هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 من حیف نشدم؟
💠 من به این خوبی؛ چرا #همسرم اینجوریه؟!
🔴 #استاد_پناهیان
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙شیوه تنبیه کردن همسر
🔴 #استاد_عباسی
💯 پیشنهاد دانلود
هدایت شده از حرم
#امام_على(ع):
🌺🍃خوراك را كم كن تا بيمارى را كم كنى ...
أقلِل طَعاماً تُقلِل سَقاماً ...
غررالحكم حدیث 2336
#امام_على(ع):
🌺🍃هنوز كه ميل به غذا دارى از خوردن دست بكش؛ كه اگر چنين كنى آن غذا را گوارا خواهى يافت ...
لا تَرْفَعْ يَدَكَ مِنَ الطَّعَامِ إلاّ وَ أنْتَ تَشْتَهِيهِ، فَإنْ فَعَلْتَ ذلِكَ فَأنْتَ تَسْتَمْرِئُهُ ...
تحف العقول صفحه 172
هدایت شده از حرم
فواید :
⚡️تقویت سیستم ایمنی بدن
⚡️تقویت عقل
⚡️رفع نزله های سر و بدن
⚡️پاکسازی بدن
⚡️درمان بی خوابی
⚡️مدر و آرام کردن دستگاه گوارش
⚡️رفع عفونت های رحم
⚡️جوان سازی پوست ؛چون خون را صاف می کند و با گردش خون تمیز باعث جوان سازی اش می شود
⚡️درمان کبد چرب
⚡️مفید برای کسانی که قند بالا و دیابت دارند
⚡️مفید برای حذف چربی کلسترول
⚡️بهبود رشد بچه ها
⚡️بهبود سرفه
⚡️درمان یبوست
هدایت شده از حرم
بسم الله
#کرامات_امام_حسین_ع #ملائکه_نقاله
#داستان #تازه_عروس_روس
🔸
🔻ملا محمد هزار جريبي (صاحب تصانيف مختلف) اين قضيه را نقل نموده است:
🔻من در مجلس درس استاد اکمل «مرحوم آيت الله وحيد بهبهاني قدس سره» که در مسجد پايين پاي صحن مقدس امام حسين (عليه السلام) تشکيل ميشد، شرکت ميکردم. روزي مرد زائر غريبي با لباس آذربايجاني وارد شد و به مرحوم استاد سلام کرد و دست ايشان را بوسيد و بسته ای که زر و زيور زنانه در آن بود، نزد استاد گذاشت و گفت: «اين طلاها را در هر جا که مصلحت ميدانيد صرف کنيد!»
حضرت استاد فرمود: «قضيه ي اين زيورها چيست؟»
آن مرد پاسخ داد: اين زيورها داستان عجيبي دارد! من از حوالي شيروان و دربند هستم و به جهت تجارت به يکي از شهرهاي روسيه سفر کردم و در آنجا به داد و ستد مشغول شدم و صاحب ثروت و مکنتي بودم.
روزي چشمم به دختري زيبا افتاد و تمام قلب مرا به خود مشغول ساخت. به ناچار نزد خانواده ي او که از اشراف نصاري بودند، رفتم و آن دختر را براي خود خواستگاري کردم. خانواده ي او گفتند: در تو هيچ عيبي نيست، مگر اينکه تو در مذهب ما نيستي! اگر به مذهب نصاري داخل شوي، اين دختر را به تو تزويج ميکنيم.
من ناراحت و مغموم شدم و از نزد آنها مراجعت کردم. چند روز صبر نمودم، زيرا آنها مرا سر دو راهي و معلق قرار داده بودند و روز به روز، عشق و محبت آن دختر در دل من زيادتر ميشد، تا به جايي رسيد که دست از تجارت و شغل خود برداشتم!
آخرالامر، ديدم نزديک است که حواسم مختل گردد و مشرف به هلاکت شوم. با خود گفتم: باکي نيست که در ظاهر از اسلام اظهار تنفر بنمايم. بنابراين رفتم ونزديکان او را ديدم و گفتم: حاضرم از اسلام برائت بجويم و داخل دين مسيح گردم! آنها از من قبول نمودند و دختر را به من تزويج کردند.
چون مدتي گذشت، پشيمان شدم و بر اين فعل قبيح، خود را سرزنش کردم. ديگر نه قدرت داشتم که به وطن خود برگردم و نه ممکن بود که از تظاهر به دين نصرانيت عدول کنم. از شرايع اسلام چيزي در من يافت نميشد جز گريه بر مصائب حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) و در آن اوقات به آن حضرت خيلي علاقه مند گرديدم و تفکر در مصائب آن حضرت مينمودم و گريه و زاري ميکردم.
عيال من از ديدن اين حالت، تعجب ميکرد! چون علت آشکاري براي گريه ي من نميديد. بنابراين حيرتش زياد شد و از سبب گريه ي من سئوال کرد. من با توکل بر خدا به او گفتم که من هنوز به مذهب اسلام باقي هستم و گريه ي من بر مصائب حضرت اباعبدالله الحسین (عليه السلام) است.
همين که همسرم اسم آن بزرگوار را شنيد، نور اسلام در قلبش ظاهر شد و در همان لحظه به شريعت اسلام داخل شد و با من در مصائب آن بزرگوار همنوا و هم ناله شد.
يک روز من به او گفتم: بيا مخفيانه از اينجا برويم و سر قبر مطهر حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) اقامت کنيم تا بتوانی علناً اظهار مسلماني بنمايي! همسرم قبول نمود و شروع به تهيه ي لوازم سفر کرديم.
