🙏🏼💎🙏🏼 نماز ساده شب هفدهم ماه رمضان با ثواب های شگفت انگیز
قالَ امیرُالمؤمنین علیه السلام: مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ سَبْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ رَكْعَتَيْنِ يَقْرَأُ فِي الْأُولَى مَا تَيَسَّرَ بَعْدَ فَاتِحَةِ الْكِتَابِ، وَ فِي الثَّانِيَةِ مِائَةَ مَرَّةٍ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِائَةَ مَرَّةٍ، أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ أَلْفِ أَلْفِ حَجَّةٍ وَ أَلْفِ أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ أَلْفِ غَزْوَة. (بحارالأنوار، ج97، ص384 به نقل از اربعین شهید)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هرکس در شب هفدهم ماه رمضان 2 رکعت نماز بخواند، در رکعت اوّل، یک حمد و یک سوره دلخواه و در رکعت دوم، یک حمد و صد بار سوره توحید، و بعد از نماز صدبار لااله الاالله بگوید، خداوند ثواب یک میلیون حج و یک میلیون عمره و هزار غزوه را به او اعطا می کند.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼 ادعیه شب هفدهم ماه رمضان
1) حضرت کاظم علیه السلام فرمود: شب هفدهم ماه رمضان شبی است که دو جمع مسلمانان و کفار در روز بدر با یکدیگر روبرو شدند و خداوند آیات بزرگ خویش را در اولیا و دشمنانش ظاهر ساخت. دعای این شب عبارت است از:
يَا صَاحِبَ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه وآله يَوْمَ حُنَيْنٍ، وَ يَا مُبِيرَ الْجَبَّارِينَ، وَ يَا عَاصِمَ النَّبِيِّينَ، أَسْأَلُكَ بِ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ، وَ بِ طه وَ سَائِرِ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تَهَبَ لِيَ اللَّيْلَةَ تَأْيِيداً تَشُدُّ بِهِ عَضُدِي وَ تَسُدُّ بِهِ خَلَّتِي، يَا كَرِيمُ أَنَا الْمُقِرُّ بِالذُّنُوبِ فَافْعَلْ بِي مَا تَشَاءُ لَنْ يُصِيبَنِي إلَّا مَا كَتَبْتَ لِي، عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ وَ أَنْتَ حَسْبِي وَ أَنْتَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ، اللَّهُمَّ إنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ الْمَعِيشَةِ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي بُلْغَةً إلَى انْقِضَاءِ أَجَلِي، أَتَقَوَّى بِهَا عَلَى جَمِيعِ حَوَائِجِي،وَ أَتَوَصَّلُ بِهَا إلَيْكَ مِنْ غَيْرِ أَنْ تَفْتِنَنِي بِإكْثَارٍ فَأَطْغَى، أَوْ بِتَقْتِيرٍ عَلَيَّ فَأَشْقَى، وَ لَا تَشْغَلْنِي مِنْ شُكْرِ نِعْمَتِكَ، وَ أَعْطِنِي غِنًى عَنْ شِرَارِ خَلْقِكَ، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ الدُّنْيَا وَ شَرِّ مَا فِيهَا، اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلِ الدُّنْيَا لِي سِجْناً، وَ لَا تَجْعَلْ فِرَاقَهَا لِي حَزَناً، أَخْرِجْنِي عَنْ فِتَنِهَا إذَا كَانَتِ الْوَفَاةُ خَيْراً لِي مِنْ حَيَاتِي، مَقْبُولًا عَمَلِي إلَى دَارِ الْحَيَوَانِ وَ مَسَاكِنِ الْأَخْيَارِ، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ أَزْلِهَا وَ زِلْزَالِهَا وَ سَطَوَاتِ سُلْطَانِهَا وَ بَغْيِ بُغَاتِهَا، اللَّهُمَّ مَنْ أَرَادَنِي فَأَرِدْهُ، وَ مَنْ كَادَنِي فَكِدْهُ، وَ اكْفِنِي هَمَّ مَنْ أَدْخَلَ عَلَيَّ هَمَّهُ، وَ صَدِّقْ قَوْلِي بِفِعْلِي، وَ أَصْلِحْ لِي حَالِي، وَ بَارِكْ لِي فِي أَهْلِي وَ مَالِي وَ وُلْدِي وَ إخْوَانِي، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِي، وَ اعْصِمْنِي فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِي حَتَّى أَلْقَاكَ وَ أَنْتَ عَنِّي رَاضٍ.»
