هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #کلیپ| #ریلز | #استوری
من ڪفتر جلدٺ همہ دم بوده و هسٺم
سخٺ اسٺ ڪه دور از حرمٺ زنده بمانم
محزون شده ام از غم هجران تو آقا
تاکے ز رهِ دور سلامٺ برسانم
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا❤️
#صلے_الله_علیک_یا_اباعبدالله✋
#شب_جمعه🌙
هدایت شده از حرم
4_5848199470788905946.mp3
5.95M
🙏👏خیرات برای اموات به ویژه در شب های جمعه- حجت الاسلام بندانی نیشابوری
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری
شب جمعه،
زیارتی حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیهالسلام...
🚩 «السَّلاَمُ عَلَيکَ يَا أَبَا عَبدِالله وَعَلَى الأَروَاحِ الَّتِي حَلَّت بِفِنَائِکَ، عَلَيکَ مِنِّي سَلاَمُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ اللَّيلُ وَالنَّهَارُ وَلاَ جَعَلَهُ اللهَ آخِرَ العَهدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم، اَلسَّلاَمُ عَلَى الحُسَينِ وَعَلَى عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ وَعَلَى أَولاَدِ الحُسَينِ وَعَلَى أَصحَابِ الحُسَين.»
تصاویری جدید از حرم مطهّر حضرت سیدالشهداء حسین بن علی علیهالسلام و زیارت به نیابت از طرف همۀ محبین وشیعیان اهل بیت علیهم السلام
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابالشرور و اتباعه
🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢
هدایت شده از حرم
🙏دعا در شب جمعه برای برادران ایمانی که از دنیا رفته اند
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: مَنْ دَعَا لِعَشْرٍ مِنْ إِخْوَانِهِ الْمَوْتَى فِي لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ. (بحار الأنوار، ج89، ص312 به نقل از كتاب الْعَرُوس)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس در شب جمعه، برای ده نفر از برادران ایمانی خویش که از دنیا رفته اند، دعا کند، خداوند بهشت را بر او واجب می کند.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
حضرت رباب علیها السلام ، دختر امرىء القيس همسر پاکدامن امام حسين علیهالسلام است. اين بانوى نامدار و با فضيلت، از نظر جمال ، ادب و عقل سرآمدِ زنان عصر خود بود حضرت رباب سلام الله علیها همسر امام حسین علیهالسلام در کرب و بلا حاضر بوده و در زمره اسیران کرب و بلا میباشد. حضرت رباب علیها السلام در مجلس عبیدالله بن زیاد زنازاده سر مبارک امام حسين علیهالسلام را بوسيد و در دامن گذاشت و اين شعر را قرائت نمود:
وأخذت الرباب زوجة الحسين (علیه السلام) الرأس ووضعته في حجرها وقبّلته وقالت :
واحسيناً فلا نَسيتُ حسيناً
اقْصَدَتْهُ أَسِنّةُ الاعداءِ
غادَروه بكربلا صريعاً ...
لا سَقَى اللَّهُ جانبى كربلاء
واى بر حسين، من حسين علیهالسلام را از ياد نمىبرم.
دشمنان بر بدن او نيزه زدند.
جنازهاش را در كربلا به روى زمين انداختند.
خداوند متعال زمين آنجا را سيراب نكند.
📚نام کتاب : مقتل الحسين عليه السلام نویسنده : المقرّم، السيد عبد الرزاق جلد : 1 صفحه : 326
🌐http://lib.eshia.ir/71703/1/326
بعد از جریان کرب و بلا حضرت رباب سلام الله علیها هر روز در آفتاب مینشستند وبرمصائب حضرت سیدالشهداء حسین بن علی عليه السلام گریه و زاری میکردند. در تمام روزها مجلس عزا برقرار نموده و با بقیه مخدرات نقل مصائب وعزاداری میفرمودند، بعضی از زنان مدینه اعتراض کردند که چرا به سایه نمیروید؟ حضرت رباب سلام الله عليها فرمودند ؛ ما را ملامت نکنید، آنچه ما دیده ایم شما ندیدید که بدن مطهر عزیز فاطمه علیهم السلام عریان زیر آفتاب سوزان رها کردند
وكان مع الحسين امرأته الرباب بنت امرئ القيس وهي أم ابنته سكينة وحملت إلى الشام فيمن حمل من أهله ثم عادت إلى المدينة فخطبها الأشراف من قريش فقالت ما كنت لأتخذ حموا بعد رسول الله صلّى الله عليه وسلّم وبقيت بعده سنة لم يظلها سقف بيت حتى بليت وماتت كمدا وقيل إنها أقامت على قبره سنة وعادت إلى المدينة فماتت أسفا عليه .