مدتي نگذشت که زوجه ي من مريض شد و از دنيا رحلت کرد! پس اقارب و نزديکانش جمع شدند و او را به طريق نصارا تجهيز نمودند و او را با جيمع زر و زيورهايي که داشت دفن کردند، به همان صورتي که مقتضاي مذهبشان بود!
من حزن و اندوهم بعد از مفارقت او زيادتر شد و با خود گفتم: شب که بشود، ميروم و جسد او را از قبر بيرون ميآورم و در بهترين شهرها [کربلا] دفن ميکنم!
ادامه دارد......
@haram110
👇👇👇👇👇
هدایت شده از حرم
#ملائکه_نقاله
#داستان #تازه_عروس_روس
#کرامات_امام_حسین_ع
قسمت آخر
😭من حزن و اندوهم بعد از مفارقت او زيادتر شد و با خود گفتم: شب که بشود، ميروم و جسد او را از قبر بيرون ميآورم و در بهترين شهرها [کربلا] دفن ميکنم!
چون شب شد، رفتم و قبرش را نبش کردم. ولي با کمال تعجب ديدم مردي با سبیل بلند و ريش از ته تراشيده، در آنجا مدفون است.
از اين سانحه ي عجيب در تبديل پیکر عيالم به اين پیکر خبيثه متحير شدم. بالاخره در آن شب در عالم رؤيا ديدم که کسي ميگويد: خوشحال باش و خوشحالي تو زياد شود! زيرا پیکر عيالت را ملائکه حمل کردند و در زمين کربلاي معلي او را دفن کردند و قبر او در ميان صحن مقدس حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) در طرف پايين پاي آن حضرت، نزديک مناره ي کاشي واقع شده است. نشاني قبر هم به من داده شد. سپس آن شخص گفت: اين پیکر هم فلان مرد عشار (گمرکچي) است که امروز او را در کربلا دفن کردند ولی (چون لیاقت آن مکان مقدس را نداشت) #ملائکه_نقاله او را به قبر عيال تو نقل کردند و پیکر عیال تو را به جای قبر او رساندند و زحمت حمل و نقل جنازه از تو برداشته شد!
من خوشحال شدم و از خواب برخاستم و فورا عازم حرکت به کربلا شدم و خداوند توفيق کرامت فرمود و به زيارت حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) نايل و مشرف شدم.
بالاخره از محافظين و خدام صحن مقدس حضرت امام حسين (عليه السلام) سئوال کردم که در فلان روز (همان روزي که عيالم را دفن کرده بودم) در پاي منار سبز، چه کسي را دفن کردند؟ خدام گفتند: فلان مرد عشار (گمرکچی) را دفن کرده اند. پس من قضيه ي نبش قبر و رؤيايم را براي آنها نقل کردم. آنها آمدند و قبر را شکافتند و من به جهت روشن شدن مطلب به قبر داخل شدم.
👇👇👇
ديدم عيالم به همان صورتي که او را در شهر خودش به خاک سپرده اند، در ميان لحد خوابيده است. پس من زر و زيور او را که به گردن و دستش بود برداشتم و اينها طلاهاي اوست که به خدمت شما آورده ام.
مرحوم آيت الله العظمي وحيد بهبهاني طلاها را گرفتند و براي فقراي کربلا مصرف نمودند.
🌐 منبع:
- کرامات الحسينيه (چاپ اول) ج 1، ص 108 به نقل از جامع الدرر.
- ترجمه ي دارالسلام مرحوم نوري ج 2، ص 173
- سحاب رحمت ص 113 به نقل از دارالسلام مرحوم نوري ج 2، ص 162
- منتخب التواريخ ص 755.
@haram110
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
#نماهنگ احساسی #اربعین
قدم قدم پا میزارم تو جاده ها
تا برسم به کربلا حسین حسین
#مهدی_رسولی♥️
#پیشنهاد_ویژه_امشبمون
انشاءالله همگی اربعین کربلا باشیم 🙂
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃
هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇
#صالح_بن_وهب_یزنی_جعفی لعنت الله علیه
از قاتلین حضرت سیدالشهداء حسین بن علی علیه السلام و جانیان لشگر عمر بن سعد لعنته الله علیه.
القابش در مقاتل به گونه های مختلفی چون: صالح بن وهب مری، مزنی، صالح بن وهب جعفی آمده است.
نام او در حماسه حسینی به عنوان یک عنصر خبیث در چند جا مطرح است.
جنایاتش:
روز عاشورا، آن گاه که حسین بن علی علیه السلام به میدان آمد، عمر سعد دستور داد تا لشگرش از هر سو بر آن حضرت حمله کنند.
4000 کماندار تیر می زدند و شمر با چند نفر پیادگان نظام از جمله صالح بن وهب، خولی، سنان بن انس و ... به طرف خیمه های امام که اهلبیت آن جا بودند رفتند؛ که امام علیه السلام فریاد زد:
ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید لااقل آزاد مرد باشید. من و شما با همدیگر کارزار می کنیم، بر زنان گناهی نیست، تا من زنده ام آن سرکشان را از اهل و عیال من بازدارید.
از این رو، شمر بن ذی الجوشن دستور داد که از حرم این مرد دور شوید و به خودش حمله کنید.
زمانی که دشمنان رو به امام علیه السلام آورده و از هر طرف بر پیکرش هجوم بردند، آن قدر نیزه و شمشیر زدند تا بدنش مانند خارپشت شد و چون از شدت ضعف و جراحات و تشنگی چند لحظه ای ایستاد، صالح بن وهب نیزه ای بر پشت آن حضرت زد و حضرت در حالی که می فرمودند:
بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، بر روی گونه راست، از اسب بر زمین افتاد.
