🌺🍃رمـــان #ازمن_تافاطمه.. 🌺🍃
قسمت ۳۷
#هوالعشق
البوم خاطرات را میبندم،
دوباره همان سردرد های همیشگی به سراغم می آیند،
فردا🇮🇷 پیکر علی🇮🇷 من را می آورند، پیکر.. فکر کنم یا غرق خون است یا گلوله به قلبش خورده یا اینکه ترکشی بی رحم نفسش را گرفته... نمیدانم..
الان فقط نبودش را احساس میکنم، سمیه چندین بار تماس گرفته بود، هه فکرش را هم نمیکردم بعد از ازمایش بفهمم فرزندم پدر ندارد.... بغض به گلویم چنگ میزند، پدر.. علی کجایی ببینی پدر شدی؟؟ کجایی ببینی فاطمه ات مادر شده؟؟
یادت است میگفتی اگر فرزندمان دختر باشد اسمش را نرگس میگذاری و اگر پسر بود مهدیار میگذاریم! علی؟ من تنها چه کنم با این بچه؟ کجایی مانند همه پدرها برای فرزندت ذوق کنی و جشن بگیری؟ کجایی که مواظبم باشی وسایل سنگین برندارم و نازم را بکشی؟؟ کجایی؟؟ آرزو داشتم باهم به خرید وسایل فرزندمان برویم اما حالا.. علی اصلا من این بچه را بدون تو نمیخواهمممم.
اه لعنت به من... لعنت به دیوانگیم... نفسی عمیق میکشم و اشک از چشمانم جاری میشود، روی زمین به سجده میروم و به غلط کردن میفتم، همیشه میگفتی شاکر باش فاطمه، خدا انسان های شاکرش را ارج میدهد.
خدا غلط کردم، خدایا ارامم کن، خدایا مواظب این مادر دیوانه باش، خدایا یعنی لایقش هستم؟؟ نمیفهمم خدایا چرا الان؟چرا من؟چرا؟؟
صدای باز شدن در می آید، زینب را میبینم که با چشم هایی گود افتاده نگاهم میکند، کنارم روی زمین مینشیند و میگوید:
_ فاطمه جان، تروخدا اینطور نکن با خودت، علیم راضی نیست بخدا فاطمه... سرم را پایین می اندازم، دست های زینب دور شانه ام حلقه میشود، سرم را روی شانه اش میگذارم، یاد شانه های برادرش میفتم...
بغضم دوباره و دوباره و دوباره سر باز میکند.. دوباره میشکنم، در آغوش زینب گریه میکنم، زینب اما اینبار گریه نمیکند، مرا آرام میکند،
یک آن حالت تعوع میگیرم، بین بغض و گریه به طرف سرویس بهداشتی که در اتاق بود میروم ، هنوز نمیدانند من باردارم! زینب کمرم را مالش میدهد ، فکر میکند مسموم شده ام،اب به صورتم میزنم وبه دیوار تکیه میدهم، زینب میگوید:
_چیشد فاطمه خوبی؟؟ چیزی خوردی؟ همانطور نگاهش میکنم، لبخند پر درد ی میزنم و میگویم:
- عمه شدی زینب خانوم، عمه بچه برادرت...
زینب همانطور نگاهم میکند، ناباورانه با درد.. اما به روی خودش نمی آورد، لبخندی از اجبار برای آرام کردنم میزند ولی دیگر طاق نمیاورد، روی زمین زانو میزند و بغضش میشکند،
بیچاره بچه من، که با اعلام وجودش همه زیر گریه میزنند.... لحظه ای دلم برای فرزندم سوخت، ناخودآگاه دستم را روی شکمم گذاشتم و گفتم:
_اشکال نداره ، من هستم باهات، قول میدم تنهات نزارم، من مثل بابات بدقول نیستم...
هنوز نمیتوانستم بگویم مامان جان، هنوز خودم را در غالب مادری احساس نمیکردم، روی زمین نشستم و زینب را در آغوش گرفتم ، سرش را که بلند کرد، دستانش را دوطرف سرم گذاشت و گفت:
_فاطمه جان! مامان شدی! خداروشکر، ببخش دلتنگیای منو، باور کن خیلی خوشحالم، خیلی، فقط نبود داداشه که.. حرفش را قطع میکنم و میگویم:
_زینب! من دیگه از هر ادمی نبود رو بهتر درک میکنم، نگران نباش! فقط، فقط اگر من نبودم مواظب...
نگذاشت حرفم را کامل کنم، انگشتانش را جلوی دهانم گرفت و گفت:
_فاااطمه! تو انقدر ناشکر و ضعیف نبودی! چرا اینطور میکنی؟ خدا هست، ماهستیم پیشت، داداشم هست.. مطمینم، همینجا...
لحظه ای وجودم ارام گرفت، احساس کردم علی نگاهم میکند، احساس کردم کنار خدا ایستاده و مرا مینگرد!
🌺🍃ادامه دارد....
