#دلنوشته_رمضان
سحر.... نوزدهم😔.....
✍ برای رفتن... چقدر بی تابی....؟
از لحظه ای که سیاهی، یقه آسمان را گرفته است ...چند بار نگاهت را به بالا دوخته ای؟؟
منتظر کدام اشاره ای....بابا؟
❄️دل دل میکنم...بی خیال رفتن شوی...
با رفتن تو...فقط زینب...نیست..که زمین می خورد....
تمام فرزندان تو... تا قیامت، به خاک می افتند....
❄️نرو ...بابا
درد نداشتنت ، سلولهای قلب مرا، از هم باز میکند...
وقار حیدری ات، حتی اجازه پلک زدن را هم، از من ، ربوده است ..
تو می روی....و تمام چشم مرا...با خودت میبری....
تو میروی ، تا با یک ضربه...رستگار شوی...
اما من با همان یک ضربه...به غربتی هزار ساله، مبتلا می شوم....
❄️نرو ...بابا...
تکرار هر رمضان ... تکرار از دست دادن قدم های سنگینی است...که راه نفس های مرا ، مسدود می کند....
همان قدم هايي...که سنگ و کلوخ خیابان نیز... از رفتنش...به درد آمده اند..
❣بابا...
هنوز هم ، درد امشب زینب... چون آتشفشانی مذاب، در میان قلبمان می جوشد ...
من یقین دارم ...؛
تا لحظه دیدارت...هیییچ مرهمی، این انفجار مداوم را خاموش نخواهد کرد...
❣تمام راز زمین ... تویی بابا....
و خداوند....لیلةالقدرش را نیز...با تو هماهنگ کرده است ...
و این....
شرافتیست ... که هزااار سال است، جان مرا در تحمل این درد... تسکین داده است...
❄️می روی.... چاره ای نیست...جان دلم !!!
اما به جان بی نظیرت قسم...؛
من به اعتبار تو ، در زمین راه می روم...
و به اتصال تو...، راه آسمان را ، طی می کنم.....
❄️دستان خالی مرا....
تا آخر بازار دنیا....رها مکن....
شلوغی اش.....مرا نااابود خواهد کرد !!!
#جامانده
التماس دعای فرج و شهادت در لیالی قدر
سید پیمان موسوی طباطبایی
@haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز نوزدهم ماه #رمضان 🌙
اللَّهُمَّ وَفِّرْ فِيهِ حَظِّي مِنْ بَرَكَاتِهِ،
وَ سَهِّلْ سَبِيلِي إِلَى خَيْرَاتِهِ،
وَ لا تَحْرِمْنِي قَبُولَ حَسَنَاتِهِ،
يَا هَادِيا إِلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ.
🔹خدایا سرشار کن در این ماه بهره ام را
از برکات آن
🔹و هموار ساز راهم را به سوى خیرات آن
🔹و محرومم مساز از پذیرفتن حسناتش
اى راهنماى بسوى حقیقت آشکار
4_5983567640138876680.mp3
4.02M
تحدیر (تندخوانی) ترتیل جزء نوزدهم قرآن کریم با صدای استاد معتز آقایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️فُزْتُوَرَبِّالْکَعْبَه
﮼مظلومعلیعلیهالسلام💔💔💔
#فزتوربالکعبه
ای تیغ مرا لبالب از یارب کُن
ای تیغ بیا و راحتم امشب کُن
بشتاب و سرِ مرا شکاف اما باز
رحمی به دلِ سوخته ی زینب کُن😭
ای تیغ زمان زمانهی نیرنگ است
بشکاف سَرَم که سینهام خون رنگ است
یکبار نشد که سیر رویَش بینم
بشتاب دلم برایِ #محسن تنگ است😭
اللّهمَّ العَن قَتلَة اَميرَالمُومِنين(علیه السلام)
▪️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج▪️
سحر سجاده ات را
چون گشودی
و با معبود خود
خلوت نمودی
و خواندی خالقت
را عاشقانه
و اشکی هدیه کردی
دانه دانه
"تو را جان علی"
ما را دعا کن
دعا بر عبد
ناچیز خدا کن..
ضربت خوردن 🖤
امام علی(ع) تسلیت باد🥀
🙏🏼👌 نماز شب بیستم ماه رمضان را از دست ندهیم
قالَ اَمیرُالمُؤمِنین علیه السَّلام: مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ عِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ ثَمَانِيَ رَكَعَاتٍ، يَقْرَأُ فِيهَا مَا شَاءَ، غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّر. (بحارالأنوار، ج97، ص384 به نقل از اربعین شهید)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هرکس در شب بیستم ماه رمضان 8 رکعت نماز با هر سوره ای که می خواهد بخواند، خداوند گناه گذشته و آینده او را می آمرزد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼 دعای شب بیستم ماه رمضان منقول از رسول خدا صلّی الله علیه و آله
دعای پیامبر صلّی الله علیه وآله در شب بیستم ماه رمضان عبارت است از:
«أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِمَّا مَضَى مِنْ ذُنُوبِي وَ مَا نَسِيتُهُ،وَ هُوَ مَكْتُوبٌ عَلَيَّ بِحِفْظِ كِرَامٍ كَاتِبِينِ، يَعْلَمُونَ مَا أَفْعَلُ،وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ مُوبِقَاتِ الذُّنُوبِ، وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِمَّا فَرَضَ عَلَيَّ فَتَوَانَيْتُ، وَ أَسْتَغْفِرُهُ مِنْ مُفْظِعَاتِ الذُّنُوبِ، وَ أَسْتَغْفِرُهُ مِنَ الزَّلَّاتِ وَ مَا كَسَبَتْ يَدَايَ، وَ أُؤْمِنُ بِهِ وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ كَثِيراً.»