پس از شهادت امام حسین علیه السلام، عمر سعد فریاد زد:
چه کسانی حاضرند بر پیکر حسین علیه السلام اسب بتازند؟
صالح بن وهب با چند نفر دیگر حاضر بر این کار شدند که بدن آن حضرت را زیر سم اسبانشان کوبیدند، آن گونه که سینه و پشتش در هم شکست و بعد این ده نفر نزد عبیدالله رفتند.
پرسید این ها کیستند؟
گفتند:
آنها که اسب تاختیم! و عبیدالله جایزه بسیار اندکی برایشان مقرر کرد.
ابوعمرو زاهد گفت:
وقتی نسب این ها را دیدیم معلوم شد که همه این ده نفر حرام زاده بودند.
سرنوشت او:
سال 66 هـ.ق، زمانی که مختار ثقفی به خون خواهی امام حسین علیه السلام و بقیه شهداء کربلا قیام کرد، دستور داد این گروه را دستگیر کرده و همه را به پشت بخوابانند و با میخ های آهنی دست و پایشان را به زمین کوبید آن گاه با اسب هایی که نعل آهنین داشت بر بدنشان تاختند تا هلاک شدند.
سپس جسد آنها را سوزاندند؛ برخی مقاتل این مطلب را نوشته اند.
بر #صالح_بن_وهب_یزنی_جعفی تا قیامت لعنت
✨یا علی✨
حرم
#رمان_مردی_در_آینه📝 💟 #قسمت_پنجاه_هشت 🎀چهره های جذاب نيم ساعت بيشتر بود که نشسته بودم و پشت
#رمان_مردی_در_آینه📝
💟 #قسمت_پنجاه_نه
🎀حال گرفته من
جا خورده بود اما نه اونقدر که انتظارش رو داشتم ... دستش رو جمع کرد و با حالتي گرفته و جدي پشت سرم راه افتاد ...
آقاي تادئو و همسرش با ديدن من به عنوان این
همين طور که قلم رو از روي ميز برمي داشتم نيم نگاهي هم به ساندرز انداختم ... ساکت گوشه راهرو ايستاده بود ... آقاي تادئو متوجه نگاهم شد ...
- يه امانتي پيش کريس داشتن ... نمي دونستيم لازمه ايشون هم درخواست ترخيص اموال رو پر کنن يا همين که ما پر کنيم همه وسائل رو مي تونيم بگيريم ...
نگاهم برگشت روي برگه ها ... پس دليلش براي اومدن و خراب کردن بقیه روزم این بود ...
- نيازي به حضورش نبود ... درخواست شما کفايت مي کرد ... با همون يه درخواست مي تونيم تمام وسائل رو آزاد کنيم ... البته چيزهايي که به عنوان مدرک پرونده ضبط شده غيرقابل بازگشته و بايد بمونه ...
فرم رو امضا کردم و دادم دست افسر بايگاني ...
فضاي سنگيني بين ما حاکم شده بود ... جوي که حس حال من از ديدن ساندرز درست کرده بود ... خودشم ديگه کامل فهميده بود من اصلا ازش خوشم نمياد ... و فکر کنم آقاي تادئو هم اين رو متوجه شده بود ... يه گوشه ايستاده بود و به ما نزديک نمي شد ... و هر چند لحظه يک بار نگاهش رو از روي يکي از ما مي گرفت و به ديگري نگاه مي کرد ...
بالاخره تموم شد و افسر با پاکت وسائل کريس اومد ... همه چيزش رو جزء به جزء ليست کرديم ... و آخرين امضاها انجام شد ... اونها با خوشحالي دردناکي وسائل رو تحويل گرفتن ...
ساندرز هنوز با فاصله ايستاده بود و به ما نزديک نمي شد ...
آقاي تادئو از بين اونها يه دفتر چرمي رو در آورد ... ساندرز با ديدن اون چند قدمي به ما نزديک شد ... زير چشمي نگاهي به من کرد و جلو اومد ...
دفتر رو که گرفت ديگه وقت رو تلف نکرد ... بدون اينکه بيشتر از اين صبر کنه از همه خداحافظي کرد و اونجا رو ترک کرد ...
چند دقيقه بعد خانواده تادئو هم رفتن ... منم حرکت کردم ... اما نه سمت آسانسور تا برم بالا پيش بقيه ... رفتم سمت سالن ورودي تا از اداره خارج بشم ... در حالي که به قوي ترين شکل ممکن حالم گرفته بود ... و هيچ چيز نمي تونست اون حال رو بدتر کنه ... جز ديدن دوباره خودش توي سالن ...
منتظر من يه گوشه ايستاده بود ... سرش پايين بود و داشت نوشته هاي دفترش رو مي خوند ... اومدم بي سر و صدا ازش فاصله بگيرم از در ديگه سالن خارج بشم ... که ناگهان چشمش به من افتاد ...
- کارآگاه منديپ ...
#ادامه_دارد....