پس حاجتت را بخواه و سجده کن و در سجده بگو:
«سَجَدَ وَجْهِيَ الْفَانِي الْبَالِي الْمَوْقُوفُ الْمُحَاسَبُ الْخَاطِي لِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ الْبَاقِي الدَّائِمِ الْغَفُورِ الرَّحِيمِ، سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ،أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إلَيْهِ.» (بحارالأنوار، ج98، ص45-46 به نقل از اقبال الاعمال)
2) دعای پیامبر صلّی الله علیه وآله در شب هفدهم ماه رمضان عبارت است از:
«اللَّهُمَّ هَذَا شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ، أَمَرْتَنَا فِيهِ بِعِمَارَةِ الْمَسَاجِدِ وَ الدُّعَاءِ وَ الصِّيَامِ وَ الْقِيَامِ، وَ ضَمِنْتَ لَنَا فِيهِ الْإجَابَةَ، وَ قَدِ اجْتَهَدْنَا وَ أَنْتَ أَعَنْتَنَا فَاغْفِرْ لَنَا فِيهِ وَ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْهُ، وَ اعْفُ عَنَّا فَإنَّكَ رَبُّنَا، وَ ارْحَمْنَا فَأَنْتَ سَيِّدُنَا، وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ يَنْقَلِبُ إلَى مَغْفِرَتِكَ وَ رِضْوَانِكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، إنَّكَ أَنْتَ الْأَجَلُّ الْأَعْظَمُ.» (بحارالأنوار، ج98 ،ص78 به نقل از البلدالامین)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🚿🚿🚿 دستور غسل برای شب هفدهم ماه مبارک رمضان
سروران و دوستان گرامی!
بنا بر روایات و فرموده مرحوم سید بن طاووس در «اقبال الاعمال»، غسل در شب های فرد ماه رمضان، یعنی شب های اول، سوم، پنجم و ...؛ و در تمام شب های دهه آخر ماه استحباب دارد. البته در بعضی شب ها تاکید بیشتری شده است، نظیر شب اول، شب15، شب های قدر، شب24، شب25، شب27، شب29 و شب آخر ماه رمضان. (اقبال الاعمال، ص400 و 485)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🕋🙏درخواست حجّ از خداوند متعال در شب 17 ماه رمضان
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: حجّ را در شب هفدهم ماه رمضان از خدا بخواهید و هر سال در شب قدر، در شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان، رفتن حجّاج به حجّ نوشته و ثبت میشوند. (بحار الأنوار، ج97، ص9 به نقل از دعائم الاسلام)
حضرت باقر علیه السلام فرمود: شب هفدهم ماه رمضان، شبی است که رفتن حجّاج به حجّ نوشته و ثبت میشود. (بحار الأنوار، ج97، ص10 به نقل از دعائم الاسلام)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😡 خداوند از نام حمیرا بدش می آید
عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِاللَّهِ علیه السلام وَ هُوَ وَاقِفٌ عَلَى رَأْسِ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى وَ هُوَ فِي الْمَهْدِ، فَجَعَلَ يُسَارُّهُ طَوِيلًا. فَجَلَسْتُ حَتَّى فَرَغَ فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَقَالَ: ادْنُ إِلَى مَوْلَاكَ فَسَلِّمْ عَلَيْهِ، فَدَنَوْتُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ، فَرَدَّ عَلَيَّ بِلِسَانٍ فَصِيحٍ، ثُمَّ قَالَ لِي: اذْهَبْ فَغَيِّرِ اسْمَ ابْنَتِكَ الَّتِي سَمَّيْتَهَا أَمْسِ، فَإِنَّهُ اسْمٌ يُبْغِضُهُ اللَّهُ، وَ كَانَتْ وُلِدَتْ لِي بِنْتٌ وَ سَمَّيْتُهَا بِالْحُمَيْرَاءِ. فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ علیه السلام: انْتَهِ إِلَى أَمْرِهِ تَرْشُدْ، فَغَيَّرْتُ اسْمَهَا. (بحار الأنوار، ج48، ص19 به نقل از اعلام الوری)
يعقوب سراج گفت: خدمت حضرت صادق علیه السلام رسيدم. او بالاى سر فرزندش ابی الحسن موسى علیه السلام بود كه در گهواره قرار داشت و با او مدتى طولانى سرگوشى صحبت مي كرد. نشستم تا صحبتش تمام شد، پس از جاى خود حركت كرده جلو رفتم. فرمود: برو پيش آقايت و بر او سلام كن. نزديك شده سلام كردم. با زبان فصيح جواب سلامم را داد و سپس فرمود: برو اسم دخترت را كه ديروز گذاشتى تغيير ده، زیرا خدا به این اسم بغض می ورزد. (ماجرا این بود که) دخترى برايم متولد شده بود كه او را حميراء ناميده بودم. حضرت صادق فرمود: برو دستور مولايت را انجام بده تا هدایت و رهنمون شوى. پس اسم دخترم را تغيير دادم.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😮😧می دانی چرا نام غلامم را عبدالرحمن گذاشتم؟