پس هفت بار می گویی: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ.
و سپس می گویی: «وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اعْفُ عَنِّي، وَ اغْفِرْ لِي مَا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِي، وَ اسْتَجِبْ يَا سَيِّدِي دُعَايَ، فَإنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ.» (بحارالأنوار، ج98، ص78-79 به نقل از البلدالامین)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✴️ جمعه 👈 2 اردیبهشت /ثور1401
👈20 رمضان 1443👈 22 آوریل 2022
🏛مناسبت های دینی و اسلامی.
🔘 فتح مکه " 8 ه.ق ".
🎇 امور دینی و اسلامی.
❇️روز بسیار مبارکی است و برای امور زیر خوب است:
✅ خواستگاری و عقد و ازدواج.
✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅ خرید رفتن.
✅ جابجایی و نقل وانتقال.
✅ و شروع به شغل و کار خوب است.
🚘مسافرت: مسافرت بعد از ظهر خوب است.
👩❤️💋👨مباشرت و انعقاد نطفه.
امشب (شب شنبه)، شب شهادت مولی الموحدین امیر المومنین علیه السلام و شب قدر.(و احتمال قدر بودن آن بیشتر شب نوزدهم است)
❎نماز نافله در شب های ماه مبارک رمضان.
🔵نماز مستحبی شب بیست و یکم.
(هشت رکعت) در قالب چهار نماز دو رکعتی و در هر رکعت بعد از سوره حمد یک مرتبه هر سوره که بخواهی بخوان.
♥️ثواب: امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: در عوض این نماز خداوند درهای آسمان را به روی او (و خواست هایش) می گشاید.
📚منبع:کتاب رمضان ماه صبر نوشته حبیب الله تقیان.
🔭 احکام و اختیارات نجومی:
🌗 امروز قمر در برج جدی است و برای امور زیر نیک است:
✳️ از شیر گرفتن کودک.
✳️ لباس مشکی پوشیدن.
✳️ اجرای عمل جراحی.
✳️ شروع معالجات و درمان.
✳️ امور زراعی و کشاورزی.
✳️ تشکیل شرکت.
✳️ برداشت محصول.
✳️ و وام و قرض نیک است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سر و صورت) ،باعث ایمنی از بلا هست.
💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن....
#خون_دادن یا #حجامت ، زالو انداختن باعث صحت می شود. (حجامت هنگام ظهر جمعه مکروه است).
✂️ ناخن گرفتن
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود..
✴️️ وقت استخاره
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب " شنبه " دیده شود طبق ایه ی 21 سوره مبارکه " انبیاء" است.
ام اتخذوا آلهه من الارض هم ینشرون...
و از معنای آن استفاده می شود که اگر خواب بیننده با کسی کدورت و مشکلی داشت برطرف می شود ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
کتاب تقویم همسران صفحه 115
❇️️ ذکر روز جمعه
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی 🌸
🔔😓 وقتی شب های جمعه ماه رمضان فرا می رسد، ...
قالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه وآله: إذَا كَانَتْ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ أَعْتَقَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ مِنْهَا أَلْفَ أَلْفِ عَتِيقٍ مِنَ النَّارِ وَ كُلُّهُمْ قَدِ اسْتَوْجَبَ الْعَذَابَ. (بحارالأنوار، ج96، ص339-338 به نقل از امالی مفید)
رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هنگامیکه شب جمعه و روز جمعه ماه رمضان می رسد، خداوند در هر ساعت از این ایّام، یک میلیون بنده را از آتش جهنم آزاد می کند که همه آنها مستوجب عذاب می باشند.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🔔👁🔔 پیام مردگان در ایّام جمعه ماه رمضان
فِي الْخَبَرِ: كَانَ الْمَوْتَى يَأْتُونَ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَيَقِفُونَ وَ يُنَادِي كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِصَوْتٍ حَزِينٍ بَاكِياً: يَا أَهْلَاهْ، وَ يَا وَلَدَاهْ، وَ يَا قَرَابَتَاهْ، اعْطِفُوا عَلَيْنَا بِشَيْءٍ يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ، وَ اذْكُرُونَا وَ لَا تَنْسَوْنَا بِالدُّعَاءِ، وَ ارْحَمُوا عَلَيْنَا وَ عَلَى غُرْبَتِنَا، فَإِنَّا قَدْ بَقِينَا فِي سِجْنٍ ضَيِّقٍ وَ غَمٍّ طَوِيلٍ وَ غَمٍّ وَ شِدَّةٍ، فَارْحَمُونَا وَ لَا تَبْخَلُوا بِالدُّعَاءِ وَ الصَّدَقَةِ لَنَا، لَعَلَّ اللَّهَ يَرْحَمُنَا قَبْلَ أَنْ تَكُونُوا مِثْلَنَا، فَوَا حَسْرَتَى، قَدْ كُنَّا قَادِرِينَ مِثْلَمَا أَنْتُمْ قَادِرُونَ، فَيَا عِبَادَ اللَّهِ اسْمَعُوا كَلَامَنَا وَ لَا تَنْسَوْنَا، فَإِنَّكُمْ سَتَعْلَمُونَ غَداً، فَإِنَّ الْفُضُولَ الَّتِي فِي أَيْدِيكُمْ كَانَتْ فِي أَيْدِينَا، فَكُنَّا لَا نُنْفِقُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ وَ مَنَعْنَا عَنِ الْحَقِّ فَصَارَ وَبَالًا عَلَيْنَا وَ مَنْفَعَتُهُ لِغَيْرِنَا، اعْطِفُوا عَلَيْنَا بِدِرْهَمٍ أَوْ رَغِيفٍ أَوْ بِكِسْرَةٍ، ثُمَّ يُنَادُونَ: مَا أَسْرَعَ مَا تَبْكُونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ لَا يَنْفَعُكُمْ كَمَا نَحْنُ نَبْكِي، وَ لَا يَنْفَعُنَا فَاجْتَهِدُوا قَبْلَ أَنْ تَكُونُوا مِثْلَنَا. (مستدرک الوسائل، ج2، ص162-163 به نقل از لُبّ اللّباب راوندی)