✍نویسنده: #شهید_سید_طاها_ایمانی
🍃
🌸
🎉🌼🍃
حرم
#روز_شمار_شهادت_رسول_خدا_صلی_الله_علیه_و_آله_نهم 📢📢📢...در روز جمعه ۲۵ صفر سال ۱۱ هجری قمری ، ۸ خردا
#روز_شمار_شهادت_رسول_خدا_صلی_الله_علیه_و_آله_دهم
📢📢📢...در روز شنبه ۲۶ صفر سال ۱۱ هجری قمری ، ۹ خرداد سال ۱۱ هجری شمسی ،
۲۵ می سال ۶۳۲ میلادی چه اتفاقی افتاد؟؟
➖➖➖▪️🌑🔶🌑
🕜🕕🕓...با وجود آنکه بسیاری از توطئه گران به اصرار پیامبر صلی الله علیه و آله و با دستور مستقیم آن حضرت ،
در محل استقرار سپاه اسامه حاضرند ،
اما از حرکت این لشکر خبری نیست!!
⚠️ بار دیگر در لشکرگاه جُرف - محل استقرار سپاه - اعتراض و سر و صدا به پا خاسته است :
⛔️ چگونه این جوان را فرماندهء مهاجران اول و پیشتاز در اسلام قرار داده اند؟!
برخی به اعتراض صدا را بلند می کنند و عده ای دیگر به دفاع از اسامه سخن میگویند ..
◀️ روشن است که اعتراض کنندگان اصلی و بعضاً برخی از پاسخ دهندگان ، همانا مهاجرین پیشتاز در اسلام هستند!!
در بین اعتراض کنندگان نام 🗣 عیّاش بن ابی رَبیعه که از انصار است ، به چشم می خورد ؛ او از هم پیمانان صحیفهء دوم (*) است ؛
پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله نام این فرد را بین حمله کنندگان به خانهء حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها میبینیم...
و کسی که در برابر عیّاش بن ابی رَبیعه می ایستد و از اسامه دفاع می کند ، عمر بن خطاب است...🤔....
به هر روی این جنگ زرگری ، توقف سپاه را به همراه دارد ؛
👈👈 سپاهیان - که در عمل همان اهل سقیفه هستند - برای تعیین تکلیف از سپاه خارج شده ، به نزد پیامبر بر میگردند.
¤¤خبر به پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله میرسد ؛
تاریخ حکایت می کند که پیامبر بسیار آزرده میشوند ؛
در حالی که از شدت درد دستمالی بر سر بسته و قطیف ای بر دوش افکنده بودند ، بر میخیزند ،
به کمک دیگران و به سختی خود را به مسجد میرسانند ؛
....پس از حمد و ثنای الهی ، از فرماندهی اسامه دفاع میکنند و در انتها متخلفان از سپاه اسامه را از رحمت الهی دور میدانند و آنان را با عبارت زیر لعنت میکنند:
💠 لَعَنَ اللّهُ مَن تَخَلَّفَ عَن جَيشِ اسامة.
💠 لعنت خدا است بر هر کس که از شرکت در سپاه اسامه سرباز زند .
آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمان به حرکت سپاه میدهند ؛ این فرمان چند بار تکرار میشود (۱)....
کسانی که قرار بود با اسامه حرکت کنند ، گروه گروه با پیامبر وداع کردند و در جُرف به دیگرِ سپاهیان ملحق شدند
نهایتاً این سپاه امروز نیز حرکت نخواهد کرد...‼️...
در همین ایام - و شاید در همین روز - داستانی شگرف تحقق مییابد:
📝 رسول خدا صلی الله علیه و آله که حالشان مساعد نیست , به صورتی که گویا قصد وصیتی خاص دارند ؛ به اطرافیان میفرمایند:
💠 " برادرم را فرا خوانید! "
⚠️ عایشه ، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله که میپندارد رسول خدا صلی الله علیه و آله آخرین لحظات عمر خویش را میگذرانند ،
پدر خویش ابوبكر بن ابی قحافه را - که هم اینک باید در سپاه اسامه باشد - فرا میخواند‼️
پیامبر با دیدن ابوبکر روی بر می تابانند و میفرمایند:
💠 "برادرم را فراخوانید! "
⚠️ بار دیگر علیرغم آگاهی کامل از مقصود ایشان ، حفصه ، فرزند عمر بن خطاب ، پدر خویش را صدا میزند‼️
پیامبر این بار نیز از حضور عمَر اظهار نارضایتی میکنند و با ناراحتی کامل می فرمایند:
💠 " برادرم را بخوانید! "
ام سلمه همسر نیکوکار پیامبر صلی الله علیه و آله در اعتراض به این رفتار میگوید:
✨ برادر رسول خدا ، علی را فراخوانید که پیامبر جز او کس دیگری را نمیخواهد .(۲)
عایشه نیز به صدا در می آید:
وای بر شما !! آری , او جز علی را نمی خواهد . (۳)
▪️➖امیرمومنان علیه السلام به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله می آیند؛
… در همین مجلس ، هزار هزار باب علم بر امیر مومنان گشوده میشود و سینهء علوی پذیرای دانشهای بی پایان نبوی میگردد؛
📌 در پی این ماجرا امیرالمؤمنین علیه السلام از نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله خارج میشوند ؛
مردم که متوجه شرایط ویژه این حضور گشته اند ، نگران به سراغ امیر مومنان علیه السلام میروند و در این میان , ابوبکر و عمر نیز که حوادث را زیر نظر دارند ، می پرسند:
رفیق تو به تو چه گفت ؟!
پاسخ می شنوند که:
💠 هزار هزار باب علم بر من گشوده شد .
……نگاه پر ابهام آن دو بر امیرمؤمنان علیه السلام دوخته شده است . (۴)
➖▪️➖➖➖
(*) برای آشنایی با صحیفهء اول و دوم و مفاد آن به پست《3》از همین عنوان رجوع کنید.