نویسنده؛ نهال سلطانی
#با_دل_نوشتم_با_روح_بخوانید
#ادامه_دارد
🌺🍃رمـــان #ازمن_تافاطمه..🌺🍃
قسمت ۳۸
#هوالعشق
نباید شرمنده اش میکردم،
زینب دستش را روی شکمم گذاشت و گفت:
_وای خدا ببین عزیز دل عمشو، چقدر اوچولوعه! ناز نازی مامانو اذیت نکنی ها اگه اذیتش کنی خواهر شوهر بازی در میارم گفته باشم!
لبخندی به لب اوردم، نگاهم کرد و گفت:
- خواهری! باید به مامان و اقاجان بگیم! سریع گفتم:
_وای نه زینب به اقاجان نه من روم نمیشه.
زینب لبخندی زد و گفت:
- باشه خانوم خجالتی من میگم.
وقتی به پدر و مادر گفتیم، اولین کار دستشان را بالا بردند و گفتند:
_الهی شکررررررررررر،الحمدالله اما پدر از حقی حرف زد که اتش گرفتم، گفت:
_ببین فاطمه جان، شما عروس مایی، تاج سر مایی اما حق انتخاب داری، حق ادامه زندگیتو داری، ببن ببین نمیخوام فکر کنی میخوام بِرونمت نه به جان زینبم، اما فقط میخوام یه موقع تو رودربایسی من و حاج خانوم نمونی ک...
دستانم را درهم گره زده بودم که از هجوم بودن با .. حالم دوباره بد شد و به سمت سرویس بهداشتی رفتم، مامان ملیحه نگران دنبالم امد ؛
_اقاجان این چه حرفی بود که زدید؟؟ صدای زینب را شنیدم که دقیقا حرف مرا به پدرش گفت:
_اقا جون چرا اینو گفتید ؟ یعنی شما نمیدونید فاطمه جونش به علی بنده؟ مخصوصا که الان یادگار علیم داره! توروخدا عذابش ندید بزارید راحت باشه. بعدا درباره اینا حرف بزنید، حداقل بزارید بعد تشییع پیکر داداش...
اسم تشییع که امد تمام محتویات معده ام بالا آمد، احساس کردم بدنم سِر شد، دستم را به دیوار گرفتم که نیفتم اما به محض باز شدن در و دیدن مامان ملیحه پاهایم ضعف کرد و افتادم...
دوباره اتاق، دوباره تنهایی،دوباره سِرُم به دستم دوباره و دوباره... اه لعنت به این تکرار های سیاه..
زینب با سینی پر از غذاوارد اتاق شد وکنار تخت نشست، به رویم لبخندی زد و گفت:
_پاشو مامان خانوم، پاشو اون نی نی ما گشنشه ها ، بابا یکم به فکر اونم باش ..
به تاج تخت تکیه زدم و زینب متکا را برایم تنظیم کرد، گفتم:
_نمیتونم بخورم زینب، بخورم گلوم زخم میشه میدونم..
زینب یک قاشق پُر قیمه پلو جلوی دهانم آورد، یادم افتاد که این غذا .. گفتم:
- زینب این ، این ناهار نبود علیه که به مهمونام دادید، چطور بخورم؟ چطور غذایی که برای نبود علیمه بخور..
نگذاشت حرفم تمام شود که گفت:
_بخاطر علی بخور فاطمه، تروخدا، اونم راضی نیست اینطور ضعیف بشی !
اسم علی که امد با لرزه دستم به روی دست زینب قاشق را درون دهانم گذاشتم، به زور جویدمش، برای هر لقمه یک لیوان آب میخوردم که پایین برود،وقتی بشقاب تا نصفه خالی شد مقاومت کردم و کنار کشیدم ، احساس کردم زینب میخواهد چیزی بگوید اما نمیگوید گفتم:
_چیشده زینب چی میخوای بگی؟
از سریع فهمیدن من متعجب شد و گفت:
_چیزه .. ولش کن بعدا میگم..
به سمت در رفت که برگشت و گفت: _فردا علی میاد...
انگار که لیوان سردی به رویم خالی شد، زینب در را بست و من دیگر توان نداشتم، ایستادم و رفتم که وضو بگیرم تا شاید ارام شوم،چادرم را روی سرم انداختم، جا نماز علی را پهن کردم و بعد از نماز خواندن زیارت حضرت فاطمه را آوردم، همیشه ارامم میکرد، جای من و حضرت فاطمه عوض شده بود، اینبار فاطمه در سوگ علیش بی تابی میکرد، آن زمان حضرت علی در نبود فاطمه اش.. کاش من نبودم و علی بود، کاش این روزهارا نمیدیدم کاش...تکه ای از حرف های حضرت علی را به یاد اوردم...:
امام علی(ع) فرمود:
چه زود بود که بین ما جدایی افتد، از این فراق تنها به خدا شکایت میبرم. نفسی علی زفراتها محبوسة
یالیتها خرجت مع الزفرات
لاخیر بعدک فی الحیاة وانما
ابکی مخافة ان تطول حیاتی
جان من با آه و ناله هایش در اندرون من زندانی است. ای کاش جان من هم با ناله ها از بدنم خارج شود. بعد از تو خیری در زندگی نیست و من از ترس اینکه مبادا زندگی ام به طول انجامد گریه می کنم.