در روایتی نقل شده است که اموات در هر جمعه از ماه رمضان می آیند، می ایستند و با صدایی محزون و با حالتی گریان چنین ندا می کنند: ای خانواده من! ای فرزندان من! ای نزدیکان من! با چیزی(عملی) به ما مهربانی کنید تا خداوند به شما رحم نماید. ما را یاد کنید و از دعا فراموش نکنید، بر ما و غربت ما رحم کنید، زیرا ما در زندان تنگ و اندوه طولانی، و در سختی می باشیم، پس بر ما رحم کنید و از دعا و صدقه دادن برای ما کوتاهی نورزید، شاید قبل از آن که مثل ما شوید، خداوند بر ما رحم نماید. ما حسرت بر گذشته می خوریم، ما نیز مثل شما توانا بودیم. پس ای بندگان خدا! به سخن ما گوش فرا داده و فراموش نکنید، فردا روزی شما نیز خواهید دانست. چیزهای اضافی(غیر مورد نیاز) که در دست شماست، قبلاً در دست ما نیز بود، اما در راه بندگی خدا انفاق نکردیم، و از حق مانع شدیم، و لذا ضرر و سختی آن بر عهده ما قرار گرفت، و منفعت و سود آن به دیگران رسید. با درهمی، یا تکّه خمیر نانی، یا تکّه کوچک گوشت به ما توجّه و مهربانی کنید. سپس ندا می کنند: بزودی بر خودتان خواهید گریست در حالی که برای شما فایده ای ندارد، همانگونه که ما گریه می کنیم، و برای ما فایده ای ندارد. لذا قبل از آن که مثل ما شوید، (در راه بندگی خداوند) تلاش کنید.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💎💎💎 فضیلت جمعه ماه رمضان بر جمعه سایر ماه ها
1) عَنْ جَابِرٍ قَالَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ: إنَّ لِجُمَعِ شَهْرِ رَمَضَانَ عَلَى جُمَعِ سَائِرِ الشُّهُورِ فَضْلاً كَفَضْلِ شَهْرِ رَمَضَانَ عَلَى سَائِرِ الشُّهُورِ. (كافي، ج3، ص 429)
جابر از حضرت باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود: فضیلت و برتری جمعه های ماه رمضان بر جمعه های سایر ماه های سال، همچون فضیلت و برتری ماه رمضان بر سایر ماه های سال می باشد.
2) عَنْ جَابِرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: إنَّ لِجُمَعِ شَهْرِ رَمَضَانَ لَفَضْلاً عَلَى جُمَعِ سَائِرِ الشُّهُورِ كَفَضْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله عَلَى سَائِرِ الرُّسُلِ. (بحارالأنوار، ج96، ص376 به نقل از ثواب الاعمال)
جابر از حضرت باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود: فضیلت جمعه های ماه رمضان بر جمعه های سایر ماه های سال، همچون فضل رسول خدا صلّی الله علیه وآله بر سایر رسولان الهی می باشد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👁 🙏🏼 دعا در شب جمعه برای برادران ایمانی که از دنیا رفته اند
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَنْ دَعَا لِعَشْرٍ مِنْ إِخْوَانِهِ الْمَوْتَى فِي لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ. (بحار الأنوار، ج89، ص312 به نقل از كتاب الْعَرُوس)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس در شب جمعه، برای ده نفر از برادران ایمانی خویش که از دنیا رفته اند، دعا کند، خداوند بهشت را بر او واجب می کند.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼👌 نماز درخواست حاجت در شب های جمعه، منقول از مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام
مرحوم سیّد بن طاووس در «مهج الدّعوات» از کتاب «کُنوز النَّجاح» ابوعلی فضل طبرسی، نماز درخواست حاجت را از حضرت صاحب الامرعلیه السلام نقل می کند که چکیده آن در متن زیر مشاهده می شود:
ابوعبدالله حسین بن محمّد بَزُوفَری گفت: از ناحیه مقدّسه علیه السلام نوشته ای خارج شد که مضمون آن، چنین است:
اگر کسی حاجتی و درخواستی از خداوند متعال داشت، این نماز و دعا را بخواند. کسی که این دعا و نماز را بخواند، حاجتش برآورده می شود، هر حاجتی که باشد، مگر آن که قطع صله رحمی را تقاضا کرده باشد. هیچ زن و مرد مؤمنی نیست که این نماز و دعا را با اخلاص بخواند، مگر آن که درهای آسمان به منظور اجابت حاجتش گشوده می شود، و دعای او در همان شب، و در هر زمان که باشد، مستجاب خواهد شد. این، از فضل خداوند بر ما و بر مردم می باشد.
دستور این نماز و دعا چنین است:
شب جمعه، بعد از نیمه شب، غسل کند و به جایگاهی که نماز می خواند برود و 2 رکعت نماز بخواند، به این صورت:
در هر دو رکعت، یک بار سوره حمد و یک بار سوره توحید را بخواند، و وقتی در خواندن سوره حمد، به آیه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» رسید، این آیه را 100 بار تکرار کند.
در هر دو رکعت، ذکر رکوع و سجده را 7 بار تکرار نماید.