رُوِيَ عَنْ مَسْرُوقٍ أَنَّهُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَائِشَةَ فَجَلَسْتُ إِلَيْهَا فَحَدَّثَتْنِي وَ اسْتَدْعَتْ غُلَاماً لَهَا أَسْوَدَ يُقَالُ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ. فَجَاءَ حَتَّى وَقَفَ فَقَالَتْ: يَا مَسْرُوقُ! أَ تَدْرِي لِمَ سَمَّيْتُهُ عَبْدَ الرَّحْمَنِ؟ فَقُلْتُ: لَا. فَقَالَتْ: حُبّاً مِنِّي لِعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُلْجَمٍ. (بحار الأنوار، ج32، ص342)
مسروق می گوید: نزد عایشه رفتم و نشستم. پس با من صحبت می کرد و در آن حین، غلام سیاهش را که به او عبدالرحمن می گفتند، صدا کرد. آن غلام حاضر شد. عایشه گفت: ای مسروق! آیا می دانی چرا نامش را عبدالرّحمن گذاشتم؟ گفتم: خیر. گفت: به دلیل محبّتی که به عبدالرّحمن بن ملجم دارم.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😡👊🏾آن دو زن به پیامبر صلّی الله علیه و آله سم دادند
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: تَدْرُونَ مَاتَ النَّبِيُّ أَوْ قُتِلَ؟ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ؟» فَسُمَّ قَبْلَ الْمَوْتِ. إِنَّهُمَا سَقَتَاهُ فَقُلْنَا: إِنَّهُمَا وَ أَبُوهُمَا شَرُّ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ. (بحار الأنوار، ج22، ص516 به نقل از تفسیر عیاشی)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: آیا می دانید که رسول خدا صلّی الله علیه و آله به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا کشته شد؟ خداوند نیز می فرماید: «آيا اگر او بميرد يا كشته شود، از عقيده خود بر می گرديد؟ آن حضرت قبل از این که از دنیا بروند، مسموم شدند. آن دو بانو (یعنی عایشه و حفصه، دو همسر رسول خدا)، سم را به آن حضرت نوشانیدند لذا ما می گوییم: آن دو بانو و پدرانشان، بدترین کسانی هستند که خداوند خلق فرموده است.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😡✊چرا عایشه در عزای حضرت زهرا علیهاالسلام شرکت نکرد
ابن ابی الحدید معتزلی از علمای اهل سنّت می نویسد:
ثُمَّ مَاتَتْ فَاطِمَةُ (علیهاالسلام)، فَجَاءَ نِسَاءُ رَسُولِ الله (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) کُلُهُنَّ إلَى بَنِیهَاشِمٍ فِی الْعَزاءِ إلاّ عَائِشَة، فَإنَّهَا لَمْ تَأتِ وَ أظْهَرَتْ مَرَضاً وَ نُقِلَ إلَى عَلِيٍّ (عَلَیْهِ السَّلام) عَنْهَا کَلَامٌ یَدُلُّ عَلَى السُّرُورٍ. (شرح نهج البلاغة (لابن ابی الحدید)، ج۹، ص۱۹۸-۱۹۹)
پس از وفات (شهادت) حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، تمام همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) به جز عایشه برای عرض تسلیت، نزد بنی هاشم رفتند. عایشه خودش را به مریضی زد و نزد بنی هاشم نرفت. برای علی (علیه السلام) از عایشه کلامی نقل کردند که بر خوشحالی وی دلالت می کرد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😡👊🏾فریاد زد: نگذارید حسن را نزد جدش دفن کنند، من او را دوست ندارم
مرحوم علامه مجلسی در «جلاءالعیون» می نویسد:
مروان بر استر خود سوار شد، به نزد عايشه رفت گفت: حسين برادر خود را آورده است كه با پيغمبر دفن كند. اگر او را دفن كند فخر پدر تو و عمر تا روز قيامت برطرف می شود. عايشه گفت: چه كنم؟ مروان گفت: بيا و مانع شو. گفت: چگونه؟ پس مروان از استر به زير آمد و عایشه را بر استر خود سوار كرد و به نزد قبر حضرت رسول آورد. عایشه فرياد می كرد و بنی اميّه را تحريص می نمود كه مگذاريد حسن را در پهلوى جدّش دفن كنند.