🌺🍃ادامه دارد...
نویسنده؛ نهال سلطانی
#یاعلی_یافاطمه
#ناآرامم_خدایا_دستی_بکش_بر_روح_سرکشم
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 دوشنبه
🔹 ۲ مهر / میزان ۱۴۰۳
🔹 ۱۹ ربیع الاول ۱۴۴۶
🔹 ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۴
🌎🔭👀
🌓 امروز قمر در «برج جوزا» است.
✔️ مناسب برای امور زیر است:
امور ازدواجی
امور آموزشی
خرید وسیله سواری
آغاز نگارش
صید و شکار
جابجایی
شاگرد گرفتن
ارسال نامه و کالا
دیدار با بزرگان
معامله املاک
تبادل اسناد
تأسیس شرکت
امور مربوط به حرز
🌎🔭👀
🚘 مسافرت
همراه صدقه باشد.
👶 زایمان
فرزند نویسنده و خوشقلم باشد.
👩❤️👨 انعقاد نطفه
🔹 امشب (شب دوشنبه)
فرزند حافظ قرآن شود.
💇♂ اصلاح سر و صورت
باعث توانگری میشود.
🩸 حجامت، فصد، خوندادن
باعث رفع درد از بدن میشود.
🔵 ناخن گرفتن
روز مناسب و دارای برکات خوبی است از جمله قاری و حافظ قرآن گردد.
👕 بریدن پارچه
روز بسیار مناسب و موجب برکت میشود.
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب دوشنبه) دیده شود، تعبیرش از آیۀ ۱۹ سوره مبارکه مریم علیهاالسلام است.
﴿﷽ قالَ إنَّما أنا رَسول ربّک لاهب لک غلاماً﴾
فرستادهای از جانب فرد بزرگی نزد خواب بیننده بیاید و خبرهای دلپسند و خاطرخواه به او برسد.
مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌎🔭👀
📿 وقت استخاره
از طلوع فجر تا طلوع آفتاب
از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲
از ساعت ۱۶ تا عشای آخر(وقت خوابیدن)
📿 ذکر روز دوشنبه
«یا قاضی الحاجات» ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۱۲۹ مرتبه «یا لطیف»، موجب یافتن مال کثیر میگردد.
☀️ ️روز دوشنبه متعلق است به:
💞 #امام_حسن علیهالسلام
💞 #امام_حسین علیهالسلام
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز دوشنبه پایان مییابد.
💞 سلامتی و تعجیل در فرج #امام_زمان علیهالسلام صلوات
🌺
🌎🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
:
تسلیت به مردم طبس
تسلیت به مردم خراسان جنوبی
تسلیت به ایران عزیز
روز اول مهر، بابا جان داد 💔😭
هدیه محضر حضرت مولانا امام أمیرالمؤمنین علی مرتضی (سلام الله علیه و آله) صلواتی هدیه بفرمائید🌹
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
امام زمان 007.mp3
2.69M
#امام_زمان۷
اللهم کن لولیک...
نجوایی است، بر زبان ما!
اما قلبمان،
به ستون های دنیا،زنجیر شده است!
دعایمان،بوی بی دردی می دهد؛
که به اجابت نمی رسد!