بعد از نماز، این دعا را بخواند:
«اللَّهُمَّ إِنْ أَطَعْتُكَ فَالْمَحْمَدَةُ لَكَ، وَ إِنْ عَصَيْتُكَ فَالْحُجَّةُ لَكَ، مِنْكَ الرَّوْحُ وَ مِنْكَ الْفَرَجُ، سُبْحَانَ مَنْ أَنْعَمَ وَ شَكَرَ، سُبْحَانَ مَنْ قَدَرَ وَ غَفَرَ.
اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتُ قَدْ عَصَيْتُكَ فَإِنِّي قَدْ أَطَعْتُكَ فِي أَحَبِّ الْأَشْيَاءِ إِلَيْكَ وَ هُوَ الْإِيمَانُ بِكَ، لَمْ أَتَّخِذْ لَكَ وَلَداً، وَ لَمْ أَدْعُ لَكَ شَرِيكاً، مَنّاً مِنْكَ بِهِ عَلَيَّ، لَا مَنّاً مِنِّي بِهِ عَلَيْكَ، وَ قَدْ عَصَيْتُكَ يَا إِلَهِي عَلَى غَيْرِ وَجْهِ الْمُكَابَرَةِ، وَ لَا الْخُرُوجِ عَنْ عُبُودِيَّتِكَ، وَ لَا الْجُحُودِ لِرُبُوبِيَّتِكَ، وَ لَكِنْ أَطَعْتُ هَوَايَ، وَ أَزَلَّنِي الشَّيْطَانُ، فَلَكَ الْحُجَّةُ عَلَيَّ وَ الْبَيَانُ، فَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَبِذُنُوبِي غَيْرَ ظَالِمٍ، وَ إِنْ تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي فَإِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيمٌ»
پس ذکر«يَا كَرِيمُ! يَا كَرِيمُ!» را به اندازه ای تکرار کند که نفسش قطع شود.
سپس بگوید:
«يَا آمِناً مِنْ كُلِّ شَيْءٍ! وَ كُلُّ شَيْءٍ مِنْكَ خَائِفٌ حَذِرٌ، أَسْأَلُكَ بِأَمْنِكَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ خَوْفِ كُلِّ شَيْءٍ مِنْكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تُعْطِيَنِي أَمَاناً لِنَفْسِي وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي وَ سَائِرِ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ حَتَّى لَا أَخَافَ أَحَداً وَ لَا أَحْذَرَ مِنْ شَيْءٍ أَبَداً، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، وَ حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ، يَا كَافِيَ إِبْرَاهِيمَ نُمْرُودَ! يَا كَافِيَ مُوسَى فِرْعَوْنَ! أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تَكْفِيَنِي شَرَّ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ»
پس به جای فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ، نام کسی را ببرد که از شرّ او می ترسد. پس اگر خداوند بخواهد، وی را از شرّ کسی که می ترسد، نگاه می دارد.
سپس به سجده برود و حاجتش را درخواست کند و به درگاه خداوند متعال، تضرّع و زاری نماید. (مهج الدعوات، ص294-296/مصباح کفعمی، ص396-397/مکارم الاخلاق، ص349-350)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼🙏🏼🙏🏼 دعا بر وجود مقدّس حضرت صاحب الزّمان علیه السلام در تمام لحظات ماه مبارک رمضان
1) از (ائمّه) صالحین علیهم السلام نقل شده است که فرمودند: در شب بیست وسوم ماه رمضان، در حال سجده، ایستاده و نشسته، و در هر حالتی که هستی، و در سراسر ماه رمضان، به هر گونه که برای تو امکان داشت، و در تمام ایام عمرت، این دعا را بعد از حمد الهی و پس از صلوات بر پیامبر صلّی الله علیه وآله تکرار کن:
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ (الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ) فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلاً وَ قَائداً وَ عَوْناً وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً، وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلاً. (كافي، ج4، ص162)
2) از (ائمّه) صالحین علیهم السلام نقل شده است که فرمودند: در شب بیست وسوم ماه رمضان، در حال ایستاده و نشسته، و در هر حالتی که هستی، در سراسر ماه رمضان، به هر گونه که برای تو امکان داشت، و هرجایی که در ایام عمرت بودی، این دعا را بعد از بزرگداشت خداوند و پس از صلوات بر پیامبر و آلش علیهم السلام، تکرار کن:
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْقَائِمِ بِأَمْرِكَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْمَهْدِيِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ، أَفْضَلُ الصَّلَاةِ وَ السَّلَامِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلاً وَ مُؤَيِّداً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طُولاً وَ عَرْضاً، وَ تَجْعَلَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ الْوَارِثِينَ.
اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ، وَ اجْعَلِ النَّصْرَ مِنْكَ عَلَى يَدِهِ، وَ اجْعَلِ النَّصْرَ لَهُ وَ الْفَتْحَ عَلَى وَجْهِهِ، وَ لَا تُوَجِّهِ الْأَمْرَ إِلَى غَيْرِهِ.