📚نام کتاب : الكامل في التاريخ - ط دار صادر و دار بیروت نویسنده : ابن الأثير، عزالدین جلد : 4 صفحه : 88
🌐http://lib.eshia.ir/22036/4/88
📚نام کتاب : أعيان الشيعة نویسنده : الأمين، السيد محسن جلد : 6 صفحه : 449
🌐http://lib.eshia.ir/71735/6/450
حضرت رباب علیها السلام يک سال بر سر قبر حضرت سیدالشهدا حسین بن علی علیهالسلام اقامت گزيد و با تأسف به مدينه بازگشت و از فرط حزن و اندوه از دنیا رفت. این ایام مصادف است با سالروز شهادت حضرت #رباب سلام الله علیها
⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
حرم
* 💞﷽💞 💗رمان کابوس رویایی💗 قسمت8 از منت گذاشتن متنفرم! از جایش بلند می شوم و توی چشمانش نگاه می
* 💞﷽💞
💗رمانکابوس رویایی💗
قسمت9
به اجبار چند هفته را مهلت می دهم اما تصمیم می گیرم آنقدر روی مخشان بروم که بیزار بشوند و خانه را دو دستی تقدیمم کند.
چمدانم را برمی دارم و به افشار منش می گویم:
_من طبقه بالای خونه یه چند روزی صبر می کنم.
فکر کنم اینجوری زودتر به فکر پول بشن.
او که انگار چشمش آب نمی خورد قبول می کند.
چمدانم را از پله ها بالا می برد و با چند تکه وسایلی که آن جا هست سر می کنم.
از افشار منش خداحافظی می کنم و او می رود.
چند قدمی به طرف پنجره برمی دارم.
پردهی طوری را کنار می زنم.
پنجره را باز می کنم و هوای تازه خودش را به من می رساند و در شش هایم می پیچد.
به خانهی تقریبا خالی نگاه می کنم.
با این که از تمیزکاری متنفرم ولی دست به کار می شوم.
تخت که برعکس به دیوار تکیه داده را صاف می کنم.
از توی طاق چند لحاف برمی دارم و رویش می گذارم.
بعد هم سراغ یخچال درب و داغانش می روم.
معلوم نیست این چند تکه وسایل از کیست؟ ولی به اجبار آن ها را استفاده می کنم.
یخچال را توی پریز می زنم و با جرقه اش جیغ می کشم و دو شاخه را پرت می کنم.
بعد از کمی دوباره دو شاخه را برمی دارم.
با دستان لرزان آن را داخل پریز فشار می دهم و به جرقه توجه نمی کنم.
صدای خِر خِر موتور یخچال پردهی گوشم را می خراشد.
کشوی زیر گاز را باز می کنم و با دیدن کپسول خالی اش وا می روم.
کپسول را به سختی از پله ها پایین می آورم.
صدای خوردن کپسول به پله ها و غرغرهای من خسروانی را از خانه اش بیرون می کشد.
با دیدن من پوزخندی می زند که رنگ تمسخر دارد.
از خشم لب هایم را جمع می کنم و می توپم:
_چیه؟ نمیتونی کمک کنی برو خونتون.
در خانه شان باز می شود و دختر محجبه سرک می کشد.
صدای ظریفش در هوا تلو تلو می خورد و به گوشم می نشیند.
_پیمان کمک خانم کن!
اسم خسروانی را می فهمم و برخلاف تصورم می بینم متاهل است.
پیمان دستش را در هوا تکان می دهد و با طعنه می گوید:
_خانم خودش میتونه.
بلافاصله هم داخل خانه می رود.
از تحقیرش خون جلوی چشمانم را می گیرد.
زنش عذر میخواهد و جلو می آید تا کمکم کند اما قبول نمی کنم.
کپسول را قل می دهم و به هر سختی است آن را از خانه می برم.
دو طرف کپسول را می گیرم تا آن را توی صندوق عقب برگذارم اما از دستم سُر می خورد ولی سریع دسته اش را می گیرم.