1⃣ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۵۲/۶ (از منابع اهل تسنن)
2⃣ جواهر المطالب ۱۷۵/۱ ؛ ینابیع الموده ۱۶۳/۲ (از منابع اهل تسنن)
3⃣ مناقب خوارزمی ص۶۸ ؛ الدر النظیم ص۱۹۴ (از منابع اهل تسنن)
4⃣ بحارالانوار ۴۶۳/۲۲
✴️ پنجشنبه👈 3 مهر 1399
👈 6 صفر 1442 👈 24 سپتامبر 2020
🕋 مناسب ها دینی و اسلامی.
🎇امور دینی و اسلامی .
❇️روز خوب و خوش یمنی است برای:
✅ خواستگاری و عقد و ازدواج با رعایت حریم ماه صفر.
✅ تجارت و داد و ستد .
✅ و امور زراعی و کشاورزی خوب است.
👶 مناسب زایمان و نوزادش خوش قدم و پر روزی خواهد شد . ان شاءالله
🤒مریض امروز زود خوب می شود.
🚘 مسافرت:
مسافرت بسیار خوب و سودمند و خیر دارد.
🔭احکام نجوم.
🌗 این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است .
✳️ از شیر گرفتن کودک .
✳️ تشکیل شرکت .
✳️ و درو غلات نیک است .
👩❤️👩امروز (روز پنجشنبه)
مباشرت هنگام زوال ظهر مستحب و فرزند حاصل از آن اقا بزرگوار و عاقل گردد .ان شاءالله.
💑 امشب: امشب (شبِ جمعه) ، فرزند شب جمعه ، سخنوری توانا و کلامش بجا واقع گردد . ان شاءالله
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، باعث بلای ناگهانی می شود .
💉💉حجامت فصد خون دادن.
#خون_دادن یا #حجامت و فصد باعث رعشه اعضا می شود .
😴 تعبیر خواب امشب:
اگر شب جمعه خواب ببیند تعبیرش از ایه ی 7 سوره مبارکه "اعراف " است.
و الوزن یومئذ الحق فمن ثقلت موازینه.....
و چنین برداشت میشود که خواب بیننده انجام کاری از کارهای خود را به گروهی واگذارد و برخی در انجام آن تلاش کنند و موجب مقامشان نزد او گردد و برخی کوتاهی که از چشم وی بیفتد .در این مضامین قیاس شود.
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
4_5911461822208148697.mp3
2.83M
🎧🎧
#حتما_گوش_کنید👆
✅ ای کاش مردم ایران شام بودن😭
🔹الشام الشام الشام
#محسن_حججی
#یاحضرت_رقیه
#یازینب
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🔹 #حاج_اقا_دانشمند
@haram110🌺
💎👌💎 آیا می خواهید، قبر مطهّر و شریف حضرت مجتبی علیه السلام را در کنار قبرستان بقیع، زیارت کنید؟
به اطلاع دوستان و سروران می رساند که سایت الکفیل، برای زیارت حضرت مجتبی علیه السلام در سالروز شهادت آن بزرگوار در روز هفتم ماه صفر، ثبت نام می کند. پس با ثبت نام در آدرس زیر، آن حضرت را به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم.
https://alkafeel.net/zyara/
توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نمازمی خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
بزرگترین شاه کلید زندگی.mp3
14.82M
•🕊•
-اَلسَّلامُعَلَیالْمَنحُورِفِیالوَریٰ
-اَلسَّلامُعَلیٰمَنْدَفَنَهُاَهْلُالْقُریٰ
-السَّلامُعَلیٰالْمَقطُوعِالوَتیٖنِ
-السَّلامُعَلیٰالمُحٰامیٖبِلامُعیٖنٍ
-سلامبرآنآقایـے...
-کهازقفاودرملاءعامسرشرابریدند.
-سلامبرآنآقایـے...
-کهاهلروستاهابدنشرادفنکردند.
-سلامبرآنآقایـے...
-کهشاهرگشرابریدند.
-وسلامبرآنآقایِمدافعِبییـاور💔):
.•°🥀___________
-السَّلامُعَلیٰالْمُغَسَّلِبِدَمِالجِرٰاحِ
-السَّلامُعَلیٰالمُجَرَّعِبِکأسٰاتِالرِّمٰاحِ
-السَّلامُعَلیٰالمُضٰامِالمُسْتَباحِ
-سلامبرآنآقایی...
-کهباخونزخمهایشغسلدادهشد.
-سلامبرآنآقایی...
-کهازجامنیـزههاجـرعهنوششـد.
-سلامبرآنآقایی...
-کهمظلومـانهخـونشمبـاحشـد.
#زیارتناحیهمقدسه
.•°🥀
هدایت شده از حرم
حرم:
👌دوستان و سروران گرامی!
شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم.
زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام:
http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/
زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام:
http://alkafeel.net/zyara/
توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
🕯پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است...
🕯پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ...
🕯پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ...
🕯پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ...