ابن عبّاس می گوید: در اين سخنان بوديم كه ناگاه صداها شنيديم و شخصى را ديديم می آید كه اثر شرّ و فتنه از او ظاهر است. نظر كرديم ديديم عايشه با چهل كس سوار است و می آيد و مردم را بر قتال تحريص می نمايد. وقتی نظرش به من افتاد، مرا طلبيد و گفت: اى پسر عبّاس! شما بر من جرأت به هم رسانيده ايد، هر روز مرا آزار می كنيد، می خواهيد كسى را داخل خانه من كنيد كه من او را دوست نمی دارم و نمی خواهم. من گفتم: وا سوأتاه! يك روز بر شتر سوار می شوى و يك روز بر استر، حال می خواهی نور خدا را فرونشانی و با دوستان خدا جنگ كنی و حايل شوی ميان رسول خدا و دوست او. پس آن ملعونه به نزد قبر آمد، خود را از استر افكند و فرياد زد: به خدا سوگند تا يك مو در سر من هست، نمی گذارم حسن را در اينجا دفن كنيد.(امالی طوسی، ص159)
به روايت ديگر: جنازه آن حضرت را تير باران كردند، تا آنكه هفتاد تير از جنازه آن حضرت بيرون كشيدند، پس بنى هاشم خواستند شمشيرها بكشند و جنگ كنند، حضرت امام حسين عليه السّلام فرمود: به خدا سوگند می دهم شما را كه وصيّت برادر مرا ضايع مكنيد، چنين مكنيد كه خون ريخته شود، پس با ايشان خطاب كرد كه: اگر وصيّتِ برادر من نبود، هرآينه او را دفن می كردم و بينی های شما را بر خاك می ماليدم. پس آن حضرت را بردند و در بقيع نزد جدّه خود فاطمه بنت اسد دفن كردند. (ارشاد مفید، ج2، ص19)
(جلاء العيون، ص470)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👿💀معاویه، عامل ترور عایشه
سه قول برای زمان مرگ عایشه نقل شده است: شب 17 رمضان، 29 رجب و آخر ذی الحجة.
مرحوم سید بن طاووس در «الطرائف» از کتاب «اوائل الاشتباه» تألیف ابوعَروبَه(متوفی 318 قمری) این دو قول را در مرگ عایشه نقل می کند:
1) «معاویه در مدینه روی منبر پیامبر از مردم برای یزید بیعت می گرفت که عایشه از اتاقش صدا زد: ساکت باش! ساکت باش! آیا رسم این است که بزرگان، مردم را برای بیعت گرفتن برای پسرشان دعوت کنند؟ معاویه گفت: نه. عایشه گفت: پس در این کار به چه کسی اقتدا کرده ای و از سنت چه کسی پیروی می کنی؟ معاویه خجالت زده شد و از منبر پایین آمد و چاهی کَند و با مکر و حیله عایشه را در چاه انداخت و بدین صورت عایشه از دنیا رفت.»
2) «عایشه در حالی که سوار بر الاغ بود به خانه معاویه رفت. عایشه حرمت معاویه را رعایت نکرد و با الاغش به روی فرش ها رفت و الاغ بر آنها ادرار کرد. معاویه از این کار عایشه به مروان شکایت کرد و گفت: من نمی توانم این زن را تحمل کنم. با اجازه معاویه، مروان عهده دار حل این مشکل شد. او چاهی کَند و کاری کرد که عایشه در آن افتاد. این اتفاق در روز آخر ذی الحجه واقع شد. (الطرائف، ج2، ص503)
با عنایت به این دو نقل تاریخی، عایشه در قبرستان بقیع دفن نشده است و قبر او مشخص نیست.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
⚠️⁉️آیا عایشه در هنگام ازدواج با پیامبر صلّی الله علیه و آله، 9ساله بوده است؟
حضرت خدیجه علیهاالسلام در سال دهم بعثت از دنیا رفتند و تا آن بانوی محترمه، زنده بود، پیامبر صلّی الله علیه و آله زنی برای خود اختیار نکرد.
سال ازدواج پیامبر صلّی الله علیه و آله با عایشه: مطابق نقل بلاذری در «أنساب الأشراف»، پیامبر صلّی الله علیه و آله کمی قبل از هجرت با سوده بنت زَمعة ازدواج کردند و در مدینه با وی نکاح نمود. وی اولین همسر پیامبر بعد از حضرت خدیجه علیهاالسلام محسوب می شود. به نقل ذهبی در «تاریخ الإسلام»، سوده به مدت چهار سال، تنها همسر رسول خدا بود و بعد از چهار سال، آن حضرت با عایشه ازدواج کردند. بنابر این نقل تاریخی، پیامبر در سال سوم یا چهارم هجری با عایشه ازدواج کردند.
از طرفی مطابق نقل «صحیح بخاری»، عایشه می گوید که پیامبر، سه سال بعد از خدیجه با من ازدواج کرد. اگر سال وفات حضرت خدیجه علیهاالسلام، سال دهم بعثت باشد، بنابر این نقل هم، پیامبر در سال سوم هجری با عایشه ازدواج کرده است.