لجم گرفته و هر لحظه پوزخندی پیمان توی زنم بزرگ و بزرگ تر می شود.
در را باز می کنم و آن را توی ماشین می گذارم.
به پمپ گاز می روم و مردی برایم پرش می کند و توی ماشین می گذارد.
بعد هم کمی برای خانه خرید می کنم و ماهیتابه هم میخرم.
با سختی بیشتر کپسول را بالا می برم و شلینگش را وصل می کنم.
سیب زمینی ها با چاقو پوست می گیرم.
علاوه بر پوست، بار زیادی از سیب زمینی هم می رود!
حواسم پرت می شود و یکهو دستم سوزش عجیبی می گیرد.
سیب زمینی را بارها لعن می کنم!
دستم را زیر شیر آب می گیرم و با پارچه ای میبندم.
با سیب زمینی هم لج می کنم و برای انتقام می گویم:" الان میزارمت روی غذا همچین بسوزی!"
پاک رد داده ام! آن ها را خلالی می کنم و توی روغن می ریزم.
روغن روی دستم می پرد و غذا جیلیز و پلیز می کند.
پایم را به زمین می کوبم و بارها می گویم از آشپزی متنفرم!
خلال ها به ماهیتابه چسبیده اند و جدا نمی شوند.
ماهیتابه را به گاز می زنم و زیر گاز را خاموش می کنم.
کم مانده گریه ام بگیرد! از دست پاچفتگی خودم عصبی می شوم.
به نشیمن می روم و روی تخت می نشینم.
چند نفس عمیق می کشم تا خون به مغزم برسد.
با سماجت به آشپزخانه برمی گردم و خلال ها را جدا می کنم.
تخم مرغی داخلش میشکنم و ادویه می زنم.
بعد از سفت شدن تخم مرغ گاز را خاموش می کنم و لقمه ای برمی دارم.
از شوری اش بگذریم بد نشده است!
وسایل نقاشی ام را در می آورم و الگویی توی ذهنم ترسیم می کنم.
بعد از طراحی بلند می شود و نگاهی کلی به آن می اندازم.
صدای در ساختمان می شود و کمی بعد سر و صدای عده ای می آید.
از لای در سرک می کشم.
یک مرد و زن وارد خانهی طبقهی پایین شده اند.
⭕️کپے بدون نام نویسنده حرام است ⭕️
نویسندهمبینارفعتی(آیه)
* 💞﷽💞
💗رمان کابوس رویایی 💗
قسمت10
در را می بندم و به ادامهی کارم می پردازم که صدای خفیفی به گوشم می رسد.
گاهی صدا اوج می گیرد و گاهی آرام می شود.
در را باز می کنم و چند قدمی به سوی پاگرد برمی دارم. پیمان و مردی که چند دقیقه قبل وارد خانه شد را میبینم که با هم کلنجار می روند.
چشمم بهشان است که مرد چند کاغذ و کتاب به دست پیمان می دهد و می گوید خیلی مراقب باشد.
بعد هم سریع بیرون می رود و به او می گوید تا همسرش را صدا کند.
از ترس این که مرا ببیند سریع داخل می روم.
شب در به صدا می آید و با سر و صورت رنگی در را باز می کنم.
همان دختر محجبه است، لبخندی می زند و می گوید:
_ببخشید، از ما ناراحت نباشین.
براتون سوپ آوردم، فکر کنم تو هوای سرد بچسبه. شما بخاری دارین؟
با دیدن سوپ چشمانم برق می زند.
بخار های سوپ دوان دوان خودش را به بالا می رساند.
لبخندی تحویلش می دهم و دست دراز می کنم و کاسه را می گیرم.
_ممنون.
چشمکی می زند:" خواهش میکنم. کاری داشتی به ما بگو، بخاری هم اگه نداری ما یه دونه نفتی شو داریم.
به پیمان میگم برات بیاره."
سری تکان می دهم و به رفتنش نگاه می کنم.
قاشق را برمی دارم و توی کاسه فرو می برم.
با خوردن سوپ کمی گرم می شوم.
تقی به در می زند و به هوای پیمان می روم تا در را باز کنم.
با دیدن موهایم اخمی می کند و نگاهش را پایین می اندازد.
بخاری را داخل می آورد و داخلش نفت می ریزد.
در عین حین حتی یک کلمه ام از دهانش بیرون می آید.
