💫🌺🍃
🌺
❇️ زیارت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
💠 در روز شنبه
أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ
وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُهُ
وَ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ
وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاتِ رَبِّكَ
وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ
وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ
وَ أَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ
وَ أَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ
وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ
وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصا حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ
فَبَلَغَ اللَّهُ بِكَ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلالِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
وَ اجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ صَلَوَاتِ مَلائِكَتِكَ
وَ أَنْبِيَائِكَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ
وَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ
وَ مَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ
مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ
وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ نَجِيبِكَ
وَ حَبِيبِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ صِفْوَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ
وَ خَالِصَتِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ
وَ أَعْطِهِ الْفَضْلَ وَ الْفَضِيلَةَ
وَ الْوَسِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ
وَ ابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوداً
يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ
اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ
وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ
فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ
لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً
إِلَهِي فَقَدْ أَتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِي
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
وَ اغْفِرْهَا لِي يَا سَيِّدَنَا أَتَوَجَّهُ بِكَ
وَ بِأَهْلِ بَيْتِكَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى رَبِّكَ
وَ رَبِّي لِيَغْفِرَ لِي،
✍ آنگاه سه بار بگو:
✨ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ✨
👈 سپس بگو:
أُصِبْنَا بِكَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِنَا
فَمَا أَعْظَمَ الْمُصِيبَةَ بِكَ حَيْثُ انْقَطَعَ عَنَّا الْوَحْيُ
وَ حَيْثُ فَقَدْنَاكَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
يَا سَيِّدَنَا
يَا رَسُولَ اللَّهِ
صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ [الطَّيِّبِينَ] الطَّاهِرِينَ
هَذَا يَوْمُ السَّبْتِ وَ هُوَ يَوْمُكَ
وَ أَنَا فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ
فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي
فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ
فَأَضِفْنِي وَ أَحْسِنْ ضِيَافَتِي
وَ أَجِرْنَا وَ أَحْسِنْ إِجَارَتَنَا
بِمَنْزِلَةِ اللَّهِ عِنْدَكَ وَ عِنْدَ آلِ بَيْتِكَ
وَ بِمَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَهُ وَ بِمَا اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ عِلْمِهِ
فَإِنَّهُ أَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ.
🌺
💫🌺🍃
💫🌺🍃
🌺
❇️ نماز حاجت| روز شنبه
💠 درجه پیغمبران
✍ هر کس روز شنبه این نماز را بخواند
خداوند او را در درجه پیغمبران صالحین و شهدا قرار دهد:
🔹 ۴رکعت (دوتا دو رکعتی)
🔹 در هر رکعت حمد، توحید، آیةالکرسی
📚 مفاتیح الجنان
🌺
💫🌺🍃
📿🌺🍃
🌺
❇️ دعای حضرت زهرا سلاماللهعلیها در روز شنبه
اَللّهُمَّ افْتَحْ لَنا خَزَائِنَ رَحْمَتِکَ، وَهَبْ لَنا
اَللّهُمَّ رَحْمَةً لا تُعَذِّبُنا بَعْدَها فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ
وَ ارْزُقْنا مِنْ فَضْلِکَ الْواسِعِ رِزْقاً حَلالَاً طَیِّبَاً
وَ لاتُحْوِجْنا وَ لاتُفْقِرْنا إِلی أَحَدٍ سِواکَ
وَ زِدْنا لَکَ شُکْرَاً وَ إِلَیْکَ فَقْراً وَ فاقَةً
وَ بِکَ عَمَّنْ سِواکَ غِناً وَ تَعَفُّفَاً
اللّهُمَّ وَسِّعْ عَلَیْنا فِی الدُّنیا
اَللّهُمَّ إِنّا نَعُوذُ بِکَ أَنْ تَزْوِیَ وَجْهَکَ عَنّا فِی حالٍ
وَ نَحْنُ نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِیهِ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ أَعْطِنا مَا تُحِبُّ
وَ اجْعَلْهُ لَنا قُوَّةً فِیما تُحِبُّ
یَا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ
خداوندا گنجینههای رحمتت را برای ما بگشا
و رحمتی بر ما ارزانی دار که پس از آن، در دنیا و آخرت، ما را مجازات ننمایی
و از الطاف بیکران خویش، روزی حلال و پاکیزه به ما عطا فرما
و غیر از خویش ما را نیازمند کسی نگردان
و حالت سپاسگزاری را در وجود ما نسبت به خویش، فزونی ببخش
و ما را فقط نیازمند الطاف خویش قرار ده
به گونهای که بواسطۀ عنایت تو، از همگان بی نیاز گردیم
و آبرومندانه در این جهان زندگی کنیم
خداوندا ما را از سخاوتهای خویش در این دنیا بهرهمند گردان
خداوندا به درگاه تو پناه میآوریم از این که چهرۀ خویش را از ما بپوشانی، در حالی که ما آرزومند آن هستیم
خدایا بر محمد و خاندان او درود بفرست
و از آنچه که محبوب توست بر ما ارزانی دار
و ما را در انجام آن، نیرومند گردان.
