتم که مواظب ایمانش باشه، اما براش میترسم! گفتم: _چرا؟ اونکه خیلی با ایمان ومعتقده! گفت: _از روزی که اشتباه کنه میترسم،روزی که با اشتباهش ایمانشوباد ببره. گفتم: _مواظبش باش! گفت: _من دیگه نمیتونم؛ تو مواظبش باش! همینجا بود که سقوط کردم و از خواب پریدم. دستم هنوز از گرمای دستای سید مهدی گرم بود. آقا سید... مواظب خانوم سید مهدی باشید! سید مهدی نگرانشه. سید محمد سرش را تکان داد و از خاطراتش بیرون آمد: _دیگه بریم سایه جان؛ آیه نیاز به کسی نداره. خودش عاقل و بالغه! آیه روی تختش دراز کشید و به حرفهای رها و سایه و سید محمد فکر کرد. آنهایی که خود را محق میدانند که برایش تعیین تکلیف کنند... ادامه دارد... نویسنده:
حرم
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو #قسمت_پنجاه_و_هفتم _آره. سید محمد: از روزی که رفت، خیلی تنها شدم. برام هم
"رمان مریم نگاهی به خانه انداخت. از خانه بی بی و سید بهتر بود. همه ی خانه بوی تازگی میداد. محمدصادق برایش گفته بود که فقط لوازم شخصیشان را به طبقه پایین منتقل کرده اند. از اینکه مزاحم زندگی مردم شده بود راضی نبود. دلش همان دو اتاق آبی را میخواست... پدری های سید... دلش تنگ بود برای حاج یوسفی و همسرش... قنادی و کیک پختنهایش... دلش کمی نقش زدن بر روی آن کیکهای نرم و لطیف را میخواست... دلش درس و دانشگاه میخواست، آرزوهای پدر که در خاک رفت، همین یک آرزوی پدر را میخواست برآورده کند. موهای زهرای کوچکش را شانه کرد؛ درسهای محمدصادقش را دوره کرد. ملاقات مادر در بیمارستان رفتند. غذا پخت... همه کار کرد... از نگاه کردن به صورتی که روزی مادرش عاشقانه نوازششان کرده بود، جای بوسه های پدر که هنوز حس میکرد. به روزهایی که گذشت فکر کرد. به مسیحی که پابه پایش میآمد. به مسیحی که سایه اش شده بود. مسیحی که پسری میکرد برای مادرش؛ مسیحی که در تمام سختی ها مرد بود و مردانگی خرج تنهاییهایشان میکرد. برای زهرا کودک میشد و مردانه با محمدصادق قدم میزد؛ اصلا این جماعت را درک نمیکرد... نمیفهمیدشان، کمی درک این جماعت سخت است؛ جماعتی که هم از جانشان مایه میگذارند هم از اموالشان؛ اصلا چرا اینگونه اند؟ در این غوغا و آشفتگی دنیا که هر کس میخواهد از دیگری بکند برای خودش، این جماعت چرا وصله ی ناجور شده اند؟ چرا از خود میکنند و زخمها را التیام میدهند؟ صورتش میسوخت و نمیدانست زنانی که ندانسته محکوم و مجازاتش کردند حقیقت این جهان اند یا این جماعت وصله ی ناجور زمانه؟ سایه را دوست داشت... پا به پای آن مرد دکتری که شوهرش بود، میآمد؛ پا به پای تنهایی های مریم میآمد... برای دردهایش گریه میکرد و برای غصه هایش دل میسوزاند؛ سایه دوستداشتنی تر از دیگران بود؛ شاید چون همسنوسال بودند، شاید همان حرف سایه درست باشد و دارد جبران میکند؛ سایه میگفت روزی آیه برایش اینگونه بوده و پا به پایش آمده... میگفت آیه ی این روزها را نبین؛ میگفت آیه را باید با سید مهدی میدیدی... میگفت آیه شکسته... میگفت دلش چینی بندزنی میخواهد که خیلی وقت است صدایش در کوچه ها نمیآید؛ همانکه روزگاری در کوچه ها با ارابه اش میآمد و میگفت چینی بندزنه... چینی دلش که بند زده شود درست میشود؛ کاش آیه دلش را دست چینی بندزن بدهد تا دوباره آیه ی رحمت خدا شود! میگفت میخواهد مثل آیه ی آن روزها باشد و شوهرش که این جمله را شنیده بود خندیده و گفته بود _که بعد از رفتن منم توهم دختر شهر آشوب بشی؟ همون آیه برای هفت پشت همه ی ما بسه! ِ به آیه میگفت دختر شهر آشوب ومریم به آشوبی که در این خانه دیدمی اندیشید. ارمیایی که رفت... رهایی که فریاد زد... آیه ای که عصبانی بود... زینب سادات بغض کرده... حاج علی کلافه... زهراخانم بیقرار... محبوبه خانم پریشان... مسیح هم که گویی چیزی را گم کرده... نه ارمیا رادرک میکرد و نه آیه و نه مسیح را... این خانه عجیب بود؛ بهتر بود دنبال کاری باشد تا زودتر از دست این عجیب ها راحت شود... ادامه دارد... نویسنده:
حرم
❀ ادامه #معرفت_افزایی_مهدوی 16 ⭕️ حفظ بدن و سلامتمان: آخرالزمان دوره ای است پر از حوادث و بلاها،
✦‍ 17 🌺 امام زمان در نامه اش به شیخ مفید می فرمایند: «ما یاد شما را از خاطر نمی بریم.» چطور امام زمان عج همیشه به یاد ماست؛ اما ما حاضر نیستیم به یاد حضرت باشیم؟ ما باید ذره ذره زندگیمان به یاد حضرت باشد. 🌺 آیت الله قاضی در طول زندگیش همواره ذکرش بود. یعنی اگر شب توی خواب هم می خوابید از این دنده به آن دنده میشد؛ میگفت: «یا صاحب الزمان» و همواره به ذکر یا صاحب الزمان توجه داشت. آیت الله ناصری به شاگردانش توصیه میکرد همواره ذکر ، ورد زبانشان باشد، که این ذکر آثار و برکات فراوانی در زندگی ما دارد. ◽️یاد امام زمان عج، یاد خداوند است. یعنی یاد حضرت در ردیف یاد خداست. چون خود حضرات معصومین فرمودند: 🍃 «اذا ذکرنا ذکرالله: هر کس ما را یاد کند؛ خدا را یاد کرده.» با همین روایت، می توان تمامی آیاتی را که به ذکر و یاد خدا توصیه شده را به ذکر و یاد امام زمان تعمیم داد به ذکر امام زمان و یاد امام زمان عج. وقتی که خود حضرات معصومین فرمودند یاد کردن ما، یاد کردن خداست. ◽️خداوند در آیه 152 سوره بقره می فرماید: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ : به یاد من باشید تا من به یاد شما باشم.» ◽️یا آیه 41 سوره احزاب می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» خدا ما را در قرآن به ذکر کثیر سفارش و دعوت کرده . ◽️این همه آیه در قرآن داریم؛ پیرامون ذکر خدا و یاد خدا. پس همه این آیات ما را سفارش می کند، به یاد امام زمان و ذکر امام زمان عج. که او خلیفة الله فی ارضه و جانشین خدا در زمین است و یاد حضرت هم ردیف یاد خداست. 🌺 دستورات زیادی از ائمه معصومین (ع) هم وارد شده، پیرامون یاد امام زمان عج. فردی از امام موسی بن جعفر(ع) پرسید: آیا در میان امامان کسی هم غائب میشود؟ امام فرمود: «بله، از امامان شیعه فرزند من مهدی غایب می شود؛ اما شخص او غائب است و یاد او در قلبهای مومنین باقی میماند.» ⭕️⭕️⭕️اگر یاد حضرت در قلب ما نیست؛ ایمان ما ناقص است و این معیاریست برای سنجش خودمان.👉
هدایت شده از حرم
4_435750524105523510.mp3
5.16M
همہ هسٺ آرزویـم ڪہ ببینـم از تـو رویـی 😍 دعاے امشب فراموش نشود❤️ 🎤 حاج مهدی میرداماد @haram110
✴️ چهارشنبه 👈29 اردیبهشت/ثور 1400 👈 7 شوال 1442 👈 19 می 2021 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . ❇️ امروز روز مبارک و مختاری است برای امور زیر : ✅ امور زراعی و کشاورزی . ✅ شروع به کار و شغل . ✅ شکار و صید و دام گذاری . ✅ و دیدارها نیک است . 👶 مناسب زایمان و نوزادش ستاره اقبال خفیفی دارد و رزق اش زیاد و مبارک و خوش قدم خواهد شد . ان شاءالله 🚘مسافرت : اصلا خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام نجوم . 🌗 این روز قمر در برج اسد و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️ جهیزیه بردن خانه عروس . ✳️ خواستگاری و عقد و ازدواج. ✳️ خرید ملک و خانه . ✳️ جابجایی و نقل و انتقال . ✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✳️ کندن چاه و جوی . ✳️ ورود به خانه نو . ✳️ خرید حیوان . ✳️ شروع امور دائمی و معالجات . ✳️ و شروع به شغل نیک است . 👩‍❤️‍👨 حکم مباشرت امشب ( شب پنج شنبه ) ، فرزند چنین شبی حاکمی از حاکمان و عالمی از عالمان خواهد شد . ان شاءالله 💉💉 حجامت خون دادن فصد باعث مرگ ناگهانی می شود . 💇‍♂💇 اصلاح سر وصورت باعث دولت می شود . 😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 8 سوره مبارکه " انفال" است . لیحق الحق و یبطل الباطل ...... و مفهوم آن این است که میان خواب بیننده و دیگری اختلافی پیش آید و دعوا را نزد قاضی یا حکم برند و معلوم شود حق با خواب بیننده بوده است .ان شاءالله . و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 📛📛📛📛📛📛 🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