با کبریت بخاری را روشن می کند و به من می گوید از کجا کم و زیادش کنم.
با این که زیاد اهل تشکر نیستم و در این مورد بخصوص تشکر می کنم.
او بدون جواب در را می بندد و می رود.
حالم از کارهایش بهم می خورد!
بی احترامی هایش خیلی اذیتم می کند.
سوپم را ته انتها می خورم و بخاری را لب تخت می آورم.
پتویم را از چمدان بیرون می کشم و روی خودم می اندازم.
خواب شیرینی مهمان چشمانم می شود.
صبح با تابش نور به چشمانم از خواب می پرم.
با یادآوری روز پنجشنبه حاضر می شوم و بعد از خوردن صبحانه از خانه بیرون می زنم.
بین راه قبرستان دسته گلی میخرم و سوار بر ماشین به قبرستان می روم.
از میان قبرها می گذرم و کسانی را می بینم که سر مزار عزیزان شان بی تابی می کنند.
حس عجیبی ته دلم سنگینی می کند و این حس وارد گلویم می شود.
به مزار پدر که می رسم بالای قبر می ایستم.
شروع می کنم به خواندن سنگ قبر.
نام آرش... نام خانوادگی توللی...
تولد...
چشمانم تاریخ مرگ را می بیند، دوم اسفند هزار و سیصد و پنجاه و شش.
گل را روی سنگ می گذارم و می روم تا آب بیارم.
توی ظرف کهنه ای آب می ریزم و آرام آرام روی سنگ می ریزم.
با دستم آب ها را روی قبر می کشم.
دستم روی نام پدر از حرکت می ایستد و قلبم ترک برمی دارد.
گل ها را پر پر می کنم و در خیالاتم به او می گویم:
_بابا مگه نگفتی مادری میکنی برام، تو حتی پدری هم برام نکردی!
چرا زود رفتی؟ من هنوز جوونم و بهت نیاز دارم. چطور دلت اومد؟
اشک هایم را پس می زنم و در میان دلتنگی غوطه ور هستم که صدایی به گوشم می خورد.
_خانم؟ بردارین.
نگاه لرزان از اشکم را به بالای سرم می اندازم.
پسر سیاه پوشی شکلات تعارفم می کند.
رد اشک های خشک شده روی گونه هایش مشخص است.
لبخند کم رنگی می زنم و یک دانه شکلات از توی ظرف برمی دارم.
تشکر می کنم و او همان طور که می رود جوابم را می دهد.
کمی بعد از سر قبر بلند می شوم و با پدر خداحافظی می کنم.
نگاهم به قبرهایی می افتد که تا دیروز خالی بود و اکنون آدمی را بلعیده است.
فکر مرگ و نابودی حالم را دگرگون می کند.
قدم زنان به ماشین می رسم و بی مقصد توی خیابان ها می چرخم.
خودم را جلوی بستنی فروشی می بینم و برای رهایی از این فکرها پیاده می شوم تا بستنی بگیرم.
مشغول حساب کردن هستم که دخترکی دامنم را می کشد.
نگاهن به صورت کثیف و موهای ژولیده اش می افتد.
⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️
نویسندهمبینارفعتی(آیه)
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
💠 جمعه
🔸 ۱۳ بهمن/ دلو ۱۴۰۲
🔸 ۲۱ رجب ۱۴۴۵
🔸 ۲ فوریه ۲۰۲۴
🦂 امشب ساعت ۰۰:۱۰ بامداد قمر وارد برج عقرب میشود.
🌓 امروز قمر در «برج عقرب» است.
💠 برای امور زیر مناسب است:
بذرافشانی
آبیاری
امور حفاری
تحقیقات
جابجایی درخت
درمان بیماریهای عفونی
جراحی چشم
کشیدن دندان
بیرون آوردن خال، زگیل و دمل
از شیر گرفتن کودک
⛔️ ممنوعات
امور زیر بنایی و اساسی
نوشتن سند و قرارداد
امور ازدواجی
امور مربوط به حرز
🌎🔭👀
👶 زایمان
مناسب نیست.
🚖 مسافرت
خوب نیست.
🌎🔭👀
👩❤️👨 انعقاد نطفه
🔹 امشب (شب جمعه)
پس از فضیلت نماز عشاء، فرزند سخنوری توانا و کلامش در عمق جان مردم اثر کند و از یاران #امام_زمان علیهالسلام باشد
💇 اصلاح سر و صورت
باعث دولت میشود.