🙏👌نمازهای روز دوشنبه
حضرت عسکری علیه السلام فرمود: هرکس روز دوشنبه ده رکعت نماز بخواند، در هر رکعت، یک بار سوره حمد و ده بار سوره توحید، خداوند در روز قیامت برای او از آن نماز نوری قرار می دهد که از آن نور، موقف (قیامت) روشن می شود به گونه ای که همه کسانی که خداوند خلق کرده است، در آن روز به واسطه آن نماز به او غبطه می خورند. (جمال الأسبوع، ص41)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس روز دوشنبه، وقتی روز بلند شد، چهار رکعت نماز بخواند، در رکعت اول سوره حمد و آیةالکرسی، در رکعت دوم سوره حمد و سوره توحید، در رکعت سوم سوره حمد و سوره فلق و در رکعت چهارم سوره حمد و سوره ناس، و بعد از نماز ده بار استغفار کند، خداوند همه گناهانش را می آمرزد و به او قصری در بهشت فردوس عطا می کند که ویژگی آنچنانی دارد که در روایت بیان شده است. (جمال الاسبوع، ص68)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏نماز والدین در روز دوشنبه بعد از بالا آمدن آفتاب
قَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله: مَنْ صَلَّى يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ الْحَمْدَ وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ مَرَّةً مَرَّةً، وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، وَ وَهَبَ ثَوَابَهَا لِوَالِدَيْهِ، أَعْطَاهُ اللَّهُ قَصْراً كَأَوْسَعِ مَدِينَةٍ فِي الدُّنْيَا.(جمال الأسبوع، ص70)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس روز دوشنبه، بعد از آن که خورشید بالا آمد، 4 رکعت نماز بخواند(دو نماز 2 رکعتی)، در هر رکعت یک بار سوره حمد، یک بار آیة الکرسی، و سه بار سوره توحید؛ و ثواب آن را به پدر و مادرش هدیه کند، خداوند به وی کاخی می بخشد که مانند وسیع ترین شهر در دنیاست.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✅ فرشتگان الهی، دشمنان اهل بیت علیهم السلام را لعنت می کنند
1)عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ سُئِلَ: هَلِ الْمَلَائِكَةُ أَكْثَرُ أَمْ بَنُو آدَمَ؟ فَقَالَ: وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ! لَعَدَدُ مَلَائِكَةِ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ أَكْثَرُ مِنْ عَدَدِ التُّرَابِ فِي الْأَرْضِ، وَ مَا فِي السَّمَاءِ مَوْضِعُ قَدَمٍ إِلاّ وَ فِيهَا مَلَكٌ يُسَبِّحُهُ وَ يُقَدِّسُهُ، وَ لَا فِي الْأَرْضِ شَجَرَةٌ وَ لَا مَدَرٌ إِلاّ وَ فِيهَا مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِهَا ... وَ مَا مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلاّ وَ يَتَقَرَّبُ كُلَّ يَوْمٍ إِلَى اللَّهِ بِوَلايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يَسْتَغْفِرُ لِمُحِبِّينَا، وَ يَلْعَنُ أَعْدَاءَنَا، وَ يَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْهِمُ الْعَذَابَ إِرْسَالاً. (تفسيرالقمي، ج2، ص255/بصائرالدّرجات، ج1، ص69)
از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد: تعداد فرشتگان بیشتر است یا تعداد فرزندان آدم علیه السلام؟ حضرت فرمود: قسم به آن کس که جانم به دست اوست! هر آینه تعداد فرشتگان الهی در آسمان ها بیشتر از تعداد ذرات خاک های زمین است. جای قدمی در آسمان نیست، مگر آن که در آنجا فرشته ای خداوند را تسبیح و تقدیس نموده است؛ و درخت و ریگی در زمین نیست، مگر آن که فرشته ای، مُوَکَّلِ بر آن است ... و هیچ فرشته ای نیست مگر آن که هر روز با ولایت ما اهل بیت به خداوند تقرّب می جوید، و برای دوستداران ما استغفار می کند و دشمنان ما را لعنت می کند، و از خداوند درخواست می کند که بر دشمنان ما عذابِ آنچنانی نازل فرماید.
2) قالَ حَسَنُ بنُ عَلِیٍّ العَسکَری علیه السلام: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله لِأَصْحَابِهِ: يَنْزِلُ مَعَ كُلِّ قَطْرَةٍ مَلَكٌ يَضَعُهَا فِي مَوْضِعِهَا الَّذِي يَأْمُرُهُ بِهِ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، فَعَجِبُوا مِنْ ذَلِكَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: أَ وَ تَسْتَكْثِرُونَ عَدَدَ هَؤُلَاءِ؟ أَنَّ عَدَدَ الْمَلَائِكَةِ الْمُسْتَغْفِرِينَ لِمُحِبِّي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَكْثَرُ مِنْ عَدَدِ هَؤُلَاءِ، وَ أَنَّ عَدَدَ الْمَلَائِكَةِ اللَّاعِنِينَ لِمُبْغِضِيهِ أَكْثَرُ مِنْ عَدَدِ هَؤُلَاء. (تأويل الآيات الظاهرة، ص45)
حضرت عسکری علیه السلام از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که به یارانش فرمود: با هر قطره باران، فرشته ای نازل می شود و آن قطره را در محلّی قرار می دهد که خداوند به او امر کرده است. یاران حضرت از این سخن، تعجّب کردند، لذا رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: آیا این تعداد فرشته را زیاد می دانید؟ در حالی که تعداد فرشتگانی که برای دوستداران امیرالمؤمنین علیه السلام استغفار می کنند، بیش از این تعداد بوده، و تعداد فرشتگانی که دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام را لعنت می کنند، بیش از تعداد فرشتگانی می باشند که برای دوستداران امیرالمؤمنین علیه السلام استغفار می کنند.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
⚠️⚠️ آثار و عواقب تهمت به برادر ایمانی
1) عَنِ النَّبِیُّ صلّی الله علیه و آله قالَ: أَمَّا عَلَامَةُ الْفَاسِقِ فَأَرْبَعَةٌ اللَّهْوُ وَ اللَّغْوُ وَ الْعُدْوَانُ وَ الْبُهْتَان. (تحف العقول، ص22)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: فاسق، چهار نشانه دارد: (اشتغال به) لهو، لغو، دشمنی و بهتان.
2) عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا اتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ انْمَاثَ الْإِيمَانُ مِنْ قَلْبِهِ كَمَا يَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ. (الكافي، ج2، ص361)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرگاه یک مؤمن، نسبت ناروایی به مؤمنی دهد، ایمان در قلبش آب می شود، همان گونه که نمک در آب، حل می شود و از بین می رود.
3) عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام نَاقِلًا عَنْ حَكِيم قَالَ: الْبُهْتَانُ عَلَى الْبَرِيِ أَثْقَلُ مِنَ الْجِبَالِ الرَّاسِيَات. (امالی صدوق، ص245)
حضرت صادق علیه السلام از حکیمی نقل می فرمایند که گفت: تهمت زدن به بی گناه، از کوه های عظیم، سنگین تر است.
4) عَن امیرالؤمنین علیه السلام قالَ: لَا قِحَةَ كَالْبُهْت. (غررالحکم، ص221، ح4438)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هیچ بی شرمی و وقاحتی چون بهتان زدن نیست.
5) عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَةً بِمَا لَيْسَ فِيهِ، بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي طِينَةِ خَبَالٍ حَتَّى يَخْرُجَ مِمَّا قَالَ. قُلْتُ: وَ مَا طِينَةُ الْخَبَالِ؟ قَالَ: صَدِيدٌ يَخْرُجُ مِنْ فُرُوجِ الْمُومِسَات. (الكافي، ج2، ص357)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس به مرد یا زن مؤمنی، تهمت زند، خداوند وی را در طینت خبال مبعوث می کند تا آن که حرف خود را پس گیرد. ابن ابی یعفور گفت: عرض کردم: طینت خبال چیست؟ فرمود: چرک و زردابه ای است که از شرمگاه زنان فاحشه بیرون می آید.
6) عن امیرالؤمنین علیه السلام قالَ: الْمُؤْمِنُ لَا يَغُشُُّ أَخَاهُ وَ لَا يَخُونُهُ وَ لَا يَخْذُلُهُ وَ لَا يَتَّهِمُهُ وَ لَا يَقُولُ لَهُ: أَنَا مِنْكَ بَرِيءٌ. (الخصال، ج2، ص622)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: مؤمن با برادر ایمانی اش فریبکاری نمی کند، به او خیانت نمی ورزد، او را خوار نمی کند و به او تهمت نمی زند و به او نمی گوید که من از تو، بری هستم.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 سه شنبه
🔹 ۳ مهر / میزان ۱۴۰۳
🔹 ۲۰ ربیع الاول ۱۴۴۶
🔹 ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۴
🌎🔭👀
🌓 امروز قمر در «برج جوزا» است.
✔️ برای امور زیر خوب است:
امور ازدواجی
امور تجاری
امور عمرانی
آغاز امور اساسی
برداشت محصول
درختکاری مخصوصا درخت مو
آغاز کسب و کار
آغاز معالجه و درمان
معامله ملک
تبادل سند و قباله
ارسال کالا
تأسیس شرکت
امور آموزشی
نگارش
ملاقات با رؤسا، بزرگان و علما
امور مربوط به حرز
🌎🔭👀
🚖 مسافرت
خوب و سلامتی و سود در پی دارد.
👶 زایمان
نوزاد فاضل و دانشمند گردد.
👨👩👧👦 انعقاد نطفه
🔹 امشب (شب سه شنبه)
فرزند دلی مهربان و دهانی خوشبو دارد.
💇 اصلاح سر و صورت
موجب ایمنی از بلا میشود
🩸حجامت، خوندادن، فصد
باعث سلامتی میشود.
✂️ ناخن گرفتن
روز مناسبی نیست.
باید بر هلاکت خود بترسد.
👕 دوخت و دوز
روز مناسبی نیست.
شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید
به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد.
خرید لباس اشکال ندارد.
کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر، آن را تکمیل کنند.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب سهشنبه) دیده شود، تعبیرش از آیه ۲۰ سوره مبارکه طه است.
﴿﷽ فالقاها فاذا هی حیه تسعی﴾
دلیلی قوی یا وسیلهای مناسب، در اختیار خواب بیننده قرار گیرد و کار خود را با آن پیش ببرد.
مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌎🔭👀
📿 وقت استخاره
از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲
از ساعت ۱۶ تا عشای آخر (وقت خوابیدن)
📿 ذکر روز سه شنبه
«یا ارحم الراحمین» ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۹۰۳ مرتبه «یا قابض» موجب رسیدن به آرزوها میگردد.
☀️ ️روز سهشنبه متعلق است به:
💞 امامسجاد علیهالسلام
💞 امامباقر علیهالسلام
💞 امامصادق علیهالسلام
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌎🔭👀
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز سهشنبه پایان مییابد.
