نکاتی درباره حلیت خمس:
💠نکته اول)
🔘 همه روایاتی که در کتابها ثبت شده اند صحیح نیستند امیر المومنین علیه السلام فرمودند: «در زمان خود پیامبر بر ایشان دروغ بسته شد تا آنكه ميان مردم به سخنرانى ايستاد و فرمود: ای مردم دروغگویان بر من زیاد شده اند ... بعد از پیامبر نیز بر ایشان دروغ بسته شد».
📕 الكافي(ط - الإسلامية)، ج1، ص62، ح1.
💠نکته دوم)
🔘 برای تشخیص روایت صحیح باید معیاری داشت که یا از خود دین بدست آید و یا از عقل. معیاری که دین معرفی کرده، عدالت و وثاقت راوی است و معیاری که عقل می پذیرد نیز همین می باشد.
💠نکته سوم)
🔘راوی حدیثی که می گوید امام زمان علیه السلام خمس را مباح کرده اند کاملاً نا شناخته است به گونه ای در میان دهها هزار روایت فقط سه روایت از او نقل شده و هیچکس از علمای راوی شناس او را نمی شناسد. پس چگونه می توانیم به روایتی که تنها و تنها او نقل کرده اعتماد کنیم؟
💠نکته چهارم)
🔘 شیخ صدوق این را روایت را با واسطه، از شیخ کلینی ثبت کرده در حالیکه در خود کتاب شیخ کلینی به نام کافی چنین روایتی وجود ندارد.
💠نکته پنجم)
🔘 خود شیخ صدوق که نقل کننده این حدیث می باشد در کتاب من لا یحضر که در مقدمه اش گفته فقط احادیث صحیح را می آورم، نه تنها این حدیث را ثبت نکرده که روایات وجوب پرداخت خمس و موارد تعلق خمس را ثبت نموده است. همچنانکه شیخ کلینی - هم دوره نواب اربعه - نیز فقط و فقط روایات وجوب خمس و موارد آن را ثبت کرده است.
💠نکته ششم)
🔘شیخ کلینی هم دوره هر چهار نائب امام زمان علیه السلام بوده است و کتابش را در زمان آنها نگاشته است، خوب اگر چنین چیزی از امام زمان علیه السلام رسیده بود وی نمی آمد در باب خمس روایات وجوب آن را ثبت کند بلکه می نوشت: چون خمس به دستور امام زمان حلال شده، دیگر دانستن موارد وجوب آن لازم نیست و من روایات خمس را ثبت نمی کنم.
💠نکته هفتم)
🔘 روایت حلال شدن خمس طبق سندی که ثبت شده در زمان نائب دوم یعنی محمد عثمان صادر شده، در حالیکه شیخ صدوق در همان کتابی که این روایت را ثبت کرده، روایات دیگری آورده که در زمان نائب سوم اموال متعلق به امام زمان علیه السلام توسط شیعیان به او داده می شده است. خوب اگر در زمان نائب دوم چنین حدیثی درباره حلال شدن خمس صادر شده بوده پس چگونه نائب سوم باز هم خمس می گرفته اند؟
💠نکته هشتم)
🔘 متن حدیث حلال شدن خمس اینگونه است: خمس برای شیعیان ما حلال شده تا ولادت آنها طیب شود و خبیث نگردد. خوب به راستی چه ربطی بین حلال شدن خمس با طیب شدن ولادت وجود دارد؟ توجه شود نمی گوید خمس حلال شده تا مال حرام به کودکان داده نشود بلکه می فرماید اصل ولادت کودکان شیعه خبیث نباشد خوب این یعنی چه؟
💠نکته نهم)
🔘 ربطی که بین حکم امام با موضوع امام می توان یافت اینست که خمس یک ربطی به مادر این بچه ها داشته باشد که اگر حلال شود کودکان این مادرها حلال زاده و طیب الولاده هستند و اگر خمس حلال نشود کودکان این مادرها خبیث الولاده می گردند. و تنها چیزی که در این باره در احکام شریعت وجود دارد اینست که وقتی جنگی بدون اذن امام رخ دهد تمام غنائم آن جنگ از جمله کنیزهای اسیر شده مال امام است و هر کس از این کنیزها بخرد و با او رابطه بر قرار کند و کودکی متولد شود حلال زاده نیست و ولادتش خبیث است. در نتیجه مقصود امام علیه السلام اینست که ما آن کنیزانی که در جنگ بدست می آید را بر شیعیان مان حلال کردیم تا کودکان آنها طیب الولاده شده و خبیث الولاده نگردند. و اصطلاحاً مراد حضرت از خمس، مالی است که بدان خمس تعلق گرفته یعنی کنیز.