🩸حجامت، خون دادن، فصد و زالو انداختن
خوب نیست و باعث مرگ ناگهانی میشود.
✂️ ناخن گرفتن
روز بسیار خوب و مستحب هم است.
روزی را زیاد، فقر را برطرف، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕 دوخت و دوز
روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
خوابی که امشب (شب جمعه) دیده شود، تعبیرش طبق آیهٔ ۲۱ سوره مبارکه " انبیاء علیهم السلام" است.
﴿﷽ ام اتخذوا الهه من الارض﴾
اگر کسی با خواب بیننده کدورت و مشکلی داشت بر طرف میشود.
مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
📿 وقت استخاره
از اذان صبح تا طلوع آفتاب
بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر
📿 ذکر روز جمعه
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۲۵۶ مرتبه «یا نور» موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد.
🌎🔭👀
☀️ ️روز جمعه متعلق است به امام زمان علیهالسلام
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان مییابد.
🌎🌺🍃
⛔️ سه #اصطلاح غلطی که نیاز به #اصلاح دارند : 👇🏻
1️⃣ ❌"عیسی به دین خود ، موسی به دین خود"❌
این جمله معنای صحیحی ندارد . زیرا بین #پیامبران کوچکترین اختلافی نبوده است .
2️⃣❌"ولش کردی به امان خدا"❌
این حرف #کفر_آمیز است . زیرا چه امانی بهتر از امان خدا❔بهتر است بجای این کلام غلط گفته شود : ✅"ولش کردی به حال خودش"✅
3️⃣❌"انسان جایز الخطاست"❌
انسان برای خطا کردن #جایز نیست . بهتر است بجای این کلام غلط گفته شود : ✅" انسان ممکن الخطاست"✅
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔴 راهنمایی در توسل
یکی از علمای نجف اشرف که مدتی به قم آمده بود، برای من چنین نقل کرد که:من مشکلی داشتم به مسجد جمکران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقیة الله حجّة ابن الحسن العسکری امام زمان (عج) عرضه داشتم و از وی خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.
برای این منظور، مکرر به مسجد جمکران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم .روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم: مولا جان !آیا جایز است که در محضر شما و منزل شما باشم و به دیگری متوسّل شوم؟شما امام زمان من می باشید آیا زشت نیست با وجود امام حتّی به علمدار کربلا قمر بنی هاشم (ع) متوسّل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟!
از شدت تأثّر بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم. ناگهان با چهره ی نورانی قطب عالم امکان حضرت حجة ابن الحسن العسکری (عج) مواجه شدم.
بدون تأمل به حضرتش سلام عرض کردم، حضرت با محبّت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند: نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمی شوم که به علمدار کربلا متوسّل شوی، بلکه شما را راهنمایی هم می کنم که به حضرتش چه بگویی.
چون خواستی از حضرت ابوالفضل (ع) حاجت بخواهی، این چنین بگو:
یا ابالغوث ادرکنی
در کتاب«مسجد جمکران میعادگاه دیدار» مطلبی به نقل از آیت الله العظمی مرعش نجفی (ره) نقل شده.
↶【به ما بپیوندید 】↷
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@haram110
May 11
🙏🏼 نماز ساده شب بیست و دوم ماه رجب
عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قالَ: مَنْ صَلَّى فِي لَيْلَةِ فِي الثَّانِيَةِ وَ الْعِشْرِينَ ثَمَانِياً بِالْحَمْدِ وَ الْجَحْدِ سَبْعاً، وَ يُسَلِّمُ وَ يُصَلِّي عَلَى النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله و آله عَشْراً، وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ عَشْراً، لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَرَى مَكَانَهُ فِي الْجَنَّةِ، وَ يَمُوتُ عَلَى الْإِسْلَامِ، وَ يَكُونُ لَهُ أجرُ ثَوَابِ سَبْعِينَ نَبِيّاً. (البلدالأمين، ص169/وسائل الشیعۀ، ج8، ص93 به نقل از مصباح کفعمی)
جناب سلمان از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: هر کس در شب بیست و دوم ماه رجب، هشت رکعت نماز بخواند؛ در هر رکعت، یک بار سوره حمد و هفت بار سوره کافرون؛ و بعد از نماز 10 بار بر پیامبر صلوات فرستد و سپس 10 بار استغفار بگوید، از دنیا نمی رود مگر آنکه جایگاهش را در بهشت خواهد دید و مردنش بر اسلام بوده و اجر هفتاد نبی برای او منظور خواهد شد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
مولا أمیرالمؤمنین علی (سلام الله علیه) فرمودند :
واللَّه مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي ولَكِنَّه يَغْدِرُ ويَفْجُرُ ولَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ .
به خدا قسم که #معاويه از من #سياست مدار تر نيست . اما معاويه #حيله_گر و #جنايتكار است و اگر نيرنگ ناپسند نبود من نیز از سیاست مند ترین افراد (در نیرنگ و حیله) بودم .
سند : نهج البلاغة ، خطبه 200 ، صفحه 318
از تو پنهان نیست بدجوری به دنیا باختم
کاخ خود را روی کاهِ آرزوها ساختم
من به سمت معصیت آهسته و آرام نه!
من به سمت معصیت با اسب غفلت تاختم
خندههای من دلیل اشکهایت شد، ببخش
تو به من مشغول بودی، من به خود پرداختم
آه روزی چند بار از پیش من رد میشوی
من ولی یکبار هم حتی تو را نشناختم
معذرت میخواهم آقا جان حلالم کن ببخش
با گناهانم ظهورت را عقب انداختم
سلامتی وتعجل در امر فرجش صلوات
یابی بی رقیه(س)
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 شنبه
🔸 ۱۴ بهمن/ دلو ۱۴۰۲
🔸 ۲۲ رجب ۱۴۴۵
🔸 ۳ فوریه ۲۰۲۴
🌎🔭👀
🌖 امروز قمر در «برج عقرب» است.
✔️ مناسب برای امور زیر است:
بذرافشانی
آبیاری
امور حفاری
تحقیقات
جابجایی درخت
درمان بیماریهای عفونی
جراحی چشم
کشیدن دندان
بیرون آوردن خال، زگیل، دمل
از شیر گرفتن کودک
⛔️ ممنوعات
امور اساسی و زیر بنایی
امور ازدواجی
نوشتن سند و قرارداد
امور مربوط به حرز
🌎🔭👀
🚙 مسافرت
خوب نیست.
👶 زایمان
نوزاد خوشقدم، محبوب و زندگی پاکی دارد. انشاءالله
🌎🔭👀
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
باعث فقر میشود.
🩸 حجامت، خون دادن، فصد و زالو انداختن
خوب نیست.
💅 ناخن گرفتن
روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز
روز مناسبی نیست. آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.
این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمیشود.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب شنبه) دیده شود، تعبیرش از آیه ۲۲ سوره مبارکه «حج» است.
﴿﷽کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم﴾
و از مفهوم و معنای آن استفاده میشود که برای خواب بیننده پیش آمدی رخ دهد و هر چه سعی کند از آن خارج نگردد و صدقه بدهد تا رفع شود. ان شاءالله
مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
📿 وقت استخاره
از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰
بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶
📿 ذکر روز شنبه
یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۱۰۶۰ مرتبه «یا غنی» که موجب غنی و بینیاز شدن میگردد.
☀️ ️روز شنبه متعلق است به
#حضرت_رسول_اکرم صلیاللهعلیهوآله
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌎🔭👀
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان مییابد.
🌺
🌎🌺🍃
🌎🌺🍃
🌺
❇️ خلاصهٔ تقویم نجومی هفتگی
🗓 از ۱۴ بهمن تا ۲۰ بهمن
♻️ شنبه (قمر در برج عقرب)
زایمان
♻️ یکشنبه (قمر در برج عقرب)
زایمان، اصلاح
♻️ دوشنبه (قمر در صورت عقرب)
بریدن پارچه، ناخن گرفتن، حجامت، اصلاح
♻️ سه شنبه (قمر در صورت عقرب)
زایمان، حجامت
♻️ چهارشنبه
زایمان، بریدن پارچه، حجامت، اصلاح
♻️ پنجشنبه
امور ازدواجی، بنایی، سفر، زایمان، بریدن پارچه، ناخن گرفتن، حجامت
♻️ جمعه
بنایی، امور ازدواجی، زایمان، رفتن به خانه نو، بریدن پارچه، ناخن گرفتن
🌺
🌎🌺🍃
May 11