📚 بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۳۳۸
🌺
💫🌺🍃
{آجَرَکَ اللّٰهُ یَا صَاحِبَ الزَّمَان}
بیهوش شدن و زمین خوردن بزرگ فاتح خیبر، مرد شکست ناپذیر نبرد با کفّار و کُشندهٔ پهلوانان عرب، مولانا امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه، هنگام شنیدن خبر ناگوار شهادت یگانه حامی ولایت، بزرگ بانوی مهربان و بیهمتا و تنها یادگار رسول خدا، صدّیقه کبری حضرت زهرا سلام اللّه علیها...😭
📚بحارالانوار ج۴۳ ص۲۱۴
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
▪️سقیفه را برپا کردند و حقّ امیرالمؤمنین علیه السّلام را غصب نموده و با آتش به خانهٔ دختر حضرت محمّد مصطفی صلّی اللّه علیه و آله تاختند، چرا که استدلال آنها این بود که حفظ حکومت از جان یک نفر واجبتر است، ولو اگر دختر پیامبر باشد!
{خون از کمر و پهلوی او جاری بود!}
⚫️مقداد به عمر لعنة اللّه علیه گفت:
لَقَدْ ذَهَبَتْ بِنْتُ رَسُولِ اللّٰه مِنَ الدُّنْيَا وَ كَانَ الدَّمُ يَخْرُجُ مِنْ ظَهْرِهَا وَ جَنْبِهَا بِسَبَبِ ضَرْبِکَ لَهَا بِالسَّيْفِ وَ السَّوْطِ
دختر رسول اللّٰه (صلّی اللّه علیه و آله) از دنیا رفت، در حالی که خون از کمر و پهلوی او جاری بود، به سبب ضرب شمشیر و تازیانهای که تو بر او زدی!😭
📚کامل بهائی ص۳۱۴
4_5821400665863230049.mp3
3.06M
ای جوان! اگر از رحمت خدا بدانی، هیچ جای دیگری نمی روی- حجةالاسلام دارستانی
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5884181620168070334.mp3
3.4M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
خداحافظ علی...😭
🎙حاج محمّدعلی قاسمی؛
4_5884464379339997214.mp3
8.66M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
روضهٔ حضرت زهرا سلام اللّه علیها...😭
🎤حاج شيخ احمد کافی رضوان اللّه تعالی عليه؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسانیکه از حساب بانکی شون بصورت غیر مجاز پول برداشت میشود .
یک ساعت طلایی برای بازگزداندن پولشان هست
لذا سریع با شماره ۰۹۶۳۸۰ تماس بگیرند .
