eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
635 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
بیراه نگفته‌اند که گفته‌اند، احتیاط شرط عقل است... برای بازگشت و شروعی دوباره به رابطه‌ای که طرف دیگر رابطه، بارها شما را نادیده گرفته یا که آزرده خاطر کرده باید محتاط بود. این جاده عجیب لغزنده و‌ گاهی یک طرفه است، احتیاط کنید احساساتی نشوید! وقتی کسی را می‌بخشیم و فرصتی دوباره به او‌ می‌دهیم، حواسمان باشد اشتباهش را پذیرفته و در جهت رفع آسیب‌هایش قدم برداشته یا نه؟ آیا اعتمادمان را جلب کرده؟ آیا در ارتباط با او احساس عمیق آرامش و در کنارش به اندازه کافی حس امنیت خاطر داریم؟ به بلوغ رفتاری رسیده، رشد اخلاقی داشته و به ایفای نقشَش در رابطه و مراقبت از آن پی برده؟ درست است که هر تمام شدنی نوعی از دست دادن است هر از دست دادنی بد نیست و نباید لزوما غم به همراه داشته باشد. غمناک‌ترین و درد آور ترین لحظه درست زمانی ست که به هر قیمتی وسوسه می‌شوی برای شروع دوباره یک رابطه‌ی از پایه اشتباه! رابطه‌ای سالم است که با آگاهی شکل می‌گیرد و با ایجاد تغییرات مثبت پویا می‌ماند و ماندگار می‌شود. آدم‌ها فی نفسه مستعد‌اند که در برابر تغییرات مقاومت کنند و گاهی تنها شکل تغییرشان، فقط نوع آزار دادنشان است که از نوعی به نوعی دیگر تغییر می‌کند. تلاش برای آغازی دوباره آگاهی می‌طلبد که در صورت عدم آگاهی و شناخت، رابطه منتهی می‌شود به ، عمیق تر شدن درد و بدتر از آن عادت به در درد کشیدن ماندن است تا سر حد کِرِخ شدن درد و نتیجه‌اش می‌شود بی‌تفاوتی! بی‌تفاوت شدن به همه چیز و همه کَس! اگر باورتان آسیب دیده اگر بارها با روح و روانتان بازی شده اگر حس دوست داشتنی امنیت و آرامش را نچِشیده‌اید دست نگه دارید! برای شروعی دوباره دچار وسوسه نشوید صبوری کنید... و این جمله‌ی معروف را ملکه‌ی ذهنتان کنید "ما یکبار اشتباه میکنیم اما تصمیم به تکرار اشتباه دیگر اشتباه نیست انتخاب ماست".
موضوع تجربه _ ارسالی _ از دوست عزیزمون 🌹 یه کاری که خیلی میتونه کمک کنه تا شما تشخیص بدین الان این رفتارتون رفتار مادرانست یا نه اینه که تصور کنین همسرتون صمیمی ترین دوستتون مثلا توی دانشگاه هست آیا برای دوستتون هم نگرانید که لباس گرم پوشید؟یا کلیدشو جا نذاره؟یا نکنه فلان غذاروبخوره سردیش کنه؟ هیچ وقت نگران این قضایا برای دوستتون نیستید چون خودتون رو هم سطح اون میبینید نه بالاتر و تو ذهنتون میدونید که اون از پس خودش برمیاد یه راه کار برای مواقعی که میخواین نکاتیو گوش زد کنید به همسرتون ولی خودتونم میدونید که مادریه اینه که با شوخی یادش بندازین مثلا داره کلیدو یادش میره و قطعا پشت در میمونه؛شما صبر کنید بره از در بیرون بعد پشت سرش کلیدو با خودتون ببرین و با شوخی بگین تو برو من اینو برات با پیک میفرستم مثلا یا هر چیزی که قضیه به شوخی کشیده شه نه این که همون اولش بگین کلیدو یادت نره ها پشت در میمونیا خلاصه من که دیدم تو زندگی ها بعد از چند سال این مادری کردن میشه جزو عادت و هر دوطرف عادت میکنن به مادر و پسر بودن... ✅✅در مورد بحث جدیدتون و اینکه پرسیدن چطور میشه که مادری کردن برای زندگی بده باید بگم یه زوجی رو میشناختم که خانم سی سال مادری میکرد خیلی شدید یعنی در حدی که چای شیرین همسرش رو هم میزد میداد به دستش.خریدهای خانه رو خودش انجام میداد و از همسرش فقط میخواست که بره سر کار با مسایل خونه کاری نداشته باشه و اونا رو بسپاره به خودش.این کار انقدر ادامه پیدا کرد که مرد یه ادم بی مسولیت شد و فشار زندگی زن رو خسته کرد .اونقدر که بعد از سی سال از همدیگه جدا شدن و علتشم اینکه من اشتباه کردم من همیشه برای شوهرم اول مادر بودم بعد همسر.البته ناگفته نماند که در این بین خیلی اتفاقهای دیگه هم افتاده بود ولی در کل از بالا که نگاه میکردی متوجه میشدی که همین مادری کردنهای بی مورد از مرد ادمی ساخته بود که نمیتونست اداره یه زندگی رو بدست بگیره .خانم در حق اون اقا به اصطلاح دوستی خاله خرسه رو داشت انقد براش مادری کرد که هم خودش نابود شد هم اون مرد.اجازه بدید مردها روند خودسون رو داشته باشند...