🔷🔶نتیجه:
هیچ روایت معتبری درباره حلال شدن خمس در زمان غیبت وجود ندارد، و آن تک روایت هم چیز دیگری می گوید. لذا با توجه به احادیث فراوان درباره وجوب پرداخت خمس و موارد تعلق آن و نبود حتی یک حدیث درباره اینکه خمس در زمان غیبت ساقط می شود، پرداخت خمس در این زمان هم واجب می باشد و الا خود امام علیه السلام می فرمودند.
یکی از کاربردی ترین روایات در جامعه امروز
امير المؤمنین عليه السّلام شنيد كه مردى دارد قنبر را ناسزا ميگويد و قنبر تصميم گرفت كه پاسخش را بدهد. امير مؤمنان قنبر را صدا زد كه اى قنبر آهسته باش؛ اين ناسزاگو را بهمان حالت پستى رها كن كه در اين صورت خدا را خشنود و شيطان را خشمناك و دشمنت را ناراحت خواهى كرد.
فَوَ اَلَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ مَا أَرْضَى اَلْمُؤْمِنُ رَبَّهُ بِمِثْلِ اَلْحِلْمِ
سوگند بخدائى كه دانه را شكافت و مخلوقات را آفريد هیچ چيزى مانند حلم موجب رضاى الهى نيست
وَلاَ أَسْخَطَ اَلشَّيْطَانَ بِمِثْلِ اَلصَّمْتِ
و هيچ چيزى مانند سكوت شيطان را خشمناك نمی كند
وَلاَ عُوقِبَ اَلْأَحْمَقُ بِمِثْلِ اَلسُّكُوتِ عَنْهُ
و هيچ كارى مانند خاموش بودن و بىاعتنائى احمق را ناراحت نمی كند.
امالی مفید مجلس ۱۴ روایت ۲
4_5825968969172913641.mp3
12.37M
🕯🥀🍂
🥀
❇️ نامه
💔 تو یه احساسِ غریبی توی قلبم
🥀 همیشه حال منم خوبه کنارت
💔 خدا میدونه چقدر دلم گرفته
🥀 آخه من کجا بیام سر مزارت
🎙 سید مجید بنی فاطمه
🤲 اَللّهُمَ عَجِّل لولیّکَ الفَرَج 🤲
🕯 بحق فاطمه سلام الله علیها🕯
🖤 #ایام_فاطمیه
🖤 #فاطمیه
🥀
🕯🥀🍂
CQACAgQAAx0CSmRjDAACPplhrNNlM_3-wXPXnm3BXZgqm0SC3gACQwcAAhoiaVKmNLYUb7wEniIE.mp3
7.71M
🕯🥀🍂
🥀
❇️ مادر
🌴 قدرشو بدون، اگه مادر داری
🥀 وقتی سایهشو، بالای سر داری
🌴دستشو ببوس،اگهعزّتمیخوای
🥀 تو از مادرت، کیو بهتر داری
❣اوج محبت، مادر
❣کم نشه سایهت، مادر
🎙 سید رضا نریمانی
🤲 اَللّهُمَ عَجِّل لولیّکَ الفَرَج 🤲
🕯 بحق فاطمه سلام الله علیها🕯
🖤 #ایام_فاطمیه
🖤 #فاطمیه
🥀
🕯🥀🍂
💠رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله:
إذَا تَقارَبَ الزَّمَانُ انتَقَى المَوتُ خِيَارَ اُمَّتِی كَمَا يَنتَقِی أحَدُكُم خِيَارَ الرُّطَبِ مِنَ الطَّبَقِ
هرگاه زمان [قيامت] نزديک شود، مرگ، نيكان امّت مرا گلچين مىكند، همانگونه كه شما خرماهاى خوب را از سينى مىچينيد!
📚الدّعوات ج۱ ص۲۳۵
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
💠امام صادق علیهالسّلام
شیعهٔ ما کسی است که صدایش از حدّ گوش خودش نمیگذرد و نیز کینه و ناراحتیِ دورنش از حدّ پیکر تجاوز نمیکند، و ما را آشکار نمیستاید، و با دشمنان ما نمیستیزد، و با عیبجویان ما همنشینی نمیکند، و با بدگویان ما همسخن نمیشود، و آنان را که با ما دشمن هستند، دوست نمیدارد و با دوستان ما دشمنی نمیورزد.
📚بحارالانوار ج۶۸ ص۱۸۰
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
اگر خدا عادل است، علّت گرفتاریها چیست؟!