🕯چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند
🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸
🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁
✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨
السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا
اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ
قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله
بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ
وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا
رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟
🕊نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام)
اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید
بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹
سلام
بنام آفریدگار مهربانی
امروز : پنجشنبه 3 / 7 / 99
" همانقدراشتباه میکنیم .... "
واقعا مشکل خیلی از ما انسانها این است که:
همانقدر که مسخره می کنیم احترام نمیگذاریم
همانقدر که اشتباه میکنیم تفکر نمیکنیم
همانقدر که عیب میبینیم برطرف نمیکنیم
همانقدر که از رونق می اندازیم رونق نمیبخشیم
همانقدر که کینه به دل می گیریم محبت نمیکنیم
همانقدر که حرف میزنیم عمل نمیکنیم
همانقدر که می گریانیم شاد نمیکنیم
همانقدر که ویران میکنیم آباد نمیکنیم
همانقدر که کهنه میکنیم تازگی نمیبخشیم
همانقدر که دور میشویم نزدیک نمیکنیم
همانقدر که آلوده میکنیم پاک نمیکنیم
عبارت تاکیدی :
از نظر ما همیشه دیگران مقصرند و ما گناه نمیکنیم!
" خدایا سپاسگزارم "
✅✅✅ بعضی از ویژگی های اخلاقی حضرت مجتبی علیه السلام از زبان ائمّه معصومین علیهم السلام
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ علیهماالسلام أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهماالسلام كَانَ أَعْبَدَ النَّاسِ فِي زَمَانِهِ وَ أَزْهَدَهُمْ وَ أَفْضَلَهُمْ، وَ كَانَ إِذَا حَجَّ حَجَّ مَاشِياً، وَ رُبَّمَا مَشَى حَافِياً، وَ كَانَ إِذَا ذَكَرَ الْمَوْتَ بَكَى، وَ إِذَا ذَكَرَ الْقَبْرَ بَكَى، وَ إِذَا ذَكَرَ الْبَعْثَ وَ النُّشُورَ بَكَى، وَ إِذَا ذَكَرَ الْمَمَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ بَكَى، وَ إِذَا ذَكَرَ الْعَرْضَ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ شَهَقَ شَهْقَةً يُغْشَى عَلَيْهِ مِنْهَا، وَ كَانَ إِذَا قَامَ فِي صَلَاتِهِ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهُ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ كَانَ إِذَا ذَكَرَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ اضْطَرَبَ اضْطِرَابَ السَّلِيمِ، وَ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ، وَ تَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النَّارِ. وَ كَانَ علیه السلام لَا يَقْرَأُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ "يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا: إِلَّا قَالَ: «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ». وَ لَمْ يُرَ فِي شَيْءٍ مِنْ أَحْوَالِهِ إِلَّا ذَاكِراً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ؛ وَ كَانَ أَصْدَقَ النَّاسِ لَهْجَةً وَ أَفْصَحَهُمْ مَنْطِقاً. (بحار الأنوار، ج43، ص331 به نقل از امالی صدوق)
حضرت صادق علیه السلام از پدرش از حضرت سجّاد علیهماالسلام السلام نقل می کنند که فرمود: حسن بن علیّ أبی طالب علیهماالسلام در زمان خود عابدترين و زاهدترين و برترين مردم به شمار مي رفت. هر گاه به حجّ می رفت، پياده مي رفت. و چه بسا مى شد كه پاى برهنه مي رفت. هر گاه ياد مرگ مى كرد،گريان مى شد، هر وقت ياد قبر می کرد، اشك مي ريخت. هر گاه به یاد بر انگيخته شدن در محشر می افتاد، گريه مي كرد. هر وقت به ياد عبور از صراط مى افتاد، گريان مى شد. هر وقت به ياد آن موقعى مى آمد كه براى حساب، نزد خدا خواهد رفت، طورى فریاد و نعره می کشید كه غش مى كرد. هر گاه براى نماز قيام مى نمود، اعضايش در مقابل خدا مي لرزيد. هر وقت به یاد بهشت و دوزخ مىافتاد، مثل شخص مار گزيده مضطرب مي شد و به هم می پیچید و از خدا تقاضاى بهشت می کرد و از جهنّم، بيزارى می جست. هرگاه حسن بن علی عليه السّلام به آيه "يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا" مي رسيد مي فرمود: «لبّيك! اللهمّ لبّيك!». آن حضرت جز در حال ذكر و ياد خدا مشاهده نگردید. ایشان از همه مردم راستگوتر و فصيح تر بود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😡🥤توطئه معاویه برای قتل حضرت مجتبی علیه السلام
رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام: أَنَّ الْحَسَنَ علیه السلام قَالَ لِأَهْلِ بَيْتِهِ: إِنِّي أَمُوتُ بِالسَّمِّ كَمَا مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله. فَقَالُوا: وَ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ؟ قَالَ: امْرَأَتِي جَعْدَةُ بِنْتُ الْأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ، فَإِنَّ مُعَاوِيَةَ يَدُسُّ إِلَيْهَا وَ يَأْمُرُهَا بِذَلِكَ. ... فَمَا ذَهَبَتِ الْأَيَّامُ حَتَّى بَعَثَ إِلَيْهَا مُعَاوِيَةُ مَالًا جَسِيماً وَ جَعَلَ يُمَنِّيهَا بِأَنْ يُعْطِيَهَا مِائَةَ أَلْفِ دِرْهَمٍ أَيْضاً وَ يُزَوِّجَهَا مِنْ يَزِيدَ وَ حَمَلَ إِلَيْهَا شَرْبَةَ سَمٍّ لِتَسْقِيَهَا الْحَسَنَ. فَانْصَرَفَ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ هُوَ صَائِمٌ فَأَخْرَجَتْ لَهُ وَقْتَ الْإِفْطَارِ وَ كَانَ يَوْماً حَارّاً شَرْبَةَ لَبَنٍ، وَ قَدْ أَلْقَتْ فِيهَا ذَلِكَ السَّمَّ فَشَرِبَهَا وَ قَالَ: يَا عَدُوَّةَ اللَّهِ! قَتَلْتِينِي قَتَلَكِ اللَّهُ، وَ اللَّهِ لَا تُصِيبِينَ مِنِّي خَلَفاً وَ لَقَدْ غَرَّكِ وَ سَخِرَ مِنْكِ، وَ اللَّهُ يُخْزِيكِ وَ يُخْزِيهِ. فَمَكَثَ علیه السلام يَوْمَيْنِ ثُمَّ مَضَى. فَغَدَرَ مُعَاوِيَةُ بِهَا وَ لَمْ يَفِ لَهَا بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهِ.