♥️🍃🍃♥️💫 🍀 ♥️ ☘❤ 💕خانم ها از این ناراحت میشن که چرا همسرشون وقتی بیرونه یه مدت طولانی بهشون زنگ نزده و وقتی زنگ زد•••• 👈🏻تا گوشی را جواب دادن کلی غر و طعنه میزنن و بدون سلام و احوال پرسی یه دفعه میگن: چه عجب یادت افتاد یه زن و بچه ای هم داری یا معلوم هست تو کجایی؟؟ نباید با خودت بگی من مردم یا زنده؟ از اونموقع تا حالا دنبال خوش گذرونیت بودی چه عجب یه زنگ زدی... و... ⁉️میدونی به جاش تا گوشی را جواب دادی چی بگی؟که تاثیرش هم خییییلی بیشتر از این همه غر و دعواست... 🔺بگو:وای عزیزم خیلی خوشحال شدم که زنگ زدی؛حالت چطوره؟ 👌در حالت اول فقط شوهرتو بیشتر از خودت دور میکنی،آیا دفعه ی بعد رغبت داره که بهت زنگ بزنه؟وقتی این همه جیغ و داد را پشت گوشی میشنوه؟ 👌ولی در حالت دوم شوهرت خودش انقدر شرمنده میشه که توضیح برات میده،و سعی میکنه جبران کنه.
* 💞﷽💞 🖤♥️ عماد رفت و انگار که با رفتنش تموم آرامش خونه هم باهاش رفت. نزدیک غروب بود و فرخنده‌سادات و حاج‌بابا خونه نبودند و من هم لباسهای محمدرضا رو شسته بودم و کنار حیاط مشغول آویز اونها روی بند بودم که چند ضربه‌ به در خورد. مریم به طرف راهرو ورودی دوید و به تصور اینکه عماد شخص پشت در باشه گفت: - آخ جون بابا عماد اومد. چند لحظه بعد محمد از راهرو وارد حیاط شد در حالیکه مریم رو روی دوشش گرفته بود. سلام کردم و نمیدونم چرا حس کردم که دارم تحلیل میرم. - خوبی معصوم، بهتری‌؟ - خدا رو شکر، خوش اومدی. چند بار، دور باغچه‌ی حیاط گشت و مریم رو از روی دوشش پایین آورد و بهش گفت: - برو بازی دایی‌جون. برای لحظه‌یی نگاهمون به هم برخورد کرد و چه آشوبی درون چشمهاش در جریان بود. تپش قلبم‌ بالا رفته بود، به داخل دعوتش کردم و با هم وارد اتاق شدیم و گفتم: - بدار برات یه شربت گلاب‌زعفرون بیارم گلو تازه... مچ دستم رو گرفت و بین حرفم گفت: - بیا بشین هیچی نمی‌خوام. نشستم و روبروم نشست و مشکوک و معنادار پرسید: - می‌دونی شوهرت کجاست؟ شوهرم؟ هیچ موقع اینطور از عماد نمی‌گفت، همیشه اسمش رو می‌برد. - رفته قم، فرش ببره برای حُجره‌ی داییش بعد هم سرکشیِ‌... باز هم کلامم رو برید و گفت: - معصی بیرون بودی؟ دیدی پچ‌پچهای درگوشی و خنده‌های تمسخر بار خاله‌زنکهای دورو برت رو؟ چه احساس بدی رو تجربه می‌کردم صدای ضربان قلبم مثل صدای نواختن دهلی بود که برای مرگ بزرگی می‌نواختند و نفسم که بالا نمیومد. درمونده پرسیدم: - محمد... می‌خوای چی بگی؟ اینا رو می‌پرسی که من رو به کجا برسونی؟ زمزمه‌وار که انگار با خودش حرف میزد گفت: - اون نامردی کرده و من حق نامرد جماعت رو خوب بلدم بذارم کف دستشون. ابروهام رو بالا دادم و با کمی دلخوری از لحنش گفتم: - کی؟ عماد؟ منظورت چیه داداش. کم‌کم بغض راه گلو رو سد می‌کرد و آشفته بودم از تکانه‌های قلبم. و محمد گفت اون چیزی رو که حس کرده بودم و هشدار شنیده بودم و حاضر به قبولش نبودم. ناباور به محمد نگاه می‌کردم و چشمهام میسوخت و بغض گلوگیری می‌کرد و اشک نمی‌چکید. صداش توی گوشم می‌پیچید و هزار بار اکو میشد. _ اون بی همه چیز خوب حقت رو گذاشت کف دستت. توی تازه زا رو گذاشته رفته با زن جدیدش ماه عسل... گلوم می‌سوخت و زبونم خشک شده بود. به زحمت گفتم: _ نه داداش، اشتباه می‌کنی اون خودش به من گفت می‌ره قم که برای حجره داییش فرش ببره. ماه‌عسل کجا بود؟ _ چقدر تو ساده‌ای خواهر من؟ تا کی می‌خوای سرت رو بکنی زیر برف؟ حرفش تو کل روستا پیچیده، تو باز حمایتش می‌کنی؟ صدام از حد عادی بالاتر بود و شاید که می‌خواستم تموم ناباوریم رو اعلام کنم. _ نه نه باورم نمی‌شه، اون با من این کار رو نمی‌کنه. _ بس که بیچاره یی! بس که خوش باوری! مگه دستم بهش نرسه، ادبش می‌کنم اون نامرد نارفیق رو. حالا هم پاشو جمع کن بریم از این خراب شده. _ نه! کجا بیام؟ تا خودش نیاد و به چشم خودم نبینم باورم نمی‌شه. خودش همیشه می‌گه دشمن زیاد داریم، شاید تهمت باشه داداش. اصلا... اصلا این زنی که می‌گی کی هست؟ عصبانی‌تر شده بود و فریاد زد: _ ای خاک بر سرت معصوم! اینقدر ساده و مظلومی که کلاهت رو نشون گرفته و اینجوری بلا سرت میاره. تموم بدنم می‌لرزید و تکانه‌هاش روی صدام هم مشهود بود. با عجز گفتم: _ تو رو خدا بهم بگو کیه؟ مگه نمی‌گی زن گرفته؟ خوب بابا اون کیه؟ _برو از اون خواهر عفریته‌ش بپرس. شوکه شده بودم با تردید پرسیدم: _خواهرِ کی؟ ف...فریبا را می‌گی؟ نکنه... نکنه خواهر شوهر فریباست؟ ها؟ _ آره خود گیس بریده‌ی چشم سفیدشه. ✍🏻
* 💞﷽💞 🖤♥️ تموم اتاق دور سرم می‌چرخید و چشمهام سیاهی می‌رفت، دستم رو روی سرم گرفتم و مثل برق‌زده‌ها از جا پریدم و بلند با خودم حرف می‌زدم. - عماد من رو دوست داره، خودش گفت... بلندتر فریاد زدم: - خودش گفت، اون با من اینکار رو نمی‌کنه. نه، زن نگرفته من می‌دونم. و باز تکرار همون جملات کوتاه. چند بار پشت سر هم طول و عرض اتاق رو قدم زدم. تند و لاینقطع نفس می‌کشیدم. حس خفگی داشتم و انگار که هوا به ریه‌هام نمی‌رسید. صدای التماس‌آمیز محمد رو مکرر می‌شنیدم و توی سرم دوران می‌گرفت: - معصوم ‌تو رو خدا ، با خودت اینجور نکن، معصوم یه دقیقه بشین، حالت بد می‌شه معصوم. اصلا من غلط کردم خدایا. صداش رو می‌شنیدم اما معنای کلماتش رو نمی‌فهمیدم. دیدمش که سر در گم به سمت آشپزخونه دوید. به دیوار تکیه زده و آروم خودم رو به پایین سُر دادم و با زانوهای جمع شده توی شکمم نشستم و بارها این جمله‌ی دردآور رو هجی کردم. - زن‌ گرفته... عماد زن گرفته. محمد لیوان آب رو به لبهام ‌نزدیک کرد. با ابروهای گره‌خورده و غم جگرسوز سیال در نگاهش و با صدایی خفه از بغض از من خواست تا جرعه‌یی از آب رو فرو بدم. ولی مگر میشد؟ لرزش بی‌امان فک و لبهام و احساس خفگی عجیبی که داشتم مانع بود. نه میشد حرف بزنم و نه بغض امان میداد برای گریه کردن. شوک شده بودم. صدای کلافه و عصبیش رو توی غوغای صداهای درهم‌پیچیده‌ی ذهنم می‌شنیدم که تکرار می‌کرد: - گریه کن لعنتی، گریه کن. تو رو خدا التماست می‌کنم، گریه کن معصوم. با درد عجیبی که از ضربه‌ی سنگین دست محمد کنار گوشم حس کردم به گریه افتادم و انگار راه اشک باز شد. چقدر سوزناک ضجه می‌زدم. مریم با نگاه ترسیده توی درگاه اتاق ایستاده بود و ناباور نگاهم‌ می‌کرد. نمی‌دونم حاج بابا و فرخنده سادات کی از راه رسیدند که سراسیمه وارد اتاق شدند. حاج بابا غمگین و گرفته و با شرمندگیِ تمام نگاهم کرد و دست محمد رو گرفت و به حیاط برد. فرخنده سادات به سمت محمدرضایی دوید که بیدار شده بود و شدید گریه می‌کرد. مریم رو هم به اتاق کناری برد و تمام اسباب بازیهاش رو براش پخش زمین کرد و درش رو بست. کنارم نشست و همونطور که بچه رو توی دستهاش حرکت می‌داد تا ساکتش کنه گفت: _ آروم باش مادر، خودت رو زجر نده، من شرمنده روی تو و بچه‌هاتم. با زاری و صدایی که از گریه ی زیاد، گرفته بود گفتم‌: _دیدی فرخنده سادات؟ دیدی پسرت چه جوری حقم رو داد؟ دیدی چه بلایی سرم آورد؟ کجای دنیا رسمه که زن آدم تو بستر زایمان باشه و مرد بره ماه عسل؟ چرا؟ مگه من زن بدی بودم براش؟ مگه من عروس بدی بودم براتون؟ گریه امونم رو برید و نتونستم ادامه بدم. اونقدر تلخ گریه می‌کردم که حاج بابا هم با تمام جذبه‌ش اشک به دیده آورده بود. _ به جدّم قسم که من هم تا چند وقت پیش بی‌خبر بودم و الان هم هنوز باورم نمیشه. لب برچید و ارومتر ادامه داد: - گریه نکن مادر، شیر می‌دی این بچه دل‌پیچه می‌گیره‌. گریه نکن معصوم جان. _ گریه نکنم؟ چه انتظاری داری فرخنده سادات‌؟ دارم جون به لب می‌شم. بمیرم کمه، شما میگی گریه نکنم؟ پیرزن بینوا سر و صورتم رو نوازش می‌کرد و تند تند زیر لب ورد می‌خوند و رو به من فوت می‌کرد. _ ان‌شاءالله که درست می‌شه مادر. تو بزرگی کن و بمون. التماست می‌کنم بمون تا خودش بیاد توضیح بده. گریه و اشکهام تحت کنترل خودم نبود. سر تکون دادم و گفتم: _ می‌مونم تا بیاد اون عماد بی‌معرفت. این حق من نبود، به خدای احد و واحد که حقم نبود. دقایق بدی رو می‌گذروندم و غافل از اطرافم و حتی حال نوزاد شیرخوارم بودم. نمی‌دونم فاطمه کی اومده بود. با دیدنش گریه‌‌‌م تشدید شد. اون هم بی‌صدا و غمگین فقط نگاهم کرد. لیوان حاوی گل‌گاوزبان رو دست مادرش داد و در حالیکه شیشه‌ی شیر رو توی دستش تکون می‌داد، محمدرضا رو گرفت و بیرون رفت. فرخنده‌سادات لیوان رو به لبهام ‌نزدیک کرد و با صدای خش‌دار از گریه گفت: - بخور مادر تا کمی آروم بشی. ✍🏻
✴️ دوشنبه 👈26اردیبهشت/ ثور1401 👈14 شوال 1443👈16 می 2022 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🔘 غزوه بنی قینقاع "2 هجری ". 🗡 جنگ احد و شهادت حضرت حمزه سید الشهداء علیه السلام " 3 هجری ". 🏴 وفات شاه عبدالعظیم حسنی علیه السلام " 252 هجری ". 🌕 معجزه ردالشمس در مسجد فضیخ " 7یا8 هجری قمری ". 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی. 📛امروز : ساعت 16:22قمر از برج عقرب خارج می شود. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریض شود). 👶زایمان خوب نیست. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروزقمر در برج عقرب و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است: ✳️تحقیق و بررسی امور. ✳️کندن چاه و قنات. ✳️کشیدن دندان. ✳️بذرافشانی. ✳️آبیاری. ✳️درختکاری. ✳️از شیر گرفتن کودک. ✳️خرید باغ و زمین زراعی. ✳️جراحی چشم‌. ✳️استعمال دارو. ✳️معجون گذاشتن بر زخم خوب است. 📛ولی اموری از قبیل ازدواج سفر و کار های همیشگی و زیر بنایی پرهیز گردد. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت: از مباشرت امشب،(شب سه شنبه) ، به قصد فرزند اوری احتیاط گردد. 💇‍♂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث شادی می شود. 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، سلامتی در پی دارد. 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد. 