🌹🌹🌹
Banooye Maryam.mp3
11.61M
🕯🥀🍂
🥀
❇️ #فاطمیه
💠 نوآهنگ| بانوی مریم
🌴 بانوی مریم
🥀دلتشده از غصهها دریاییاز غم
🌴 بانوی ساره
🥀 تو کوچه میگردی پیِ یه گوشواره
🌴 بانوی هاجر
🥀تو بودی و آتیش و دود و چوبهٔ در
🎙 کربلایی حسین طاهری
🤲 اَللّهُمَ عَجِّل لولیّکَ الفَرَج 🤲
🕯 بحق فاطمه سلام الله علیها🕯
▪️ #ایام_فاطمیه
🥀
🕯🥀🍂
خطبه فدکیه.pdf
1.91M
💠 متن کامل خطبۀ فدکیۀ حضرت زهرا(س)
🔸خُطبه فدکیه یا خطبة لُمَّة، خطبه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در مسجدالنبی است که در اعتراض به غصب فدک ایراد شد. ابوبکر پس از رسیدن به خلافت با انتساب روایتی به پیامبر(صلی الله علیه و آله) مبنی بر اینکه پیامبران از خود ارث نمیگذارند، دهکده فدک را که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به فاطمه(سلام الله علیها) بخشیده بود، به نفع خلافت مصادره کرد. فاطمه(سلام الله علیها) پس از بیثمر بودن دادخواهیاش به مسجد پیامبر رفت و خطبهای ایراد کرد که به خطبه فدکیه مشهور شد. او در این خطبه بر مالکیتش درباره فدک تصریح کرد. همچنین به دفاع از حق علی(علیه السلام) درباره خلافت پرداخت و مسلمانان را بهخاطر سکوت در مقابل ستم به اهلبیت(علیهم السلام) سرزنش کرد.
🔸خطبه فدکیه مجموعهای از معارف را در زمینههای خداشناسی، معادشناسی، نبوت و بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، عظمت قرآن، فلسفه احکام و ولایت دربردارد.
.
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 یکشنبه
🔸 ۲۷ آبان/ عقرب ۱۴۰۳
🔸 ۱۵ جمادی الاول ۱۴۴۶
🔸 ۱۷ نوامبر ۲۰۲۴
🌎🔭👀
🌓 امروز قمر در «برج جوزا» است.
✔️ برای امور زیر نیک است:
مقدمات ازدواج
شکار و صید
دیدار با بزرگان و رؤسا
امور تجاری
خرید کردن
معامله ملک
نوشتن سند
ارسال کالا
امور آموزشی
آغاز نگارش
امور مربوط به حرز
🌎🔭👀
👼 زایمان
مناسب نیست.
🚘 مسافرت
خوب است.
💞 انعقاد نطفه
🔹 امشب (شب یکشنبه)
ممکن است فرزند همیشه فقیر و حقیر باشد.
🌎🔭👀
💇 اصلاح سر و صورت
باعث نشاط میشود.
🩸حجامت،خوندادن،فصد،زالو انداختن
موجب سلامتی میشود.
💅 ناخن گرفتن
روز مناسبی نیست.
موجب بیبرکتی در زندگی میگردد.
👕 بریدن پارچه
روز مناسبی نیست.
موجب غم و اندوه شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود.
این حکم شامل خرید لباس نیست.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب یکشنبه) دیده شود، تعبیرش در آیه ۱۵ سوره مبارکه حجر است.
﴿﷽ لقالوا انما سکرت ابصارنا﴾
شخصی بی حد و حساب، با خواب بیننده گفتگوی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود. ان شاءالله
مطلب خود را بر این مضامین قیاس کنید.
📿 وقت استخاره
از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲
از ساعت ۱۶ تا مغرب
📿 ذکر روز یکشنبه
«یا ذالجلال و الاکرام» ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۴۸۹ مرتبه «یا فتاح»، موجب فتح و نصرت یافتن میگردد.
☀️ ️روز یکشنبه متعلق است به:
💞 حضرتعلی علیهالسلام
💞 حضرتفاطمهزهرا سلاماللهعلیها
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌎🔭👀
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز یکشنبه پایان مییابد.