💞 سلامتی و تعجیل فرج #امام_زمان علیهالسلام صلوات
🌺
🌎🌺🍃
💠رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله:
إِنَّمَا شَفَاعَتِی لِأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی
شفاعت من تنها براى كسانیست كه مرتكب گناهان كبيره شدهاند از امّتم!
📚من لا يحضره الفقيه ج۳ ص۵۷۴
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
💠امام صادق علیهالسّلام:
مَا كَانَ مِنَ الصَّدَقَةِ وَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ أَعْمَالِ الْبِرِّ كُلِّهَا تَطَوُّعاً فَأَفْضَلُهَا مَا كَانَ سِرّاً وَ مَا كَانَ مِنْ ذَلِکَ وَاجِباً مَفْرُوضاً فَأَفْضَلُهُ أَنْ يُعْلَنَ بِهِ
آن چه از صدقه و نماز و روزه و اعمال نیکِ مستحب انجام میشود، بهتر است که در سرّ و پنهانی باشد و آن چه از اعمال که واجب است، بهتر است که آشکار انجام شود.
📚مستدرکالوسائل ج۷ ص۱۳۳
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
💠مولا علی علیهالسّلام:
مَنْ كَتَمَ سِرَّهُ كَانَتِ الْخِيَرَةُ بِيَدِهِ
كسى كه راز خود را بپوشاند، همواره اختيار آن به دست اوست (و كسى كه نپوشاند، از اختيارش بيرون مىرود!).
📚نهجالبلاغه حکمت ۱۶۲
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
💠امام رضا علیهالسّلام:
مَنْ نَظَرَ إِلَی الْفُقَّاعِ أَوْ إِلَی الشِّطْرَنْجِ فَلْیَذْکُرِ الْحُسَیْنَ وَ لْیَلْعَنْ یَزِیدَ وَ آلَ زِیَادٍ یَمْحُو اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ کَعَدَدِ النُّجُومِ
کسی که نظرش به شراب یا به شطرنج بیفتد و یاد کند ابا عبداللّه الحسین را و لعنت کند یزید و آل زیاد را (چرا که یزید و یزیدیان اهل شراب و شطرنج بودهاند)، خداوند عزّ و جل به واسطهٔ این عمل تمامی گناهانش را ببخشاید، هر چند به عدد ستارگان باشد.
📚بحارالانوار ج۴۴ ص۲۹۹
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
💠مولا علی علیهالسّلام:
وَ أَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَ لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلاَّ بِشَرْطٍ وَثِيقٍ
بسيار به ياد مرگ و عالَم پس از مرگ باش، و هرگز آرزوى مرگ مکن، مگر با شرطى مطمئن و استوار (از اعمال خود مطمئن باشى).
📚نهجالبلاغه نامهٔ ۶۹
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
💠امام سجّاد علیهالسّلام:
ما اَكَلْتُ بِقِرابَتِى بِرَسُولِ اللّهِ شَيْئاً قَطُّ
هيچگاه به دليل انتساب به پيامبر خدا (صلّی اللّه عليه و آله) چيزى نخوردم و از آبروى آن بزرگوار به سود خود استفاده نكردم!
📚كشفالغمّه ج۲ ص۹۳
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
حرم
🌺🍃رمـــان #ازمن_تافاطمه..🌺🍃 قسمت ۳۸ #هوالعشق نباید شرمنده اش میکردم، زینب دستش را روی شکمم گذ
🌺🍃رمـــان #ازمن_تافاطمه.. 🌺🍃
قسمت ۳۹
#هوالعشق
امروز 11/11/ 1394است.
دیشب تا صبح دعا و زیارت میخواندم، انگار میخواستم خودم را با مسکن ارام کنم تا برای زمان دیدارمان جان ندهم، واقعا میگویم جان...هم موج بودم برای در آغوش کشیدنت هم سخره برای قبول نکردن واقعیت! واقعیتی که همیشه در فکر و خیالم از آن فرار میکردم... دیشب تا امروز صبح حرف هایی که باید به تو میزدم را تمرین کردم، گلایه ها دارم رفیق نیمه راهم... رفتم و آبی به صورتم زدم، وضو گرفتم، لباس های مشکی ام را پوشیدم،چادری مشکی که از کربلا برایم خریده بودی را بو میکشم، بوی کربلا میدهد، بوی دستان تو که بر سرم انداختی، با وسواس بازش میکنم، جلوی آیینه میروم و به خودم نگاه میکنم، همیشه میگفتی بگو
فتبارک الله احسن الخالقین،
اما عزیزکم الان چطور این را بگویم؟؟ خودت ببین! فاطمه ات به اندازه سی سال و شش ماه از رفتنت پیر شده، شکسته، خمیده شده... زیر چشمانم گود بدی افتاده بود، صورتم لاغر شده بود، دستانم توان نداشت، دیدی چه زود پیرم کردی آقا؟ اما باز میگویم فتبارک الله و احسن الخالقین، دستی به صورتم میکشم و لبخند میزنم، طبق عادت همیشگی... همیشه جلوی آینه که بودم کنارم می ایستادی اما حال،نیستی.... الان ساعت 10 و 45 دقیقه صبح است، قرار دیدارمان ساعت 11 است. میبینی! حتی روز و ماه و ساعت هم برای آمادنت سنگ تمام گذاشته اند،چه آمدنی ...