🎤آیتاللّه سیدان؛
«پیشنهاد دانلود»
💠وجود نازنین امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیهٔ شریفهٔ
وَ کَذٰلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُوْنُوا شُهَدآءَ عَلَی ٱلنّاسِ وَ یَکُونَ ٱلرَّسُوْلُ عَلَيْكُمْ شَهِیداً
(بقره، ۱۴۳)
و بدینگونه شما را امّتی وسط و عادل قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید و رسول بر شما گواه و شاهد باشد،
فرمودند:
ماییم امّت وسط و گواهان خداوند بر خلقش و حجّتهای او در زمینش؛
پس رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و آله) در آن چه از سوی خداوند به ما رسانده، گواه بر ماست و ما گواه بر مردم هستیم، پس هر که به تعالیم الهی ما از سر صدق ایمان آورد، روز قیامت تصدیقاش میکنیم و هر که تعالیم ما را تکذیب کرد، روز قیامت تکذیبش خواهیم کرد!
📚کافی ج۱ ص۱۹۰
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
4_5873062830307023250.mp3
4.11M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
•مناجات با امام زمان علیه السلام:
برای دیدن رویت دلم مهیّا نیست...😭
🎤استاد شیخ حسین یوسفی؛
حرم
✧✿﷽✿✧┅✧⊹┅┄┄ ◼️▪️پژوهشی در باب 🔎 #مهاجمین به خانه وحی ! 7⃣ #ابوعبيدة_بن_جراح زنازاده ⚫️ ثم انطل
✧✿﷽✿✧┅✧⊹┅┄┄
◼️▪️پژوهشی در باب 🔎 #مهاجمین به خانه وحی !
8⃣ #سلمة_بن_اسلم زنازاده
⚫️ و ذهب عمر و معه عصابة إلى بيت فاطمة (علیهاالسلام) منهم أسيد بن حضير و سلمة بن أسلم فقال لهم انطلقوا فبايعوا فأبوا عليه و خرج إليهم الزبير بسيفه فقال عمر عليكم الكلب فوثب عليه سلمة بن أسلم فأخذ السيف من يده فضرب به الجدار ثم انطلقوا به و بعلي (علیه السلام) و معها بنو هاشم.
🍂 عمر«بنزنا» به همراه گروهي که أسيد بن حضير و سلمة بن أسلم جزء آنها بودند سراغ بیت فاطمه (سلام الله علیها) رفتند و گفتند بياييد با ابوبکر «زندیق» بيعت کنيد . آنها از بيعت با ابوبکر«زندیق» خودداري کردند ، زبير با شمشير از خانه خارج شد (که آن زمان این تنها یک نمایشی از بازی زبیر بود) عمر «بنزنا» گفت : زبير را بگيريد، #سلمة_بن_اسلم به او حمله کرد و شمشيرش را از دستش گرفت و به ديوار زد سپس او را به همراه علی (علیهالسلام) و همراهان هاشمی شان بردند.
📚 شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد ، ج6، ص11
📚 السقيفة وفدك، الجوهري، ص 62
⚫️ و أما علي والعباس بن عبد المطلب ومن معهما من بني هاشم فانصرفوا إلى رحالهم ومعهم الزبير بن العوام فذهب إليهم عمر في عصابة فيهم👈 أسيد بن حضير وسلمة بن أسلم👉 فقالوا انطلقوا فبايعوا أبا بكر فأبوا فخرج الزبير بن العوام رضي الله عنه بالسيف فقال عمر رضي الله عنه عليكم بالرجل فخذوه فوثب عليه سلمة بن أسلم فأخذ السيف من يده فضرب بن الجدار وانطلقوا به فبايع...
🍂 و اما علي«علیه السلام» و عباس بن عبدالمطلب و زبیر ودیگر کسانی که همراه آنها بودند به خانه برگشتند و بیعت نکردند، پس عمر «بنزنا» به همراه جماعتی که اسید بن حضیر و سلمة بن اسلم زنازاده از جمله آنها بودند نزد آنها رفتند و گفتند بیایید و با ابوبکر«زندیق» بیعت کنید ، آنها ممانعت کردند سپس زبیر با شمشیر به سمت آنها یورش برد که عمر گفت به حساب او برسید، 👈 #سلمة_بن_اسلم شمشیر را از زبیر گرفت به دیوار زد و آن را شکست👉 او را دستگیر کردند و نزد خلیفه«غاصب اول ابابکر زندیق» بردند و بیعت کرد...
📚الإمامة والسياسة - أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري 1/ 15
http://l1l.ir/44bw
پ.ن ::
به خاطر داشته باشید سردستهٔ اراذل تحت فرمان خلفای غاصب، ابوعبیده،خالد، قنفذ، مغیره، و سالم بودند و بقیه پادو بودند. و در مورد تک تک آنان اطلاعاتی وجود دارد. بهترین مراجع برای اهل تحقیق به ترتیب طبقات، اصابة، اسدالغابة و استیعاب هستند و البته غالباً مشابه یکدیگر نوشته اند؛
اما باید بدانید مکی ها یا به اصطلاح مهاجران خبیث تر و جسور تر بودند.