اللَّهُمَّ أَظْهِرْ بِهِ دِينَكَ وَ سُنَّةَ نَبِيِّكَ حَتَّى لَا يَسْتَخْفِيَ بِشَيْءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ، تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ، وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ إِلَى سَبِيلِكَ، وَ آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ، وَ اجْمَعْ لَنَا خَيْرَ الدَّارَيْنِ، وَ اقْضِ عَنَّا جَمِيعَ مَا تُحِبُّ فِيهِمَا، وَ اجْعَلْ لَنَا فِي ذَلِكَ الْخِيَرَةَ بِرَحْمَتِكَ وَ مَنِّكَ فِي عَافِيَةٍ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ، وَ زِدْنَا مِنْ فَضْلِكَ وَ يَدِكَ الْمَلْآ، فَإِنَّ كُلَّ مُعْطٍ يَنْقُصُ مِنْ مِلْكِهِ، وَ عَطَاؤُكَ يَزِيدُ فِي مِلْكِكَ. (بحارالأنوار، ج97، ص349 به نقل از اقبال الاعمال)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🔺حضرت امام جعفرالصادق (علیه السلام) می فرمایند:
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ اَلْقَدْرِ. اَللَیْلَهُ فاطمه و القدر اَللَّهُ فَمَن عَرَفَ فَاطِمَه حَقَّ مَعرِفَتِها فَقَد اَدرَکَ لَیلَةَ القَدر وَ اِنَّمَا سُمّّیت فَاطِمَه لاِنَّ الخَلق فُطِمُوا عَن مَعرِفَتِها»؛
➖ در آيۀ: «إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ» منظور از «الليلة» حضرت فاطمه (عليها السلام)، و منظور از «القدر» خداوند است، پس هر كه حضرت فاطمه (عليها السلام) را به واقع بشناسد ليلة القدر را درك كرده است، و همانا او را فاطمه ناميدند چون مردمان از كسب معرفت واقعى نسبت به وى عاجز هستند.
📗 عوالم العلوم، ج۱۱، ص۹۹.
اللّهمَّ العَن قَتلَة اَميرَالمُومِنين(علیه السلام)
▪️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج▪️
▼ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی (الإِمَامِ الجَوَاد) صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَيْه فِی حَدِيثٍ قَالَ:
مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ عَلَیهِ السَّلَام لَيْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ، وَ هِیَ اللَّيْلَةُ الَّتِی يُرْجَی أَنْ تَکُونَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ، وَ فِيها يُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِيمٍ، صَافَحَهُ رُوحُ أَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِينَ أَلْفَ نَبِیٍّ کُلُّهُمْ يَسْتَأْذِنُ اللَّهَ فِی زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَام فِی تِلْکَ اللَّيْلَةِ.
▲ حضـرت امـام جـواد علیه الصّلاة و السّلام در حدیثی فرمودند:
کسی که حضرت امام حسین علیه السّلام را شب بیست و سوّم ماه رمضان زیارت کند، یعنی آن شبی که امید می رود شب قدر باشد، و در آن شب هر امری تقدیر و جدا می شود، روح بیست و چهار هزار پیامبر با او مصافحه می کنند که تمامی آن ها در آن شب از خداوند برای زیارت امام حسین علیه السّلام طلب اذن می نمایند.
[بحارالأنوار، ج 98، ص 100؛ به نقل از الإقبال: ص 441]
#شب_زیارتی
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه
وَ عَلَى الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْكَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه
- - - - - - - - - - - - -
🌑ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است 🌑
بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
#شهادت_امیرالمؤمنین علیه السلام #مقتل
◾️آب و غذایش دهید و او را مُثلِه نکنید
🔻[قرب الإسناد] أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهم السلام: أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام خَرَجَ یُوقِظُ النَّاسَ لِصَلَاةِ الصُّبْحِ فَضَرَبَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُلْجَمٍ بِالسَّیْفِ عَلَی أُمِّ رَأْسِهِ فَوَقَعَ عَلَی رُکْبَتَیْهِ وَ أَخَذَهُ فَالْتَزَمَهُ حَتَّی أَخَذَهُ النَّاسُ وَ حُمِلَ عَلِیٌّ حَتَّی أَفَاقَ ثُمَّ قَالَ لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام احْبِسُوا هَذَا الْأَسِیرَ وَ أَطْعِمُوهُ وَ اسْقُوهُ وَ أَحْسِنُوا إِسَارَهُ فَإِنْ عِشْتُ فَأَنَا أَوْلَی بِمَا صَنَعَ فِیَّ إِنْ شِئْتُ اسْتَقَدْتُ وَ إِنْ شِئْتُ صَالَحْتُ وَ إِنْ مِتُّ فَذَلِکَ إِلَیْکُمْ فَإِنْ بَدَا لَکُمْ أَنْ تَقْتُلُوهُ فَلَا تُمَثِّلُوا بِهِ.
✍🏻 ابوالبختری از حضرت امام جعفرالصادق علیه السلام، و ایشان از پدرشان علیه السلام نقل میفرمایند: پس از اینکه ابن ملجم لعنه الله حضرت را مجروح کرد و او را گرفتند، حضرت به امام حسن و امام حسین علیهم السلام فرمودند: این اسیر را دربند کرده و به او غذا و آب دهید و به خوبی از او پرستاری کنید من اگر زنده بمانم خود شایسته تر برای تصمیم گیری درباره او هستم اگر بخواهم قصاصش کرده یا آزادش میکنم، امّا اگر بمیرم او در اختیار شماست که اگر خواستید او را قصاص کنید، ولی او را مُثله نکنید.
📚 بحارالانوار، ج ٤٢ ص ٢٠٥ به نقل از "قرب الإسناد"
⚫️ لا يوم کیومک يا أبا عبدالله ...
«... و لقد قتلوه قتلة نهى رسول الله صلى الله عليه و آله أن يقتل بها الكلاب لقد قتل بالسيف و السنان و بالحجارة و بالخشب و بالعصا و لقد أوطئوه الخيل بعد ذلك.»