📚 تقویم همسران
سلامتی و تعجیل در فرج #امام_زمان علیهالسلام صلوات
«اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
🌺
🌎🌺🍃
هدایت شده از سلامتکده مشکات | ارگانیک
😋رب لیمو عمانی
😋رب ذغال اخته
😋رب زرشک
😋رب غوره
😋رب نارنج
😋رب انار
😋رب به
⚖️وزن حدود ۵۰۰ گرم
جهت طعم دار نمودن انواع خورشت و کباب
جهت طعم دار نمودن انواع سس و دسر
استفاده به صورت ترشک
(تعداد محدود شارژ شد)
✧༺♥༻✧
میدونی که اگه قیمت عمده خواستی یا سوال و سفارش داشتی من اینجام👇
🆔 @meshkat120
🆔 @meshkatqom
#رب_لیموعمانی#رب_ذغال_اخته#رب_زرشک#رب_غوره#رب_نارنج#رب_انار#رب_به
چگونگی خواندن نماز فوق العاده مجرب استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها
ابتدا نیت دو رکعت نماز استغاثه کنید.
ابتدا دو رکعت نماز به کیفیت نماز صبح بخوانید.
پس از پایان نماز، سه مرتبه تکبیر «الله اکبر» بگو و سپس تسبیحات حضرت زهرا سلام الله را بخوانید: (سی و چهار مرتبه الله اکبر، سی و سه مرتبه الحمدلله، سی و سه مرتبه سبحان الله)
سپس به سجده می روی و صد بار می گویی:
«یا مَوْلاتى یا فاطِمَهُ اَغیثینی»؛ اى سرپرستم اى فاطمه به فریادم برس.
سپس، گونه راست صورتت را بر زمین بگذار و همان ذکر را صد بار تکرار کن.
سپس دوباره پیشانی بر زمین گذاشته و صد مرتبه ذکر را میگویی
سپس گونه چپ صورتت را بر زمین بگذار و صد بار دیگر، همان ذکر را تکرار کن.
پس از آن، دوباره به سجده برو و اینبار صد و ده مرتبه، همان ذکر را بگو
جمعا ۵۱۰ مرتبه شود
و بعد حاجات خود را بیان کن، ان شاءالله که برآورده شود.
☘ نماز استغاثه حضرت زهرا سلام الله علیها
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حرمت_عشق
💞 قسمت ۱۳
یوسف_ عجب غذایی خانم جون..!! دستتون درد نکنه..! هوووووم...شیرین پلو با قیمه
پای سفره نشست.
_نوش جونت مادر، زود بکش تا از دهن نیافتاده.
_آره باباجان زود بخور که هرچی موند بقیه ش برا منه
خانم بزرگ از بالای عینکش #نگاهی_شیرین کرد.
_وا....!!! آقا جلال بیشتر از اونی که براتون میریزم نباید بخورین، دوباره قندتون میره بالا برا قلبتون هم ضرر داره.
تسبیح را کنارش گذاشت.
یوسف، شرمش شد، آن دو، که #بزرگتر بودند، که #میزبان بودند،#به_احترامش، دست نگه داشتند، تا او بیاید، #بعد شروع کنند..
خانم بزرگ بشقابی برداشت...
مقداری برنج کشید و با قاشق و چنگال #مقابل_آقابزرگ روی سفره گذاشت، بشقاب سبزی خوردن را #بین خودش و آقا بزرگ جا داد تا برای خوردن، دست همسرش #دراز نباشد.
بار اولی نبود....
که این صحنه ها را میدید، اما چنان #مجذوبش میشد که مات میشد و فقط نگاه به حرکاتشان میکرد.
آقابزرگ برایش غذا کشید و مقابلش گذاشت.نگاهی به بشقاب غذایی که مقابلش بود کرد. باز فکرها به ذهنش هجوم آورده بودند.قاشق را از غذا پر و خالی کرد.فقط به غذا خیره شده بود.
آقابزرگ _تو فکرش نرو باباجان.،درست میشه
_من که امیدم اول خدا و اهلبیت.ع. و بعدش هم شما
خانم بزرگ_حالا غذات بخور مادر، خداکریمه.
_آقابزرگ میشه بقیه رو برام بگید، چجوری شد من پیش شما موندم، مامان بابا اعتراض نکردن؟!