قدم هایم به سختی بر میداشتم باورت نمیشود توان باز کردن در را نیز نداشتم! کسی در را باز کرد، زینب بود، چشم هایش فقط و فقط برای من میسوخت.. بدون حرف دستم را گرفت، کمکم کرد قدم بردارم،
به سمت هال که آمدم کسی نبود، خوشحال شدم، میخواستم تنها باشم .... زینب هم که خوشحالیم را احساس کرد گفت:
فاطمه جان داداشو ..ام .. اول میارن خونه که خوب... بعد میبرن برای تشییع و همراهی مردم تا مزار شهدا...
سرم از این کلمات گیج میرفت، تشییع، شهید، مزارشهدا...
صدای یاحسین مادر بند دلم را پاره کرد، لحظه ای درد در وجودم پیچید ، احساس کردم نفس بچه رفت... نه این نفس خودم است که آمده، قدم از قدم بر نداشتم، همیشه تو پیش قدم بودی اما اینبار فرق دارد، تو نمیایی، تورا می آورند...
بویت را احساس میکنم، قلبم میرود روی هزار، دقیقا مثل زمان خواستگاری... اینبار دیگر چه بله ای از من میخواهی؟؟ بله همسری ات را گرفتی، بله رفتنت را هم؛ پس این دیگر چیست؟؟ نکند بله بردن من با روحت است؟ بخدا اینبار قبل از سه بار تکرار میگویم آری، می آیم، به جان فاطمه میایم، بگو، لب تر کن... تابوتی بزرگ، با پرچم ایران وارد خانه شد،
مادر خودش را اویزان تابوت کرده بود و به آن چنگ میزد، پدر هم صورتش را در دست گرفته بود و میگریست، زینب تابوت را به طرف زمین می کشید، نگاه های دلسوزانه سربازهارا متوجه میشدم، تابوت را کنار پای من به زمین گذاشتند، من هنوز ایستاده بودم و مات قصه را نگاه میکردم، بدون قطره ای اشک... سرباز ها اتاق را ترک کردند، من 10 دقیقه ای همان طور ایستاده بودم، کم کم اشک مادر و زینب خشک شده و بودو پدر مرا نگاه میکرد،
به رنگ قرمز پرچم زل زده بودم، چقدر خون... مادرت، مادر در اغوش زینب غش کرد، با کمک پدر به خانه رفتند، زینب اخرین نگاهش را روانه قلبم کرد، یاد چشمان تو افتادم، پدر در را پشت سرش بست،
همگام با بسته شدن در، من هم روی زمین افتادم، دست ناتوان را آرام بالا اوردم، آن را روی صورتت کشیدم، اشک تا پشت پلکم آمد،گوشه ی پرچم را در دستم گرفتم، در دستم فشارش دادم، ارام کنارش زدم، نه! چشمانت بسته بود، چرااااااااا؟ میخواستم ببینم چشمانی که اینطور دیوانه ام کرده، چرا چشمانت را بستیییییی.صورتت از همیشه تمیز تر و سفید تر بود، البته این سفیدی از نبودن جان در تنت بود عزیزم...
به دنبال گلوله ای که تورا نشان کرده بود گشتم، روی صورتت نبود... ای پست فطرت، دقیق روی قلبت بود... دستم را روی قلبت گذاشتم، نه! چرا نمیتپید؟؟دوباره گوش کردم، نهههه ضربان نداشت.. سرد بود، خیلی سرد... لب هایت چرا انقدر خشک است پسر حسین؟؟ توهم مانند جدت تشنه شهید شدی؟؟ برایت آب بیاورم؟؟ اخر که نمیتوانی بخوری.. چشمم به پلاک و حلقه ازدواجمان افتاد، یاحسین شهید... دیدی...
انگشترت را سریع در اوردم و در دستم انداختم، اشکال ندارد عزیزکم خودم جور عشقمان را میکشم، من به جای توهم عاشقی میکنم... پاکتی را کنار سرت میبینم، بالا میاورم و میخوانم:
این نامرو فاطمه بخونه...
و کنارش خاکی و خونی بود، خون تو بود؟؟ دست خطت را بوسیدم، کنار دستم گذاشتم.
🌺🍃ادامه دارد....