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴تعبیر خواب شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از آیه ی 15 سوره مبارکه "حجر " است. لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم ... و از مفهوم آن استفاده می شود که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفتگوی باطل کند ولی بجای نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود.ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌸زندگیتون مهدوی🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این شما اینم بمب کلسیم سلام دوستان گلم۰💐 این نکته بسیار ناب و کاربردی رو از استوریای پیج (((شهر نوره ۱۱۰))) براتون گذاشتم دوست داشتین پیجشون رو فالو کنین 👇 https://instagram.com/shahrenore110?igshid=YmMyMTA2M2Y= عزیزان اگه لینک بالا براتون غیر فعال هست می تونین آدرس پیجشون رو (shahrenore110@) تو اینستا سرچ کنین و پیجشون رو دنبال کنید
سلام دوستان گلم😘 شمام حتما در چالش سوره رعد توی پیج شهرنوره۱۱۰ شرکت کنین جذابه https://instagram.com/shahrenore110?igshid=YmMyMTA2M2Y= عزیزان اگه لینک بالا براتون غیر فعال هست می تونین آدرس پیجشون رو (shahrenore110@) تو اینستا سرچ کنین و پیجشون رو دنبال کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ اهمیت تلاش برای تأمین رفاه خانواده 📝امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «کسی که برای خانواده اش کار کند مانند مجاهد فی سبیل الله است.» 📝امام رضا علیه‌السلام فرمودند: «کسی که از خدا طلب روزی می‌کند و کفاف خانواده را انجام دهد تا محتاج دیگران نشوند شأن او از مجاهد فی سبیل الله بالاتر است» 📝امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «اگر مردی تنگدست باشد و آنقدر کار کند تا قوت خود و خانواده خود را تامین کند و به دنبال مال حرام نرود او مانند مجاهد فی سبیل الله است» 📚فروع کافی ، باب من کَدَّ عَلی عَیالِهِ ، ح۱-۲-۳ ⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
✅ پرهيز از دوستى با آدم در كلام حضرت جوادالائمه علیه السلام وقال(عليه السلام): إياك ومصاحبة الشرير فإنه كالسيف يحسن منظره ويقبح أثره. از همراهى و رفاقت با آدم شرور بپرهيز، زيرا كه او مانند شمشير برهنه است كه ظاهرش نيكو و اثرش زشت است. 📚 بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 78 صفحه : 364 ⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
▫️◽️ •عمریه﷼ ▫️قسمت 🔖 هفتم 💠 علم کتاب خدا , نزد حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است…"از منابع عامه"( عمریه ) ♦♦➖➖♦♦ 🔺حضرت امیرالمومنین , علی بن ابی طالب علیهما السلام فرمودند: ❇ سَلوني فوَ اللّهِ لاتَسألوني عَن شَيءٍ إلّا أخبَرتُكُم ، سَلوني عَن كِتابِ اللّهِ فإنَّهُ ليسَ مِن آيَةٍ إلّا و قد عرفتُ بِليلٍ نزلت أم بِنَهارٍ ، في سَهلٍ أم في جَبَلٍ . •———••———••———••———••———• ✴ از من بپرسید ؛ به خدا قسم چیزی از من نخواهید پرسید مگر آنکه آگاهتان می سازم ، از کتاب خدا از من بپرسید , هیچ آیه ای در آن نیست مگر آنکه می دانم در شب نازل گردیده و یا در روز و در دشت نازل شده و یا در کوه. ✊🏻 📚… طبقات ابن سعد ۱۰۱/۲ … کنزالعمال ۲۲۸/۱ … تهذیب التهذیب ۳۳۷/۷ … اصابة ٢٧٠/٤ … استيعاب ٤٦٣/٢ 🔅ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🔅 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