خانم بزرگ_اول غذات رو بخور بعد.حیفه #برکت_خداست
اقابزرگ_ آره باباجان.. اول غذات رو بخور بعد یه دل سیر میشینیم باهم گپ میزنیم.
نمیفهمید چه میخورد..
بیشتر باغذایش بازی میکرد. مدام در فکر این جمله اقابزرگ بود که ساعتی قبل در حیاط گفته بود؛ «از سه سالگی تو پیش ما بزرگ شدی...»
سرش را بالا برد...
ناراحتی در نگاه خانم بزرگ و اقا بزرگ او را بخود آورد.
چند قاشقی از غذایش را خورد.اما دیگر میلی به غذا نداشت.
بشقابش را برداشت...
و به آشپزخانه رفت.روی کابینت گذاشت. برای شستن دستش شیر آب را باز کرد.
باز به گذشته ها رفت....
چرا چیزی یادش نمی آمد؟!
چرا عکسی از کودکی اش نداشت؟!
چرا تمام این خاطراتش در این خانه را بخاطر نمی آورد؟!
باصدای خانم بزرگ به خودش آمد:
_چیه مادر!! چقدر تو فکری!! شیر آب رو ببند گناه داره مادر اسرافه..!!
شیرآب را بست. و گفت:
_خانم بزرگ چرا هیچی یادم نمیاد از بچگیم...!
خانم بزرگ وسایل سفره را روی کابینت گذاشت.به سمت سماور رفت. چند چای ریخت. خواست از آشپزخانه بیرون رود،
که گفت:
_بیا مادر بشین همه رو برات میگم.
آقابزرگ به پشتی گرد و قرمز رنگ تکیه داده بود. یوسف، کنار آقابزرگ نشست. تحملش تمام شده بود.
_اقابزرگ بگید زودتر
آقابزرگ چهره متفکری به خود گرفت و گفت:
_تا کجا برات گفتم... باباجان
_تا سه سالگی من. که یاشار ده سالش بود.تازه جنگ شروع شده بود.
_آره باباجان.. اون موقع تازه جنگ شروع شده بود و مادرت پاش رو کرده بود تو یه کفش که «اینجا #امنیت نداریم، و باید بریم تهران.» باهر زبونی من و #خاتون_جان بلد بودیم بهش گفتیم که بمونه اما قبول نکرد.
بابات هم نگاه به الانش نکن جوونیش برده و مطیع زنش بود.یه روز همه اسباب و وسایل زندگیشونو بار زدن و رفتن تهران. اما قبل اینکه از شهر خارج بشن. یه سر اومدن پیش ما تا خداحافظی کنن.وقتی اومدن تو بهونه گرفتی....
حاضر نشدی همراهشون بری. ما هم خیلی بهت وابسته بودیم. اونها هم از خداخواسته تو رو اینجا گذاشتن. ولی یاشار رو بردن چون باید مدرسه میرفت.
چشمان باز و متحیرش را به دهان آقا بزرگ دوخته بود.نمیتوانست باور کند....
ادامه دارد...
✨✨💚💚💚✨✨
✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار
💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حرمت_عشق
💞 قسمت ۱۴
نمیتوانست باورکند...
_چند باری بابات اومد دنبالت. اما تو دیگه نمیرفتی همراهش. و این شد که پیش ما موندگار شدی.
سالهای اوج جنگ و درگیری بود...
عموت محمد، مدام #جبهه میرفت. تا اینکه یه بار، تو بهونه گرفتی که میخای همراهش بری. اونقدر گریه کردی و بهونه گرفتی، تا محمد راضی شد تو رو همراه خودش برد.تازه میرفتی مدرسه.
تو رو برد «پشتیبانی قرارگاه» بهت گفته بود اینجا جبهه س تو هم باور کردی.
تو آشپزخونه کمک حاج حسن میکردی.
یوسف_ حاج حسن؟؟همون که تو شیراز چاپخونه داره؟؟!!