"... و صاحَ شِمرٌ بِأَصحابِهِ: ما تَنتَظِرونَ بِالرَّجُلِ؟! قالَ: فَحَمَلوا عَلَیهِ مِن کُلِّ جانِبٍ... فَطَعَنَهُ سِنانُ بنُ أنَسٍ النَّخَعِیُّ لَعَنَهُ اللّهُ فی تَرقُوَتِهِ، ثُمَّ انتَزَعَ الرُّمحَ فَطَعَنَهُ فی بَوانی صَدرِهِ، ثُمَّ رَماهُ سِنانٌ أیضاً بِسَهمٍ فَوَقَعَ السَّهمُ فی نَحرِهِ، فَسَقَطَ علیه السلام و جَلَسَ قاعِداً، فَنَزَعَ السَّهمَ مِن نَحرِهِ، و قَرَنَ کَفَّیهِ جَمیعاً و کُلَّمَا امتَلَأَتا مِن دِمائِهِ خَضَبَ بِها رَأسَهُ ولِحیَتَهُ، و هُوَ یَقولُ: هکَذا ألقَی اللّهَ مُخَضَّباً بِدَمی، مَغصوباً عَلی حَقّی... "
📚 الصحیح من مقتل سیدالشهداء و اصحابه علیهم السلام، ط_دارالحدیث، مجلد ۲، صفحه ۲۵۹
🌑ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است 🌑
بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
* 💞﷽💞
💮🌸💮🌸💮🌸💮🌸💮🌸💮🌸💮🌸
#بادبرمیخیزد
#قسمت144
✍ #میم_مشکات
صبح که از خواب بیدار شد، نگاهی به گوشی اش کرد.
دیروز آنقدر سرش شلوغ بود که اصلا یادش رفته بود گوشی را از بی صدا در بیاورد.
شب هم از خستگی تقریبا غش کرده بود. چند تایی پیامک داشت و تعدادی تماس از دست رفته از خواهرش و سپیده.
پیام ها که چند تاییشان تبلیغات بود. اما این وسط یک شماره ناشناس هم بود. یادش آمد که دیروز، شماره ناشناسی بهش پیام داده بود. پیام را باز کرد. با دیدن ان یک کلمه بدنش لرزید:
-نیما!
نیما شماره اورا از کجا اورده بود? چرا این آدم اینقدر سریش بود? چشم هایش را بست و چندتایی نفس عمیق کشید. جوابش را داد:
-لطفا مزاحم نشید
وقتی پیام رسیدن پیامک را دید، هر دو پیام را پاک کرد. قبل از اینکه فرصت کند به چیز های بد فکر کند گوشی اش زنگ خورد:
-سلام آقایی... ببخشید، خیلی خسته بودم، تازه بیدار شدم... باشه، چشم.. من تا یک ساعت دیگه آماده ام... نه میخام خودم هم بیام فرودگاه
آن روز، روز قبل از مراسم بود. پدر سیاوش از تهران آمده بود و باید با سیاوش به استقبالش به فرودگاه میرفتند.
چند تایی خرید ریز و درشت مانده بود. دوخت و دوز های ضروری و تزیینات کوچک خانه معصومه که یک آپارتمان نقلی کرایه ای بود.
همه اینها، باز هم چنان راحله را سرگرم کرد که اصلا نتوانست به پیامی که دیده بود فکر کند.
ظهر، بعد از ناهار، کمی دراز کشید و تازه یادش آمد که گوشی را نگاه کند. دوباره چند تا پیام داشت:
- باید باهات حرف بزنم راحله... من هنوزم دوست دارم... سیاوش اونی که تو فکر میکنی نیست
این جمله آخر راحله را ترساند. آیا واقعا رازی در این میان بود? با خودش فکر کرد که لابد خواسته تلافی در بیاورد. راحله که دید نیما ول کن نیست نوشت:
-اگه یکبار دیگه مزاحم بشین به عنوان مزاحم باهاتون برخورد میکنم
امیدوار بود با این حرف، نیما ول کن ماجرا شود اما قبل از اینکه چشم هایش را ببندد صدای گوشی بلند شد:
-بهت ثابت میکنم
راحله کمی لبه هایش را جمع کرد و رفت توی فکر: چیو میخواد ثابت کنه?
بعد نوشت: بلاک!
و ارسال کرد. شماره را بلاک کرد و دراز کشید. ذهنش درگیر شده بود.
یعنی واقعا چیزی وجود داشت? تازه داشت همه چیز آرام میشد. شاید این ها إخرین تلاش های نیماست برای تلافی... یعنی نیما واقعا اورا دوست داشت?نه! اگر دوستش داشت که اینطور سر کارش نمیگذاشت.
تمام خاطرات بدش زنده شد. دلش نمیخواست به این راحتی به سیاوش شک کند اما چشمش ترسیده بود.
با خودش فکر کرد این داستان را به سیاوش بگوید? چه لزومی داشت? چرا فکرشان را درگیر چنین آدمی بکنند? و با مرور این حرفها، یاد مهربانی های سیاوش افتاد.
یاد نگاه دیشبش. چه شور و محبتی موج میزد در آن نگاه مهربان. غرق خیالات دلپذیر شد و کم کم با رویایی خوش به خواب رفت.
***
سیاوش از روی صندلی آرایشگاه بلند شد. نگاهی به موهایش در آینه انداخت. راضی بود. حالا باید لباسهایش را عوض میکرد و دنبال راحله میرفت
#ادامه_دارد...
* 💞﷽💞
🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️
#بادبرمیخیزد
#قسمت145
✍ #میم_مشکات
دم آرایشگاه ایستاد. از پله ها بالا رفت.پشت در که رسید به راحله زنگ زد.
-سلام لپ گلی.. آره پشت درم، بیا بیرون کارت دارم... نه کسی نیست بیا
آرایشگاه طبقه دوم یک ساختمان دو طبقه بود. کسی توی راه پله نبود و سیاوش دوست داشت قبل از همه خودش راحله را ببیند.