سن ازدواج عایشه در زمان ازدواج با پیامبر:
شاهد اول: عایشه، خواهری به نام اسماء دارد که ده سال از او بزرگ تر بوده است. به نقل ابونعیم اصفهانی در «معرفة الصحابة» و دیگرمورخین اهل سنت، اسماء، 27 سال قبل از هجرت پیامبر، به دنیا آمده است. بنابراین، عایشه در زمان هجرت رسول خدا صلّی الله علیه و آله، 17 ساله بوده و در زمان ازدواج با آن حضرت، 20 یا 21 ساله بوده است.
شاهد دوم: طبق نقل بزرگان اهل سنت، عایشه در سه سال اول بعثت ایمان آورد و در آن زمان، خردسال بوده است. اگر سن عایشه در زمان ایمان آوردنش، 7 سال باشد، وی در هنگام ازدواج با رسول خدا، 19 یا 21 ساله بوده است.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
عزیزان و سروران گرامی!
دقت بفرمایید که این مطالب با استناد به کتب اهل سنت است و آنها باید جوابگوی هر شبهه ای باشند که بابت این مطالب ایجاد می شود. ما در کتب شیعه، روایت و نقل تاریخی نداریم که پیامبر صلّی الله علیه و آله، عایشه را از چنگ مرد دیگری در آورده باشد. البته با توجه به سن عایشه در هنگام ازدواج با پیامبر، و با عنایت به رسم ازدواج دختران عرب در سن های پایین، قائل هستیم که وی قاعدتا باید قبلا ازدواجی داشته باشد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
⁉️فتوای عایشه در مورد یتیمان
ابن ابی دنیا عالم و مورخ بزرگ اهل سنت روایت کرده است:
حَدَّثَنَا أَبُو قُتَيْبَةَ، عَنْ ضَمْرَةَ الرَّقَاشِيَّةِ، عَنْ جَدَّتِهَا خَوْلَةَ قَالَتْ: سَأَلْتُ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا عَنْ ضَرْبِ الْيَتِيمِ؟ فَقَالَتْ: أَثْلِغِيهِ، فَإِنَّ الْيَتِيمَ أَحَقُّ بِالثَّلْغِ مِنَ الْأَفْعَى. (العیال، تالیف ابن ابی دنیا، جلد ۲، صفحه ۸۳۵)
خوله گفت: از عايشه در مورد کتک زدن یتیم پرسیدم. عایشه پاسخ داد: سر یتیم را باید مانند سر افعی له کرد!
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🔹﷽ اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَان ...
✅ شمارش معکوس عایشه کشون...
فقط ساعاتی دیگر تا به درک واصل شدن عایشـه ( لعنة الله علیها)، باقی مانده است...
چند ساعت تـــٰٰا مـــــــــــــــرڴ
اُمُّ المُفْسِــدیٖٖٖݩ❣️
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
زنی که نامِ علی بود آتشِ جگرش
به من مگوی که او مادر است و من پسرش!
ز همسریّ پیمبر چه افتخار آن را
که بود نزد پیمبر، نفوذیِ پدرش؟
خدا که خار کنارِ گل آفریده به باغ
عجیب نیست که این شد زنِ پیامبرش
از او ستاند مدالش، علی که نفسِ نبیاست
اگر به فرض، نبی کرده بود مفتخرش
به غیرِ موکبِ او در قفای مرکب او
شتر که دید هزاران مریدِ گاو و خرش؟!
به حکم «حربک حربی» که مصطفی فرمود
جمل، بود اُحُد و اوست هندِ فتنهگرش
اگر شهادتِ کفرش ز من قبولت نیست
بخوان به سورۀ تحریم و نصّ معتبرش
بر او، به حکمِ خدا، حدّ قذف واجب بود
حواله کرد نبی با امامِ منتظرش
قبولیِ عمل انبیا به حبّ علیست
از آن ضعیفه چه گویی و فضل و کرّ و فرش؟!
اگر «علیٌّ خیر البشر» فرو خواندی
دگر ز یاد مبر «من أبی فقد کفر»ش
کسی که زخم زبان زد به مادرم اه
ـ تو و عقیدۀ تو ـ من نمیشوم پسرش
#فقیر_تهرانی #شعر_آئینی
#تبری #مطاعن
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#لعنمیگمبهعائشههرچیمیخوادبشهبشه
🌟ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است 🌟
بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
4_5947498285743736265.mp3
24.9M
#دعای_افتتاح_صوتی
#مهدی_سماواتی
دعای سفارش شده مولا #صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ماه مبارک #رمضان
#التماس_دعای_فرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای افطار🔰
بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ لَكَ صُمْنَا وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْ [فَتَقَبَّلْهُ] مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
التماس دعا
قبول حق
@haram110
31.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️ ماجرای بدرک واصل شدن فاحشه مبینه عائشه فاحشه سلقلقیه ❗️
🎥 در بیان سید معظم
حسن احمدی اصفهانی حفظه الله
به مناسبت سالروز هلاکت ام المفسدین عایشه ملعونه ۱۴۴۳
⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
◻️◽️#کلام_خدا_مدح_حضرت_امیرالمومنین_علیبنابیطالب علیه السلام
#شهر_الله شماره شانزدهم
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمنون وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّار.