🔴ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🔴
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
حرم
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 #حرمت_عشق 💞 قسمت ۲ اینطور آرام
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حرمت_عشق
💞 قسمت ۳
سوار ماشین شد و راه افتاد.
بااینکه #احترام همه را داشت، اما از خانواده خاله شهین خوشش نمی آمد. ظاهرسازی میکرد.! آن هم #بخاطرمادرش.
به خانه خاله شهین رسید...
خانه ای دوطبقه که پنجره های اتاق ها رو به کوچه بود.سهیلا و سمیرا عادت داشتند با پارک کردن هر ماشینی سریع از پنجره سرک بکشند.!!
هنوز دستش به زنگ نرسیده بود که سمیرا از پنجره گفت:
_واااای سلااااام یوسفی... خوبیی بیا بالا عزیزم..
#نگاه_مستقیم نکرد،پوزخند محوی زد و خیلی سرد گفت:
+سلام،به خاله بگید بیان.
_پس من چییی،من نیااااام..!؟
یوسف اصلا حوصله غمزه های مسخره دخترخاله اش را نداشت.! با تمام جدیت و سردی نگاهی به ماشینش کرد.
_بگید تو ماشین منتظرم
+منتظر منم هستیییییی
دیگر توجهی نکرد،...
و در ماشین خودش نشست.سرش را به عقب صندلی اش تکیه داده بود و با دستهایش فرمان را محکم گرفته بود.تا کمی ارام شود و مسلط.باز باید ظاهرسازی میکرد.! آن هم بیشتر بخاطر مادرش!!.
تا کی باید ظاهرسازی میکرد!؟ تا کجا!؟
وابستگی مادرش و خاله شهین کار را برایش سخت کرده بود..!!
باخودش نجوا کرد؛
*فقط منتظر یه فرصتم..یه اتفاق.. یه کار..خدایا خودت کمکم کن..!
چشمهایش را بست.زیر لب چند صلوات فرستاد؛
*خدایا خودت عاقبتم رو ختم بخیر کن. باید یه کاری کنم... اما چیکار!!..نمیدونم... خودت یه راهی پیش پام بذار.
درب جلو باز شد و سمیرا نشست...
شاید انتظار اینکه خاله شهین جلوبنشیند، بیهوده بود،اصلا هیچگونه ادبی در خانواده آنها وجود نداشت!!
زیر لب گفت:
_لااله الاالله.. لعنت ب شیطون
گویا کسی حرفش را نشنید،خاله شهین و سهیلا عقب نشستند...!
پنجره کنارش را تا آخر پایین داد...
آرنج دستش را روی در کنارش گذاشت. و لبهایش را پشت انگشتانش پنهان کرده بود و مدام ضرب میزد.!!حرص میخورد، اما کسی نه حرص خوردنش را میدید و نه عصبی شدنش را...!
آینه را #به_سمت_خاله تنظیم کرد. بالبخند گفت:
_سلام. خوب هسین؟. اکبرآقا کجان، نمیان؟!
_سلام خاله جون. نه عزیزم، کاری براش پیش اومده. شب برا مهمونی میاد.
سمیرا ضبط ماشین را روشن کرد هنوز چیزی از تراکت اول شروع نشده بود، بالحن لوسی گفت:
_اَاااه یوسف..!!! اینا چیه گوش میدی؟! ۴تا از این خوشملا بذار آدم کیف کنه..!!!
بعد از تمام شدن حرف سمیرا.خاله شهین سریع گفت:
_آره خاله جون، سمیرا راست میگه اینا چیه گوش میدی!؟
باید اعتراض میکرد.!چه حقی داشت که اینطور نظر میداد!!
_نه اتفاقا خیلی هم خوبه! گرچه سمیرا خانم نذاشت اصلا آهنگ پخش بشه بعد بگه خوب نیس!!
نیش کلامش را همه دریافته بودند.تا رسیدن به خانه دیگر کسی چیزی نگفت...
حالا که اعتراضش را بیان کرده بود چقدر راضی بود، آرامش داشت..بس بود اینهمه ظاهرسازی و سکوت. باید حرف میزد. #استارت_مخالفت هایش را زده بود.
#جنگی_عظیم در راه است که یک سرش را
👈نفس اماره....و طرف دیگر را
👈نفس مطمئنه ایستاده بود.
و یوسف بود که باید به کدام سمت کشیده میشد.
#تاسربلندشودازبزرگترین_امتحان_الهی.
ادامه دارد...
✨✨💚💚💚✨✨
✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار
💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