در تقه ای کرد و باز شد. راحله با کت و دامن، جوراب رنگ پا و کفش های پاشنه دار در قاب در ظاهر شده بود.
صورتش آرایش ملیحی داشت و شکوفه های سفید دور موهای جمع شده اش خود نمایی میکرد.
سیاوش گل داوودی صد پر سفیدی را که گرفته بود جلو برد:
-برای یقه لباست گرفتم، فکر کردم گل طبیعی قشنگ تره
راحله با ذوق گل را گرفت:
- الان میدم آرایشگر تا با سنجاق وصلش کنه
بعد چرخی زد و گفت:
- خوب شدم?
-عالی... من از صافکاری زیاد خوشم نمیاد
راحله از این تعبیر سیاوش خنده ای کرد که دندان هایش را به نمایش گذاشت:
-دیگه باید به شما بیایم نگن پسر به این خوش تیپی چه زنی گرفته!!
سیاوش زد زیر خنده. راحله با ذوق نگاهی به مردش انداخت.
مردی که بخاطر دل خانمش موهایش را ساده تر مدل داده بود و از خیر کراوات گذشته بود. با آن شلوار کتان سورمه ای و پیراهن سفید آستین کوتاه واقعا خوش تیپ شده بود. راحله گفت:
- یه لحظه وایسا، الان میام
به داخل رفت و بعد در حالیکه پارچه ای سورمه ای همرنگ شلوار سیاوش، در دستش بود برگشت.
-سرتو بیار پایین
سیاوش کمی خم شد، راحله کراواتی را که دستش بود دور گردن سیاوش انداخت و سیا راست ایستاد. کراواتی باریک وساتن. راحله بعد از کلی تقلا، بالاخره گره کراوات را زد:
- حدس میزدم این یکی رو نزنی... حالا تیپت کامل شد
سیاوش با لبخند و تعجب پرسید:
- و تو با این تیپ مشکلی نداری?
- مگه میشه با خوش تیپ شدن شما مشکل داشته باشم? من ک گفتم، برای من اصول مهمه... اینکه تو نمازهاتو اول وقت بخونی برای من خیلی مهم تره تا اینکه کراوات بزنی یا نزنی.. حالا من برم چادرم رو بپوشم بیام
نمیخواست با پا فشاری بیجا روی جزییات، حساسیت ایجاد کند و مسیر اصلی در میان فرعیات گم شود.
چادرش را سر کرد، گوشی اش زنگ خورد. مادرش بود. بعد از آنکه تماس را قطع کرد پیام روی گوشی را دید. دوباره یک شماره نا شناس:
-حالا که حرفهام رو باور نمیکنی، میتونی ازش بپرسی چطوری اون فیلم هارو گیر آورده. اون همه جا با من بود.
بدنش عرق کرد. حس کرد جلوی چشم هایش سیاه شد. دستش را به پشتی صندلی گرفت. کمکش کردند بنشیند:
-میخوای بگم همسرت بیاد داخل?
سرش را بلند کرد و به چهره نگران زن چشم دوخت. زیر لب زمزمه کرد:
-همسرم?
چه امتحان سختی و هربار امتحانی بر سر دل. یعنی سیاوش هم مثل نیما... چشم هایش را روی هم فشار داد:
- یعنی سیاوش من ...? نه، نباید قضاوت کنم...باید حرف های سیاوش رو هم بشنوم
اشکی از گوشه چشمش پایین افتاد. سیاوش را دوست داشت. دلش نمبخواست خدشه ای به این علاقه وارد شود.
- بگم بیاد?
سرش را تکان داد. به زحمت بلند شد. نگاهی به آینه انداخت:
- تو هستی و میبینی، کمک کن بهترین تصمیم رو بگیرم
این توکل به خدا لبخند کمرنگی روی لبش نشاند و کمی آرامش کرد:
-لاحول و لاقوه الا بالله
نفس عمیقی کشید، در حالیکه حس میکرد برای مقابله با بزرگترین مشکلات آماده است از آرایشگاه زد بیرون...
#ادامه_دارد..
* 💞﷽💞
🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋♻️🎋
#بادبرمیخیزد
#قسمت146
✍ #میم_مشکات
سیاوش زیر چشمی به راحله انداخت. از وقتی از آرایشگاه بیرون آمده بود، چهره اش پژمرده بود. طوری که حتی با وجود آرایش رنگ پریده به نظر می آمد. ساکت شده بود و در خودش فرو رفته بود. سیاوش دلهره ای عجیب داشت:
-ساکتی خانم?
راحله همان طور خیره به جلو جواب داد:
- نه خوبم
سیاوش تعجب کرده بود. این راحله، راحله نیم ساعت پیش نبود. سعی کرد جو را عوض کند:
-لابد داری فکر میکنی برای خودمون چطوری مراسم بگیریم! امشب باید حسابی حواست رو جمع کن ببین چه خبره.. دوست ندارم از اون اقا حامد خان کم بیارم
سیاوش این را گفت و خودش هم از این حرف خاله زنکی اش خنده اش گرفت. اما راحله تنها لبخندی بی رمق زد. ذهنش آشفته بود. باید می پرسید. نمیتوانست تا آخر مراسم صبر کند:
-سیاوش?
-جان دلم?
- یه چیزی بپرسم راستش رو میگی?
سیاوش کمی اخم کرد. او هرگز جز حقیقت نگفته بود. این جمله برایش گران بود اما سعی کرد واکنشی ندهد:
-مگه تا حالا غیر این بوده?
راحله نگاهی به نیم رخ سیاوش انداخت. دلش گرفت. نمیتوانست باور کند. یا در واقع نمیخواست که باور کند. چرا باید سیاوش چنین کاری کرده باشد?