(الخرائج، ج1، ص241-242)
حضرت صادق علیه السلام از اجدادش روايت كرده است كه حضرت مجتبی عليه السّلام به خانواده اش فرمود: من به وسيله سمّ كشته می شوم همانگونه که رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با سم كشته شد. پرسيدند: چه كسى به شما سمّ می خوراند؟ فرمود: همسرم جعده دختر اشعث. معاويه به او نیرنگ می زند و او را مأمور به اين كار می كند. ... چند روزى سپرى شده بود كه معاويه براى جعده مالى فرستاد و در ضمن، به او وعده داد كه اگر امام را شهيد نمايى، صد هزار درهم ديگر به تو می دهم و تو را به ازدواج فرزندم يزيد در می آورم. پس به جعده شربت سمّى داد تا به حضرت بخوراند. در يكى از روزهايى كه هوا گرم بود و حضرت روزه داشت، براى افطار به منزل تشريف آورد. جعده سمّ را در شير ريخت و برای افطار مقابل حضرت قرار داد. امام آن را نوشيد و فرمود: اى دشمن خدا! مرا كشتى، خدا تو را بكشد. به خدا قسم! بعد از من خيرى نخواهى ديد و معاويه به تو نيرنگ زده است و خداوند تو و معاويه را خوار خواهد نمود. بعد از گذشت دو روز، حضرت به شهادت رسيد. و معاويه نيز به وعده هاى خود وفا نكرد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌑😢ماجرای تدفین حضرت مجتبی علیه السلام در حرم بقیع
مرحوم علامه مجلسی در «جلاء العیون»، ماجرای تدفین حضرت مجتبی علیه السلام را بدینگونه نقل می کند:
هنگامی که زمان شهادت حسن بن علی علیه السلام رسید، به برادرش حسین بن علی علیه السلام وصیت نمود: وقتی من از دنیا رفتم، مرا غسل ده، کفن کن، نماز بخوان و به نزد جدّم رسول خدا صلّی الله علیه و آله ببر و در کنار ایشان دفن کن، زیرا من نسبت به کسانی که در آنجا بی اجازه رسول خدا صلّی الله علیه و آله دفن شده اند، سزاوارترم. اما اگر آن زن (یعنی عایشه)، مانع شد، تو را سوگند می دهم که نگذاری خونی بر زمین ریخته شود.
ابن عبّاس گفت: وقتی حضرت مجتبی علیه السلام از دنیا رفت، حسین بن علی عليه السّلام مرا و عبد اللّه بن جعفر را و على پسر مرا طلبيد، آن حضرت را غسل داد و خواست كه در روضه منوّره حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بگشايد و آن حضرت را داخل كند، امّا مروان ملعون به همراه فرزندان عثمان و فرزندان ابوسفيان و ساير بنى اميّه مانع شدند و گفتند: عثمانِ مظلوم به بدترين حال در بقيع دفن شود، حال چگونه حسن در کنار رسول خدا دفن شود؟! هرگز این کار انجام نخواهد شد تا نيزه ها و شمشيرها شكسته شود، و جعبه ها از تير خالى شود. پس مروان بر استر خود سوار شد، و به نزد عايشه رفت و گفت: حسين برادر خود را آورده است كه در کنار پيغمبر دفن كند. اگر او را دفن كند، افتخار پدر تو (ابوبکر) و عمر تا روز قيامت می رود. عايشه گفت: چه كنم؟ مروان گفت: بيا و مانع شو، گفت: چگونه مانع شوم؟ مروان از استرش پیاده شد و عایشه را بر استر خود سوار كرد و به نزد قبر حضرت رسول آورد، در حالی که عایشه فرياد می كرد و بنى اميّه را تحريص می کرد كه: مگذاريد حسن را در پهلوى جدّش دفن كنند.
ابن عبّاس گفت: ناگاه صداها شنيديم و دیدیم شخصى می آید که اثر شرّ و فتنه از او ظاهر است. چون نظر كرديم ديديم عايشه با چهل كس سوار است و می آيد و مردم را تحريص بر قتال می نمايد. وقتی چشمش به من افتاد، به من گفت: اى پسر عبّاس! بر من جرأت کرده ای و مرا آزار می دهی؟ می خواهید كسى را داخل خانه من كنيد كه من او را نمی خواهم و دوستش ندارم؟ گفتم: وا سوأتاه! يك روز بر شتر سوار می شوى و يك روز بر استر، می خواهى نور خدا را فرونشانى و با دوستان خدا جنگ كنى و ميان رسول خدا و دوست او حايل شوى؟ پس عایشه نزد قبر آمد، خود را از استر افكند و فرياد زد: به خدا سوگند! تا يك مو در سر من هست، نمی گذارم حسن را در اينجا دفن كنيد.