خانم بزرگ_ آره مادر..و دوستی محمد و حاج حسن هم از همون زمان جنگ بود. وقتی تو پیش حاج حسن رفتی اونجا بود که اون اتفاق برات افتاد.
خانم بزرگ اشکش را پاک کرد و با لحنی که غصه دار بود گفت:
_تو خیلی وروجک بودی. اذیت میکردی. یکجا بند نمیشدی. قرار شد تو یخ ها رو تیکه کنی.یه روز که حاجی داشته کنسروها و وسایل رو جابجا میکرده تو داشتی قالب های یخ رو تیکه میکردی. و اونها رو بلند میکردی بذاری تو کلمن، که به کمد کنار دستت میخوری.کمد با تمام وسایل ها و کنسروها، روی تو می افته.
حرف خانم بزرگ که به اینجا رسید....
گریه امانش را برید. آقاجلال آرام خودش را به خاتون #رساند.
_#خاتون_جان.....مگه قرار نشد گریه نکنی. براچشمت ضرر داره. اروم باش
ناراحت و متحیر از داستان زندگیش، بدون توجه به حرفهای آنها،رو به آقابزرگ گفت:
_خب آقابزرگ بعدش چیشد.!
با آرام شدن خاتون، آقاجلال با ناراحتی رو به یوسف گفت:
_وقتی ما رسیدیم به تو، تو رو برده بودن بیمارستان، بخش مراقبت های ویژه، تا یک هفته کما بودی.!
اون روز، تازه پدر و مادرت فهمیدن یه پسری به نام یوسف داشتن. ما رو که تو بیمارستان دیدن،از توهین و تحقیرها به کنار همه این اتفاقات رو اول ما، و بعد محمد رو مقصر میدونستن.
خانم بزرگ_از همون موقع هم شد،که راه بابات با ما جداشد. دیگه ما براشون مهم نبودیم.... بخاطر همین هم از اون موقع تاحالا نه هیچ مهمونی و مراسمی به ما میگن، و نه #احترامی برای ما قائل هستن.
یوسف_خب چرا من هیچی از اینایی که میگین یادم نیس؟!
آقابزرگ_چون اون موقع با ضربه ای که به سرت خورده بود، فراموشی گرفتی. و دکتر هم گفته بود که ممکنه تا اخر عمر یادت نیاد. ممکنه هم با یه شُک همه رو بخاطر بیاری.
خانم بزرگ چای ها را که حالا سرد شده بود به آشپزخانه برد.چای تازه دم ریخت و به پذیرایی برگشت.اقابزرگ بلند شد. قاب عکسی را که روی طاقچه بود آورد.
_اینو ببین. اونجا عکس گرفتین، محمد داد به ما، و هنوز هم حاضر نیست ببره خونشون، چون توی اون اتفاق، خودشو مقصر میدونه.
حالا جواب تمام سوالاتش را کم کم پیدا میکرد....
همین بود دلیل اونهمه دوری خانواده عمو محمد با خانواده اش.
دلیل اختلاف خودش و یاشار، خودش و پدرمادرش، و....
خانم بزرگ_بیا مادر چاییت رو بخور تا سرد نشده
نگاه از قاب کند.
به چهره خانم بزرگ و آقابزرگ نگاهی عمیق کرد. چقدر آنها را دوست میداشت.
_تا کی من پیش شما بودم؟
آقابزرگ استکان کمرباریک چایش را برداشت چند قلپی خورد و گفت:
_کلاس هفتم بود فکر کنم باباجان.
دیگه بابات وسایل زندگیشو آورد دوباره اینجا. یه خونه اجاره کرد. همینجا موندگار شد.ولی تو هیچی از خاطرات گذشتت چیزی نمیدونستی. خانواده ت هم هیچی برات نمی گفتن، تا امروز که خودت اومدی اینجا
_جالبه..!! چرا نمیخواستن من از گذشتم خبر دار بشم؟؟!!
خانم بزرگ_چون برات برنامه ها دارن!!..
ادامه دارد...
✨✨💚💚💚✨✨
✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار
💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