- آخرش نگفتی تو چطوری فهمیدی که نیما همچین آدمیه? هر بار ازت پرسیدم گفتی ولش کن
سیاوش تعجب کرد. دلهره اش عود کرد. نکند نیما تهدیدش را عملی کرده باشد. اما امشب نه... امشب وقت خوبی برای توضیح دادن نبود. باید سر فرصت همه چیز را توضیح میداد. نمیخواست امشب خراب شود. نه وقت مناسبی بود نه مکانش.
و چه اشتباهی می کنند زن و شوهر ها که حل مشکلاتشان را به فردا می اندازند و می گذارند ناراحتی ها، رنجش ها و ابهامات ادامه یابند. اگر سیاوش همان اول همه چیز را شرح داده بود دیگر جای ابهامی نمی ماند و رابطه شان در برابر دسیسه ها حفظ می شد.
-چی شد حالا به این فکر افتادی?
-هیچی، همینجوری... دوست دارم بدونم
و سیاوش شاخک هایش جنبید که حتما این وسط خبرهایی هست. آن رنگ رخساره و این سوال حتما ربطی دارند.
- امشب عروسی خواهرته... دوست ندارم با شخم زدن گذشته امشب رو خراب کنیم.. سر فرصت همه چیز رو برات توضیح میدم
او از آشوب درون راحله خبر نداشت و چه حیف که ما آدم ها که فکر میکنیم همیشه فرصت وجود دارد.
شاید اگر باور کنیم که مرگ از رگ گردن به آدمی نزدیکتر است زندگی هامان رنگ دیگری میگرفت. بد خلقی ها، نا مهربانی ها و اضطرابهایمان کمرنگ میشدند و قدر با یکدیگر بودن را بهتر میدانستیم.
اگر باور کنیم فرصت با هم بودنمان کم است شاید هرگز بخاطر امور مادی دل همدیگر را نرنجانیم.
زنی که بخاطر پیاز گندیده میان خرید، با همسر خود بد خلقی میکند یا مادری که سر کثیف شدن خانه اش با کودکش تندی می کند، اگر باور کند که شاید فردا صبح خودش، یا فرزندش یا همسرش دیگر زنده نباشد آنوقت بازهم حاضر است بخاطر چنین اموری وقتش را تلخ کند و هدر بدهد?
آری باور نکرده ایم که زندگی کوتاه است
مرگ پایان رابطه هاست و این پایان فاصله اش با ما از مویی کمتر...
راحله هنوز نگاهش به نیم رخ جدی سیاوش بود. چقدر این مرد برایش جذاب بود. با آن موهای آراسته و آستین های کوتاهش...
کاش الان فردا بود و همه چیز تمام شده بود و راحله می توانست با خیال راحت، از حل شدن این سو تفاهمات، خودش را در آغوش سیاوش رها کند. نگاهش چنان سنگین بود که سیاوش حسش کرد.
نگاهی به راحله کرد، ترس و ناراحتی در چشم هایش موج میزد. آخ که اگر دستش به نیما میرسید... باید این پسر را ادب میکرد. دستش را روی دست راحله گذاشت و با لحنی که کمی راحله را آرام کرد گفت:
-مطمئن باش جایی برای نگرانی وجود نداره... من هیچ وقت بهت دروغ نمیگم
#ادامه_دارد..
4_5798497503649205048.mp3
12.75M
#شب_بیستم
هزار و چهارصد ساله
که شیعه تنها مونده/
با داغ روی دوشش
تو راه مولا مونده.../
#دلنوشته_رمضان
سحر بیستم.....
✍ فقط... ده ضیافت دیگر، تا جمع شدن خوان رحمتت باقی مانده است...
و من هنوز، جامانده ترین مسافر پرواز رمضانم...
ناله های الغوث الغوث مرا شنیده ای....
و اگر اذن تو یاریم کند...باز هم خواهی شنید...
❄️من از "خودم"، عجیییب به تنگ آمده ام...
که اینگونه دستانم را، مضطرانه بالا گرفته ام...
آنقدر، منيت هايم، زمین گیرم کرده اند... که صد بار فریاد الغوث الغوث سر داده ام...
❄️من آتشی به سوزانندگی خودم، سراغ ندارم... خدا
هر الغوث من... استغاثه به فریادرسی است، که تنها قدرت رها کننده من، از حصار منيت های من است....
❄️باز هم می آیم دلبرم...
و تو را به "خودت" قسم می دهم...
تا مرا از "خودم" برهانی...
بک یا الله....
آیا مرا در زمره آزاد شدگان از نفسم، قرار می دهی....؟
وعده فردا شبمان، هراس به دلم افکنده است...
می ترسم از چشماني که گناه، خشکشان کرده است...
می ترسم از دستانی... که غرور... فقر را، از لابلاي سرانگشتانش، دزدیده است...
می ترسم از قلبی که نجاسات نفسم...بال پروازش را شکسته است...
❄️به فریاد دلم برس...
من جز تو، فریادرسی سراغ ندارم...
نام محبوب ترین بندگانت را پیشکش کرده ام... شاید به اعتبار هیبتشان، مرا نیز، به پروازی بلند، مفتخر کنی...
❣ترس دلم را بریز...
همیشه مرا به هر بهانه ای بخشیده ای....
من سالهاست که جز بخشش... خاطره ای از تو، به یادم ندارم....
دستانم را بالا گرفته ام...
مرا از میان لجن زار منيت هايم، بیرون می کشی؟؟
یا غیاث المستغیثین
#جامانده
التماس دعای شهادت در لیالی قدر
سید پیمان موسوی طباطبایی
@haram110