پس جنازه آن حضرت را تير باران كرد، تا آن كه هفتاد تير از جنازه آن حضرت بيرون كشيدند. بنى هاشم خواستند شمشيرها بكشند و جنگ كنند، اما سیدالشهدا علیه السلام فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم كه وصيّت برادر مرا ضايع مكنيد، چنين مكنيد كه خونی ريخته شود، و به ایشان فرمود: اگر وصيّت برادر من نبود هرآينه او را دفن می كردم و بينی هاى شما را بر خاك می ماليدم. پس آن حضرت را بردند و در بقيع، نزد جدّه خود فاطمه بنت اسد دفن كردند.
(جلاءالعیون، ص468-470)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😓😥😥👊🏾 ماجرای دفن حضرت مجتبی علیه السلام به نقل از کتاب شریف کافی
محمد بن مسلم از حضرت باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود: هنگامى كه حسن بن على علیه السلام به حالت احتضار درآمد، به برادرش حسین علیه السلام فرمود: «برادرم! به تو وصیتى مىكنم، آن را حفظ كن، زمانى كه من از دنیا رفتم، جنازهام را آماده دفن كن، سپس مرا به سوى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله ببر تا با او تجدید عهدى كنم، آنگاه مرا به جانب مادرم فاطمه علیها السلام برگردان، سپس مرا ببر و در بقیع دفن كن و بدان كه از طرف حمیرا- كه مردم از زشتكارى و دشمنى او با خدا و پیغمبر و ما خاندان آگاهند- مصیبتى به من مى رسد».
وقتى حسن بن علی علیه السلام وفات كرد و روى تابوتش گذاردند، او را به جایى كه پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله بر جنازهها نماز مى خواند بردند، و حسین بن علی بر جنازه نماز گذارد. زمانى كه نمازش تمام شد داخل مسجد بردند. هنگامى كه آن حضرت را بر سر قبر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نگاه داشتند، به عایشه خبر دادند که: بنى هاشم جنازه حسن بن على علیهما السلام را آوردهاند تا در كنار رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله دفن كنند. پس عایشه بر استرى زین كرده نشست و سریع خود را به آن جا رساند. او نخستین زنى بود كه بعد از اسلام بر زین نشست و ایستاد و گفت: فرزند خود را از خانه من بیرون برید كه نباید در اینجا چیزى دفن شود و حجاب پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله دریده شود.
حسین بن على علیه السلام فرمود: تو و پدرت از پیش حجاب پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله را دریدید و تو در خانه پیغمبر كسى را در آوردى كه دوست نداشت نزدیك او باشد و خدا از این كار، از تو باز خواست مىكند. همانا برادرم به من امر كرد كه جنازهاش را نزدیك پدرش رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله ببرم تا با او تجدید عهد كند، و بدان كه برادر من از همه مردم به خدا و رسولش و معنى قرآن داناتر بود و نیز او داناتر از این بود كه پرده رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله را پاره كند، زیرا خداى تبارك و تعالى می فرماید: «اى كسانى كه ایمان آوردهاید، تا به شما اجازه ندادهاند به خانه پیغمبر وارد نشوید.» و تو بدون اجازه پیغمبر، مردانى را به خانه او راه دادى. خداى عزّوجلّ می فرماید: «اى كسانى كه ایمان آوردهاید! صداى خود را فراتر از صداى پیامبر نكنید» در صورتى كه به جان خودم سوگند كه تو به خاطر پدرت و فاروقش بغل گوش پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله كلنگ ها زدى؛ با آن كه خداى عز و جل فرموده: «آنها كه صداى خود را نزد رسول خدا كوتاه مىكنند همان كسانى هستند كه خداوند دل هایشان را براى تقوا خالص نموده است». به جان خودم كه پدرت و فاروقش به سبب نزدیك كردن خودشان به پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله او را آزار دادند و آن حقى را كه خدا با زبان پیغمبرش به آنها امر كرده بود، رعایت نكردند؛ زیرا خدا مقرر فرموده كه آنچه نسبت به مؤمنین در حال زنده بودنشان حرام است در حال مرده بودن آنها هم حرامست. به خدا اى عایشه! اگر چه تو نمی خواهی حسن نزد پدرش رسول خدا صلّی الله علیه و آله دفن شود- در حالی که از نظر ما خدا آن را جایز كرده است- (ای کاش) مىفهمیدى كه او بزودی به رغم انف تو در آنجا دفن می شود.
سپس محمد بن حنفیه رشته سخن را به دست گرفت و فرمود: اى عایشه! یك روز بر استر مىنشینى و یك روز (در جنگ جمل) بر شتر مى نشینى؟! تو به علت دشمنى و عداوتى كه با بنى هاشم دارى، نه مالك نفس خودت هستى و نه در زمین قرار مى گیرى.
عایشه رو به او كرد و گفت: پسر حنفیه! اینها فرزندان فاطمه اند كه سخن مى گویند، تو چه می گویى؟!
حسین بن علی علیه السلام پاسخ فرمود: محمد را از بنى فاطمه به كجا دور می كنى؟ به خدا كه او زاده سه فاطمه است: 1. فاطمه دختر عمران (مادر ابو طالب)؛ 2. فاطمه بنت اسد (مادر امیر المؤمنین علیه السلام)؛ 3. فاطمه دختر زائدة (مادر عبد المطلب).
پس عایشه به حسین بن علی علیه السلام گفت: پسر خود را دور كنید و ببریدش كه شما مردمى هستید كه همواره به دنبال دشمنى كردن هستید. پس حسین بن علی علیه السلام به جانب قبر مادرش رفت و جنازه حسن بن علی را بیرون آورد و در بقیع دفن كرد. (الکافی، ج1، ص 302-303)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»