✨آنان كه كارهاى خير و نيك بياورند، پاداشى بهتر از آن دارند، و آنان در آن روز از هول و هراسى بزرگ ايمناند، و آنان كه كارهاى بد و زشت بياورند به رو در آتش افكنده میشوند.
📖سوره النمل، آیه:89 - 90
✨در تفسیر البرهان ذیل آیه شریفه از حضرت امام محمد الباقر عليه السلام روایت کرده که فرمودند: «حسنه» ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام می باشد و «سیئه» دشمنی و کینه او است.
🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢
| #رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ ارزش زن در زرتشت و ایران قدیم ❌
🔺 فروختن و قرض دادن زنان خود به دیگران توسط ایرانیها
‼️شوهران زنانشان را میتوانند بکشند
💔داغ کردن زنان توسط شوهران
🖍غسل زنان با ادرار گاو توسط روحانیون
✅ببینید ايرانی ها چگونه با زنانشان برخورد کردند(آبروریزی است)
#شبهات_زنان
#زرتشت #کوروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️قیام می کرد، اگر...
#نماوا "در انتظار یاور"
۰۰۰۰۰۰۰••✾•🍃🌺🍃•✾••۰۰۰۰۰۰۰
#إلتماس_دعا_برای_فرج
أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
روایاتی در رابطه با عایشه ملعونه
🌺امام صادق علیه السلام :
اگر عایشه را خداوند بصورت مذکر (مرد)
می آفرید ، همان عمر بن خطاب میشد.
(الزام النواصب علامه حلی ج۲ص۴۵۸)
🌺امام صادق علیه السلام:
کسیکه نفهمد و نشناسد آنچه را که
بر ما وارد شد از ظلمی که به ما شد
پس او شریک است با ظالمین به ما .
(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ج ۶)
🌺عایشه ملعونه ای است که وقتی
امام عصر عجل الله فرجه قیام نمودند
اورا زنده کرده و محاکمه مینمایند
و به او حد میزنند.
(بحار ج ۵۳ ص ۱ الی ۳۶ _ حلیه الابرار
ج ۲باب ۲۸ باب صلب اللات والعزی)
🌺پیامبر اکرم صلی الله علیه واله
به همسرانش رو کرد و فرمود: هر کدام
از شماها از خدا ترسید و مرتکب فاحشه
مبینه نشد و بر امام زمان خود خروج
نکرد همسر من خواهد بود در آخرت
(کنزل العمال للمتقی الهندی ج۱۲ص۱۴۲)
🌺در صحیح مسلم ج ۱ ص ۲۳۹
باب حکم منی نوشته شده :
(بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه
واله) مردان نامحرم به خانه ی کوچک
عایشه میرفتند و شب تا صبح آنجا
میماندند و جنب میشدند.
(وحدثنا احمد بن جواس الحنفی ابو
عاصم حدثنا ابو الاحوص عن شبیب بن
غرقده عن عبدالله بن شهاب الخولانی
قال : کنت نازلا علی عائشه فاحتملت فی
ثوبی فغمستهما فی الماء فراتنی جاریه
لعائشه فاخبرتها فبعثت الی عائشه
فقالت ما حملک علی ما صنعت بثوبیک؟
🌺امام صادق علیه السلام : فاحشهی
مبینه کسی است که در جنگ جمل
مقابل امیرالمومنین علیهالسلام ایستاد.
(البرهان ج ۴ ص ۴۴۱)
🌺امام صادق علیه السلام درباره عایشه
فرمودند: عائشه کبیر جرمها ، عظیم
اثمها ، ما اهرقت محجمه من دم و اثم
ذلک فی عنقها و عنق صاحبیها
جرم عایشه بزرگ و گناه او عظیم است
هیچ خونی ریخته نمیشود الا اینکه گناه
آن گردن عایشه و ابوبکر و عمر است.