▫️◽️#تبری_نشانه_کمال_دین – قسمت 🔖 ششم 💠 حضرت امام جعفرالصادق علیه السلام : برائت از تمام قاتلان اهل بیت ( علیهم السلام ) واجب است❗️❗️ • 🔝لطفا در نشر آن کوشا باشیم ✔️ ⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
❌ آیا ما در — زمره — این افراد هستیم؟! 🔸المحاسن النَّوْفَلِیُّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أُفٍّ لِکُلِّ مُسْلِمٍ لَا یَجْعَلُ فِی کُلِّ جُمْعَةٍ یَوْماً یَتَفَقَّهُ فِیهِ أَمْرَ دِینِهِ وَ یَسْأَلُ عَنْ دِینِهِ وَ رَوَی بَعْضٌ أُفٍّ لِکُلِّ رَجُلٍ مُسْلِمٍ. ✍🏻 حضرت امام جعفرالصادق علیه السلام از پدرانش از حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده: اُف بر هر مسلمانی که روزی در هفته را جهت آگاهی از مسائل دین و پرسش‌های دینی قرار ندهد! و بعضی روایت کرده اند: اُف بر هر مرد مسلمان که.... ✅ بیان: المراد بالجمعة الأسبوع تسمیة للکل باسم الجزء. ✍🏻 مراد از جمعه، هفته است و از باب نامگذاریِ کُل به اسمِ جزء آن می‌باشد. 📚 بحارالانوار، ١/١٧٠، به نقل از "المحاسن" ▫️◽️ قسمت–هفتم✔️ 🔅ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🔅 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است.
▫️◽️ –•دوران غیبت قسمت🔖 پنجم 🌀اطلاع از محل زندگی حضرت... 👤مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ👤 قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا قَصِيرَةٌ وَ الْأُخْرَى طَوِيلَةٌ الْغَيْبَةُ الْأُولَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ شِيعَتِهِ وَ الْأُخْرَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ مَوَالِيهِ. •———••———••———••———••———• 🔺حضرت امام جعفرالصادق عليه السلام فرمود: براى حضرت قائم عليه السلام دو غيبت است: يكى كوتاه و ديگرى دراز،در غيبت اول جز شيعيان مخصوص از جاى آن حضرت خبر ندارند، و در غيبت ديگر جز دوستان مخصوصش از جاى او خبر ندارند. 📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۱، ص: ۳۴۰ 🔅ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🔅 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
✅ خلافت‌ تا زمان دميدن صور در خاندان پیامبر علیه و علی آله السلام است و بس 📝 رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود : خداى تبارك و تعالى اسلام را بدست من آشكار فرمود و قرآن را بر من فرود فرستاد و كعبة را بدست من گشود و مرا بر همه آفريدگان برترى بخشيد و مرا در دنيا سرور فرزندان آدم كرد و در آخرت زينت بخش عرصه قيامت و داخل شدن به بهشت را بر پيغمبران ممنوع فرمود تا هنگامى كه من داخل شوم و بهشت را بر امتهاى پيغمبران ممنوع فرمود تا هنگامى كه امت من داخل بهشت بشوند 👈و جانشينى مرا پس از من تا هنگام دميدن صور در خاندان من قرار داد، پس هر كس به آنچه ميگويم كافر گردد به خداى بزرگ كافر شده است. 📚خصال شیخ صدوق جلد ۲، صفحه ۴۱۳ ⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