نویسنده: نهال سلطانی
#با_وجودم_نوشتم
#دلتون_شکست_التماس_دعا
🌺🍃رمـــان #ازمن_تافاطمه.. 🌺🍃
#قسمت_چهلم
#هوالعشق
دیگر وقتش بود: گفتم:
_سلام علی! خوبی عزیزم؟ معلومه خوبی! کنار خدا بودن و بد بودن؟؟ اصلا اگه بد بودی نمیرفتی.. کاش بد بودی ولی میموندی.. خوب بودنت بیشتر زجرم میده علی... اقای نامرد من؟ نه نامرد نیستی بخدا خیلی مردی...ام اقای.. بدقول.. علی؟ قول دادی بیای! چرا اینطور اومدی؟؟ میخوام غافلگیرت کنمممم. آماده ای؟؟ دیری دیدینگ بفرما!برگه ازمایش را روی سینه اش گذاشتم، نگا کن اقایی ، نگا بابا شدی، ببین! میبینی؟؟ واااای بنظرت چی بخریم براش؟؟ اخه نمیدونیم که دختره یا پسر! ام چیکار کنیم پس؟؟ چی؟ اهاااا اره راست میگی ! یاسی میخریم! هم به پسر میاد هم دختر نه؟؟ میگما نمیخوای خانومو بچتو مهمون کنی؟؟ امشب جشن بگیریم نظرت؟ باید یه پرس بیشتر سفارش بدی چون باید بجای نی نی هم بخورممم. خخ .علی؟ چرا چیزی نمیگی؟ هوم؟ نکنه ناراحت شدی که.. نه تو همیشه ارزوت بود بابا بشی.. خب الان رسیدی دیگه ولی خب ... علی؟چرا ذوق نمیکنی؟؟ علییی چرا نفس نمیکشی؟؟ علی خیلییییییی بدقولی علی! علی چرا منو تنها گذاشتی علی؟؟ اخه من بدون تو چی کنم علی؟؟ اههههه علی تروخدا یه چیزی بگو! علی حرف بزن، نگام کن ببین! ببین فاطمت چقدر پیر شده! نمیبینی که .. میبینی؟؟دیگر بغضم شکست های های گریه میکردم و روی زانوام میزدم، عللیییییییی دلم برات تنگ شده مرد من! اخه نمیبینی چقدر دیر اومدی؟؟ اخه چرا علی؟؟ نمیفهمم؟!! علی ارومم کن چیکار کنم بعد تو علیییییییییییی.. یه چیزی بگو حرف بزن. فرماندت دستور میده .. زوددد نفس بکش جان فاطمه نفس بکش علیی...سرم را روی سینه اش گذاشتم و گریه کردم، یخ زدم، چرا انقدر سردی علی؟ علی یه چیزی بگو، یه حرفی بزن ... نمیگی گل نرگسم؟؟ نمیگی عزیز علی؟گوش کن ببین گوش کن بچمون داره صدات میزنه اره بچمون! بابایی پاشو ! بابا شدی علی میفهمی؟ من بدون تو چطور بزرگش کنم؟؟ چطور ببرمش مدرسه؟؟ بگم بابات کجاست؟ بگم پیش خداست مامانی... اگه حسرت بخوره اگه کسی بهش زور بگه علی من تنها نمیتونم، علی تروخدا بیا ، علی...
دیگر نفس برایم نمانده بود فقط اشک میریختم، سرم را بلند کردم، پیشانیش را عمیق بوسیدم و گفتم:
خداحافظ علی... دستمو بگیر...
بعد از بردن پیکرش دیگر گریه نکردم، انگار ارام شده بودم، اشک هایم خشک شده بودند، ته کشیده بودند، مراسم تدفین و تشییع را به سختی گذراندم، زینب هم مواظبم بود، پیکر را که به خاک سپردیم، انگار روح من هم با آن خاک شد، تنها جسمم مانده بود،
آن روزها به سختی خوردن شربت تلخ در کودکی برایم گذشت، سخت تر از تمام سختی های دنیا برایم گذشت..اما گذشت... گذشت و من هم گذشتم از حقم... عاشق ترینم! من کجا و حضرت زینب؟!
حق داشتی اینقدر راحت بگذری از من...
🌺🍃ادامه دارد...
نویسنده: نهال سلطانی
#لحظه_لحظشو_باوجودم_نوشتم______
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
همراهی با امام علیه السّلام/
لازمهٔ کُونُوا مَعَ الصّادِقِین چیست؟
🎤آیتاللّه سیّد محمود بحرالعلوم میردامادی؛
«پیشنهاد دانلود»
4_6006032462285650104.mp3
10.61M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
•مناجات با امام زمان علیه السلام:
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد...😭
🎤استاد شیخ حسین یوسفی؛
26.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
چه کسی سزاوار خلافت است؟
🎤حجّتالاسلام نعمتشاهی؛
«پیشنهاد دانلود»
💠امام صادق علیهالسّلام:
اگر احادیث ما را فرا گرفتید، رشد میکنید و نجات مییابید و اگر آنها را رها کنید، گمراه و هلاک میشوید!
پس احادیث ما را اخذ کنید، در این صورت من ضامن و عهدهدار نجات شما هستم!!!
📚منابع:
الكافی ج۲ص۱۸۶
وسائلالشّیعه ج۲۷ ص۸۷
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»