(دلائل الامامه. محمد بن جریر الطبری
الشیعی ص ۲۶۱)
🌺پیامبر اکرم صلی الله علیه واله در
مقابل مردم به عایشه خطاب کرده فرمود:
یا عائشع لاتکونی فاحشه، ای عایشه مبادا
فاحشه باشی (صحیح مسلم ج ۷ ص ۵)
🌺امام حسن مجتبی علیه السلام خطاب
به خود عایشه لعنت الله علیها فرمودند :
عایشه تو امرار معاش خود را از فاحشه
گری در می آوری . (مشارق الانوار ص ۸۶.
بحار الانوار ج ۳۲ ص ۲)
🔴 پیامبر قبل از ازدواج با زنان با آنها
عهد می بست که بعد از شهادت من
حق ندارید با کس دیگری ازدواج کنید
ولی عایشه با طلحه ازدواج کرد.
📓تفسیر قمی2/375
🔴ابلیس در معرفی خود می گوید
من صاحب آن شتر که عایشه در
جنگ جمل بر آن سوار شد بودم.
📓مدینة المعاجز 1/126
🔴عایشه به ماریه قبطیه زن پیامبر
تهمت زنا زد و خدا آیه پاکی را برای ماریه
نازل کرد. 📓بحار الانوار ج22 ح10
🔴پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله
فرمودند: ای حمیراء تو با حضرت علی
«علیه السلام» به نبرد برخواسته و تو
ظالم هستی. 📓منهاج الکرامه 68
🔴عایشه به پیامبراکرم صلی الله علیه
وآله گفت: تو همان کسی هستی که
ادعای نبوت می کنی؟سپس غزالی می
گوید: بعد از آن هیچ کس از مورخین
ننوشته اند که عایشه به نبوت پیامبر یقین
پیدا کرده باشد. 📓وسائل الشیعه ج1
🔴 ابوبکر برای ما نقل کرد از وکیع از علاء
بن عبدالکریم از عماربن عمران از یکی از
زنان آنها که: عایشه کنیزی را آرایش کرد و
او را (در کوچه ها)گرداند و گفت : شاید به
واسطه (زیبایی) او برخی از جوانان قریش
را صید کنیم.
با اسناد خود عمری ها:
📚غریب الحدیث ج2 ص 812
📚لسان العرب ج9 ص185
📚تاج العروس ج12 ص 314
📚النهایة ج2 ص509
☘منابع فحشای عایشه لعنت الله علیها
و طلاق وی توسط امام حسین
علیهماالسلام:
.
طبقات الکبری ج ۸ ص ۲۰۱
تفسیر ابن عباس سوره احزاب ص ۳۵۶
تفسیر سمرقندی ج ۳ ص ۶۶
تفسیر فخر رازی ج ۱۳
زادالمسیر ج ۶ ص ۵۳
تفسیر ابن کثیر ج ۳
الدر المنثور سیوطی ج ۸ ص ۱۷۹
باب النقول سیوطی ص ۱۷۹ و ص ۱۶۳
فتح القدیر شوکانی ج ۵۴ ص ۳۰۰
تفسیر آلوسی ج ۲۲ ص ۷۴
تفسیر فیض کاشانی ج ۷
تفسیر علی بن ابراهیم ج ۵ ص ۱۸۲
بحار الانوار ج ۲۲ ص ۲۳۰
تفسیر نور الثقلین ج ۵ ص ۳۷۵
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@haram110
May 11
حرم
* 💞﷽💞 💗رمان کابوسࢪرویایی💗 قسمت80 لباس ها که یک دامن کوتاه و چسب است و پیراهن آستین مچی را شامل م
* 💞﷽💞
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان کابوس رویایی 💗
قسمت81
در همین حال هستیم که یکی کیانوش را صدا می کند.
_آقا، این ماشینی که جلوی در پارک شده بود مال شماست؟
با پرسش سوالش بی معطلی به سما طرف می رود.معلوم نیست که بلایی سر آن ماشین مدل بالایش آمده.
از حجم مشتری ها کم شده و بعد از خوردن قهوه، راه می افتم تا فنجان را به سر جایش ببرم که با دیدن قیافهی استتار شدهی پیمان خشکم می زند.
خیلی نامحسوس به من نزدیک می شود و برای رد گم کنی از تابلویی پرس و جو می کند.
من هم در عین طبیعی بودن توضیحاتی را بهش می دهم.
وقتی میفهمد توجه ای به ما نیست، زیر گوشم زمزمه می کند:
_باید همین امشب کارشو تموم کنی.
فردا میخواد بره پای معامله.
استرس در میان اجزای تنم می پیچد.
مرا با این احوال تنها می گذارد و بعد از گشت کوتاهی از گالری بیرون می رود.
هنوز مبهوت جمله اش هستم که کیانوش مقابلم می ایستد و از بی فرهنگی مردم شکایت می کند.
دلیلش را می پرسم:" چی شده مگه؟"
_چی میخواستی بشه! لاستیکو پنجر کردن. حسودن دیگه!
آهانی می گویم و قدمی به طرف دیوار برمی دارم.
او هم دنبالم می آید. معلوم است میخواهد چیزی بگوید که در گلویش گیر کرده.
بعد از این پا و آن پا کردن راست و پوست کنده می گوید:
_امشب نمیای؟
دست هایم شروع به لرزیدن می کند.
جملهی پیمان هر لحظه در ذهنم بزرگ و بزرگ تر می شود.
می مانم چه بگویم. بعد از لب چیدن مجبور می شوم دهان باز کنم.
_خب... بابات با پدر من خیلی دوستای خوبی بودن.
نمیدونم، شاید....
لبخندش عمیق می شود و با خوشحالی لب می زند:" خب، پس میای! عالیه!"
تا میخواهم چیزی بگویم می رود.
از استرس سرم بدجور پیچ و تاب می خورد.
مسکنی از کیف بیرون می کشم و روی زبانم می گذارم و قورت می دهم.
نزدیکی های غروب، کیانوش تعطیل اعلام می کند.
کسانی که در کافی شاپ کار می کردند دست می کشند و هر کس پی زندگی اش می رود.
زودتر از کیانوش از ساختمان خارج می شود و با چشم به دنبال پیمان می گردم.
مطمئنم الان یک گوشه ای ایستاده و من را می بیند.
تا صدای پا در راهرو بلند می شود، نگاهم را کنترل می کنم.
به ماشین اشاره می کند.
پشت سرش به راه می افتم و سعی دارم حالا که پیمان نگاه مان می کند، فاصله ان را رعایت کنم.
او دور ماشین چرخی می زند و با نوک پا به لاستیک عقب می زند.
سری تکان می دهد و می گوید بنشینم.
نگاهی به سر کوچه می اندازم و نا امیدانه سوار می شوم.
با نشستن کیانوش به راه می افتیم.
خیلی جلوی خودم را می گیرم تا به پشت سر نگاه نکنم.
بعد از سکوت طولانی اشاره می کنم تا کیانوش بایستد.
پایش را روی پدال ترمز می گذارد و می ایستد.
_چی شده؟
به مغازهی کت و شلواری اشاره می کنم و با لبخند کمرنگی می گویم:" میخوام دست خالی نیام.
برای بابات یه چیزی بخرم."
خنده ای می کند و همزمان پیاده می شویم.
کیفم را به دست می گیرم و وارد می شویم.
انواع کت و شلوار ها با تنوع رنگ مغازه را پوشانده اند.
از کیانوش می پرسم:" بابات چه جور کت و شلواری دوست داره؟"
لبش را کج می کند و فقط سایز را می گوید تا تنها با سلیقهی خودم چیزی بخرم.
کمی فکر می کنم تا یادم بیاید پدرش چه جور سلیقه ای دارد.
به طرف کت و شلوار قهوه ای می شود که دکمه های شکلاتی دارد.
برش می دارم و سایزش را هم نگاه می کنم.
کیانوش از روی تعجب و افتخار لب می زند:
_خودشه! مخصوصا که با سلیقهی توعه."
کت و با جلیقه اش می خریم و بیرون می آییم.
دستم را روی کیفم می گذارم و گاه نگاهم بین او و خیابان رد و بدل می شود.
با رسیدن به جلوی در خانهی اشرافی استرسم شدت می گیرد.
دست های گره شده ام از شدت استرس خیس عرق شده اند.
در طرف عقب را باز می کنم تا کت را بردارم و همان لحظه دست کیانوش هم روی آویزش می نشیند.
آب دهانم را قورت می دهم و شروع می کنم به تعارف و آخر خودم کت را برمی دارم.
کیانوش پیشاپیشم حرکت می کند و هر چند قدمی عذر میخواهد و می گوید برای این که راه را نشانم دهد جلو می رود.
من هم به زور لبخند می زنم و دنبالش حرکت می کنم.
در چوبی را می زند و مرا تعارف می کند.
تشکر می کنم و پاشنهی کفشم را روی سرامیک براقی می گذارم.
غرق بزرگی خانه و راهروهای عظیمش می شوم.
انگشت به دهان می مانم و کیانوش می گوید:" به کلبهی فقیری مون خوش اومدی."
هه می کنم و کمی دستم را در هوا می چرخانم.
_این کلبهی فقیری تونه؟
زن خدمتکاری پیش می آید تا لباس گرمم را بگیرد.
کت را برای لحظه ای به او می دهم و با دادن لباس پس می گیرم.
کیانوش مرا به نشیمن خود دعوت می کند.
اشیا قیمتی که توی خانه قرار دارد خیلی بیشتر از خانهی قدیم ماست.
⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️
نویسندهمبینارفعتی(آیه)